معلادات جنگ چه سمت و سویی پید می کنند؟
از تهدید امنیت تا تهدید موجودیت
مالک مصدق، روزنامه نگار
دیپلماسی ایرانی: مجموعه تحولات منطقه بعد از ترور سیدحسن نصرالله وارد فضای جدیدو در عین حال بی سابقهای شده استو اکنون ارتش اسرائیل خود را وارد معادله جنگ زمینی در جنوب لبنان کرده است که میتواند سلسله کنشها و واکنشها و همچنین زنجیرهای از اتفاقات را در لبنان و کل منطقه خاورمیانه به دنبال داشته باشد. در میان برخی ناظران قائل به نزدیک تر شدن دایره تنش به تهران هستند. از این رو در گفتوگویی با محسن جلیلوند به بررسی دقیقتر سناریوهای مد نظر اسرائیل برای ورود به جنگ زمینی در جنوب لبنان پرداختهایم و در ادامه گپ و گفت با این تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل، موضوع تنش احتمالی منطقهای و کشیده شدن پای ایران به یک درگیری را به بوته تحلیل بردهایم که در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
جناب جلیلوند برای اولین سؤال به برنامه اسرائیل در خصوص جنوب لبنان بپردازیم. ارزیابی شما پیرامون سناریوهای تل آویو چیست؟ آیا اسرائیلیها سعی در وارد کردن ضربه مقطعی به حزبالله و بازگشت به فلسطین اشغالی دارند یا موضوع عقب نشینی حزبالله تا پشت رودخانه لیتانی بنا بر قطعنامه ۱۷۰۱ در دستور کار است و یا مانند سناریوی سال ۱۹۸۲ به دنبال اشغال بخشی از خاک لبنان هستند؟
واقعا نمیتوان با قاطعیت گفت که اسرائیلیها به دنبال پیاده کردن کدام یک از این سه سناریو یا سناریوهای احتمالی دیگر است، کما اینکه ما دیدیم در خصوص نوار غزه، نتانیاهو اعلام کرده بود که فقط به دنبال عملیات محدود زمینی در شمال این باریکه خواهد بود، اما شاهدیم در این یک سال که کل نوار غزه مورد حمله و هجمه قرار گرفت و اکنون به دنبال برنامه بلند مدت با هدف حضور نظامی اسرائیل در این باریکه هستند. به همین دلیل نمیتوان روی ادعاهای مقامات اسرائیلی در خصوص جنوب لبنان دست به تحلیل و پیش بینی قاطع زد. ضمن اینکه معادلات جنگ به هیچ عنوان قابل پیشبینی نیستند. برای مثال در جنگ ایران و عراق، صدام حسین همان ماههای اول، ۵ استان ما را اشغال و ویران کرد و تصور بر این بود که تهران به سمت صلح و پذیرش شروط بغداد خواهد رفت. اما دیدیم که معادلات جنگ تغییر پیدا کرد. به همین دلیل نمیتوان از هم اکنون دست برتر را برای اسرائیلیها قائل بود و تصور کرد که پیروز میدان، نتانیاهوست. در مثال دیگر و در موضوع دانکرک هم تمام سربازان متفقین محاصره شده بودند و به هیتلر پیشنهاد شده بود که همه سربازان کشته شوند. اما او از کشتن این سربازان صرف نظر کرد با این ارزیابی که چرچیل تقاضای صلح خواهد کرد. اما این اتفاق روی نداد و نهایتاً هم دیدیم که سرنوشت جنگ جهانی دوم چه بر سر هیتلر آورد. ضمنا خود هیتلر هم جمله بسیار جالبی در خصوص «جنگ» دارد و عنوان کرده که، «جنگ مانند وارد شدن به یک اتاق تاریک است». اقعاً کسی نمیداند با چه چیزی مواجه خواهد شد.
خودتان کدام سناریو را نزدیک به واقعیت میدانید؟
فعلاً طبق گفته خود اسرائیلیها، انها به دنبال حمله محدود در جنوب لبنان و بازگرداندن لبنانیها به پشت رودخانه لیتانی طبق قطعنامه ۱۷۰۱ هستند. اما همانطور که گفتم موضوع معادلات جنگ است. واقعا باید دید که معادلات جنگ به چه سمتی پیش میرود. شاید معادلات به سمتی پیش رفت که اسرائیلیها به دنبال اشغال جنوب لبنان باشند. شما به سال ۱۹۸۲ اشاره کردید. در همان جنگ ۸۲ میلادی هم مناخیم بگین واقعاً به دنبال اشغال لبنان نبود، اما آریل شارون وی را قانع کرد که حتی بیروت را هم اشغال کند.
