اهداف ترامپ از به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندی های جولان چیست؟
پاسخ واشنگتن به تهران با به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر جولان
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – تصمیم دولت آمریکا در به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر جولان که پیشتر با واکنش های زیادی از سوی جامعه جهانی و سران کشورها همراه شده بود در نهایت دو روز پیش (دوشنبه) با امضای فرمانی از جانب دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده اجرایی شد. دیپلماسی ایرانی برای بررسی اهداف و مقاصد واشنگتن از به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندی های جولان در پی امضای این فرمان، گفت و گویی را با قاسم محب علی، سفیر اسبق ایران در مالزی و یونان، رئیس سابق اداره کل خاومیانه وزارت امور خارجه و کارشناس مسائل خاورمیانه و جهان عرب ترتیب داده است که در ادامه از نظر خواهید گذراند:
دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا با امضای فرمانی حاکمیت اسرائیل را بر اشغالی جولان به رسمیت شناخت. با توجه به اقتضائات کنونی منطقه خاورمیانه، به خصوص خود کشور سوریه، اهداف پشت پرده کاخ سفید از این اقدام چیست؟
همان گونه که شما اشاره داشتید اکنون شرایط منطقه به گونه ای است که دونالد ترامپ سعی دارد از آن نهایت استفاده را برای حمایت از اسرائیل ببرد. لذا یکی از اهداف این اقدام رئیس جمهوری آمریکا حمایت از بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در انتخابات زودهنگام پارلمانی است تا بتواند با این برگ برنده شانس پیروزی او (نتانیاهو) و حزبش را در انتخابات پیش روی سرزمین های اشغالی افزایش دهد، چرا که دونالد ترامپ برای اجرای برنامه های خود به بنیامین نتانیاهو نیاز دارد. از طرف دیگر امضای این سند مبنی بر به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر جولان در راستای اجرای همان سیاست گام به گام افزایش نفوذ و حاکمیت اسرائیل در سرزمینهای اشغالی است؛ چنان که ما پیشتر هم شاهد به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رسمی اسرائیل از جانب ترامپ و به تبعش انتقال سفارت امریکا از تل آویو به این شهر بودیم تا به این وسیله کاخ سفید بتواند اشغال اسرائیل را بر قدس شرقی تثبیت کند.
با توجه به مخالفت گسترده جهانی از دبیرکل سازمان ملل متحد تا سران کشورهای اروپایی که از متحدین خود ایالات متحده آمریکا به شمار میروند، آیا می توان با امضای این فرمان از نظر حقوق بین الملل شاهد عملیاتی شدن این اشغال و نهایتا به رسمیت شناخته شدن حاکمیت اسرائیل بر جولان بود؟
در این جا دو مسئله بسیار مهم وجود دارد؛ یک مسئله به مقوله حقوق بین الملل باز می گردد. در این راستا اساساً اشغال جولان توسط اسرائیل که از سال ۱۹۸۱ میلادی تاکنون صورت گرفته است هیچ گونه ماهیت قانونی و حقوقی در عرف دیپلماتیک و مناسبات بین المللی ندارد، لذا نمی توان از نظر حقوق بین الملل شاهد به رسمیت شناخته شدن حاکمیت اسرائیل بر جولان بود. اما مسئله دیگر به واقعیات منطقه و تحولات میدانی بازمیگردد.
