چه چیزی در پشت پرده اصرار باکو بر زنگزور است؟

جنگ لابی های ارمنستان و آذربایجان

۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۱۹۰۰۸ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
علی مفتح در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: دالان زنگزور به همراه راه ارتباطی از گرجستان قسمتی از تلاش برای جاده ابریشمی خواهد بود که الهام علیف یادداشت تفاهم آن را در سال ۲۰۱۵ میلادی در چین به امضا رسانده است. عملی شدن این پروژه باعث اتصال هرچه بیش تر تفلیس و باکو به ترکیه و همچنین تنگ تر شدن عرصه برای ایران در راه ابریشم خواهد شد. 
جنگ لابی های ارمنستان و آذربایجان

نویسنده: علی مفتح، دانش آموخته رشته مطالعات اروپایی از بلژیک

دیپلماسی ایرانی: چند وقتی است در رسانه ها و محافل سیاسی صحبت های فراوانی راجع به دالان به اصطلاح زنگزور می شود. این دالان بخشی از جورچین بزرگ ژئوپلیتیک است که از خود قفقاز فراتر می رود. در بررسی این دالان، آن چه در اول باید از آن اجتناب کنیم تمرکز بر روی خود دالان است چرا که زنگزور در اصل شبیه به کلیدی است که جعبه ای پیچیده از معادلات را در درون خود دارد و تمرکز بر روی کلید مانع از فهم آن چه درون این جعبه است خواهد شد. نکته دوم اما اجتناب از برخورد احساسی است که ایجاب می کند تا بحث جنگ میان ایران و باکو را تنها به عنوان یکی دیگر از اهرم ها ببینیم. در عین هشیاری، هوشیاری و احتیاط، وقوع جنگ میان ایران ۸۵ میلیونی و جمهوری باکو ۱۰ میلیونی برای باکو که همچنان مشغول جنگ در جبهه ای دیگر با جمهوری ایروان ۳ میلیونی است می تواند به منزله خودکشی سیاسی برای باکو و ضربه اخلاقی-حیثیتی برای ایران باشد. جنگ ها همیشه با هدف آغاز می شوند. هدف باکو از شروع درگیری با ایران چه می تواند باشد؟ آیا باکو اصلا قادر به اعمال فشار نظامی بر روی ایران است؟! هدف ایران از وقوع درگیری نظامی چه خواهد بود؟ در حالی که کشورمان به تازگی توانسته به آرامشی نسبی در مرزهای غربی برسد و در مرزهای شرقی به دنبال همزیستی با طالبان است، دلیلی ندارد تا مرزهای شمالی خود را با ورود به جنگ ناآرام کنیم. قطعا باکو هر آن چه می تواند را انجام خواهد داد تا وارد درگیری نشود و ایران هم همه همت خود را به کار خواهد گرفت تا به منطقه ای شیعه و مردمانی ایرانی حمله نکند. پس بیایید با هم به دور از تبلیغات رسانه ای به بررسی موضوع دالان زنگزور و مسائل پشت پرده آن بپردازیم.

جنگ لابی ها

آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چرا باکو از اسرائیل سلاح می خرد؟ دلیل اول مربوط به جنگ لابی هاست. نظام سیاسی ایالات متحده و همچنین بعضی از کشورهای اروپایی به بازیگران محلی، ملی و بین المللی اجازه پیشبرد اهداف خود از طریق لابی گری را می دهد. چند سالی می شود که لابی ارمنی با لابی یونانی و لابی باکو با لابی های یهودی و ترکیه ای گروه بندی کرده و اهداف مشترکی را دنبال می کنند. 

شاید مثال دیک گفاردت، رئیس اسبق اکثریت نمایندگان دموکرات مجلس آمریکا مثال جالبی از لابی گری باشد. زمانی که گفاردت عضو مجلس بود، مرتبا خود را به عنوان فردی که طرفدار حقیقت و عدالت است معرفی می کرد و با نوشتن نامه، حمایت از طرح ها و انجام کارهای مختلف برای اعلام «کشتار ارامنه» به عنوان «نسل کشی ارامنه» تلاش می کرد. درست بعد از پایان دوره نمایندگی وی بود که دولت ترکیه با پیشنهاد میلیون ها دلار وی را به عنوان لابی گر استخدام کرد. بعد از آن بود که جفردت با چرخشی آشکار در دیدگاه سیاسی خود تاثیر به سزایی در مقابله با هرگونه تلاش برای به رسمیت شناختن «نسل کشی ارامنه» داشت! 

از جمله افرادی که برای لابی گری با ترکیه در دوران مختلف قرارداد امضا کرده اند می توان به پورتر گوس، رئیس اسبق سازمان سیا، تام داشله، رئیس اسبق اکثریت نمایندگان دموکرات در سنا، پول مانافورت، مدیر برنامه های انتخاباتی دونالد ترامپ و همچنین میشل فلین، مشاور امنیت ملی آمریکا نام برد. البته آن چه لابی گری می خوانیم تنها مربوط به امضای قرارداد با افراد و موسسات پرنفوذ نمی شود بلکه این فعالیت ها شامل تاسیس مراکز فرهنگی، اختصاص کمک هزینه تحصیلی به دانشگاه ها، همکاری با شرکت های مشاوره، پرداخت کمک هزینه به روزنامه نگاران و فعالان رسانه و دعوت از افراد و گروه های مختلف برای شرکت در همایش ها یا سفرهای تفریحی هم می شود.

در سال ۱۹۹۹ میلادی بود که الهام علیف پسر حیدر علیف رئیس جمهور سابق باکو در سفر به ایالات متحده اظهار داشت: «حالا ما هم در ایالات متحده صاحب لابی هستیم و آن جامعه یهودیان است» وی همچنین در ادامه گفته بود که «هرچقدر هم که لابی ارمنی قوی باشد، فکر می کنم لابی یهودی قوی تر [از آن] است.» 

اغلب لابی یهودی را با آیپک می شناسند. اما لازم به یادآوری است که لابی یهودی فراتر از آیپک است که به تنهایی قادر به اعمال نفوذ با این ابعاد در ایالات متحده و جهان نیست. تنها در خود ایالات متحده بیش از ۶۰ سازمان بزرگ و کوچک وجود دارد که به صورت یکجانبه مشغول ارتقای منافع اسرائیل در آمریکا و در عین حال در تلاش برای به حاشیه راندن ایران و مسئله فلسطین با ارعاب و ساکت کردن منتقدان هستند.

