تل آویو از همه سو تحت فشار است
پنج چالش کلیدی اسرائیل پس از تازه ترین حمله موشکی حوثیها
نویسنده: ست فرانتزمن SETH J. FRANTZMAN
دیپلماسی ایرانی: در پی حمله موشکی روز یکشنبه حوثیها به مرکز اسرائیل، پنج چالشی را بررسی می کنیم که اسرائیل در رویارویی با ایران و نیروهای نیابتی اش در منطقه با آنها روبه روست.
ایران امیدوار است که انزوای اسرائیل از طریق جنگ به آن اجازه دهد تا با روسیه، چین، ترکیه و کشورهای دیگر همکاری نزدیکتری داشته باشد. هدف آنها این است که از اتحادیه عرب و همچنین دیگر کشورهای مسلمان علیه اسرائیل بهرهبرداری کنند. به این ترتیب، تشدید تنشهای ایران در ۱۱ ماه گذشته به ایران این امکان را داده است که به دنبال منافع اقتصادی و دیپلماتیک خود باشد.
حمله روز یکشنبه، پانزده سپتامبر حوثیهای یمن به اسرائیل، نمونه ای دیگر از تهدیدهای تازه ای است که اسرائیل در این جنگ طولانیمدت که از ۷ اکتبر آغاز شده، با آن روبروست. در پی این حمله، حزبالله نیز در شمال به اسرائیل حمله کرد که نشان میدهد اسرائیل با تهدیدهای پرشماری در چندین جبهه روبه روست. اکنون ارزش آن را دارد که برخی از چالشهای اسرائیل را بررسی کنیم.
بازدارندگی دشمنان
بزرگترین چالش اسرائیل امروز، یافتن راهی برای بازدارندگی نیروهای مختلف وابسته به ایران است. حماس در غزه، جهاد اسلامی فلسطین، حوثیها، حزبالله، شبه نظامیان عراقی و دیگر گروهها، همگی به اسرائیل حمله میکنند.
هیچیک از این گروهها اکنون از حملات خود بازداشته نشدهاند. پیش از ۷ اکتبر، تصور میشد که حماس بازداری شده است. علاوه بر این، حزبالله پس از ۲۰۰۶ تا حد زیادی از انجام حملات تازه علیه اسرائیل بازداشته شده بود. اکنون اما، بازدارندگی اسرائیل به سرعت تضعیف شده است. زمانی بود که شبه نظامیان عراقی نگران انجام حملات پهپادی علیه اسرائیل بودند اما امروز از آن به عنوان افتخار یاد میکنند.
حوثیها، زمانی بر جنگ علیه عربستان سعودی تمرکز داشتند. با این حال، آنها از چگونه رهاشدنِ ریاض توسط غرب در طول آن جنگ آموختند که میتوانند به حملات گستردهتر روی آورند. آنها همچنین در اکتبر و نوامبر ۲۰۲۳ به سرعت آموختند که میتوانند بندر ایلات و کشتیها در دریای سرخ را هدف قرار دهند و با پاسخهای عمده ای روبهرو نشوند.
حزبالله نیز آموخته که میتواند موشکهایی را بر شمال اسرائیل فرود آورد و اسرائیلیها را از خانههایشان بیرون کند، و پاسخهای اسرائیل هم عمدتاً متناسب و محتاط باشند. به همین دلیل، حزبالله دچار درد و آسیب زیادی نمیشود. آنها در این جنگ بیش از ۴۰۰ نفر از نیروهایشان را از دست دادهاند، اما این یک دگرگونی کارساز نیست. افراد را میتوان جایگزین کرد.
بهطور کلی، محور مورد حمایت ایران بازداری نشده است. آنها هستند که زمان و مکان حملات را انتخاب میکنند و احساس میکنند که تمام وقت جهان را برای آمادهسازی حملات پیچیدهتر در اختیار دارند.
تغییر معادله و بازدارندگی دشمنان به وضوح مسئلهای حیاتی برای اسرائیل در این جنگ است. اسرائیل تاریخی طولانی در تکیه بر تواناییهای برتر خود برای بازدارندگی دشمنان متعدد دارد، زیرا اغلب دشمنان اسرائیل را احاطه کرده بودند.