آنچه ما در طول حیات اسرائیل شاهد بوده ایم این است که ایالات متحده آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی از همان سال 1947 میلادی که بحران اشغال فلسطین توسط یهودیان شروع شد با حمایت از صهیونیست ها سعی کردند با در پیش گرفتن یک سیاست گامبهگام و اشغال مناطقی از فلسطین، حاکمیت آنها (صهیونیست ها) را بر مناطق اشغالی تثبیت کنند و بعد از آن جامعه بین الملل نیز مجبور به پذیرش آن از نظر حقوقی شده است. در این راستا سازمان ملل و شورای امنیت در سایه جنگ های اسرائیل 1948 تا سال 1967 میلادی تمام مرزهای این سرزمین که کلا اشغالی بود را در سایه "امر واقع" به عنوان مرزهای اسرائیل پذیرفت. پس چنانی که ما شاهد هستیم ماهیت اشغالگری اسرائیل بر تمام سرزمین های فلسطین با همین اجرای سیاست "امر واقع" پی گرفته شده است. با همین سیاست گام به گام آمریکا و صهیونیستها سعی کردند موقعیت و حاکمیت خود را بر برخی از مناطق تثبیت کنند که بلندی های جولان نیز شامل همین سیاست امر واقع می شود. بهخصوص اکنون که خود کشور سوریه نیز در وضعیت بسیار مناسبی قرار ندارد و به واسطه نزدیک به ۷ سال جنگ داخلی توان تثبیت حاکمیت خود بر تمام سرزمینش را ندارد. از طرف دیگر اکنون جامعه اسلامی و عربی نیز به واسطه اختلافات و جنگهایی مانند یمن، تنش ایران با کشورهای عربی، اختلافات درون عربی مانند جنگ قطر و عربستان و غیره دچار یک ضعف جدی شده است. همین مسئله سبب شد تا اسرائیل و ایالات متحده آمریکا در یک هماهنگی به دنبال اجرای سیاست امر واقع و تثبیت حاکمیت اسرائیل بر جولان باشند.
به اقتضائات جهان عرب اشاره شد. با توجه به این که در نشست ورشو تلاش های جدی برای عادی سازی مناسبات اعراب و اسرائیل صورت گرفت، آیا می توان گفت این اقدام دونالد ترامپ در به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر جولان از نتایج آن پروسه و تلاش در نشست ورشو بود؟
یقینا ارتباطاتی میان این دو مسئله وجود دارد. نکته بسیار مهمی که در سوال شما وجود دارد و نباید نادیده گرفت این است که اکنون شرایط جهان عرب و مسلمانان در حال گذار از مقوله "فلسطین" به "تهدید ایران" است.
یعنی اکنون مسئله "ایران هراسی" به اولویت جهان عرب بدل شده است؟
هنوز به صورت کامل این امر امحقق نشده است. ولی اکنون دیگر مسئله آرمان فلسطین آن اهمیت را برای جهان عرب ندارد و با همین برنامه ریزی ها و تلاش ها سعی شده است با ایجاد یک محور عربی - اسرائیلی و پررنگ کردن سیاست ایران هراسی، مقوله آرمان فلسطین کم کم رنگ ببازد و تهدید ایران برای اسلام و جهان عرب به اولویت این کشورها بدل شود. در این راستا متاسفانه برخی از سیاست ها و مواضع ما هم به این مسئله دامن زده است و سبب شده تا محور عربی - اسرائیلی فرصت و بستر بیشتری برای اتحاد و ائتلاف سازی علیه ایران پیدا کنند. از طرف دیگر برخی از کشورهای عربی مانند عربستان سعودی نیز اکنون نیاز جدی به حمایت آمریکا دارند، به خصوص که با تبعات منفی تجاوز به یمن، ترور خاشقجی اکنون ریاض با تهران، آنکارا و بسیاری از کشورهای دیگر منطقه دچار یک اختلاف جدی است و این مضاف بر تنش با قطر است. لذا سعودی ها به دنبال گرفتن حمایت جدی از دونالد ترامپ هستند و به این وسیله سعی می کنند با یک نقش پدرخواندگی در جهان عرب و پیگیری معامله قرن مسئله فلسطین را به حاشیه برده و به ازایش ایران را به عنوان تهدید و مسئله اول جهان عرب بدل کنند. لذا با پیگیری این سیاست از طرف ریاض و کشورهای عربی همسو یقیناً اسرائیل نیز بستر لازم را برای تثبیت موقعیت و حاکمیت خود بر مناطق اشغالی از صحرای سینا و بلندی های جولان تا غزه و کرانه باختری رود اردن پیدا خواهد کرد.