در سال ۲۰۱۹ میلادی بود که مستندی در الجزیره راجع به لابی یهودیان پخش شد که در بخشی از آن داوید اوکس، موسس بنیاد «ها لِو» که بخشی از فعالیت آن مربوط به تشویق جوانان برای شرکت در همایش سالانه آیپک است دیده می شد. به گفته اوکس، در لابی گری های این بنیاد حتی از فلسطین هم صحبت نمی شود چرا که فلسطین موضوع بی اهمیتی است و موضوع اصلی ایران است که آنها می خواهند همه تمرکز و توجهات بر روی آن باشد. وی توضیح می داد که چگونه در دیدار با بعضی از اعضای کنگره پاکت هایی حاوی ۲۰ کارت اعتباری به عنوان هدیه داده می شود. در این راستا، بعضی از اعضای کنگره حتی مبالغی تا ۲۰۰ هزار دلار هم دریافت کرده اند. حدود ۴ میلیارد دلار کمک ایالات متحده به اسرائیل (کمک نظامی مستقیم و همچنین برای انجام تحقیقات در این بخش) تنها یکی از نتایج لابی گری یهودیان در آمریکاست!

باکو از روابط خود با ترکیه برای جلب حمایت اسرائیل، متحد تاریخی آنکارا استفاده کرده است. در حالی که نگاه غرب به روابط ارمنستان با ایران و روسیه همواره با سوء ظن همراه بوده، روابط باکو با اسرائیل و ترکیه که عضو ناتوست توانسته دستاوردهای خوبی برای باکو داشته باشد.

به عنوان مثال، توسعه روابط با رژیم صهیونیستی به باکو اجازه داده تا از این رژیم سلاح های پیشرفته خریداری کند. به دلیل قدرت لابی ارمنی، ایالات متحده و کشورهای اروپایی از فروش سلاح های پیشرفته به باکو خودداری می کنند. همین هم سبب شده تا ترکیه، اسرائیل و پاکستان تبدیل به منابع اصلی تامین کننده سلاح باکو شوند. در تحقیقاتی که روزنامه صهیونیستی هاآرتص بر اساس داده های پروازی که در اختیار عموم است انجام داده، در طول هفت سال گذشته ۹۲ پرواز از طرف شرکت هوایی سیلک وِی میان جمهوری باکو و پایگاه هوایی اُودا در اراضی اشغالی انجام شده. اُودا تنها پایگاه هوایی در سرزمین های اشغالی است که اجازه حمل و نقل سلاح و مهمات از آن داده می شود. این پروازها وظیفه انتقال تجهیزات نظامی از رژیم صهیونیستی به باکو را بر عهده داشته اند که بر اساس داده های موسسه صلح استکهلم، از سال ۲۰۱۶ تاکنون تقریبا ۷۰ درصد از سلاح و مهمات ارتش باکو را تشکیل داده اند.

در مقابل، باکو به رژیم صهیونیستی اجازه انجام عملیات های شناسایی و خرابکارانه در داخل ایران را داده است. حتی گفته می شود که ماجرای سرقت اسناد هسته ای ایران هم از طریق باکو انجام شده است. در عین حال، گفته می شود که باکو به رژیم صهیونیستی اطمینان داده تا در صورت رویارویی نظامی با ایران، این رژیم امکان استفاده از پایگاه های هوایی در این جمهوری را داشته باشد. همچنین، باکو مسئول تامین ۳۰ تا ۴۰ درصد از نفت مورد نیاز رژیم صهیونیستی بوده که از طریق خط لوله باکو-تفلیس-جیحان به سرزمین های اشغالی منتقل می شود.  

لابی باکو و فعالیت گسترده آن

البته باکو هم سال هاست که فعالیت های لابی گری خود را آغاز کرده و هزینه فراوانی را صرف این کار کرده است. 

به طور کلی اهداف لابی باکو در غرب را می توان بدین شکل خلاصه کرد: ۱. تاکید بر اینکه باکو بازیگر مهمی برای تامین انرژی اروپا به حساب می آید ۲. جلب حمایت غرب در این موضوع که از تمامیت ارضی باکو باید حمایت شود. ۳. ارائه باکو به عنوان کشوری سکولار با اکثریت مسلمان ۴. عرضه باکو به عنوان الگویی برای همزیستی مسالمت آمیز میان ادیان مختلف است (یکی از اهداف باکو در حمایت از یهودیان آذری هم همین است). ۵. تاکید بر این موضوع که قدمت مردم سالاری در باکو بسیار کم است و به همین دلیل این جمهوری نیاز به زمان برای بهبود وضعیت در این زمینه دارد. به همین دلیل نباید بر روی آن اعمال فشار کرد. 

سال هاست که مفهوم «دیپلماسی خاویار» برای لابی گری باکو به کار می رود و اشاره به هدایای گرانقیمت برای مسئولین و نمایندگان غربی دارد که از طرف جمهوری باکو به آن ها داده می شود. به طور کلی، مسئولان آذری حتی در دوران شوروی هم همیشه از خاویار در دیدارهای خود با مقامات بالاتر استفاده می کردند. همین هم باعث شده تا اصطلاح دیپلماسی خاویار برای فعالیت های لابی گری باکو که تا به امروز همراه با هدایای مجلل از جمله خاویار بوده استفاده شود. 

 
بخشی از شبکه لابی گری باکو که شامل روزنامه ها و اندیشکده ها هم می شود - انتظار می رود میزان نفوذ لابی باکو و ارمنی در داخل ایران هم مورد بررسی قرار گیرد.

در سال ۲۰۱۷ میلادی بود که روزنامه گاردین انگلیس طی گزارشی خبر از برنامه ای با بودجه تقریبی ۳ میلیارد دلاری از طرف باکو داد که وظیفه لابی گری، دادن هدایا به مقامات و روزنامه نگاران و کمک به شرکت های مختلف و دانشگاه ها در جهان را برعهده داشت. این مبلغ که به حساب شرکت های وابسته به باکو در انگلیس منتقل شده بود در کشورهایی همچون آلمان، انگلیس، فرانسه، ایران، ترکیه و قزاقستان هزینه شده است. تنها بین سال های ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴، شانزده هزار مورد پرداختی از طرف باکو در این زمینه به ثبت رسیده است. فقط در یکی از این موارد، اکارت ساگر تهیه کننده سابق شبکه سی ان ان مبلغی معادل ۲ میلیون یورو از شرکت های وابسته به باکو دریافت کرده است. در موردی دیگر، ادوارد لینتنر نماینده سابق مجلس آلمان که موسسه ای با هدف بهبود روابط آلمان و باکو تاسیس کرده مبلغ ۸۱۹٫۵۰۰ یورو از باکو دریافت کرده است. دولت باکو ۶۱ هزار یورو از مبالغ اهدایی به آقای لینتنر را تنها دو هفته بعد از سفر این نماینده سابق به باکو به حساب او واریز کرده است! در سال ۲۰۲۱ میلادی بود که دادگاهی در میلان ایتالیا، لوکا ولونته نماینده مجلس این کشور و همچنین یکی از اعضای شورای اروپا که بر روی مسائل مرتبط با حقوق بشر تمرکز دارد را بخاطر دریافت حدود ۲٫۵ میلیون یورو رشوه از طرف مقامات باکویی به ۴ سال حبس محکوم کرد. در موردی دیگر، آقای کالین میترف که رئیس بانک اروپایی بازسازی و توسعه بود حداقل یک بار ۴۲۵ هزار یورو برای لابی گری از طرف باکو دریافت کرده است. جالب است بدانید که همسر آقای میترف یعنی خانم ایرینا بوکوا در آن زمان ریاست سازمان یونسکو را بر عهده داشت که مدال موتزارت که یکی از بالاترین مدال های یونسکو است را به مهربان علیوا، همسر رئیس جمهور باکو اهدا کرده و با تمجید از وی باکو را «سرزمین رواداری- Land of Tolerance» نامیده است.

