از تاکتیک به استراتژی
تغییر رویکرد امریکا به کردستان عراق
دیپلماسی ایرانی: افتتاح بزرگترین کنسولگری امریکا در اربیل عراق، علامت و هشداری بزرگ برای کشورهای منطقه بویژه برای عراق، ترکیه و سوریه است. کشورهایی که با یک مسئله مشترک مواجه هستند: «مسئله کردی».
مسئله کردی یکی از عناصر آیندهساز در حوزه ژئوپلتیک منطقهای است، مسئلهای که گاه فعال و گاه خاموش و نیمه فعال است و حالا سرمایهگذاری امریکا در کردستان عراق، در کنار حمایت تمام قد امریکا از کردهای سوریه و نفوذ پنهان و لایهلایه اسرائیل در کردستان عراق، علائمی هستند که نشان میدهد، در نقشه راهِ آینده امریکا و اسرائیل در خاورمیانه، ژئوپلتیک کردی، نقشآفرینی خاصی خواهد داشت.
ریشه مسئله کردی را باید در مرزبندی تصنعی انگلستان در منطقه پس از فروپاشی عثمانی جستجو کرد. مسئلهای که با سیالیت قومی ترکیب شده و جدالهای ژئوپلتیکی در منطقه ایجاد کرده است. حالا امریکا و اسرائیل قصد دارند پروژه نیمه تمام انگلستان را تکمیل کنند و با تحریک مسئله کردی در عراق و سوریه، بحران ژئوپلتیکی جدیدی در منطقه ایجاد نمایند، چه اینکه حیات اسرائیل و تداوم حضور امریکا در منطقه وابسته با بحرانهای امنیتی دارد، لهذا امریکا و اسرائیل در منطقه خاورمیانه بازیگرانی بحرانزا و بحرانزی هستند.
ظهور داعش در کردستان عراق فرصت بینظیری برای استقلالخواهی کُردها فراهم کرد. کردهای عراق با ظهور داعش توانستند از خلاء امنیت ناشی از فقدان و ضعف دولت مرکزی در راستای اهداف خود استفاده کنند و عَلَم استقلالطلبی برافرازند. اقدام دیگر کُردهای عراق در فضای ناشی از ظهور داعش در عراق، برگزاری همه پرسی و تلاش برای استقلال بود. علیرغم مخالفتهای بینالمللی، در نهایت رفراندوم جدایی کردستان عراق در ۳۱ سپتامبر ۲۰۱۷ برگزار شد. گرچه به واسطه فشارهای گسترده منطقهای و فرامنطقهای، بارزانی رئیس وقت اقلیم کردستان عراق، مجبور شد، هم از نتایج همه پرسی و هم از کرکوک عقبنشینی کرده و در نهایت از قدرت کنارهگیری کند اما تمایل به استقلال در کردستان عراق هنوز وجود دارد.
کُردها چه در سوریه و چه در عراق تاکنون از حمایتهای کوتاهمدت و تاکتیکی برخوردار بودند و هیچ قدرت خارجی در کردستان عراق، منافع بلندمدت و درونی برای خود تعریف نکرده بود. کشورهایی مانند روسیه، آمریکا و اسرائیل به دنبال استفاده از ظرفیتهای کوتاه مدت و ابزاری کردهای منطقه بودهاند. حالا سوال اساسی اینجاست آیا تاسیس بزرگترین کنسولگری امریکا در منطقه در اربیل نشانی از تغییر رویکرد تاکتیکی امریکا به رویکردی استراتژیک است؟
امریکا تاکنون در عراق بازی دوگانهای در قبال دولت مرکزی و کردها ایفاء کرده است. کردهای عراق از سال ۱۹۹۱ به یک متحد قابل اعتنا برای آمریکا بدل شدهاند. ایران و آمریکا از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۳ یعنی زمان سقوط صدام درباره حمایت از کردهای عراق در مقابل حکومت مرکزی بغداد اشتراک نظر داشتند و هر دو کشور با حمایتهای خود سبب تقویت هویت کردی به عنوان بازیگر متمایز شدند. اختلاف ایران و