تاکتیکها و پاسخهای متناسب
اسرائیل از زمان آغاز جنگ در ۷ اکتبر بر غزه تمرکز کرده است. این امر به رویکرد پاسخهای متناسب در دیگر جبههها منجر شده است. اکنون پرسش این است که آیا این تاکتیک، کارآیی دارد؟ اسرائیل عمدتا در چندین جبهه یک جنگ تاکتیکی را پیش میبرد. این بدان معناست که در غزه، ارتش اسرائیل بر شکست تاکتیکی واحدهای مختلف حماس، مانند تیپ رفح، متمرکز است. اما پرسش بزرگتری درباره استراتژی وجود دارد. نبود راهبرد در جبهههای متعدد به این معناست که هر جبهه علیه نیروهای نیابتی ایران به یک پاسخ تاکتیکی و عمدتاً متناسب محدود شده است. برای مثال، ارتش اسرائیل در کرانه باختری یک جنگ تاکتیکی علیه آنچه تروریسم می نامد را پیش میبرد. این عملیات با این هدف طراحی نشده که راهبرد اسرائیل در کرانه باختری را تغییر دهد، بلکه هدف آن افزایش سرعت عملیات برای مقابله با تهدید فزاینده تروریسم است.
هدف نهایی و راهبرد کدام است؟
عمدتاً این است که افراد مسلح را هدف قرار دهند، که به شکل دیگری از تاکتیک «چیدن چمن» یا «زدن به خال» تبدیل میشود. آیا این باعث شکست نیروی مسلح مخالف اسرائیل میشود یا به دور دیگری از مبارزه با آنها منجر خواهد شد؟ این یک پرسش کلیدی است.
پرسش های مشابهی در مورد جبهههای دیگر نیز وجود دارد. حزبالله هر روز حملاتی انجام میدهد و با حملات هوایی و بمبارانهای توپخانهای بیشتری پاسخ می گیرد. با این حال، حزبالله احساس میکند که میتواند حملات را انجام دهد و با واکنش شدیدی مواجه نشود. حزبالله به روشنی این گونه فکر میکند که در اینجا معادله ای وجود دارد. حزبالله تا چند مایل به داخل اسرائیل حمله میکند و انتظار دارد اسرائیل نیز در لبنان همین کار را انجام دهد.
اگر اسرائیل حملات عمیقتری انجام دهد، حزبالله نیز همین کار را میکند. حزبالله در حال جنگی فرسایشی است. آیا این به سود حزبالله است یا اسرائیل؟ این هم یک پرسش کلیدی است.
دفاع هوایی، یک استراتژی نیست
سامانههای دفاع هوایی اسرائیل با چالشهای فزایندهای در چندین جبهه مواجه شدهاند. این جنگ آنها را به شکلی بیسابقه به آزمون گرفته است. حماس، برای مثال، جنگ را با پرتاب هزاران موشک به سمت اسرائیل آغاز کرد، به این امید که دفاع هوایی اسرائیل را مختل کند. تهدید موشکی حماس اکنون تا حد زیادی شکست خورده است اما این گروه همچنان هر روز یا هر دو روز یک موشک پرتاب میکند. این موضوع همچنان میتواند اشکلون و شهرهای دیگر را تهدید کند.
حوثیها نیز با وجود کارکرد خوب سامانههای دفاع هوایی اسرائیل، توانستهاند اسرائیل را تهدید کنند. اسرائیل دارای سامانههای دفاع هوایی چند لایه است، مانند گنبد آهنین، فلاخن داوود، پیکان ۲ و پیکان ۳. این سامانهها موفقیتآمیز بودهاند و در این جنگ به شکلی بیسابقه به کار گرفته شدهاند.
با این حال، دشمن بهطور مداوم تواناییهای خود را تغییر میدهد. آنها از پهپادها، موشکهای کروز و موشکهای بالستیک استفاده میکنند. دشمن راههای مختلفی برای تهدید اسرائیل پیدا میکند و همچنین از جهتهای مختلف سعی در حمله دارد.
در نهایت، دفاع هوایی یک استراتژی برای مقابله با این تهدیدها نیست. دفاع هوایی یک ابزار است.
منبع: جروزالم پست/تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱
نظر شما :