چرا رفتار ما در تعامل با چین پخته نیست؟
سند همکاری ایران و چین و نقدی بر یک انتخاب
دیپلماسی ایرانی: چین چه بخواهیم یا نه قدرت اقتصادی اول دنیا و بزرگترین بازار مصرف و متنوع ترین تولید کننده جهان است. پرونده روابط ایران و چین ماهیتا یکی از 3 پرونده مهم روابط خارجی کشور است. نحوه برخورد با این پرونده توسط "مسئولین" ارزش کیفی این پرونده را تغییر نمی دهد بلکه قدرت چانه زنی سیستم سیاسی را در روابط خارجی با چین کاهش یا افزایش می دهد.
وقتی موضوع همکاری 25 ساله دو کشور مطرح شد این گونه به نظر می رسید که سیستم سیاسی موجود با احساس بلوغ کافی در خود وارد یک همکاری بلند مدت با کشوری مهم چون چین شده است. اگرچه محتوای منتشر شده پیش نویس "تفاهم نامه" و تنوع موضوعات "همکاری" نشان می داد که دیدگاه طرف ایرانی از یک انسجام مشخص برخوردار نیست و هدفمندی خاصی را غیر از فروش نفت دنبال نمی کند، این امید می رود که این نقیصه در این 8 ماه گذشته بر طرف و در سفر مهرماه آقای ظریف به چین متن متوازن تری با طرف چینی رد و بدل شده باشد.
پس از بازگشت آقای ظریف از چین و در اواخر مهر ماه یک شگفتگی جدید از طرف دولت دوازدهم اعلام شد. آقای واعظی، رئیس دفتر رئیس جمهوری اعلام کرد که: "آقای لاریجانی از زمانی که رئیس مجلس بود و سفری هم که به چین داشت، موضوع سند ۲۵ ساله را دنبال میکرد. بعد از اینکه لاریجانی از مجلس بیرون آمد، از او درخواست کردیم کار خود را در خصوص پیگیری این سند ادامه دهد، او هم پذیرفت و این روزها برای پیشبرد برنامههای مربوط به اجرای این توافق همکاری ایران و چین وقت میگذارد. علی لاریجانی در موضوع سند ۲۵ ساله بین ایران و چین با دولت همکاری میکند ."
خبر فوق را باید یکی از مظاهر آشفتگی کارشناسی و متاسفانه و عدم دور نگری سیاسی در ایران دانست.
اول، چرا اقای لاریجانی در زمان ریاست مجلس و در غیاب دولت موضوع سند همکاری 25 ساله را که یک سند اجرایی است و نباید کسی خارج از دولت به آن بپردازد دنبال کرد؟ جواب را باید در از هم گسیختگی دیدگاه های سیاسی کشور یافت که یک گروه (عمدتا دولت) با امید به احتمال گشایش از طرف اروپایی ها برای مقابله با تحریم های آمریکا وقت و یا گرایشی برای پیدا کردن راه های جانشین نداشتند و گروهی دیگر معتقد بودند که راه های غیر غربی نیز می تواند مورد بررسی قرار گیرد و از پتانسیل های آنها استفاده شود. دولت برای اینکه بگوید در مقابل این نظر دوم سنگی نگذاشته و مخالفت ندارد دنبال فردی بود که این حلقه گل را بر گردنش بیاندازد و آقای لاریجانی در بین عناصر شاخص و مطرح که عناد آشکاری با دولت هم نداشت انتخاب شد. آقای لاریجانی با حمایت دو پیام از ارکان اصلی نظام و همراهی چند وزیر به چین سفر کرد تا در قامت نماینده نظام جمهوری اسلامی و نه رئیس مجلس که از طرف چینی ها شان مذاکرات اجرایی ندارد با مقامات عالی آن کشور بحث همکاری استراتژیک را باز کند.
دوم، آقای لاریجانی در انتخابات اخیر مجلس شرکت نکرد و دیگر در مجلس سمتی ندارد. اگرچه ایشان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است اما شان سیاسی گذشته را دارا نیست. عقبه خانوادگی ایشان از روحانیت سنتی و سابقه سیاسی وابستگی به جناح موسوم به "اصولگرا" است که بعد از دو دوره ریاست مجلس بیشتر نزدیک به جناح موسوم به "اصلاح طلب" شده است. برخی امید وارند ایشان در انتخابات ریاست جمهوری آینده بتواند کاندیدای نیروهای "میانه رو" و"اصلاح طلب" شده و بر این جایگاه تکیه زند. همین سابقه رنگارنگ، در کنار فقدان یک منصب اجرایی نشان می دهد که ایشان اگر نماینده خود "خدا " هم باشد نمی تواند یک هماهنگ کننده قوی در داخل و یک مذاکره کننده موثر با کشوری مثل چین برای تامین منافع کشور باشد.
سوم، چین کشور متمرکزی است. هر مقام برای خود اتوریته و شان مشخصی دارد. لابی گری در چین غیر از با خود مقامات مسئول مفهوم ندارد. حتی در "تفاهم نامه" موصوف فوق نیز طرف ایرانی از چند سازمان و نهاد تشکیل شده بود اما از طرف چین وزارت بازرگانی آن کشور مسئول مذاکره بود. تجربه گذشته با چین و نماینده ویژه شدن یکی دیگر از اعضاء شورای تشخیص مصلحت نظام برای حل و فصل مالی بین ایران و چین در دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد نیز نتایج قابل توجهی به همراه نداشت. پیش بینی می شود رفتار چین با این انتخاب احترام آمیز اما نتیجه مورد انتظاری از این مذاکرات حاصل نشود.
چهارم، با این اوصاف متاسفانه بنظر نمی رسد که علیرغم این همه انتظار و تبلیغات "نظام سیاسی" بهره زیادی از این مذاکرات بتوان متصور بود.
نظر شما :