لابی ارمنی و تقلا برای اثرگذاری در داخل

بنیامین پاگوسیان، رئیس مرکز مطالعات راهبردی سیاسی و اقتصادی در ایروان می گوید: «همیشه این مقایسه انجام می شد که آن ها [آذری ها] نفت دارند و ما [ارمنی ها] جمعیت مهاجر» که می تواند به ایروان کمک کند. 
اگرچه تقریبا تنها حدود ۷ میلیون ارمنی در خارج از ارمنستان زندگی می کنند، اما به لطف کار نظام مند توانسته اند تا به پیشبرد اهداف خود بپردازند. ضمن اینکه انتشار کتاب و مقالات مختلف و فعالیت آن ها به خصوص در میان عامه مردم باعث نفوذی بیش تر و بزرگ تر نسبت به اندازه جمعیت آن ها شده است. بخاطر همین هم بود که برژینسکی لابی ارمنی را یکی از سه لابی قدرتمند قومی در ایالات متحده نامیده است!

باید گفت که جمعیت کم همیشه هم نکته ای منفی به شمار نمی رود چرا که نه تنها اجازه می دهد تا اعضای آن بتواند قوام و ارتباطات خود را حفظ کند، بلکه آن گروه را قادر می سازد تا تمرکز خود را تنها بر روی چند موضوع بگذارد.

برای مثال در آمریکا سیاستمداران توسط حزب نامزد نمی شوند، بلکه از طریق انتخابات مقدماتی انتخاب می شوند که نتیجه آن توسط رای دهندگان محلی تعیین می شود. بنابراین، تمرکز جغرافیایی و نه نسبت به کل جمعیت در یک حوزه انتخابیه مهم است. حدود نیمی از جمعیت ارمنی-آمریکایی در کالیفرنیا ساکن هستند. حوزه انتخابیه فرنو (کالیفرنیا) به تنهایی محل استقرار یک جامعه قدرتمند ارمنی-آمریکایی (۵ روزنامه به زبان ارمنی، ۳ شبکه تلویزیونی) است که قدرت انتخاباتی آن حدود ۲۱ هزار رای دهنده یا ۸ درصد رای دهندگان ثبت نام شده است. خارج از کالیفرنیا، دیگر ارمنی‌های آمریکایی عمدتا در ماساچوست، نیویورک و نیوجرسی ساکن هستند. بنابراین، آن ها می توانند تاثیر قابل توجهی در نتیجه انتخابات این سه ایالت هم داشته باشند.  

در حال حاضر، در یک طرف، لابی باکو، یهودی و ترکیه ای و در طرف دیگر لابی ارمنی و یونانی قرار دارند. عدم رضایت برای فروش اف-۳۵ و اف-۱۶ از طرف آمریکا به ترکیه را به خاطر دارید؟ در هر دو مورد و به خصوص در ماجرای فروش اف-۱۶ لابی یونانی ها آن قدر نفوذ داشتند که حتی وزیر امور خارجه ترکیه هم از آن شکایت داشت. موضوع کشتار ارامنه در امپراتوری عثمانی که طی مصوبه ای در سال ۲۰۱۰ در مجلس نمایندگان آمریکا به عنوان «نسل کشی» قبول شد را یادتان است؟ درست در همین دوران بود که رابطه ترکیه و اسرائیل به مشکل برخورده بود (ماجرای کشتی ماوی مرمره هم در همین سال اتفاق افتاد). لابی یهودی که تا آن زمان از قبول «نسل کشی» جلوگیری می کرد عرصه را خالی کرد تا لابی ارمنی آن را به مجلس بقبولاند.

دو موضوع مهمی که لابی ارمنی همواره روی آن تمرکز کرده «نسل کشی ارامنه» و «احاطه شدن ارمنستان با دشمنان» است که به آن کمک می کند تا با تبلیغات علیه باکو، ترکیه و روسیه در دستور کار سیاستمداران آمریکایی اثرگذاری کند. جدا از پیروزی های نمادین، کمک مالی از طرف ایالات متحده یکی از نتایج همین نفوذ لابی ارمنی است. در سال ۱۹۹۹ میلادی بود که میزان کمک مالی ایالات متحده به ارمنستان آن قدر زیاد بود که از میزان کل کمک آن به ۴۳ کشور در فهرست کمک ها فراتر می رفت. اگرچه این کمک ها هر سال در نوسان بوده است اما سال گذشته آمریکا به ارمنستان بیش از ۴۷ میلیون دلار کمک مالی کرده که یکی از عمده دلایل موفقیت در اختصاص آن فعالیت لابی ارمنی است. امسال هم کمیته ملی ارامنه آمریکا خبر از تلاش برای تخصیص ۱۵۰ میلیون دلار «به ارمنستان و آرتساخ» داده است.

ضمن اینکه باید یادآوری کرد که فعالیت لابی ارمنی فقط محدود به آمریکا نمی شود و این گروه در اروپا هم صاحب نفوذ است. فرانسه نشان بارزی از سطح نفوذ لابی ارمنی در اروپا است و روابط خوب میان پاریس و ایروان همیشه از طرف لابی ارمنی مورد حمایت قرار گرفته است. مثال دیگر فعالیت لابی ارمنی در کانادا است که این لابی موفق شد بخاطر حمایت ترکیه از باکو در جریان جنگ قره باغ در سال ۲۰۲۱ از ارسال سلاح به این کشور جلوگیری کند. این در حالی بود که کانادا به فروش سلاح به عربستان سعودی که مرتکب جنایات مختلفی در یمن شده ادامه داد.

اما شکست ایروان از باکو در سال ۲۰۲۰ باعث سرخوردگی و دلسردی بسیاری از مهاجران ارمنی شد که تصوری متفاوت نسبت به نقش خود در تصمیم گیری های جمهوری ایروان داشتند. شکست در جنگ نه تنها باعث شکست لابی ارامنه در برابر پول و لابی گری باکو شد که حتی این سوال را در ذهن بسیاری از ارامنه مهاجر به وجود آورد که آیا اصلا تاثیری در تصمیم گیری های داخل جمهوری ایروان دارند و آیا سیاستمداران ارمنی حتی به آنها گوش می دهند؟

شرایط در حال حاضر به گونه ای رقم خورده که در حالی که لابی ارمنی نفوذ قابل توجهی در تصمیم گیری دولت های خارجی پیرامون مسائل ایروان داشته اما تاثیر خود در داخل جمهوری ایروان را به مقدار قابل توجهی از دست داده است. به هر ترتیب، لابی ارمنی در ایروان به سختی شنیده می شود و یکی از دلایل آن هم این است که ارامنه مهاجر سیاست را به شکل حزبی دنبال نمی کنند و برای آن ها منافع وطن مهم تر از منافع احزاب و گروه هاست. بعلاوه اینکه با روی کار آمدن نیکول پاشینیان و تیره شدن روابط با مهاجران و لابی ارمنی، ایروان به شرکت های لابی خصوصی برای پیشبرد اهداف خود روی آورده است. مسلم است که با وجود منابع و بودجه کشوری، لابی ارمنی کار سختی در رقابت با لابی مهاجران ارمنی خواهد داشت. 

