دومینوی تکراری روابط در روندهای تاریخی (بخش شانزدهم)
ماراتن خطوط لوله در اروپا با حذف مقدماتی نفت و گاز ایران
دیپلماسی ایرانی: اروپا از اواخر قرن بیستم راهبرد تامین انرژی در دو مرحله 2030 و 2050 میلادی را در دستور کار قرار داده و توجه جدی را به طراحی و اجرای خطوط لوله معطوف کرده است. دو کشور روسیه و ترکیه بیشترین بهره برداری را از این موضوع کرده اند و به نوعی انحصار خود را بر اروپا دیکته کرده اند. در حالی که در اوایل هزاره سوم 40 درصد گاز اروپا از روسیه تامین می شد، اکنون این مقدار به 50 درصد رسیده است، روندی که در سال های آینده نیز تداوم خواهد داشت؛ البته روند افزایش مصرف گاز یک پدیده عام در جهان است و به دلایل مختلف از جمله هزینه مصرفی و مباحث زیست محیطی در دو دهه گذشته مصرف این محصول راهبردی در اکثر کشورهای جهان رشد دو تا سه برابری داشته به طوری که در کشورمان نیز در دو دهه اخیر مصرف گاز سه برابر شده است.
سیاستهای اتحادیه اروپا در موضوع خطوط لوله گاز و نفت منتقدانی جدی هم دارد. از نظر منتقدان تکیه بر خط لولههای گاز آن هم با کشورهایی دارای سیستمهای سیاسی نسبتا بی ثبات و فسادزده با بروز تغییرات میتواند با ریسکهایی توام باشد. ضمن این که اتکا به گاز مایع و واردات آن با کشتی در قیاس با وابستگی به خطوط لوله گاز خطرات کمتری دارد. بنا به ارزیابی این کارشناسان با توجه به مازاد عرضه گاز مایع، تا مدتها قیمت این نوع انرژی در بازار پایین خواهد ماند. هواداران محیط زیست نیز بر این عقیدهاند که به جای وابستگی به لولههای گاز و این نوع انرژی فسیلی، بیش از پیش باید به بهرهبرداری از انرژیهای تجدیدپذیر رو آورد. گرچه طبق سند اتحادیه اروپا تا سال ۲۰۳۰؛ کشورهای عضو موظفند 27 درصد انرژی خود را از منابع تجدیدپذیر تامین کنند و بدین شکل اتحادیه در این زمینه مقام اول را در جهان به خود اختصاص خواهد داد، اما هواداران محیط زیست معتقدند که ظرفیتهای بهرهبرداری از این نوع انرژی بسیار بیشتر از این مقدار است و باید در دور شدن از انرژیهای فسیلی سرعت و شتاب بیشتری نشان داد. همچنین کشورهای اتحادیه موظفند مصرف سوخت های فسیلی تا 2050 به صفر برسانند.
آمریکا پس از موفقیت در کاهش نسبی نفوذ روسیه در اروپا بویژه حوزه مرکز و جنوب شرق این قاره کهن در اوایل هزاره سوم میلادی؛ اکنون بیش از هر زمان دیگر نگران تلاش روسیه برای تسلط بر ساختار انتقال و توزیع انرزی نفت و گاز اروپاست. در حال حاضر اروپا همچنان بزرگترین خریدار گاز روسیه است و این حوزه همچنین به میدان نبرد روسیه با غرب تبدیل شده است. ایالات متحده و بسیاری از کشورهای اروپایی از وابستگی به روسیه در بخش گاز بیم دارند و تلاش می کنند از ساخت خطوط لوله جدید که به اوکراین لطمه سنگین اقتصادی وارد میکند جلوگیری کنند. هرچند کشورهای وابسته به گاز روسیه و کشورهای دارای موضع مثبت نسبت به آن و کشورهای دریافت کننده سود از این پروژهها از آنها حمایت میکنند. روشن است که صادرات گاز روسیه به اروپا بدون بستگی داشتن به هر عامل سیاسی ادامه پیدا میکند.
