راهبرد تهران برای تضعیف اسرائیل و ایجاد شکاف در منطقه
ایران برای آینده خاورمیانه برنامه دارد
نویسنده: محمد آیت اللهی تبار، استاد مدرسه کندی دانشگاه هاروارد، استاد پیوسته امور بین الملل در دانشگاه A&M تکزاس و استاد موسسه سیاست عمومی در دانشگاه رایس Rice University
دیپلماسی ایرانی: تقریبا از لحظهای که حماس در 7 اکتبر به اسرائیل حمله کرد، تحلیلگران سیاست خارجی شروع به ابراز نگرانی درباره ایران کردند. مقام های ایالات متحده آمریکا و اسرائیل گفتند که هیچ شواهدی وجود ندارد که ایران را مستقیما به این حمله ربط دهد. همچنین برخی منابع اطلاعاتی ایالات متحده اشاره کردهاند که رهبران ایران هم از این حمله غافلگیر شدند. با این حال تردید کمی وجود دارد که تهران این حمله را یک پیروزی بزرگ می داند که حماس توانست سازمان های اطلاعاتی اسرائیل را فریب دهد و یک عملیات بزرگ را اجرا کند. ایران حمایت قوی از حماس را پنهان نمیکند و به طور علنی از این حمله ستایش کرده است.
جنگ با حماس، با هزاران تلفات و بدون چشم انداز فوری برای پایانش، به یکی از وحشتناکترین منازعات تاریخ اسرائیل و فلسطین تبدیل شده اما یورش اسرائیل به غزه و حمایت ایران از حماس میتواند آن را به رخدادی بسیار ویرانکنندهتر تبدیل کند. با پیشروی نیروهای اسرائیل در غزه، جنگ ممکن است به نقطهای برسد که "محور مقاومت" ایران – حزبالله و سایر گروه های مسلح تحت حمایت تهران در عراق، لبنان، یمن و دیگر مناطق – به طرف های مستقیم این جنگ تبدیل شوند. این تحولات میتوانند، در ادامه، پای ایالات متحده را به جنگ بکشاند یا حتی اگر این اتفاق نیفتد، جنگ منطقهای ایران و اسرائیل پیامدهای گستردهای داشته باشد، از جمله ورود پناهندگانی از خاورمیانه به اروپا، افزایش افراطگرایی در سراسر منطقه، و احتمالاً اختلالات عمده در بازار بینالمللی نفت و اقتصاد جهانی.
اگرچه ایران نیز فراخوان های سازمان ملل متحد و دیگران برای پایان سریع جنگ اسرائیل – حماس را تکرار کرده، اما به نظر میرسد یک نبرد طولانی می تواند در نهایت به سود ایران تمام شود. اکنون حماس موفق شده نبرد نیابتی ایران و اسرائیل که به طور معمول در لبنان و سوریه جریان داشت را وارد خاک اسرائیل کند. به نظر تهران، این جنگ میتواند به حماس کمک کند تا برای همیشه اسرائیل را از حمله به فلسطینیان در نوار غزه باز بدارد و به اسرائیل بیاموزد که هزینههای یورش به این قلمرو بسیار بالاست. این جنگ میتواند تهران و گروه های مسلح متحد آن را به یک ماشین جنگی مرگبار و بسیار هماهنگ تبدیل کند. میتواند به جمهوری اسلامی ایران یک ادعای اخلاقی تازه در میان کشورهای غیرغربی دهد و اعتبار تهران در جهان عرب را به شدت بالا ببرد. همچنین اگر این جنگ به یک نزاع منطقهای گسترده تبدیل شود، میتواند پنجرهای از فرصت برای ایران از جمله در موضوع هسته ای ایجاد کند.
از زمان تأسیس جمهوری اسلامی در سال 1979، ایران خود را به عنوان یک متحد پابرجای جنبش آزادیبخش فلسطین ترسیم کرده است. بسیاری از انقلاببون اسلامی و چپگرای ایرانی که شاه را سرنگون کردند، از نویسندگان و جنگجویان فلسطینی الهام می گرفتند. در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، برخی از این ایرانیها حتی در اردوگاههای جنگی فلسطینی آموزش دیده بودند. این انقلابیون ایران پس از تصاحب قدرت، تلافی کرده و سفارت اسرائیل را به سازمان آزادی فلسطین تسلیم کردند. رهبر این گروه، یاسر عرفات، چند روز پس از کنترل قدرت توسط انقلابیون، در تهران مورد استقبال قرار گرفت. در طول دهه ۱۹۸۰، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به گروههای شیعه لبنانی که در مقابل اشغال اسرائیل در لبنان مبارزه میکردند، آموزش می داد، حتی در شرایطی که خود سپاه پاسداران در جنگی علیه عراق درگیر بود. پس از آن که سازمان آزادی فلسطین در دهه ۱۹۹۰ رویکرد خود را از خشونت به دیپلماسی تغییر داد، ایران به توسعه شبکهای از گروههای اسلامی مسلح مخالف اسرائیل کمک کرد.
