از ابزارهای گوناگون دیپلماسی برای پیشبرد روابط خارجی بهره بگیریم
ژئوپلیتیک نوین ایران و سیاست همسایگی

دیپلماسی ایرانی: در درس نظریه های ژئوپلیتیک، در میان عوامل گوناگون شکل دهنده به سیاست خارجی کشورها، عامل ژئوپلیتیک معمولا به عنوان عاملی که دیرپاتر است و سال ها باید بگذرد تا تغییرات چشمگیری در آن رخ دهد، در نظر گرفته می شود. همین دیرپایی سبب می شود که ویژگی های ژئوپلیتیکی یک کشور و همسایگان آن، نقش مهمی در شکل دهی به روابط خارجی آن کشور بازی کنند.
با اینهمه، سده پانزدهم خورشیدی در حالی آغاز شده که «جهان ایرانی» که عرصه ای گسترده از کوه های هیمالیا تا سواحل مدیترانه و از کوه های قفقاز و استپ های آسیای مرکزی تا سواحل جنوبی خلیج فارس را در بر می گیرد، بیش از هر زمان دیگری در دهه های اخیر دستخوش التهاب ها و تنش ها و تجربه تغییرات ژئوپلیتیکی شده است. از یکسو، شکاف های درونی میان جوامع مدنی و دولت ها عمیق تر شده اند، از سوی دیگر، گروه های تندرو با افکار و باورهای گوناگون رو به رشد هستند و از دیگر سو، قدرت های بین المللی در حال اجرای طرحی نو برای تدوین نظم منطقه ای تازه ای در این حوزه تمدنی هستند.
در حالی که به مناسبت یکصدمین سال امضای پیمان دوستی و مودت میان ایران و افغانستان در تیرماه ۱۴۰۰ و برای نخستین بار، بیش از شصت تن از دانشگاهیان و فعالان فرهنگی دو کشور کتاب مشترکی مشتمل بر یادداشت های کوتاه درباره پیوندهای تاریخی و فرهنگی میان دو همسایه را منتشر کردند، کمتر از دو ماه بعد، با سقوط یک به یک شهرهای بزرگ در افغانستان و به سر آمدن دوران جمهوریت بیست ساله در آن کشور، روند تازه ای از ناامنی منطقه ای در مرزهای شرقی شکل گرفت.
هنوز مدتی از تحولات افغانستان نگذشته بود که جنگ روسیه و اوکراین در زمستان ۱۴۰۱ آغاز شد و پای ایران خواسته یا ناخواسته به تحولات اروپای شرقی کشیده شد و تا امروز این کشور همچنان یکی از بازیگران این عرصه به شمار می رود و این امر بر شیوه تعاملات آن با شماری از کشورها تاثیرگذار بوده است.
بار دیگر، چند ماه از تحولات شرق اروپا نگذشته بود که عملیات طوفان الاقصی در فلسطین در آستانه پاییز ۱۴۰۲ دور تازه ای از تحولات را در منطقه ما رقم زد و بازی ژئوپلیتیکی پیچیده ای آغاز شد. این بازی در ماه های بعد به ورود لبنان به جنگ، تغییر ساختار قدرت در گروه های جهادی در فلسطین و لبنان و سرانجام تغییر نظام سیاسی در سوریه انجامید.
افزایش نقش آفرینی بازیگران منطقه ای مانند ترکیه، امارات متحده عربی، قطر و عربستان در این روندها و رویدادها، تغییر رویکرد سیاست خارجی در ایالات متحده آمریکا و آغاز تعاملات نوین میان ابرقدرت های جهان، همگی سرعت تغییرات ژئوپلیتیکی در منطقه ما را افزایش چشمگیری داده اند. به این ترتیب، می توان دید که شرایط کنونی منطقه ای، امکان تداوم سیاست های پیشین را از همه کشورها گرفته و نظم نوینی در حال شکل گیری است. راست است که نمی توان با ابزارها و روش های کهن به مدیریت شرایط تازه پرداخت. در این بازی ژئوپلیتیکی بزرگ جدید، بازیگرانی پیروز هستند که زودتر واقعیت های تازه را بپذیرند و ابتکارهای تازه را به کار گیرند. هرچقدر هم که رویکرد و هدف ما درست باشد، روش ها و سیاست های کهنه ما را به مقصود نمی رسانند.
