چرخه یادگیری، تحلیل تجارب، گفت وگو و انتخاب همواره باید ادامه داشته باشد

چرا بعضی‌ها فاشیست هستند؟

۲۵ اسفند ۱۴۰۲ | ۱۶:۰۰ کد : ۲۰۲۴۹۸۶ اخبار اصلی اخبار داخلی اقتصاد و انرژی
مجتبی لشکربلوکی در یادداشتی می نویسد: چرخه یادگیری و تحلیل تجارب (عقلانیت ابزاری)، گفت وگو (عقلانیت تفاهمی) و انتخاب (عقلانیت جمعی) همواره باید ادامه داشته باشد. به جای آنکه درگیر توهین و تهمت شویم، چرخه تحلیل و تفاهم را شروع کنیم.
چرا بعضی‌ها فاشیست هستند؟

نویسنده: مجتبی لشکربلوکی، استاد دانشگاه صنعتی شریف

دیپلماسی ایرانی: یک جنگل تمام عیار است! وقتی ایدئولوژی‌ها، مکاتب و نظام‌های عقیدتی و اجتماعی جهان را نگاه می‌کنی، یک جنگل به تمام معناست. حتما همه ما تا کنون عناوین زیر را خوانده یا شنیده‌ایم: 

نئولیبرالیسم، کمونیسم، سوسیالیسم، مارکسیسم، مونارشیسم، ناسیونالیسم، فاشیسم و نازیسم. 

چه می‌شود که یکی به سمت سوسیالیسم سبز گرایش دارد و دیگری به سمت لیبرالیسم اجتماعی؟

این مسئله ریشه در سلسله مراتب ارزش‌ها دارد. تا این میزان که من بررسی کرده‌ام، ۱۱ طیف ارزشی وجود دارند که ترجیحات ما را رقم می‌زنند. همه ما کم‌وبیش به دو طرف طیف ارزش‌ها دلبستگی‌هایی داریم اما مسئله اینجاست که:

- در هر طیف ارزشی به کدام سو نزدیک‌تریم؟ و در صورتی که تضادی بین دو سر طیف رخ داد به کدام طرف می‌غلطیم.

- و اینکه ترتیب اهمیت این ارزش‌ها نزد ما چیست؟

به عنوان مثال شما بین «آزادی کامل افراد برای انتخاب‌های شخصی بدون توجه به دیگران» و «حاکمیت کامل یک نظام رفتاری همسان و استاندارد منجر به نظم» کدام را انتخاب می‌کنید؟ از یک سو آزادی کامل افراد مزایایی دارد و البته معایبی و برعکس. فرض کنید که شما در این طیف بیشتر به آزادی تمایل دارید و همسرتان به همسانی. در یک طیف ارزشی دیگر شما جهان‌گرا هستید و همسرتان در طیف مخالف شما. به همین راحتی مسیر شما و همسرتان از هم جدا می‌شود. حالا اگر جایی بین آزادی و خودمختاری (ارزش شماره یک) و جهان‌گرایی (ارزش شماره دو)، تضاد وجود داشت کدام را انتخاب می‌کنید؟ جواب هر چه باشد، این سلسله مراتب ارزش‌های شما را نشان می‌دهد. همین نظام ارزش‌هاست که باعث می‌شود کسی یا حکومتی فاشیست شود و شخصی یا حکومت لیبرالیست!

حالا حسابش را بکنید که هر کدام از ما آدمیان، ارزش‌های متفاوت با سلسله مراتب متفاوت داریم که ریشه‌های متفاوتی دارند. این ارزش‌های متفاوت به این منجر می‌شود که تصویر ما از جامعه آرمانی متفاوت باشد. بنابراین یکی لیبرال می‌شود و دیگری کمونیست، یک فاشیست می‌شود دیگری نئولیبرال.

