پکن علاقهای به ورود به منازعات منطقهای ندارد
راهبرد خلیج فارسی چین: راضی نگهداشتن همزمان ایران و عربستان
نویسنده: جولیا گورول (Julia Gurol)، جاکوپو اسکیتا (Jacopo Scita)
دیپلماسی ایرانی: راهبرد چین در خلیج فارس بر پایه ایجاد روابط اقتصادی با تمام بازیگران منطقهای، بدون توجه به رقابتهای موجود، شکل گرفته است. پیشران اصلی رویکرد چین در این منطقه، اشتهای سیریناپذیر پکن برای انرژی و توسعهطلبی بلندپروازانهاش از طریق راهکار کمربند و جاده است. چین از لحاظ سیاسی تمایلی به درگیر شدن در ستیزهای منطقهای ندارد. این منطق باعث شده چین بدون درگیر شدن در آشوب ستیزهای منطقهای، سیاسی و امنیتی، فعالیتهای اقتصادی و نظامی خود را در فضای به شدت رقابتی منطقه گسترش دهد.
اما موفقیت و ماندگاری این راهبرد به درجهای از ثبات در خاورمیانه وابسته است. تنشهایی مانند ترور ژنرال قاسم سلیمانی یا خروج آمریکا از برجام چین را وادار میکند که موضع فعالانهتری اتخاذ کند و تمرکز اقتصادی خود را تا یک سطح امنیتی و ژئوپولیتیکی گسترش دهد. رویدادهایی مانند ترور ژنرال سلیمانی، به بیثباتی در خلیج فارس میانجامد که پیامدهای اقتصادی زیانباری برای پکن به همراه دارد. بنابراین چین به دنبال مصونیتی راهبردی در منطقه است.
برای رسیدن به همین مصونیت راهبردی است که چین فراتر از دلایل فنی و مرتبط با کیفیت نفت ایران، تلاش دارد با نقض تحریمهای آمریکا و واردات نفت از ایران، شاهرگی حیاتی را برای تهران فراهم کند. در واقع چین بخشی از این تلاش را در راستای خرسندی ایران و راضی نگه داشتن این کشور انجام میدهد تا از وقوع ستیزی تمام عیار در خلیج فارس پیشگیری کند. در کنار این راهبرد، چین با متهم کردن آمریکا به عنوان مسئول افزایش تنشها در خلیح فارس و محکوم کردن ماجراجوییهای نظامی واشنگتن در منطقه، از زبانی حمایتی درباره ایران استفاده میکند.
عربستان سعودی، رقیب دیرپای منطقهای ایران، نیز به نظر میرسد که بنا به دلایل راهبردی، نقض تحریمهای آمریکا توسط چین و زبان حمایتی پکن در برابر تهران را پذیرفته است. این مساله، حقایقی را درباره روابط چین – خلیج فارس و محور ریاض – پکن آشکار میکند. چین در سالهای اخیر همکاریهای راهبردی جامعی را با عربستان و امارات شروع کرده که شامل سرمایهگذاریهای کلان، به ویژه در بخش انرژی این دو کشور، میشود. پادشاهیهای خلیج فارس در مرکز سیاست پیشروی اقتصادی پکن در خاورمیانه قرار دارند. علاوه بر این که حجم چشمگیر تجارت بین چین و کشورهای خلیج فارس حاکی از آن است که تعامل اقتصادی طرفین فراتر از نفت و بخش انرژی است.
بدیهی است که این مساله بر چگونگی رویارویی چین با تنشها در منطقه و همچنین نگاه پادشاهیهای خلیج فارس به واکنش چین تاثیری مستقیم دارد – به ویژه که عربستان سعودی در راستای تنوعبخشی به اقتصادشان و رهایی از وابستگی به صادرات نفت به عنوان تنها منبع درآمدشان به دنبال همکاری با بازیگران غیرمنطقهای است. علاوه بر این، آمریکا در تولید نفت خودکفا و به یک صادرکننده تبدیل شده است. بنابراین هم چین نیازمند واردات نفت است و هم کشورهای خلیج فارس وابستگی شدیدی به صادرات انرژی دارند. به همین دلیل است که عربستان راهبرد چین در برابر ایران را پذیرفته است.
پذیرش سیاست چین در برابر ایران از سوی عربستان را میتوان در شرایط ژئوپولیتیکی گستردهتری هم ارزیابی کرد. در میان دگرشهای مهم جهانی، حضور چین به عنوان جایگزینی برای آمریکا – با بینش، اهداف و مطالبات خاص خود – فرصتهای ریاض برای رویارویی با تاثیر اقتصادی و امنیتی هرگونه دگرش ژئوپولیتیکی جهانی را افزایش میدهد. این برای عربستان ابزاری است که شکاف حاصل از کنارهگیری آمریکا از روابط یا تعهداتش در برابر ریاض را پوشش میدهد. موازنه قدرت راهبردی حاصل از حضور چین در خلیج فارس فراهم کننده مقدمات یک همکاری گستردهتر است.
هنوز تاثیر ترور ژنرال سلیمانی بر روابط چین – ایران و چین – عربستان سعودی نامعلوم است. اما بدیهی است که احتمال وقوع جنگی تمام عیار در خلیج فارس همچنان یکی از نگرانیهای اصلی پکن باشد. در واقع تنشهای جاری بین واشنگتن و تهران یک تست استرس مهم برای راهبرد خلیج فارسی چین است. با اینحال چین به این آزمون با رویکردی چندجانبه پاسخ داده است: از یک سو، از ایران در برابر آمریکا و متحدانش حفاظت کرده و خشنودی و رضایت تهران را فراهم آورده است؛ از سوی دیگر، با عربستان و سایر پادشاهیهای خلیج فارس مشارکت راهبردی داشته و آنها را در برابر خطرات احتمالی ناشی از سیاستهای ستیزهجویانه در آینده حفاظت کرده است.
به این ترتیب چین با موفقیت توانسته یک راهبرد مصونیتیِ دو لبه را پیش ببرد و از ریسکهای سیاسی ناشی از کنارهگیری از هریک از طرفین پیشگیری کند. کشورهای عربی خلیج فارس هم به دلیل وابستگی متقابل اقتصادی و هم به دلیل نیاز به مشارکتهای امنیتی جایگزین، موضع چین در برابر ایران را پذیرفتهاند. این بهویژه درباره عربستان صدق میکند، چرا که این کشور به دلیل کاهش مصرف نفت در غرب، کاهش نقش امنیتی آمریکا در منطقه و نارضایتی غرب از ساختارهای استبدادی حکومت آل سعود به چین نیاز دارد.
منبع: شورای آتلانتیک / تحریریه دیپلماسی ایرانی
نظر شما :