همچنین باید خاطرنشان کرد که دستور کار لابی ارمنی به دست خواص آن تنظیم می شود که بر روی ارزش های ملی همچون قبول «نسل کشی» از سوی ترکیه پافشاری می کنند. دغدغه این افراد از مسائل اقتصادی عبور کرده و همچون هر طبقه بورژوازی ارزش ها برای آن ها در اولویت قرار گرفته است. این در حالی است که نیکول پاشینیان که قبل از ریاست جمهوری به شغل خبرنگاری مشغول بود و توانست تا انقلاب مخملی سال ۲۰۱۸ میلادی را رهبری کند نماینده طبقه پایین جامعه و به خصوص قشر روستایی به شمار می رود که دغدغه و اولویت آن بهبود وضعیت اقتصادی است. در واقع همین طبقه فقیر بود که قسمت اصلی سربازان ارمنی در جنگ با باکو را تشکیل می داد. به همین دلیل، طبیعی است که نوعی اختلاف میان طبقه متوسط و بالا مهاجر که تشکیل دهنده لابی ارمنی است با طبقه پایین و فقیر در داخل جمهوری ایروان وجود داشته باشد. در همین رابطه، گوورگ تر گابریلیان نویسنده و رئیس بنیاد همکاری اوراسیا در مصاحبه با المانیتور می گوید که «در روزهای چهارم و پنجم جنگ هر روز ۱۰۰ نفر کشته می شدند…فرزندان افراد ثروتمند به ندرت به جنگ رفتند.» به همین دلیل است که عادی سازی روابط با ترکیه بدون تحمیل پیش شرط قبول نسل کشی ارامنه و حل و فصل مسئله قره باغ که توسط نیکول پاشینیان دنبال می شود حمایت آن قسمت از جامعه را در پشت خود دارد که نمی خواهد دوباره شاهد خونریزی و مرگ فرزندان خود و تضعیف اوضاع اقتصادی باشد. البته باید گفت که دلیل دیگر مقبولیت نیکول پاشینیان وضعیت مطلوب اقتصادی جمهوری ایروان است. بر اساس آمار صندوق بین المللی پول، این جمهوری در سال ۲۰۲۲ میلادی توانسته تا رشد بسیار بالا ۱۲٫۶ درصدی را به ثبت برساند. بخش بزرگی از این رشد اقتصادی مدیون ورود سرمایه و مهاجرین روس بعد از جنگ روسیه علیه اوکراین است که برای فرار از تحریم ها و همچنین فراخوان سربازی روسیه را ترک کرده اند. تخمین تعداد روس های مهاجر در جمهوری ایروان بین ۴۰ هزار تا چند صد هزار نفر متغیر است (مسکو تایمز آن را بیش از ۳۷۰ هزار نفر می داند - جمعیتی که به اقتصاد کمتر از 3 میلیونی جمهوری ایروان کمک فراوانی می کند). 

مدت هاست که ایروان خواهان برقراری رابطه با آنکاراست. در همین راستا، دولت آقای پاشینیان سعی دارد تا موضوع نسل کشی را که تاکنون با نفوذ لابی ارمنی به عنوان پیش شرط عادی سازی روابط با ترکیه به آنکارا ارائه می شد را از خود موضوع عادی سازی روابط با ترکیه جدا کند. به خصوص بعد از شکست در قره باغ، دولت نیکول پاشینیان سعی کرده تا با استخدام لابی گر های خارجی از زیر فشار و نفوذ لابی ارمنی که توسط مهاجرین ارمنی اداره می شود و بر روی قبول نسل کشی توسط ترکیه پافشاری می کند بیرون بیاید. 

بنابراین، حل مسئله عادی سازی روابط میان ایروان و آنکارا تا حدودی از گرو مسئله کشتار/قتل عام ارامنه خارج شده است. نه تنها قدرت لابی ارمنی در زمینه موضوع نسل کشی و در پی آن عادی سازی روابط کاهش چشمگیری داشته که علاقه برای بهبود وضع اقتصادی از طرف قشر ضعیف جامعه در داخل جمهوری ایروان هم بر روی دولتمردان فشار گذاشته تا روابط خود با ترکیه را بهبود ببخشند. در حالی که آرام هامپاریان مدیر اجرایی کمیته ملی ارامنه آمریکا و از مراکز لابی گری ارمنی معتقد است بی توجهی به موضوع «نسل کشی» می تواند باعث عادی شدن کشتار ارامنه و در نتیجه منجر به افزایش جسارت باکو و آنکارا برای اشغال زمین های ارمنی شود، بسیاری از افراد در قشر ضعیف جامعه نه به دنبال ارزش های ملی و تاریخی بلکه به دنبال صلح، آرامش و شکوفایی اقتصادی هستند. این افراد نیز معتقدند که وقوع جنگی دیگر نه تنها باعث خونریزی خواهد شد بلکه می تواند تهدیدی مستقیم علیه موجودیت جمهوری ایروان باشد (حالا می توان به خوبی متوجه شد که چرا جمهوری باکو به طور گسترده تبلیغات جنگی علیه جمهوری ایروان را با تهدید بر شروع جنگ و نشان دادن منطقه سیونیک در نقشه ها به عنوان قسمتی از جمهوری باکو دنبال می کند!) همین وعده صلح برای حفظ تمامیت ارضی جمهوری ایروان و سامان دادن به وضعیت اقتصادی بود که باعث شد تا حزب آقای پاشینیان علیرغم شکست در جنگ قره باغ بتواند در سال ۲۰۲۱ میلادی پیروز انتخابات مجلس شود.

حالا هدف آقای پاشینیان که انقلاب مخملی جمهوری ایروان را رهبری کرده، حل مشکلات سیاست خارجی، کم تر کردن وابستگی به روسیه و افزایش مراودات با غرب است تا موجودیت کشور حفظ شده و اقتصاد آن به شکوفایی خود ادامه دهد. صلح با باکو و نزدیکی با ترکیه نه تنها می تواند به رشد اقتصادی کمک کند و باعث اطمینان نسبی از حفظ تمامیت ارضی جمهوری ایروان شود بلکه می تواند به عنوان دروازه ای برای افزایش مراودات با غرب عمل کند.