در ابتدا، مبارزان لبنانی و فلسطینی در برابر نیروهای اسرائیلی که تجهیزات و آموزش بهتری داشتند، دچار مشکلاتی شدند اما با کمک ایران، توانایی آنها به شدت افزایش یافت. به عنوان مثال، از طریق آموزش توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نبردهای مسلحانه مکرر با اسرائیل، حزبالله به یک نیروی نظامی قدرتمند تبدیل و در نهایت به اخراج اسرائیل از جنوب لبنان در سال 2000 موفق شد. جنگ بعدی حزبالله با اسرائیل در سال 2006 هزینههای معنیدار انسانی و اقتصادی را به لبنان تحمیل کرد اما همچنین به ارتش اسرائیل هم آسیبهای گستردهای وارد کرد و درجه ای از بازدارندگی متقابل حاصل شد که از ورود اسرائیل به لبنان در سالهای پس از آن جلوگیری کرده است.
ایران موفقیت سال 2006 حزب الله را موفقیت خود می داند و آن را به عنوان نقطه عطفی در مقابله با اسرائیل در نظر میگیرد. پیش از اینکه جمهوری اسلامی میداندار شود، ملیگرایان عرب پیوسته در مقابل ارتش اسرائیل شکست میخوردند – مانند جنگ شش روزه سال 1967 و جنگ یوم کیپور سال 1973 – و موفقیتی در پیشبرد مسئله فلسطین نداشتند. رهبر معظم ایران در یک دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران در ماه اوت موفقیت نسبی حزبالله در جنگ سال 2006 را با شکست تحقیرآمیز شش کشور عربی در سال 1967 توسط اسرائیل مقایسه کرد. او گفت: "بعد از انقلاب اسلامی، همان نظام [اسرائیل] 33 روز تلاش کرد تا حزبالله در لبنان را شکست دهد، اما موفق به انجام این کار نشد و به فرار شرمآوری مجبور شد."
در دهه 1990، ایران به حمایت از سازمان حماس رو آورد که یک سازمان مسلح فلسطینی است و از سال 2007 کنترل منطقه غزه را در اختیار گرفته است. این شراکت به نوعی عجیب به نظر میرسد. ریشه حماس به اخوان المسلمین بر می گردد. این سازمان پس از انتفاضه اول فلسطین در سال 1987 تأسیس شد و کمک هایی را نه تنها از ایران شیعه بلکه از کشورهای سنی مانند قطر نیز دریافت کرده است. در واقع، حماس یک سازمان سنی است و طبق گزارشهای منتشرشده توسط روزنامه هاآرتص، جامعه کوچک شیعه در نوار غزه را سرکوب می کند، عبادت کنندگان شیعه را تحت تعقیب قرار می دهد و سازمانهای خیریه شیعه را تعطیل کرده است. علاوه بر این، حماس در طول قیام سوریه حتی با اپوزیسیون سنی هم علیه بشار الأسد همپیوند شد، در حالی که اسد یکی از نزدیکترین شرکای ایران است.
اما رهبران ایران در ایجاد شبکهی متحدان خود، عملمحوری و واقع گرایی نشان دادهاند و همدستانشان از خود توانایی و استقلال دارند. به همین دلیل، تهران پیوسته اختلافات خود با حماس را نادیده گرفته و این کار هم بازده خود را داشته است: حماس هم مانند همتای لبنانیاش، در گذر زمان و با کمک ایران توانمندتر شده و با رویارویی های مکرر نظامی با اسرائیل، قدرت خود را افزایش داده است. ایران با ارائه حمایتهای مالی، نظامی و سیاسی، به پیشرفت توانمندیهای حماس و زرادخانه سریعا در حال گسترش راکت هایش کمک کرده است. این توانمندیها و تسلیحات در حمله 7 اکتبر کنار هم قرار گرفت و تاثیر دهشتناکی داشتند.