تا چه اندازه پروسه به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل را برجولان را در راستای اجرایی کردن معامله قرن می دانید؟
پروژه معامله قرن یک بازی سیاسی از طرف آمریکا برای تثبیت موقعیت اشغالی اسرائیل بر کرانه باختری است، چرا که برای بسیاری از صهیونیستهای به خصوص تندرو و مذهبی اهمیت کرانه باختری حتی از خود سرزمین های اشغالی و نوار غزه بیشتر است. چون اولین دولت یهودی و سامری در آنجا تشکیل شده است. لذا اسرائیل در سایه معامله قرن سعی می کند موقعیت خود را در کرانه باختری تثبیت کند. اما مسئله بلندی های جولان یک مسئله ژئوپولتیکی است و دونالد ترامپ سعی کرده با امضای این سند موقعیت ژئوپلتیک اسرائیل را در خاورمیانه ارتقا ببخشد. به خصوص این که جولان یک از منابع اصلی تامین آب اسرائیل به شمار می رود. مضافا از نظر سوق الجیشی هر نیرویی که بتواند حاکمیت خود را بر بلندی های جولان داشته باشد، دست برتر را در مناطق مشترک مهم سوریه و اسرائیل خواهد داشت. پس ترامپ سعی کرده است با امضای این سند، هم از نظر سوق الجیشی و هم از نظر ژئوپلتیک کمک جدی به اسرائیل و بهتر بگوییم نتانیاهو بکند.
به سیاست های ایران هراسی برخی از کشورهای عربی اشاره شد. تا چه اندازه نزدیکی ایران و محور مقاومت به مرزهای اسرائیل را در اقدام دونالد ترامپ برای به رسمیت شناختن اسرائیل بر جولان موثر میدانید؟
یقیناً این مسئله بیتاثیر نبوده است. به خصوص این که اکنون مهمترین و جدی ترین حساسیت صهیونیستها نزدیکی محور مقاومت به مرزهای اسرائیل، هم از طرف جولان و هم از طرف مرزهای لبنان و حزب الله است. لذا برای کاهش این حساسیت ها که یقیناً حساسیت مشترک ایالات متحده آمریکا، کشورهای اروپایی و بخشی از جامعه عربی منطقه است سعی شده با این اقدام، واکنش و پاسخ جدی به حضور محور مقاومت و به ویژه ایران در کنار مرزهای اسرائیل داده شود.
نکته بسیار مهم دیگری که وجود دارد. مسئله اشغالگری در سوریه است. چنان که ما به ازای همین رفتار اسرائیل از طرف دولت ترکیه نیز صورت گرفته و آنکارا با تجاوز به خاک سوریه و اشغال برخی از مناطق کردنشین در عفرین و منبج دست به پروسه دولت سازی در این مناطق با استفاده از کردها سوری همسو با خود زده است. با توجه به این اشغالگری های اسرائیل و ترکیه و نگاه غاصبانه اردوغان و نتانیاهو به خاک سوریه، آینده کشور به کجا خواهد کشید؟
متاسفانه همان گونه که پیشتر اشاره داشتم اکنون به واسطه ۷ سال جنگ و درگیری در خاک سوریه، دولت دمشق و ارتش آن توان لازم را برای برقراری و تثبیت موقعیت و حاکمیت خود بر کل سرزمین هایش را ندارد. همین دلیل سبب شده است تا ترکیه و اسرائیل به دنبال افزایش نفوذ و تسلط خود بر مناطق اشغالی باشند. اما در اینجا نکته بسیار مهمی وجود دارد که اقتضائات ترکیه را نباید با اسرائیل یکی دانست. چرا که اکنون با ایجاد محور ایران، روسیه و ترکیه عملا حضور آنکارا در پرونده سوریه قانونی شده است، غافل از این که همین مسئله سبب شده است تا بستر برای افزایش نفوذ ترکیه و محقق کردن دیگر مطامع اردوغان شکل گیرد، به خصوص که این کشور از گذشته دور و از زمان عثمانی چشم طمع خود را به سرزمین های سوریه داشته است. همان گونه که شما میدانید اکنون علاوه بر منطقه کردنشین سوریه که از نظر ژئوپلتیکی برای ترک ها بسیار مهم است، مسئله حلب نیز برای آنکارا بسیار جدی است، چرا که اولین پایتخت عثمانی در حلب شکل گرفته و بعد از افزایش نفوذ عثمانی ها، قسطنطنیه به عنوان پایتخت این خاندان شناخته شده است. لذا به نظر نمیرسد که بتوان در این شرایط برای جلوگیری از اشغالگری های ترکیه و اسرائیل کاری صورت داد، مگر این که تلاشهای جامعه جهانی برای توقف این اشغالگری ها افزایش پیدا کند.
نظر شما :