کارت زنگزور

همان طور که گفته شد، چند وقتی است که ایروان و آنکارا به دنبال عادی سازی بدون پرداختن به موضوع نسل کشی هستند. تا انتخابات ریاست جمهوری در ترکیه زمان بسیاری باقی نمانده است. اگر ائتلاف مخالف آقای اردوغان برنده بشود، به احتمال فراوان مسئله نسل کشی حل شده و عادی سازی صورت خواهد گرفت و اگر هم که آقای اردوغان برنده شود، سعی خواهد کرد به هر شکل عادی سازی با ایروان انجام شود - البته اگر این کار قبل از انتخابات اتفاق نیفتد چرا که ترکیه در حال تنش زدایی در سیاست خارجی خود است (همانند آن چه با مصر و یونان در حال انجام است) و دوره های پیش از انتخابات ها فرصت بسیاری خوبی برای عرضه بهبودی روابط به رای دهندگان و نشان دادن مقبولیت دولت کنونی از طرف جامعه بین المللی است.

اگر تاکنون ایروان از اهرم قبول نسل کشی برای گرفتن امتیاز در عادی سازی روابط با ترکیه استفاده می کرد و ترکیه از اهرم حل مسئله قره باغ برای گرفتن امتیاز در عادی سازی روابط با ایروان استفاده می کرد، با کمرنگ شدن اهمیت قبول نسل کشی در این زنجیره، حل و فصل موضوع قره باغ هم ممکن بود اهمیت سابق خود را از دست داده و یا به عنوان کارت دیگری از طرف ترکیه استفاده شود.

به همین دلیل هم است که باکو کارت زنگزور را (با رضایت ترکیه) با هوشیاری رو کرده است! حالا آن چه اتفاق افتاده این است که عادی سازی روابط میان ترکیه و ایروان منوط به حل و فصل مسئله قره باغ شده که خود دالان زنگزور را شامل می شود! با رو کردن کارت زنگزور، باکو نه تنها توانسته ترکیه را در داخل معادله قدرت در طرف خود نگه دارد بلکه همچنین توانسته تا شرط حل و فصل و تصاحب قره باغ را تا حدودی بومی سازی کند و بدین ترتیب سرنوشت آن را به دست ترکیه نسپارد، به این معنی که حل و فصل مسئله قره باغ حالا تا حدود زیادی از زیر سایه روابط ترکیه و ایروان و مسئله نسل کشی که هیچ ارتباطی با باکو ندارد خارج شده و هم اهرم فشار (زنگزور) و هم هدف (قره باغ) تا حدود بسیاری تحت کنترل باکو قرار گرفته است. در واقع نباید فراموش کرد که کارکرد اولیه زنگزور تحکیم مالکیت باکو بر قره باغ است و دستیابی به خود آن هدف اولیه باکو نیست.

لازم به یادآوری است که تاکنون ترکیه در چند مورد تلاش کرده تا روابط خود با ایروان را (بدون اهمیت مورد انتظار باکو به این جمهوری) عادی سازی کند که هر بار با واکنش باکو روبرو شده است. آخرین مورد از این واکنش ها مربوط به تفاهم ایروان و آنکارا در روز اول جولای سال ۲۰۲۲ میلادی بود که قرار شد تا به شهروندان کشور ثالث اجازه تردد زمینی میان دو کشور را بدهد. درست در همان روز بود که جمهوری باکو «برای جلوگیری از شیوع کرونا» مرز زمینی خود با ترکیه را بست! این در حالی بود که علیرغم بسته بودن مرزهای زمینی میان جمهوری باکو با ایران، روسیه و گرجستان، مرز ۱۳ کیلومتری میان نخجوان و ترکیه تا آن زمان همچنان باز مانده بود. اما معروف ترین واکنش باکو نسبت به عادی سازی روابط میان ترکیه و ایروان مربوط به «پروتکل های زوریخ» است که در سال ۲۰۰۹ میلادی با میانجیگری سوئیس برای عادی سازی روابط میان ایروان و آنکارا (با حضور هیلاری کلینتون و خاویر سولانا) به امضا رسید. بخاطر همین پروتکل ها هم بود که الهام علیف در صحبت های خود اشاره کرد که باکو می تواند گاز را به قیمت بالاتری به ترکیه بفروشد و به جای توسعه پروژه های گازی و انتقال گاز به ترکیه این کار را با روسیه انجام دهد. همزمان، جمهوری باکو با صرف مبالغ زیادی برای لابی گری به فعالیت علیه این پروتکل ها پرداخت. نتیجه آن بود که آقای اردوغان در سال ۲۰۱۰ میلادی اعلام کرد که عادی سازی روابط با ایروان منوط به عقب نشینی نیروهای ارمنی از اراضی جمهوری باکوست! 

آن چه تا قبل از زنگزور رخ داده بود استفاده ترکیه و باکو از یکدیگر به عنوان اهرم فشار برای پیشبرد اهداف خود بود. عادی سازی روابط میان ایروان و ترکیه تبدیل به اهرمی برای باکو برای حل و فصل مسئله قره باغ، و حل و فصل مسئله قره باغ تبدیل به اهرمی برای ترکیه برای عادی سازی روابط با ایروان شده بود. اما حالا زنگزور نه تنها به کارت جدید باکو برای اعمال فشار به ارمنستان و رهایی نسبی از موضوع عادی سازی روابط میان ایروان و ترکیه تبدیل شده که از طرفی هم تبدیل به پیشنهادی اغوا کننده برای ترکیه شده که نمی تواند آن را نادیده بگیرد و با این کار باکو هم توانسته تا نفوذ خود بر ترکیه را همچنان حفظ و آن را با خود همراه کند.

برای ترکیه، در درجه اول این دالان می تواند باعث ضربه زدن به نقش ایران در قفقاز شود. ترکیه با این کار می تواند تا راه سنتی باکو – نخجوان که از ایران عبور می کند را تقریبا نابود کرده و به ارتباط ایران با قفقاز آسیب بزند. بعلاوه اینکه وجود دو راه از ایران و جمهوری ایروان می تواند قدرت چانه زنی ترکیه هم در برابر ایران و هم در برابر باکو را افزایش دهد. 

علاوه بر قفقاز، قسمت بزرگی از تجارت میان ترکیه و آسیای میانه از طریق روسیه و ایران انجام می شود. هر ساله، ۴۳ هزار دستگاه تریلی باری از راه ایران عبور کرده و به آسیای میانه می روند. زنگزور به ترکیه امکان این را خواهد داد تا برای رسیدن به آسیای میانه فقط متکی به ایران نباشد. کشورهای آسیای میانه هم که به دنبال بازیگری برای توازن قوا در برابر نفوذ فزاینده چین و روسیه در این منطقه هستند خواهند توانست تا از ترکیه برای برقراری توازن قوا و همچنین نزدیکی با غرب کمک بگیرند. بعلاوه، درست همان طور که آذربایجان به ترکیه نزدیک شد و لابی یهودی را با خود همراه کرد و بدین ترتیب توانست نفوذ خود بر تصمیم گیران غربی را افزایش دهد، به احتمال زیاد این کشورها هم همین رویه را دنبال کرده و همزمان روابط خود با رژیم صهیونیستی را بهبود خواهند بخشید. بی دلیل نیست که وزارت خارجه اسرائیل با گسترش نفوذ ترکیه در این مناطق «بخش اوراسیا» وزارتخانه خود را با فعالیت ۱۷ دیپلمات یهودی روس زبان تشکیل داده که از دستاوردهای اخیر آن بازگشایی سفارت این رژیم در ترکمنستان است. 