نقش ها و اهداف تهران:
ایران اهداف متعددی برای جنگ فعلی در نوار غزه دارد. اما فوریترین هدف ایران این است که حماس و جهاد اسلامی فلسطین (گروه کوچکتر مسلح در نوار غزه که تهران آن را نیز حمایت میکند) محبوبتر و قدرتمندتر از گذشته ظاهر شوند. ایران به خصوص میخواهد که شرکایش آسیب تحمل ناپذیری بر اسرائیل وارد کنند و در عین حال از پیروزی اسرائیل در نوار غزه جلوگیری شود تا نیروی نظامی اسرائیل از حملات جمعی به فلسطینیان دیگر بازداشته شود. ایران همچنین باور دارد که چنین نتیجهای میتواند فلسطینیان را در مقابل شهرک نشینان اسرائیلی محافظت کند تا حماس یا یک گروه مسلح مشابه در کرانه باختری به قدرت برسد، جایی که پیکارجویان میتوانند از خشونت برای بازدارندگی در برابر حملات شهرک نشینان استفاده کنند. یک پیروزی برای حماس و جهاد اسلامی، حتی اگر نتوانند در سایر مناطق فلسطین به قدرت برسند، این دو گروه را قادر می سازد تا با جلب حمایت بیشتر ساکنان کرانه باختری و بیت المقدس شرقی، نفوذ خود را به خارج از نوار غزه گسترش دهند. هرچند این نتیجه، دقیقاً همان چیزی است که اسرائیل میخواهد از آن جلوگیری کند اما ممکن است با توجه به پیامدهای غیرمنتظره احتمالی یورش گسترده ارتش اسرائیل به نوار غزه، تحقق یابد.
ایران، طرحی را در صورت تشدید رویارویی با اسرائیل دارد. تهران برای محافظت از شرکای خود، تهدید کرده که ممکن است محور مقاومتش در صورت حمله زمینی گسترده تر اسرائیل به غزه و بمباران بدون تبعیض شهروندان فلسطینی، به اسرائیل و ایالات متحده حمله کند. همان طور که وزیر امور خارجه ایران، حسین امیرعبداللهیان، اعلام کرده است، "انگشتان محور روی ماشه است". او اعلام کرد که آنها آمادهاند تا جبهههای جدیدی را باز کنند اگر این کار به حماس در مقابل حمله اسرائیل کمک کند. البته، این سخنان امیرعبداللهیان، ممکن است صرفاً تهدید دیپلماتیک باشد. شاید ایران انتظار داشته باشد که عرصه نبرد از نوار غزه به کرانه باختری و بیت المقدس گسترش یابد و در نهایت به شهروندان عرب اسرائیل، اما نه به کشورهای دیگر. این پیامدی است که به نظر میرسد کاملاً ممکن باشد. تلفات وحشتناک شهروندی در نوار غزه، به همراه مقاومت حماس، میتواند عصبانیت فلسطینیان را تشدید کند و سبب شود که خشم فشردهشده آنها در سایر سرزمینهای فلسطینی به انفجار برسد. تهدیدات ایران ممکن است به این فرآیند کمک کند. تهران با هشدار به گشودن جبهههای جدید، ممکن است تمرکز اسرائیل و دارایی های امنیتی اش را از نوار غزه منحرف کند و فضایی را برای انتفاضه جدید فراهم آورد. همچنین ایران به خاطر کمک به فلسطینی ها در شرایطی که موجودیتشان در خطر بود، وجهه ای را نزد آنان و حامیانشان کسب میکند، به ویژه در مقایسه با حکومتهای ناتوان عربی.
در همین حال، تهدید ایران به گشودن جبهههایی فراتر از فلسطین هم به نظر معقول میآید. در مرز شمالی اسرائیل نبردهای مرزی خونینی بین حزبالله و اسرائیل رخ داده است و همچنین حملات ناکام موشکی توسط گروه مسلح الحوثی تحت حمایت ایران و حملات موشکی شبه نظامیان عراقی به پایگاههایی که نیروهای آمریکایی در آنجا استقرار دارند. اگر این سازمانها بخواهند، ممکن است حملات هم زمانی را علیه اسرائیل و نیروهای آمریکایی در سراسر منطقه آغاز کنند که ممکن است به سرعت به یک جنگ منطقهای گسترده تبدیل شود. این سناریو هنوز نامحتمل است؛ به نظر نمیآید که ایران این نزاع را به فراتر از عرصه جنگ اسرائیل و فلسطین گسترش دهد اما با توجه به محیط تنش آلود و روش های متعدد تشدید، چنین تحولی غیرقابل پیشبینی هم نیست. به عنوان مثال، ایالات متحده ممکن است چنانچه مورد حمله شدید نیابتی های تهران قرار گیرد، تصمیم بگیرد که مستقیما به ایران حمله کند.