روسیه در سه دهه اخیر سرمایه گذاری عظیمی در بخش زیرساخت های انتقال انرژی کرده و سامانه خطوط لوله روسیه از بخش های راهبردی بخش حمل و نقل این کشور است که بزرگترین حجم محمولههای کشور توسط آن حمل میشود. نفت، گاز طبیعی، گاز همراه و فرآوردههای نفتی مهمترین محمولههایی هستند که توسط این سامانه حمل میشوند. طول شاهراههای لوله روسیه به 270 هزار کیلومتر میرسد. شبکههای بزرگ خطوط لوله نفت و گاز روسیه نیاز اقتصاد این کشور به مواد هیدروکربنی را رفع و همچنین نفت و گاز روسیه را به کشورهای اروپای غربی، ترکیه و آسیای جنوب شرقی منتقل میکند. ساخت خطوط لوله در روسیه در دوران شوروی، در اواخر سالهای 1950 آغاز شد و آمریکا از آن زمان فروش تجهیزات پیشرفته این بخش به این کشور را ممنوع کرده بود؛ حتی در آن زمان ها سازمان سیا طرحی را برای نابودی یکی از خطوط لوله گاز روسیه به اروپا تدارک دیده بود؛ این خط لوله 5000 کیلومتری با سرمایه بیش از 22 میلیارد دلاری گاز را از شمال سیبری به اوکراین منتقل می کرد. طبق آخرین آمارها امتداد شاهراههای لوله روسیه بالغ بر 270 هزار کیلومتر بوده که 185 هزار کیلومتر از آنها خطوط لوله گاز و 65 هزار کیلومتر خطوط لوله نفت و 20 هزار کیلومتر خطوط لوله حمل فرآوردههای نفتی بود. به طور کلی مطالعات بخش انرژی سازمان اطلاعات آمریکا موید آن است زمانی که وابستگی اروپا به گاز روسیه از 50 درصد بگذرد؛ امکان های بروز ریسک های سیاسی و تغییر در معادلات ژئوپلتیک سیاسی و اقتصادی اروپا وجود دارد.
واقعیت این است که کشورهای صنعتی و در حال توسعه از اوایل هزاره سوم بیش از پیش نگران تامین دراز مدت انرژی بوده چرا که معتقدند قدرت های جهانی سعی دارند تا نقش بیشتری را در شبکه های جدید انتقال و توزیع انرژی ایفاء کنند. در قاره اروپا در کنار کشورهای بزرگ صنعتی از جمله آلمان و فرانسه و ایتالیا، کشورهای جنوب شرق اروپا، همراه با فرایند همگرایی اروپایی، خواستار گسترش همکاری های چند جانبه به ویژه در بخش های خدمات و زیرساختارهای انتقال و توزیع انرژی شده اند. در بین این کشورها رومانی، آلبانی، کرواسی، مقدونیه و مونته نگرو اولویت وابستگی حداقلی به روسیه را دنبال کرده اند و در اوایل به بهره گیری از انرژی ایران بسیار امیدوار بودند بطوریکه رومانی بزرگترین پالایشگاه خود با ظرفیت 5 میلیون تن در سال با ویژگی نفت ایرانی ساخت و راه اندازی کرد ولی با فشارهای سیاسی آمریکا و نقش آفرینی مافیای نفتی اروپا و جهان؛ تغییرات اساسی در خطوط تولید این مجتمع بزرگ ایجاد شد تا نفت دیگر کشورها را مصرف کند. در حال حاضر بیش از 15 کشور این منطقه که اکثریت هم عضو اتحادیه اروپایی شده اند؛ طرح ها و پروژه های تامین نفت و گاز از آسیای مرکزی و کشورهای ساحلی خزر را دنبال می کنند؛ البته در دهه های اخیر شرکت های بزرگ روسی ضمن بهره گیری از نفوذ سنتی و فساد مالی موجود در این کشورها توانسته اند قراردادهای درازمدت گازی را با بخش خصوصی این کشورها منعقد کنند؛ به عنوان نمونه شرکت گازپروم در 2010 میلادی موفق شد قرارداد 25 ساله صادرات 50 میلیارد متر مکعب گاز با سه شرکت مهم رومانیایی (رم گاز، ترانس گاز و کانف) امضاء کند.
پس از فروپاشی کمونیسم و دیوار برلین در 1989 میلادی، طرح مهمی از سوی قدرت های منطقه ای صاحب انرژی نفت و گاز به ویژه روسیه، کشورهای آسیای مرکزی و حاشیه خزر و کشورهای عضو اوپک از یک سو و کشورهای مصرف کننده انرژی به ویژه کشورهای اتحادیه اروپا، جنوب شرق قاره سبز و کشورهای آسیای جنوب شرقی از سوی دیگر ارائه شده که مهمترین آنها تاناپ، سوث استریم، نورث استریم، باکو سوپسا و غیره است که در قسمت بعدی بیشتر به آن می پردازیم.
نظر شما :