آمریکا درباره کردهای عراق بعد از سقوط صدام نمودار گشت زیرا ایران اولویت نخست را به دولت بغداد داد و آمریکا به خاطر مواجه شدن با ناکامیهای گسترده در بغداد، به سمت افزایش حمایت از کردها گرایش پیدا کرد. اولویت دولت شیعی عراق برای ایران و اقلیم برای آمریکا به معنای نبود اشتراک منافع در اقلیم نبود بلکه در موضوعاتی خاص این اشتراک نظر به صورت طبیعی وجود داشت، به طوری که آمریکا و ایران در خصوص تهدید مشترک داعش، حفظ یکپارچگی عراق و مخالفت با همه پرسی استقلال، اتفاق نظر داشتند. اختلافات میان دولت مرکزی عراق و اقلیم کردستان نیز یکی از مولفههای تنشآفرین در حوزه مسئله کردی منطقه بوده است. استقلال خواهی کُردها به عنوان مهمترین معضل دولت مرکزی عراق در دورههای گوناگون شناخته میشود. این در حالی است که کردستان به دلایل چندی همچون وجود ذخایر عظیم هیدروکربنی، آبی و معدنی برای بغداد از اهمیت بالایی برخوردار است.
اسرائیل نیز با جاهطلبیهای ژئوپلیتیک به مسئله کردی در منطقه نظر دارد. تصور اسرائیل این بوده و هست که کردها خود را نسبت به عربها «دگر هویتی» تعریف میکنند و به دنبال پررنگ کردن مرزهای هویتی با عربها هستند، به خصوص که کردستان عراق هممرز ایران هم است و به این ترتیب اسرائیل میتواند با نفوذ در کردستان عراق و پیشبرد پیمان ابراهیم، مرزهای امنیتی خود را در اطراف ایران بنا کند. از سوی دیگر گرایشها و فرهنگ تقریبا سکولار کردهای عراق به گونهای که تلاش میکنند خود را خارج از تقسیمبندیهای شیعه و سنی در عراق معرفی کنند و نیز اجتناب آنها از هرگونه موضع شدید در قبال فلسطین، موجب شده است تا اسرائیلیها هوشمندانه، مواضع همذات پندارانه را در اظهارات خود نسبت به استقلال کردستان عراق به کار برند. اتخاذ این مواضع نه تنها بر حق موجودیت و مشروعیت اسرائیل در فضای منطقهای و بینالمللی صحه میگذارد بلکه امید آنها را برای برقراری روابطی دوستانه و نزدیک با کردستان عراق به گونهای که نسبت به مواضع سیاسی همدلانه با تل آویو و اقدامات اقتصادی همچون انتقال نفت، اطمینان داشته باشند، را افزایش خواهد داد. راهبرد اسرائیل در این زمینه «دکترین ایمنسازی اسرائیل از طریق اتحاد با محیط پیرامونی» است که از دههها قبل دنبال میشود و به معنای اتحاد با کشورهای غیرعرب پیرامون جهان عرب است. شرایط اقلیم کردستان عراق به ویژه اشتراکاتی همچون نگرش و سابقه منفی نسبت به اعراب، تسهیلگر این دکترین خواهد بود.
تحولات منطقهای در سالهای اخیر باعث شده است تا:
۱) مشروعیت حمایت از کردها توسط قدرتهای بزرگ و کشورهای همسایه را نزد افکار عمومی افزایش یابد،
۲) استقلالطلبی کردهای سوریه و عراق تقویت شود،
۳) موازنهگرایی ژئوپلتیک از سوی اکراد عراق و سوریه یعنی جلب حمایت قدرتهای بزرگ به منظور تقویت قدرت اکراد در برابر دولت مرکزی عراق و سوریه افزایش یابد،
۴) جذابیت منطقه کردی برای حضور قدرتهای بزرگ و تغییر نگاه آنها از رویکرد تاکتیکی به رویکردی استراتژیک تغییر یابد. آیینهای پیشروی ایران و ترکیه؛ در صورت تضعیف حاکمیت مرکزی.



نظر شما :