این آتش را زنده نگه دار
مطامع اروپا در حمایت از ناآرامیهای ایران
دیپلماسی ایرانی: از زمان شروع ناآرامی ها در ایران، موضع کشورهای اروپایی و رسانههای وابسته به آنها به طور مشهودی بر مبنای تلاش مستمر برای حفظ و تداوم فضای بی ثباتی و جلوگیری از بازگشت آرامش به کشور بوده است. اگر چه در موارد مشابه هم اروپایی ها کم و بیش به همین منوال عمل کرده بودند، اما این مرتبه آنها ملاحضات دیپلماتیک را کنار گذاشتهاند و بی هیچ ابایی شمشیر را علیه جمهوری اسلامی ایران از رو بستهاند. چرا اروپاییان اینگونه مشتاقانه تمایل دارند بر موج اعتراضات مردمی سوار شوند و آن را به اغتشاش و بیثباتی سوق دهند؟
هر کس که اطلاع ناچیزی از تاریخ و علوم سیاسی داشته باشد، نخواهد پذیرفت که دولتهای اروپایی دلسوز ملت ایران و سرنوشت کشور باشند. اساسا دلسوزی، دوستی و عواطف انسانی در نظام بینالملل مفاهیمی هستند که همگی تحت الشعاع منافع ملی قرار دارند و تصور اینکه یک دولت خارجی قلبا و حقیقتا نگران مردم ایران باشد، بسیار سادهلوحانه است. بنابراین پر واضح است که سیاست این روزهای اروپا در قبال تحولات ایران که طبعا مستلزم صرف هزینههای مالی گزافی است، معطوف به تحقق منافع ملی دراز مدتی برای آنان است. با این وصف، سوال این است که این منافع چه هستند که کشورهایی مثل آلمان، فرانسه و به ویژه بریتانیا را برای زنده نگهداشتن آتش ناآرامیهای اخیر ایران بسیج کرده است؟
کلید پاسخ به این پرسش را باید در مسأله انرژی و به ویژه گاز طبیعی جست وجو کرد؛ روسیه، ایران و قطر بزرگترین دارندگان منابع گاز طبیعی در جهان هستند. ایران علاوه بر گاز، دارنده منابع عظیمی از نفت است و به لحاظ مجموع منابع نفت و گاز، کشور شماره یک دنیا در زمینه ذخایر انرژی به حساب میآید. در سالهای اخیر عواملی مثل کشف و استخراج «نفت شیل» در آمریکای شمالی، از اهمیت غرب آسیا در صادرات نفت کاسته شده است. در عین حال با تامین عمده گاز اروپا از روسیه، بخش اعظم نیاز کشورهایی مثل آلمان از این طریق مرتفع میشد. به عنوان مثال خط لوله انتقال گاز نورد استریم با بیشینه انتقال ۵۵ میلیارد متر مکعب در سال به آلمان، مهمترین منبع تامین گاز این کشور محسوب میشود که بوسیله نورد استریم دو، تا ۱۱۰ میلیارد متر مکعب هم قابل افزایش است. بعد از آلمان، به ترتیب ایتالیا، هلند، فرانسه، اسپانیا، بلژیک، لهستان و مجارستان، دیگر وارد کنندگان گاز روسیه هستند. اما آنچه معادلات انرژی اروپا را بر هم زد، جنگ اوکراین بود.
روسیه به تلافی تحریم روسیه توسط کشورهای اروپایی، صادرات گاز به آنها را کاهش داد تا با کمبود کار و افزایش بهای آن، اقتصاد اروپا را در رکود و ضعف درگیر کند. اما در واقع مسأله فراتر از جنگ اوکراین است؛ روسیه درصدد تغییر هندسه قدرت جهانی و از بین بردن هژمونی غرب است، بنابراین احتمالا در آینده، روابط اقتصادی روسیه و اروپا از جمله در مسأله خرید گاز، به روال دوستانه گذشته برنخواهد گشت. اگر چه اروپا مدعی است در زمستان امسال بر بحران کمبود انرژی فایق آمده است، اما منکر افزایش سوخت و فشار بر طبقات مختلف جامعه نیست، لذا آنها باید فکری اساسی برای آینده واردات گاز خود از منابع جدید کنند.