اما آن ۱۱ طیف ارزشی چیست؟

◽️دموکراسی در برابر اقتدار
◽️جهان‌گرایی در برابر خودبسندگی (انزواگرایی)
◽️نظامی‌گری در برابر سازش‌پذیری
◽️امنیت و نظم در برابر آزادی و خودمختاری
◽️بازار (مالکیت خصوصی و هرکس به اندازه موفقیتش) در برابر برابری (مالکیت اشتراکی و هرکس به اندازه همه)
◽️دینی بودن دولت در برابر سکولار بودن (جدایی دین و دولت)
◽️سنت (حفظ نهادهای‌ موجود) در برابر پیشرفت (تغییر نهادهای موجود)
◽️پذیرش چندفرهنگی در برابر همگون‌سازی
◽️فدرالیسم در برابر مرکزگرایی
◽️اصالت محیط زیست (انسان در طبیعت) در برابر اصالت انسان (طبیعت برای انسان)
◽️برابری نژادی در مقابل برتری نژادی

تحلیل و تجویز راهبردی

اینکه در طیف ارزشی من کدام را انتخاب می‌کنم (نظم یا آزادی، مالکیت خصوصی یا مالکیت عمومی، برابری نژادی یا برتری نژادی و...) و اینکه بین خود این ارزش‌ها کدام در بالاترین رتبه اهمیت قرار می‌گیرد، باعث می‌شود که ناخودآگاه مثلا به «سوسیالیسم سبز» احساس قرابت کنم و از ناسیونالیسم یا کاپیتالیسم متنفر باشم.

ارزش‌های ما دست‌کم ۵ ریشه دارند:

۱. تیپ روانشناسی ما (مثلا میزان تمایل به آزادی یا فرمان‌بَری)
۲.  تربیت خانوادگی
۳. شرایط جغرافیایی و زمینه فرهنگی
۴.  موقعیت و منافع شخصی
۵.  آگاهی و انتخاب عقلایی

حال چه باید کرد؟ زور ما فقط به پنجمین ریشه می‌رسد!

گام اول باید دید که تحلیل تجارب جهانی چه آموخته‌هایی برای ما دارد؟ نظام‌های کاپیتالیستی، کمونیستی، توتالیتر، سوسیال دموکرات هر کدام به چه نتایجی رسیدند؟ تجربه آلمان (پیشانازی و پسانازی)، سنگاپور، مالزی، چین، هند، شوروی سابق، آمریکا و فرانسه چه نکاتی دارد؟ آیا در بزریل، شیلی، دانمارک، سوئد نکاتی برای آموختن وجود دارد؟

در گام بعدی باید گفت وگوی آزاد فراگیر انجام داد، به همان شیوه‌ای که هابرماس معتقد است (عقلانیت تفاهمی). هر کس آزادانه بگوید چه می خواهد و چرا؟ و سعی کند دیگران را متقاعد کند. تنها ابزار متقاعدسازی گفت وگو باشد و استدلال؛ و نه اجبار و فریب.

در گام آخر: بعد از آنکه متوجه شدیم که تجربیات جهانی چه می‌گوید و اینکه کدام یک از رویکردها برای کشور ما مناسب‌تر است، حال باید انتخاب کرد. هر گاه اکثریت جامعه در مورد شیوه مطلوب حکمرانی اقتصادی – سیاسی به یک جمع‌بندی شخصی رسیدند آنگاه باید فهمید که کدام رویکرد بیشترین اقبال را دارد. این پایان ماجرا نیست. چرخه یادگیری و تحلیل تجارب (عقلانیت ابزاری)، گفت وگو (عقلانیت تفاهمی) و انتخاب (عقلانیت جمعی) همواره باید ادامه داشته باشد. به جای آنکه درگیر توهین و تهمت شویم، چرخه تحلیل و تفاهم را شروع کنیم.

کلید واژه ها: گفت وگو جامعه جوامع سوسیالیسم لیبرالیسم کمونیسم فاشیسم مجتبی لشکربلوکی تجربه تجربه سیاسی


( ۷ )

نظر شما :

ایرانی ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ | ۲۰:۱۵
قابل توجه پانترکهای مزدور.
ابراهیم قدیمی ۲۷ اسفند ۱۴۰۲ | ۱۷:۴۱
فاشیست یک تفکر اجتماعی قبل از مسیحیت است۔در دنیای اجتماعی ،سیاسی قدیم همه تفکرهای اجتمماعی فاشیستی وبرتری نژادی بوده است۔مسیحیت یهودیت با حذف جنبه های فاشیستی ان است۔عدهای در تاریخ گذشته زندگی میکنند۔