با توجه به فعالیت های رژیم صهیونیستی در این منطقه به نظر می رسد تمرکز بر مسائل کم آبی، افزایش همکاری های گردشگری، انتقال دانش و فناوری و همچنین مقابله با افراط گرایی اسلامی از جمله مواردی باشد که در دستور کار این رژیم در همکاری با کشورهای آسیای میانه باشد. ضمن اینکه همکاری رژیم صهیونیستی با جمهوری باکو و جمهوری های آسیای میانه به این رژیم اجازه می دهد تا تصویری مثبت از خود در جوامع اسلامی ارائه دهد. به عنوان مثال، روزنامه هاآرتص در گزارشی در سال ۲۰۱۸ که با عنوان «چگونه یهودی های طرفدار اسرائیل تبدیل به سلاح مخفی آذربایجان در واشنگتن شدند» به پوشش برگزاری مشترک جشن تاسیس اسرائیل که توسط جمهوری باکو و رژیم صهیونیستی در واشنگتن برگزار می شد پرداخته و ضمن اشاره به سخنان الین سلیمانف سفیر باکو در واشنگتن می نویسد که آقای سلیمانف با یادآوری عضویت باکو در سازمان همکاری های اسلامی می گوید: «مردم حالا از آذربایجان به عنوان نمونه ای از کشوری که روابط مستحکمی با اسرائیل دارد و همچنین عضوی مهم در جهان اسلام است یاد می کنند. مردم می پرسند که اگر آن ها می توانند، پس چرا بقیه نه؟» 

و در آخر اینکه با اتصال گاز و نفت آسیای میانه به باکو و در ادامه به ترکیه، هم اسرائیل، هم ترکیه، هم باکو که با کاهش ذخایر نفتی مواجه است و هم اروپا که با روسیه در جنگ است همه از این اتصال بهره خواهند برد.

باکو اطلاعات چندانی راجع به استخراج نفت منتشر نمی کند. اطلاعات محدودی که منتشر شده نشان می دهد تولید روزانه نفت باکو در سال ۲۰۲۲ میلادی با ۵٫۶ درصد کاهش نسبت به سال پیش و صادرات نفت آن با ۶٫۳ درصد کاهش نسبت به همین زمان روبرو شده است. برای جبران این کاهش، شوکار، شرکت دولتی نفت باکو توانسته نفت را از ترکمنستان، قزاقستان و روسیه (قبل از تحریم ها) و از طریق خط لوله باکو-تفلیس-جیحان انتقال دهد. این مسیر نه تنها به کشورهای آسیای مرکزی اجازه می دهد تا با دسترسی به بازاری جدید قادر به چانه زنی با چین که مشتری پراشتها انرژی محسوب می شوند باشند بلکه به کشورهایی چون قزاقستان که ۸۰ درصد نفت آن (در سال ۲۰۲۲ میلادی) از طریق روسیه به اروپا صادر می شود امکان می دهد تا از اتکا به روسیه در حمل و نقل انرژی رهایی پیدا کنند. اتصال منابع انرژی آسیای مرکزی به ترکیه به این کشور کمک خواهد کرد تا هدف خود که تبدیل شدن به مرکز (هاب) انتقال انرژی و چهارراهی ارتباطی است را دنبال کند.

در آخر اینکه دالان زنگزور به همراه راه ارتباطی از گرجستان قسمتی از تلاش برای جاده ابریشمی خواهد بود که الهام علیف یادداشت تفاهم آن را در سال ۲۰۱۵ میلادی در چین به امضا رسانده است. عملی شدن این پروژه باعث اتصال هرچه بیش تر تفلیس و باکو به ترکیه و همچنین تنگ تر شدن عرصه برای ایران در راه ابریشم خواهد شد. 

روسیه مخالف زنگزور نیست

البته باید یادآوری کرد که روسیه هم مخالف زنگزور نیست. مسکو مشکلی با کنار زدن ایران به دست ترکیه ندارد چرا که در آن صورت هم نقش ایران در قفقاز کمرنگ می شود (همان طور که نیروهای حافظ صلح روسیه و ترکیه بدون نیروهای ایرانی در قره باغ با هم همکاری می کنند) و هم روسیه می تواند فقط با ترکیه که به غرب نزدیک تر است بده بستان کند (درست به مانند رفتار روسیه با ایران در سوریه!). 

ایران خواستار حمایت مسکو در اعمال فشار بر باکوست اما به نظر می رسد که کرملین بخاطر روابط مطلوب خود با آنکارا از این کار سر خواهد زد. در روز پنجم ماه دسامبر سال گذشته میلادی بود که سرگی لاورف در دیدار با همتای آذری خود در مسکو روابط راهبردی دو طرف را مورد تمجید قرار داد و تاکید کرد که توافقنامه صلحی میان ایروان و باکو به امضا خواهد رسید. مسکو در عین حال خواستار صلح در قفقاز است تا بدین ترتیب بتواند تمرکز خود را بر روی جنگ اوکراین بگذارد. همچنین، روسیه برای دور زدن تحریم ها به مسیرهای حمل و نقل و نظام بانکداری باکو و ترکیه احتیاج دارد. حتی در بخش نفت و گاز هم روسیه سال گذشته ۹٫۹ درصد از سهام شرکت پتروناس مالزی در میدان گازی شاه دنیز دریای کاسپین را خریداری کرد تا بدین ترتیب هم راه را برای فروش های احتمالی و آینده خود باز کرده باشد و هم اهرمی در مبادلات گازی میان باکو و ترکیه به دست آورده باشد. باکو در حال تبدیل شدن به حلقه ای مهم در انتقال انرژی است و روسیه قصد ندارد تا اجازه دهد که روابط مسکو-باکو دچار آسیب شود!

همچنین زنگزور برای حمل و نقل میان روسیه و جمهوری باکو حائز اهمیت است. زنگزور به مسکو اجازه خواهد داد تا بتواند راهی دیگر به ارمنستان داشته باشد. با جاده و خط آهنی که دربند روسیه را به باکو و از طریق زنگزور به ارمنستان وصل می کند، روسیه برای رسیدن به ارمنستان دیگر مجبور به استفاده از خاک گرجستان نخواهد بود که روابط مطلوبی با روسیه ندارد. 