در سال ۲۰۲۰ روسیه بیش از ۳۵ درصد از مصرف گاز اروپا را تامین کرده است و این میزان از وابستگی به روسیه به هیچ وجهی برای اروپا قابل تحمل نیست. در اینجاست که طبعا اروپا به دومین دارنده ذخایر گاز طبیعی جهان یعنی ایران فکر خواهد کرد. آنها در حال حاضر از کشورهایی مثل قطر، نروژ، آمریکا، بریتانیا گاز وارد میکنند، اما هیچ کدام از اینها به اندازه ایران ذخایر گاز طبیعی در اختیار ندارند. به عنوان یک پرانتز در بحث گاز، در اینجا باید متذکر شد که با وجود آنچه راجع به کاهش اهمیت استراتژیک غرب آسیا و به تبع ایران در عرضه نفت گفته شد، افزایش تصاعدی نیاز هند و چین به نفت در آینده، همچنان اهمیت این منطقه را در بازار نفت حفظ خواهد کرد، به علاوه اینکه در مورد ونزوئلا هم ایالات متحده آمریکا به شرکت «شورون» خود اجازه داده است که بعد از وقفهای هفت ساله دوباره استخراج نفت این کشور را از سربگیرد و در واقع عملا اروپا نمیتواند روی نفت ونزوئلا حساب کند. اما در مبحث گاز طبیعی، اهمیت ایران برای اروپا به منزله سوپاپ اطمینان تامین گاز در برابر روسیه خواهد بود. اما مشکل در اینجاست که اروپا به هیچ وجه مایل نیست از جمهوری اسلامی ایران نفت بخرد. اولا اینکه جمهوری اسلامی ایران، خودش را بخشی از روند تغییر هندسه قدرت جهانی در کنار روسیه میبیند و تغییر وابستگی از روسیه به ایران برای اروپا، پناه بردن از یک دشمن به دشمنی دیگر است. به علاوه اینکه اروپا مجبور است تا در راستای سیاستهای آمریکا و رژیم صهیونسیتی علیه جمهوری اسلامی ایران، مانع از کسب درآمدهای ارزی ایران شود. به تعبیر غرب، با کاهش درآمد ارزی، نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه، برنامه موشکی و پهپادی و توان جنگ نیابتی آن کاهش پیدا خواهد کرد. در عین حال، تحریم از حربههای اصلی غرب در کنترل برنامه هستهای ایران است که صادرات گاز ایران به اروپا این حربه را عملا از بین خواهد برد.
صادرات نفت ایران به اروپا نیازمند سرمایهگذاری کلانی است که ظرفیت معطل مانده استخراج گاز ایران را فعال کند، بنابراین اروپاییها باید مطمئن شوند که در کشوری سرمایه گذاری میکنند که رژیم سیاسی آنها هماهنگ با سیاستهای غرب باشد. با شرایطی که گفته شد، اروپا چاره را در این میبیند که گاز خود از ایران را تحت حاکمیت رژیمی غیر از جمهوری اسلامی تامین کند. پس یک تحلیل این است که اروپا سعی در هدایت ناآرامیهای ایران به سمت و سوی براندازی نظام حاکم و روی کار آوردن یک رژیم سیاسی غربگرا دارد. اما سناریوی بدتری هم وجود دارد و آن اینکه با فروپاشی سیاسی در ایران، از بوجود آمدن یک دولت فراگیر جدید جلوگیری شود و در خلاء قدرت بوجود آمده و سرگرم شدن بخشهای مختلف ایران به مناقشات داخلی، نفت و گاز کشور بدون دردسر و با هزینه پایین به غارت برود.
غرب در بی ثبات کردن کشورهای نفتخیز و به یغما بردن انرژی آنها ید طولایی دارد؛ لیبی، یازده سال بعد از سقوط معمر قذافی هنوز دولت مرکزی ندارد و منابع انرژی آن در اختیار کشورهای غربی است. در سوریه بعد از سالها جنگ و تضعیف حاکمیت، بالغ بر ۸۲ درصد از تولید نفت خام این کشور توسط آمریکا غارت میشود. منابع عظیم نفت عراق پس از سقوط صدام و اشغال کشور توسط آمریکا، تحت کنترل آمریکا درآمد و از آن تاریخ تاکنون هیچ گاه دولت فراگیر قدرتمندی که توان کوتاه کردن دست غرب از نفت این کشور را داشته باشد، روی کار نیامده است. در تاریخ معاصر هم شاهد آن هستیم که غرب به خاطر نفت دست به هر کاری زده است؛ از کودتای ۲۸ مرداد در ایران تا ترور ملک فیصل در عربستان که با تحریم نفتی آمریکا و اسرائیل همراهی کرده بود، نمونههایی از دخالتهای غرب در نظام سیاسی کشورهایی است که تامین انرژی آنها را به خطر انداخته بودند.
در نقشه برنارد لوئیس از خاورمیانه جدید، ایران به چند کشور تقسیم شده است که مناطق نفتخیز جنوب کشور در قالب یک کشور جدید از ایران جدا شده اند. این کشور کوچک و مجزا شده از بدنه اصلی، جمعیت و وسعت لازم را برای ایجاد یک قدرت مستقل ندارد و کنترل بر منابع انرژی و غارت آن به راحتی امکانپذیر خواهد بود.
با وجود این همه، عملی کردن نقشههای غرب در ایران به هیچ روی امری ساده نیست و موقعیت ژئوپولیتیک ایران، اهمیت و وزن آن در نظام بینالملل و ویژگی های هویتی، دینی و تمدنی ایران به دوام چند هزار ساله آن در میان انبوهی از مطامع و دشمنی ها یاری رسانده است و در آینده نیز چنین خواهد بود.
نظر شما :