از سوی دیگر، در همین سال ها، ایران توانسته است در سطح دیگری از روابط، حضور خود را در سازمان های منطقه ای مانند سازمان همکاری شانگهای و نهادهای بین المللی مانند بریکس تثبیت کند. با نگاهی به نقشه سازمان همکاری شانگهای، به خوبی می توان دید که تا چه اندازه این سازمان در برگیرنده سرزمین های شرقی حوزه تمدنی مشترک ماست. همچنین نقشه بریکس، نشانگر حضور سه قدرت روسیه، چین و هندوستان در هر دو سازمان است. به این ترتیب، ایران از یکسو با حضور در سازمان همکاری شانگهای، فرصت تازه ای برای همکاری با شماری از کشورهای «جهان ایرانی» را یافته است و از سوی دیگر، با حضور در بریکس، در جمع قدرت های نوپدید جهانی می تواند پلی میان حوزه فرهنگی و تمدنی خود با فضای بین المللی برپا کند.
یادمان هست که در جهان امروز، ساختار سامانه بین المللی به تحولی عمیق دچار شده و نظم تازه ای با محوریت مناطق در حال شکل گیری است. مناطق نوین، بر پایه الگوهای جدید در حال پدیدار شدن هستند و در این میان، گفتمان «امنیت فرهنگ پایه» به عنوان بنیان اصلی گسترش همکاری های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی منطقه ای رو به گسترش است. از همین روست که در نهادهای منطقه ای نوین، بخش بزرگی از همکاری ها و آمدوشدها، میان دانشگاهیان و نخبگان فکری و فرهنگی صورت می پذیرد.
به این ترتیب، در روزگار کنونی، به نظر می رسد که از یکسو نیازمند آن هستیم تا بر پایه جایگاه ژئوپلیتیکی نوین ایران، سیاست خارجی تازه ای را طراحی کنیم و رویکرد سیاست همسایگی را از تمرکز صرف بر غرب آسیا، به حضور و همکاری در سراسر حوزه تمدنی خود گسترش دهیم. و از سوی دیگر، از ابزارهای گوناگون دیپلماسی برای پیشبرد روابط خارجی بهره بگیریم. انحصار سیاست خارجی در دستان دیپلمات ها و نظامیان، امروزه دیگر کافی به نظر نمی رسد و ما نیازمند آن هستیم تا به ویژه، بازیگران عرصه روابط با کشورهای همسایه را گوناگونتر ببینیم. همکاری با کشورهای منطقه تنها از راه گفتوگوهای دیپلماتیک و قراردادهای گوناگون گسترش نمی یابد. ما می توانیم از ظرفیت های ارتباطات نوین برای تقویت پیوندهای اجتماعی میان جوامع مدنی بهره بگیریم.
در حالی که عناصر فرهنگی و هویتی، پیونددهنده جامعه ایرانی با مردمان سرزمین های همسایه در طول تاریخ بوده اند، این عناصر کمتر در گسترش روابط رسمی میان دولت های ما توانسته اند به سرمایه های کارآمد تبدیل شوند. در چنین شرایطی، می توان دید که چگونه دانشگاهیان ایرانی (شامل استادان، دانشجویان و پژوهشگران) می توانند نقشی تاریخ ساز در شکل دهی به یک «جامعه فرهنگی نوین در سطح منطقه» بازی کنند. ایده شکل دهی به این جامعه فرهنگی، در واقع از دل نظریه های نومنطقه گرایی که در سال های اخیر رویکرد اصلی در مطالعات منطقه ای بوده اند و بر عنصر هویت و مولفه های فرهنگی شکل دهنده آن تاکید دارند، برساخته می شود. سازگاری ویژگی های حوزه تمدنی ما با این رویکرد نوین در نظریه های روابط بینالملل، فرصتی تازه برای بازخوانی پیوندهای تاریخی و افزایش همبستگی های اجتماعی میان باشندگان این سرزمین ها پدید خواهد آورد. و به گفته حافظ شیرین سخن:
عالمی دیگر بباید ساخت، وز نو آدمی
* این یادداشت به صورت سخنرانی در هجدهمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران در یکم اسفندماه ۱۴۰۳ ارایه شده است.
نظر شما :