اگر منازعه واقعا گسترش پیدا کند، احتمال اینکه ایران گامهای نهایی برای تبدیل شدن به یک قدرت هستهای را بردارد هم بیشتر می شود. این کشور در حال حاضر قابلیت ساخت سلاح هسته ای عملیاتی را دارد. آمریکا در سال 2018 با حمایت قوی اسرائیل، از توافق هستهای خارج شد. در واکنش، تهران فعالیتهای غنی سازی خود را به حدی گسترش داد که طبق گفته مقامات آمریکایی، در حال حاضر مقدار کافی مواد شکاف پذیر برای تولید یک بمب هستهای دارد و میتواند ظرف دو هفته یک بمب هستهای تولید کند. همچنین تشدید جنگ میتواند یک فرصت و توجیه نیرومند برای عبور نهایی ایران از آستانه هستهای به دست دهد. بحران منطقهای گستردهتر ممکن است چنان آشفتگی ای در سطح بینالمللی ایجاد کند که دیگر قدرتها نتوانند به تصمیمات هستهای ایران توجه کنند یا منابع لازم را برای توقف آن صرف کنند. همچنین اگر گسترش جنگ جاری، ایران را هم درگیر کند، ممکن است رهبران کشور به نتیجه برسند که وجود سلاحهای هستهای برای دفاع ضرورت دارد.
اگر اسرائیل یا ایالات متحده به این باور برسند که تهران در حال تولید بمب هستهای است، ممکن است، صرف نظر از دیگر تعهدات نظامی شان، با حملاتی به تاسیسات هستهای ایران واکنش نشان دهند. اما بسیاری از تاسیسات هستهای ایران عمیقاً زیرزمینی و تخریب آنها حتی با قدرتمندترین سلاحهای متعارف دشوار است. واشنگتن برای از بین بردن واقعی برنامه هستهای، ممکن است به آغاز یک یورش گسترده به ایران نیاز داشته باشد، چشماندازی که قدرت نظامی فزاینده ایران، به همراه محور مقاومت، آن را بسیار پرهزینه و دشوار خواهد کرد.
بهره گیری از فرصت:
برای تهران، مزایای تجدید نزاع، از تضعیف اسرائیل و احتمالاً کسب سلاح هستهای فراتر میرود. جنگ در نوار غزه انسجام بسیاری از کشورهای جنوب جهان را تقویت میکند که عموماً حمایت ایالات متحده از اسرائیل را عمیقا نشانه ریاکاری و دو رویی آمریکا می بینند. حتی در خود غرب نیز، بسیاری از مردم در این احساس شریک هستند. ایران با قرار دادن خود در کانون منازعه فلسطین و اسرائیل، امیدوار است بتواند مدعی جایگاه رهبری جهانی و برتری اخلاقی باشد.
برای تهران، جنگ اسرائیل در غزه، در لحظه مناسبی رخ می دهد. ایران دیرزمانی است که از مسئله فلسطین برای جبران انزوای خود به عنوان یک دولت شیعه پارسیزبان در منطقهای که اکثریت جمعیت آن عرب زبان و سنی هستند، استفاده کرده است. اما این استراتژی تا هنگامی که مسئله فلسطین در کانون توجه بینالمللی نبود، چندان موثر واقع نمی شد. تهران به دلیل آنچه دخالتهایش در میان همسایگان عرب گفته می شد، پیوسته نخواستنی تر شد و اسرائیل توانست از رفتار پرخاشگرانه ایران (به خصوص تهدیدهایش علیه اسرائیل و حملات نیابتی هایش به کشورهای عرب سنی مانند امارات متحده و عربستان سعودی) را به عنوان توجیهی برای عدم گفت وگو با فلسطینی ها استفاده کند. اسرائیل حتی موفق شد روابط خود را با بحرین، مراکش و امارات متحده به حالت عادی درآورد و امیدوار بود که این موضوع تبدیل به یک دیوار بازدارنده قویتر منطقهای علیه ایران شود. قبل از حمله 7 اکتبر، به نظر می رسید که اسرائیل آماده می شود تا روابط خود را با عربستان سعودی نیز به حالت عادی درآورد اما حمله حماس پیشرفت در این مسیر را متوقف کرد. در پی آن، شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی و رئیسجمهوری ایران برای اولین بار از زمان احیای روابط خود در مارس سال گذشته، تماس تلفنی برقرار کردند.