اما بارها گفته شده که جنگ حاصل محاسبه نیست، حاصل سوء محاسبه است. واقعاً اکنون سوء محاسبهای در طرف اسرائیلی در جریان است؟
فعلاً که اسرائیلیها ادعا میکنند که اگر سوء محاسبهای هم وجود دارد در طرف مقابل بود که عملیات طوفان الاقصی در ۷ اکتبر را کلید زد و اگر اسرائیل عملیاتی در غزه و یا در لبنان انجام داده صرفا واکنشی به آن سوء محاسبه بوده است. اما اینکه تحولات یک سال گذشته در غزه و همچنین عملیاتهای یکی دو ماه اخیر در جنوب لبنان، انفجار پیجرها، ترور حلقه فرماندهان حزب الله و همچنین ترور سیدحسن نصرالله و اکنون تلاش برای حمله زمینی در جنوب لبنان، شاید تاکید دارم که شاید اسرائیل را هم به سوء محاسبه بکشاند. در یک مورد، آن چیزی که گزارشها میگویند، حزبالله اکنون ۱۵۰ هزار موشک دارد. خب طبق معادلات جنگ، حتی اگر حزبالله ۱۰ هزار موشک را هم استفاده کند روند تحولات جنگ کاملاً تغییر پیدا خواهد کرد. فعلا ما نمیدانیم این ادعاها و گزارشها چقدر واقعیت دارند یا ندارد. به همین دلیل است که ما نمیتوانیم در خصوص معادلات جنگ یک پیشبینی صددرصدی و قاطع داشته باشیم. باید ببینیم سناریوی اسرائیل برای جنوب لبنان چه خواهد بود و از آن طرف قدرت، شدت و وسعت واکنش حزب الله به هر گونه حمله اسرائیل تا چه حد خواهد بود. این میان بسیاری از پارامترهای دیگر هم موثرند؟
چه پارامتری؟
مهم ترن پارامتر نقش آفرینی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای است.
اما تحولات فراتر از لبنان و فلسطین را چگونه میبینید؟ آیا واقعاً اسرائیل خود را قائل و محدود به این دو جبهه میداند یا راهبرد گسترش جنگ و یک بحران منطقهای را در سر دارد؟ فراموش نکنیم که نتانیاهو یک پیام ویدیویی را روز دوشنبه خطاب به مردم ایران منتشر کرد که بسیاری از آن بوی جنگ استشمام کردند. تحلیل شما هم همین است؟
نکته بسیار مهمی که وجود دارد این است که اکنون تحولات جنوب لبنان، مسیر تنش منطقهای را برای اسرائیل و نتانیاهو روشن خواهد کرد. اگر حزبالله بتواند به شکل جدی روی برنامههای اسرائیل اثرگذار باشد و پیشروی های نظامی و میدانی اش را محدود کند، به نظر نمیرسد نتانیاهو پتانسیل بحران آفرینی منطقهای را داشته باشد. چون در دو جببه غزه و جنوب لبنان درگیر است. اما چون عملیاتهای اسرائیل در یک سال گذشته در غزه و همچنین انفجار پیجرها، ترور حلقه فرماندهان حزب الله و همچنین ترور سید حسن نصرالله، آن واکنش جدی را به دنبال نداشته است، اکنون تانیاهو تصور میکند که توان لازم برای تسری و تعمیم بحران و جنگ را به خارج از مرزهای لبنان و فلسطین اشغالی دارد.
من تصورم این است که نتانیاهو با دیپلماسی عمومی، زمینه چینی تحریک افکار عمومی در ایران را کلید زده است. به هر حال باید اذعان کرد که نتانیاهو با پیام ویدیویی خطاب به مردم ایران به دنبال دامن زدن به گسل دولت - ملت در ایران است. من پیام ویدیویی بنیامین نتانیاهو را چندین بار دیدم و با قاطعیت میگویم که او روی شکاف دولت - ملت تمرکز کرده است؛ حالا اینکه در لایههای بعدی بتوان تحلیلی پیرامون کلید زدن جنگ با ایران داشت یا نه، باید موضوع کاملاً در یک فضای تحلیلی جداگانهای بررسی کرد.
چرا؟
چون اقتضائات جنگ با ایران کاملاً متفاوت از لبنان، فلسطین، عراق، یمن، سوریه و ... است. با این حال موضوع شکاف دولت - ملت بسیار جدی است. شما به تجربه اتحاد جماهیر شوروی نگاه کنید. اتحاد جماهیر شوروی ۱۰ هزار موشک قاره پیما داشت. حدود ۲۰۰۰ فروند جنگنده، ۳۰۰۰ تانک و یک ارتش ۴ میلیونی، اما حتی بدون شلیک یک گلوله شاهد بودیم که اتحاد جماهیر شوروی چگونه از درون به چندین کشور تقسیم شد. اما در عین حال دیدیم که آمریکا چگونه در جنگ ویتنام یا در جنگ افغانستان، زمینگیر شد؛ اینها نشان میدهد که وقتی مردم و ملت در هر کشوری ارتباط قوی و حمایت جدی از دولت خود داشته باشند اساسا معادلات کاملا متفاوت خواهد بود. البته این پیام تصویری به معنای دست برتر نتانیاهو نیست. در تمام این سالها نخستوزیر اسرائیل بارها از این اقدامات انجام داده است. اما نکته اینجاست که هیچ کدام از این اتفاقات با تحولات یک ساله گذشته قابل قیاس نیست. به همین دلیل باید با یک عینک دیگر موضوع را بررسی کرد.
عنوان داشتید برای تحلیل موضوع تنش با ایران باید در یک فضای تحلیلی آن را بررسی کرد؛ منظورتان چه فضای تحلیلی است؟
همان گونه که قبلتر عنوان داشتم نتانیاهو در آن پیام تصویری به دنبال دست گذاشتن روی شکاف دولت - ملت بود. اما در عین حال نخستوزیر اسرائیل تصور میکند در چنین شرایطی میتواند فضایی را ایجاد کند که پای ایران را به جنگ بکشاند؛ البته نه جنگ با اسرائیل، بلکه جنگ با آمریکا. به هر حال ما میبینیم که طی یک هفته گذشته آمریکاییها یک سوم نیروی دریایی خود را به خاورمیانه گسیل کردهاند و چندین هزار سرباز دیگر راهی منطقه شدهاند. لذا در تحلیل نهایی، موضوع جنگ ایران و اسرائیل نیست، بلکه مسئله ایجاد یک تنشی است که نهایتاً درگیری مستقیم ایران و آمریکا را به دنبال داشته باشد.
از شکاف دولت - ملت گفتید؛ اما واقعاً در شرایط کنونی سناریوی ایدهآل تهران چیست؟ به هر حال ما بعد از ترور سیدحسن نصرالله شاهد یک دوقطبی تحلیلی هستیم که در یک سو برخی از لزوم واکنش قاطع و پاسخ نظامی میگویند و در سوی دیگر نیز مسئله تله جنگ مطرح است که حضرتعالی هم قائل به آن هستید؟ واقعاً از منظر شما چه سناریویی کمترین هزینه و بیشترین منفعت را برای ایران خواهد داشت؟
ببینید ما بعد از ترور سردار سلیمانی وارد یک فضایی شدیم که به آن فضای «نه جنگ و نه مذاکره» میگویند که در دولت دوم روحانی و همچنین در دولت رئیسی پیگیری شد. اما واقعیت امر این است که بعد از عملیات طوفان الاقصی، دیگر سیاست «نه جنگ و نه مذاکره» برای تهران جوابگو نیست. یعنی نمیتواند در شرایط کنونی راهبرد «نه جنگ و نه مذاکره» را پیش ببرد.
با این اوصاف سناریوی جایگزین چیست؟
سناریوی جایگزین «نه جنگ و نه مذاکره» راهبرد، «نه جنگ و نه اجازه جنگ از طریق مذاکره» است.
این یعنی چه؟ یعنی توسل به اهرم دیپلماسی برای عدم وقوع جنگ؟
دقیقا. ما واقعاً باید در عین حالی که تمایلی به ورود جنگ نداریم، با دیپلماسی فعال منطقهای و فرامنطقهای اجازه پیاده شدن برنامههای اسرائیل برای کشاندن پای ایران به یک جنگ منطقهای را ندهیم. من تصورم این است که اکنون دشمن به دنبال تکرار برنامههای سال ۱۹۹۱ میلادی در قبال عراق برای ایران در سال ۲۰۲۴ است. یعنی سعی میکنند یک جنگ منطقهای را برای ایران طرح ریزی کنند که بعد به درگیری مستقیم با آمریکا و دیگر قدرتها کشیده شود و در نهایت در شورای امنیت سازمان ملل و ذیل قطع نامهها تمام امتیازات موشکی، پهپادی، منطقهای، نظامی و دفاعی ایران محدود شود. لذا من معتقدم از نظر تئوریک باید ما یک وضعیت کاملاً متفاوت را تعریف کنیم.
چه وضعیتی؟
تغییر در حد فاصل «تهدید امنیت» تا «تهدید موجودیت». چون کشورها حد فاصل بین امنیت و موجودیت باید بیشترین و بهترین عملکرد را داشته باشند. زمانی که کشور با تهدید امنیت مواجه باشند میتوانند با برخی برنامهریزیها امنیت را دوباره بازتولید و بازتعریف کند، اما هیچ نظام تصمیم گیری روی موجودیت خود ریسک نمیکند. اکنون اسرائیلیها و کلاً دنیای غرب روی حد فاصل موجودیت و امنیت ایران برنامهریزی میکنند. یعنی شما تهدید امنیتی را کف موضوع و تهدید موجودیت را سقف موضوع در نظر بگیرید و اکنون غرب و اسرائیل روی این کف و سقف با هم معامله کردهاند. ما باید روی تهدیدات امنیتی دست به یک باز تعریف و یک باز تولید جدی از معادلات ذیل دیپلماسی فعال بزنیم. اما به هر طریقی شده نباید اجازه دهیم که کف تهدید امنیتی به سقف تهدید موجودیت نزدیک شود./شرق
نظر شما :