 
راه های موجود و احتمالی در قفقاز - همان طور که مشاهده می شود یکی از منافع زنگزور برای روسیه ارتباط با جمهوری ایروان از طریق جمهوری باکوست 

در آخر اینکه حضور نیروهای حافظ صلح روسیه در قره باغ به مسکو کمک خواهد کرد که بر روی موضوع عادی سازی روابط میان ایروان و آنکارا و ایروان و باکو تاثیر داشته باشد و بدین ترتیب نه تنها نفوذ خود در منطقه را افزایش دهد که بتواند از هر سه بازیگر امتیازگیری کند. به نظر می رسد که روسیه مخالف عادی سازی روابط ایروان و آنکارا نباشد تا بدین ترتیب بتواند خود را به عنوان کشوری طرفدار صلح ارائه دهد و تا جایی که امکان اثرگذاری بر مداکرات صلح ایروان-باکو و ایروان-آنکارا را داشته باشد، می خواهد تا آن را به عنوان دستاوری دیپلماتیک به جهان عرضه کند. البته راجع به زنگزور باید گفت که به نظر می رسد شرایط دلخواه روسیه وضعیتی باشد که شامل نظارت نیروهای روس بر زنگزور شود (در آخرین پیشنهاد باکو، این جمهوری که قبلا بر عدم وجود هر گونه ایست بازرسی ارمنی در زنگزور پافشاری می کرد حالا قبول کرده که در ازای اعمال ایست بازرسی بر زنگزور، باکو هم بتواند شرایط مشابهی را بر لاچین اعمال کند) به این معنی که نیروهای روس علاوه بر دالان لاچین بر دالان زنگزور هم نظارت داشته باشند. البته باید دید روسیه تا چه اندازه حاضر به اعمال قدرت یا سازش با بازیگران در این منطقه است.

چه باید کرد؟

شرایط بسیار نامطلوب برای ایران ایجاب می کند تا برای بهبود وضعیت کشورمان در قفقاز به هم اندیشی بپردازیم. متاسفانه، وابستگی شدید به روسیه باعث شده تا نه تنها قادر نباشیم از اهرم انرژی برای اثرگذاری بر غرب استفاده کنیم که همچنین نتوانیم از اهرم رابطه با غرب برای اثرگذاری بر روسیه استفاده کنیم (بر خلاف ترکیه که با استفاده از خطوط لوله و عضویت در ناتو این کار را به خوبی انجام می دهد). اما حالا که در چنین وضعیتی قرار گرفته ایم، چه باید کرد؟ به نظر می رسد در کوتاه مدت چند راهکار وجود دارد که می تواند به بهبود وضعیت کشورمان کمک کند. پیشنهاد اول تاکید بر حفظ تمامیت ارضی جمهوری ایروان است. همان طور که دیدیم، به خطر افتادن موجودیت ایروان نه تنها باعث ترس ارمنی ها و تمکین به خواسته های باکو و ترکیه می شود که به باکو در استفاده از حربه تهدید علیه موجودیت ایروان در به کرسی نشاندن حرف خود کمک می کند. ایران با دادن اطمینان به ایروان و ارسال پیامی روشن به باکو می تواند حربه نقشه های جغرافیایی که در تبلیغات رسانه ای باکو بارها سیونیک را قسمتی از جمهوری باکو نشان می دهند بی اثر کند. همچنین با این کار ایران می تواند تا ضمن ارائه خود به عنوان کشوری که به حقوق بین الملل احترام می گذارد تاثیر مثبتی بر جامعه ارمنی داشته باشد. در همین راستا، لازم است تا با استفاده از ظرفیت های تبلیغاتی در میان ارمنی ها از ایران تصویری به عنوان شریک قدرتمند و قابل اعتماد برای کشورهای دوست ارائه شود. بعد از شکست در جنگ و عدم حمایت روسیه، جامعه ارمنی دچار کمبود اعتماد به نفس شدید و نوعی ترس جمعی شده است. 

همچنین در عین تنش زدایی با باکو، ایران می تواند به تقویت دفاعی جمهوری ایروان با هدف برقراری توازن قوا بپردازد. با این کار، نقش ایران هم به عنوان تامین کننده ثبات و هم به عنوان بازیگری قابل احترام می تواند بهبود یابد. در عین حال، ایران می تواند با همکاری ایروان به تقویت شبه نظامیان ارمنی در قره باغ/آرتساخ بپردازد که محل زندگی ۱۲۰ هزار ارمنی است که با ناتوانی دولت ایروان شرایطی سخت را تجربه می کنند. با توجه به تنوع قومی قفقاز و تبحر ایران در برقراری ارتباط و تقویت گروه های تحت فشار به نظر می رسد این گزینه هم می تواند در نظر گرفته شود. 

پیشنهاد بعدی تلاش برای تقویت ابتکار ۳+۳ است که می تواند ایران را دوباره به منطقه وارد کند. ایران باید تا حد امکان خود را به عنوان وزنه ای برای توازن قوا برای کشورهای کوچک تر معرفی کند. اگرچه این ابتکار عمل به دلیل عدم دسترسی ایران به مولفه های تاثیرگذار در روابط با همه کشورهای این منطقه اندکی دشوار خواهد بود اما به هر حال می تواند مورد توجه قرار گیرد. و پیشنهاد آخر تلاش برای بهبود روابط ترکیه و سوریه در قبال همکاری ترکیه با ایران در قفقاز است که می تواند به رابطه با روسیه هم تا حدودی تعادل بخشد. 

هر آن چه هست باید از عملی شدن زنگزور جلوگیری شود و در صورت عملی شدن آن باید برنامه دومی را از قبل در اختیار داشت.

کلید واژه ها: جمهوری آذربایجان آذربایجان ارمنستان لابی آذربایجانی ها لابی ارامنه لابی ارمنی در آمریکا لابی آذربایجان در امریکا آذربایجان و امریکا آذربایجان و ارمنستان آذربایجان و ترکیه ایران و آذربایجان ایران و آذربایجان و ترکیه ایران و آذربایجان و ارمنستان آذربایجان و اسرائیل ایران و امریکا و آذربایجان قفقاز دالان زنگه زور علی مفتح


( ۳۲ )

نظر شما :