تهران همچنین بر این باور است که جنگ غزه میتواند پوششی بر اعتراضهای داخلی باشد. سال گذشته خیابانهای برلین، لندن، واشنگتن و شهرهای دیگر در سراسر جهان پوشیده از مردمی بود که به خشونتهای جمهوری اسلامی علیه زنان اعتراض می کردند. اکنون، همان خیابانها توسط مردمی پر شده که در اعتراض به حملات اسرائیل به غزه تظاهرات می کنند. مقامات ایران و مفسران حکومتی، که تلاش دارند روی این نارضایتی ها سرمایه گذاری کنند، ویدئوها و استوری های یک خواننده زن لبنانی و یک بازیگر زن آمریکایی را به اشتراک گذاشتند که در رسانههای اجتماعی، از حزبالله و حماس حمایت کردند. در داخل ایران، جنگ غزه، موجب اختلاف نظر گروه های مخالف و نیز تبعیدیان شده است. برخی از شخصیتها و حتی فعالان سکولار مخالف جمهوری اسلامی هم، حمایت تهران از فلسطینیان را تایید میکنند، در حالی که دیگران با اسرائیل اعلام همبستگی کرده و حماس را به شدت محکوم میکنند. این ابراز حمایتِ شگفت از اسرائیل، خشم جمهوری اسلامی را برانگیخته اما همچنین به مدیریت تنشها میان دولت – مردم با شکاف اندازی میان مخالفان کمک کرده است.
البته تهران ممکن است در این باره که جنگ چه تأثیری بر قدرت و وجهه آن خواهد داشت، اشتباه محاسباتی هم بکند. رهبران ایران به خوبی از این واقعیت آگاهند که تشدید درگیری میتواند به یک حمله مستقیم به کشورشان منجر شود که با ریسک های متعددی همراه است. آنها در حال ارزیابی تحولات در اسرائیل هستند تا تصمیم بگیرند که در مرحله بعدی باید چه کاری انجام دهند. با این حال، جنگ جاری را شاهد دیگری می گیرند بر اینکه جهان در حال رویگردانی از غرب است. آنها بر این باورند که ایالات متحده در حال افول است و قدرت های جهانی و منطقهای تازه در حال زیر و رو کردن نظمی هستند که پس از جنگ های جهانی اول و دوم شکل گرفت.
دست آخر، جهان بیرونی نمی تواند کار چندانی برای توقف تلاشهای ایران انجام دهد. جنگ اسرائیل – حماس اساساً بر مصائب فلسطینیها و ضرورت یک راهحل سیاسی معتبر، تمرکز دارد. تا زمانی که چنین راهحلی وجود نداشته باشد، ایران نقش منحصر به فردی در مسئله فلسطین خواهد داشت. اما کشورهای خارجی باید بپذیرند که تشدید تنشها بین ایران و اسرائیل، یک تهدید جدی و بلندمدت با پیامدهایی جهانی است. طرف های خارجی باید به دنبال مسیرهایی برای کاهش تنش باشند، از جمله استفاده از کانالهای پشت پرده برای کمک به دو طرف (ایران و ایالات متحده) برای بهبود رابطه. این کار ممکن است دشوار باشد. با این حال هر چند که در حال حاضر غیرواقعی به نظر آید، جنگ کنونی ممکن است فرصتهایی را برای میانجیگری فراهم کند. چنین ارتباطی میتواند از وقوع یک رویارویی گستره ناخوشایند بین ایران و اسرائیل جلوگیری کند. اما حتی اگر این جنگ، چندان هم پیش نرود، حملات حماس و واکنش ایران نشان میدهد که منطقه در حال تغییر است. فروپاشی فرآیند صلح اسرائیل و فلسطین و توافق هستهای ایران، تندروها را هم در تهران و هم در قلمروهای فلسطینی تقویت کرده و بعید است که این جنگ بتواند آنها را تضعیف کند و چه بسا که ریسک افزایش قدرت آنها را با خود داشته باشد.
منبع: فارن افرز / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :