آیا ترامپ به قدرت نرم آمریکا ضربه می زند؟

عدم نگرانی رئیس جمهوری

۰۳ خرداد ۱۴۰۴ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۳۳۰۰۵ اخبار اصلی آمریکا
محمدرضا سپهوند در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: سیاست‌های دونالد ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوری و چشم‌انداز اعلام‌شده برای دوره دوم، به‌ویژه شعار "اول آمریکا"، تأثیرات قابل‌توجهی بر قدرت نرم ایالات متحده داشته است.
عدم نگرانی رئیس جمهوری

نویسنده: محمدرضا سپهوند، کاندیدای دکتری روابط بین‌الملل دانشگاه شهید بهشتی 

دیپلماسی ایرانی: قدرت نرم، به‌عنوان توانایی یک کشور برای تأثیرگذاری بر دیگران از طریق جاذبه فرهنگی، ارزش‌های ایدئولوژیک، و مشروعیت اخلاقی که توسط جوزف نای طرح و گسترش یافت یکی از ستون‌های اصلی سیاست خارجی آمریکا بوده است. پس از جنگ سرد، ایالات متحده با سرمایه‌گذاری در دیپلماسی فرهنگی، رسانه‌ها، و نهادهای بین‌المللی، از قدرت نرم برای حفظ هژمونی جهانی خود بهره برد. با این حال، سیاست‌های دونالد ترامپ، چه در دوره اول ریاست‌جمهوری (2017-2021) و چه در دوره دوم، پرسش‌هایی درباره تأثیر آن‌ها بر قدرت نرم آمریکا ایجاد کرده است. در این یادداشت با بررسی ضرورت‌های تاریخی توسل آمریکا به قدرت نرم، تحلیل سیاست‌های ترامپ، و دلایل بی‌توجهی او به آسیب‌های احتمالی، به این پرسش پاسخ می‌دهیم که آیا رویکرد او به قدرت نرم آمریکا ضربه می‌زند یا خیر.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده به‌عنوان تنها ابرقدرت جهانی، با چالش حفظ نفوذ خود در جهانی چندقطبی مواجه شد. جنگ‌های پرهزینه مانند عراق و افغانستان نشان داد که قدرت سخت، به‌تنهایی قادر به تأمین اهداف بلندمدت مانند ثبات‌سازی یا کسب مشروعیت بین‌المللی نیست. در این راستا، قدرت نرم به ابزاری کلیدی برای پیشبرد منافع آمریکا تبدیل شد. سرمایه‌گذاری در برنامه‌های تبادل فرهنگی، رسانه‌های جهانی مانند هالیوود و شبکه‌های خبری، و نهادهایی مانند آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده (USAID) به آمریکا امکان داد تا از طریق جاذبه فرهنگی و ارزش‌های دموکراتیک، متحدان بیشتری جذب کند. جهانی‌سازی و انقلاب فناوری اطلاعات نیز رقابت برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی جهانی را شدت بخشید و آمریکا را واداشت تا با تقویت قدرت نرم، تصویری مثبت از خود به‌عنوان رهبر جهانی ارائه دهد. این ضرورت‌ها، قدرت نرم را به مکملی ضروری برای قدرت سخت تبدیل کرد و به ایالات متحده کمک کرد تا بدون هزینه‌های نظامی گزاف، نفوذ خود را گسترش دهد.

سیاست‌های دونالد ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوری و چشم‌انداز اعلام‌شده برای دوره دوم، به‌ویژه شعار "اول آمریکا"، تأثیرات قابل‌توجهی بر قدرت نرم ایالات متحده داشته است. تصمیماتی مانند خروج از توافق اقلیمی پاریس، کاهش بودجه وزارت امور خارجه و نهادهای دیپلماتیک،پایان دادن به ماموریت USAID و انتقادهای تند از متحدان سنتی مانند ناتو و اتحادیه اروپا، اعتبار آمریکا به‌عنوان یک رهبر جهانی قابل‌اعتماد را تضعیف کرده است. گزارش مرکز تحقیقات پیو در سال 2020 نشان داد که تصویر ایالات متحده در بسیاری از کشورها، به‌ویژه در اروپا، به پایین‌ترین سطح در دهه‌های اخیر رسیده است. لحن تهاجمی ترامپ و بی‌توجهی به ارزش‌های جهانی مانند حقوق بشر و چندجانبه‌گرایی، جاذبه اخلاقی و فرهنگی آمریکا را کاهش داده است. برای مثال، سیاست‌های مهاجرتی سخت‌گیرانه و جداسازی خانواده‌های مهاجر در مرزها، تصویری منفی از ارزش‌های انسانی آمریکا ارائه می دهد که با اصول دموکراتیک تبلیغ‌شده توسط این کشور در تضاد است.