دانشجوی روابط بین الملل ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۱۳:۳۱
این مساله زنگزور واسه ام سوال بود و در این مقاله به بسیاری از ابهامات پاسخ داده شد. با تشکر از دیپلماسی ایرانی و نویسنده ی محترم
دکتر شاکر ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۱۳:۵۰
ای کاش کشور ما هم از قدرت لابی گری و نفوذ رسانه در سطح جهانی بهره می برد.
محمد ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۱۴:۰۰
اگر واقع بین باشیم زنگه زور خاک تاریخی آذربایجان هست
آتیلا ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۱۴:۲۷
در آخر بعد کلی اطلاعات غلط پیشنهادهاز شرم آوری را ارائه می کند که واقعا باعث تاسف هست مثل تقویت و کمک نظامی به ارمنستان و تشکیل و سازماندهی گروهای تروریستی در قره باغ بر علیه آذربایجان هر یک از این پیشنهادها بعنوان دشمنی آشکار با آذربایجان و مردم ترک دو طرف مرز می باشد.
علی ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۱۴:۳۴
از تکرار کلمه باکو به جای اذربایجان توسط نویسنده مشخصه که مطالب مغرضانه و طرفدارانه و به دور از واقعیت است.
علی ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۱۴:۴۳
نویسنده جمعیت و تجهیزات ایران و اذربایجان رو با هم مقایسه میکنه و در نظر خودش برای اذربایجان خط و نشان میکشه . اما معلومه که اطلاعات خاصی نداره و مطالب دیگران رو ترجمه میکنه و گرنه میدانست که قدرت فقط جمعبت و تجهیزات نیست . از ان گذشته روسیه ابر قدرت دنیا در مقابل اوکراین مثل ماشین در گل گیر کرده است و ایران که قابل مقابسه با روسیه نیست چطور میخواهد در مقابل اذربایجان پیروز بشه ؟ حالا جمعیت میلیونی ترکهای اذربایجانی ایران به کنار .
حسین ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۱۷:۳۸
بعد از مدت ها یه تحلیل جالب و به درد بخور راجع به آذربایجان خوندم
کوروش داریوش راده ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۱۸:۳۵
اولش خوب اومدی و اینکه روسیه و تورکیه هم موافق کریدور زنگه زور است و این کریدور قطعا افتتاح خواهد شد ولی آخرش خراب کردی و گفتی که ایران نباید اجازه بده. ایران در قفقاز ۵ درصد نفوذ دارد. تورکیه ۴۰ درصد و روسیه ۴۵ درصد.‌پس این کریدور به فضل الهی باز خواهد شد و جهان تورک از ایغورستان تا مجارستان یکپارچه خواهد شد.
شمس الدین متقی زاده ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۲۳:۰۳
استفاده از "جمهوری باکو" به جای جمهوری آذربایجان از ارزش علمی مقاله می کاهد. در این مقاله طولانی من ندیدم از جمهوری آذربایجان استفاده شده باشه. استفاده از آرتساخ به جای قره باغ نشانده عمق نفرت نویسنده نسبت به ترکهاست. نفرت علیه همسایگان ترک زبان به نظر من در راستای تامین منافع مردم ایران نیست.
علی ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۲۳:۴۳
متاسفانه ایران می خواهداز طریق ایروان وکمک به ارمنستان وارد مسئله قفقاز شود. بایداین سوال مطرح شود که چرا ایران برای حضور پررنگ در قفقاز از آذربایجان حمایت نمی کند؟ آیا اجباری برای حمایت ایران مسلمان از ارمنی ها وجود دارد؟ چه منطقی پشت این قضیه است؟ چرا نویسنده از بردن نام آذربایجان امتناع می کند؟ چرا تورک ستیزی در دستور کار ایران است به گونه ای که حتی تورکهای میلیونی داخل محدوده جغرافیایی ایران را نیز از ابتدایی ترین حقوق خود مانند آموزش به زبان مادری محروم می کند؟ چراهم نویسنده و هم دستگاه دیپلماسی ایران از دید ارمنستان به مناقشه قره باغ نگاه می کنند؟ چه نفعی پشت حمایت ایران از ارمنستان برای ملت ایران وجود دارد که حتی حاضر به جنگ با آذربایجان هم هستند؟ وهزاران چرای دیگر که نویسنده اگر می تواند جواب دهد.
سرباز وطن ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۱۳:۴۲
نفوذ لابی هند بر کنگره امریکا و نهاد مالی امریکا نادیده گرفتید (نهاد های مالی جی پی مورگان گلد من ساکس بیش از 60درصد مدیران ارشد انها هندی هستند )همین لابی ها باعث شد تا امریکا از دادن اف 16به پاکستان جلوگیری کند و قطع کمکهای نظامی امریکا به پاکستان و هلی کوپتر اگوستای مونتاژی ترکیه (اتاک)به ارتش پاکستان و میتوان به معاف شده از تحریم امریکا هند از سرمایه گذاری بندر چابهار و خرید نفت اشاره کرد .همین دو روز پیش هم مقامات هند و ایران و ارمنستان جلسه اقتصادی تشکیل دادن برای راه رو شمال و جنوب .و فروش تسلیحات نظامی هند به ارمنستان .در حقیقت هندیها زودتر به برنامه های غربیها اسراییلیها و تفکرات پانترکی باکو و ترکیه پی بردند و اقدامات پیش گرایانه پیش بینی کردند همچنین انها نیروهای امنیتی و نظامی افغانستان (طالبان)را طی قراردادی اموزش میدهند و باعث شد روزنامه پاکستانی دووان ایران را متهم کند .و مانند چینها نعل وارونه نمی زند .البته چین هم با خرید بنادر ترابوزان سامسون انتالیا(در قبایل کمک میلیلردی به ترکیه در همه گیری کرونا ) ترکیه را افسار کرده است و اهرم فشار دارد .
ایرانی ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۱۶:۵۳
با سپاس ازاطلاعات جامع وتحلیل واقع بینانه و دقیق مسائل روز منطقه را که منتشر می فرمایید
آذری ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | ۰۲:۳۷
کسی که خودش را به خواب زده باشد را نمی‌شود بیدار کرد با تعجب تمام شاهد حمایت تمام عیار افرادی مانند علی از حکومت بادکوبه و ترس ایشان از بکار گیری و یاد آوری کلمه بادکوبه هستیم. حکومت بادکوبه در کتاب‌های درسی اشان ایران را یاغی و اشغالگر خاک خود معرفی کرده و قصد تحریف و وارونه نگاری تاریخ را دارند. علی هم از همانجا و دست پرورده همان‌ها هست که در سایت‌های فارسی زبان جولان داده و آنها را حق به جانب نشان می‌دهد. اما علی خوب است که بدانی غلط به عرضت رسانده اند و جمهوری آذربایجان هم نام و هم خاک بخشی از ایران را غصب کرده و غاصب و اشغالگر محسوب می‌شود. ضمنا این را هم بدان که سیاستمداران روسیه بهتر از تو می‌دانند جنگ را چطور پیش برده مدیریت کنند تا ضمن جنگ فرسایشی مناطق گرفته شده را راحت واگذار نکنند. تصرف یک شبه اکراین نتیجه ای جز فشارهای بین المللی مضاعف برای خروج یک روزه از منطقه نداشت! اما اگر باز هم اصرار بر حمایت از علیف داری و فکر میکنی او دست پیش در صورت جنگ احتمالی دارد میل توست.، اینجا مثلی داریم که میگوید کسی که خودش را خواب زده باشد نمی‌شود بیدار کرد، کسی را هم که احیانا مواجب هم گرفته باشد قطعا نمی‌توان بیدار کرد..