با این حال، برخی استدلال می‌کنند که قدرت نرم آمریکا، به دلیل ریشه‌های عمیق فرهنگی و اقتصادی، از جمله نفوذ فناوری سیلیکون‌ولی و صنعت سرگرمی، همچنان مقاوم است. این دیدگاه معتقد است که آسیب‌های واردشده توسط سیاست‌های ترامپ ممکن است موقتی باشد و با بازگشت به دیپلماسی سنتی، قابل‌ترمیم باشد. اما این خوش‌بینی با واقعیت‌هایی مانند کاهش اعتماد جهانی به رهبری آمریکا و ظهور رقبایی مانند چین، که به‌طور فعال در حال گسترش قدرت نرم خود هستند، به چالش کشیده می‌شود. در مجموع، سیاست‌های یک‌جانبه و معامله‌محور ترامپ، به‌ویژه در زمینه‌های زیست‌محیطی و حقوق بشر، به مشروعیت اخلاقی آمریکا لطمه زده و توانایی آن برای بسیج ائتلاف‌های بین‌المللی را کاهش داده است.

اما چرا ترامپ نگران آسیب به قدرت نرم آمریکا نیست؟ بی‌توجهی نسبی ترامپ به آسیب‌های وارده به قدرت نرم آمریکا ریشه در چند عامل کلیدی دارد. نخست، دیدگاه او به سیاست خارجی به شدت عمل‌گرایانه و معامله‌محور است. برخلاف رهبران پیشین که قدرت نرم را ابزاری برای تقویت هژمونی می‌دیدند، ترامپ نفوذ جهانی را از طریق قدرت اقتصادی (مانند تحریم‌ها) و نظامی تعریف می‌کند. او معتقد است که نتایج ملموس، مانند توافق‌های تجاری یا فشار بر رقبا، از مشروعیت اخلاقی یا جاذبه فرهنگی مهم‌تر است. برای مثال، توافق ابراهیم، که روابط برخی کشورهای عربی با اسرائیل را به سمت عادی‌سازی پیش برد، به‌عنوان یک دستاورد دیپلماتیک برجسته شد، هرچند که به قیمت نادیده گرفتن مسائل حقوق بشری انجام گرفت.

دوم، پایگاه سیاسی داخلی ترامپ، که عمدتاً بر مسائل داخلی مانند اقتصاد، مهاجرت، و امنیت متمرکز است، او را به سمت سیاست‌هایی سوق می‌دهد که در کوتاه‌مدت برای رأی‌دهندگانش جذاب باشد. این امر باعث شده است که او هزینه‌های بلندمدت کاهش اعتبار جهانی آمریکا را نادیده بگیرد. سوم، ترامپ و حامیانش معتقدند که رویکرد سنتی قدرت نرم، مانند چندجانبه‌گرایی یا رهبری نهادهای جهانی، گاهی به ضرر منافع ملی آمریکا بوده است. از نظر آنها، نهادهایی مانند سازمان ملل یا سازمان تجارت جهانی، محدودیت‌هایی بر حاکمیت ملی آمریکا تحمیل کرده‌اند. در نتیجه، او با اطمینان از اینکه قدرت سخت و سیاست‌های یک‌جانبه می‌توانند جایگزین قدرت نرم شوند، این ریسک را پذیرفته است.

 در مجموع سیاست‌های دونالد ترامپ، با تأکید بر یک‌جانبه‌گرایی و اولویت‌بندی منافع کوتاه‌مدت داخلی، به قدرت نرم ایالات متحده آسیب رسانده است. کاهش مشروعیت اخلاقی، تضعیف روابط با متحدان سنتی، و بی‌توجهی به ارزش‌های جهانی، توانایی آمریکا برای تأثیرگذاری از طریق جاذبه فرهنگی و ایدئولوژیک را محدود کرده است. با این حال، مقاومت زیرساخت‌های قدرت نرم آمریکا، مانند نفوذ فرهنگی و اقتصادی، ممکن است این آسیب‌ها را در بلندمدت کاهش دهد. بی‌توجهی ترامپ به این موضوع ناشی از دیدگاه عمل‌گرایانه، تمرکز بر قدرت سخت، و اولویت‌های داخلی است. با این وجود، در جهانی که رقبایی مانند چین به‌طور فعال قدرت نرم خود را گسترش می‌دهند، ادامه این رویکرد می‌تواند جایگاه آمریکا به‌عنوان یک رهبر جهانی را تضعیف کند. آینده قدرت نرم آمریکا به توانایی این کشور برای بازسازی اعتبار جهانی و ایجاد تعادل بین منافع داخلی و مسئولیت‌های بین‌المللی بستگی دارد. برای تحقق این هدف، بازگشت به دیپلماسی چندجانبه و سرمایه‌گذاری در ارزش‌های مشترک جهانی ضروری به نظرمی‌رسد.

کلید واژه ها: امریکا قدرت نرم قدرت نرم امریکا ایالات متحده امریکا محمدرضا سپهوند دونالد ترامپ قدرت قدرت سخت آمریکا نرم رهبر جهانی


( ۱ )

نظر شما :