مسیری برای یک نظم منطقه ای پساآمریکایی

تنها "خاورمیانه" می تواند خاورمیانه را سامان دهد

۱۹ بهمن ۱۴۰۲ | ۰۹:۰۰ کد : ۲۰۲۴۴۲۷ اخبار اصلی خاورمیانه
بی گمان ایالات متحده همچنان در خاورمیانه دخیل خواهد بود. شاید حملات موشکی به نیروهای آمریکایی که با تلفات همراه باشد، یا یک حمله تروریستی در غزه، که به کشته شدن شهروندان آمریکایی بینجامد، حتی دخالت نظامی بیشتری از آنچه دولت بایدن می‌خواهد را در پی بیاورد اما این انتظار از ایالات متحده که نقشی اساسی در مدیریت مؤثر باریکه غزه و رسیدن به یک صلح دائمی در خاورمیانه داشته باشد، شبیه انتظار برای آمدن گودوت است: پویش های کنونی منطقه‌ای و جهانی، به آسانی به واشنگتن اجازه نمی‌دهد که چنین نقش برجسته ای را ایفا کند.
تنها "خاورمیانه" می تواند خاورمیانه را سامان دهد

نویسندگان: دالیا داسا کای، DALIA DASSA KAYE عضو ارشد مرکز روابط بین‌المللی دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس (UCLA) و پژوهشگر دانشگاه لوند Lund University است و صنم وکیل، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقای اندیشکده چاتام هاوس Chatham House در لندن است.

دیپلماسی ایرانی: در هفته‌های اول ۲۰۲۴، هنگامی که جنگ ویران‌کننده در باریکه غزه، سر به گسترش در دیگر مناطق نهاد، به نظر می رسید که پایداری در خاورمیانه، یکبار دیگر در کانونِ دستور کار سیاست خارجی آمریکا قرار گرفته است. در نخستین روزهای پس از حملات ۷ اکتبر حماس، دولت بایدن دو گروه ناو هواپیمابر و یک زیردریایی هسته‌ای را به خاورمیانه انتقال داد در حالی که یک جریان پیوسته از مقامات ارشد ایالات متحده، از جمله رئیس‌جمهور جو بایدن، سفرهای سطح بالا به این منطقه را آغاز کردند. سپس، هنگامی که درگیری بالا گرفت، ایالات متحده هم فعالتر شد. در اوایل نوامبر، به پاس حملات گروه‌های مورد حمایتِ ایران به نیروهای نظامی ایالات متحده در عراق و سوریه، آمریکا حملاتی به سایت‌های مهمات سپاه پاسداران در سوریه انجام داد؛ اوایل ژانویه، نیروهای ایالات متحده، فرمانده ارشد یکی از این گروه‌های شبه نظامی را در بغداد به قتل رساندند و در میانه ژانویه، پس از هفته‌ها حملات به کشتی‌های تجاری در دریای سرخ توسط جنبش حوثی ها، که آنها نیز توسط ایران حمایت می‌شوند، ایالات متحده همراه با انگلستان، زنجیره ای از حملات به استحکامات حوثی ها در یمن را آغاز کرد.

با وجود این نمایش قدرت، شرط بندی نابخردانه ای است که ایالات متحده در درازمدت، منابع دیپلماتیک و امنیتی عمده ای را به خاورمیانه اختصاص دهد. قبل از حملات ۷ اکتبر، دولت‌های پی در پی در آمریکا، صراحتا عزم خود را برای کاهش نیروهای نظامی در منطقه و توجه بیشتر به چین نشان داده بودند. دولت بایدن نیز بویژه با جنگ روسیه در اوکراین مواجه شد که پهنای باند آن را برای مقابله با مسائل خاورمیانه محدودتر کرده است. تا سال ۲۰۲۳، مقام های آمریکایی عمدتا از توافق هسته‌ای با ایران رویگردان شدند و به جای آن تلاش کردند که با همتایان ایرانی خود به توافق‌هایی غیررسمی برای کاهش تنش دست یابند. همچنین، دولت آمریکا، توان نظامی شریکان منطقه‌ای نظیر عربستان سعودی را تقویت کرده و سعی داشته است بخشی از بار امنیت منطقه ای را از دوش واشنگتن سبک کند. با وجود بی میلی اولیه بایدن برای تعامل با ریاض، دولت وی یک معامله برای عادی‌سازی روابط میان عربستان سعودی و اسرائیل را در اولویت قرار داد و تمایل داشت به هر دو طرف انگیزه‌های قابل توجهی ارائه دهد و مسئله فلسطین را بیش از پیش نادیده بگیرد.

هفتم اکتبر، این رویکرد را ناکار کرد، محوریت مسأله فلسطین را نشان داد و ایالات متحده را به دخالت نظامی مستقیم‌تر واداشت. با این وجود، قابل توجه است که جنگ در باریکه غزه به دگرگونی قابل توجهی در جهت‌ گیری اصلی سیاست واشنگتن منجر نشده است. دولت بایدن همچنان برای عادی سازی تلاش می کند، آن هم به رغم مخالفت اسرائیل با تشکیل یک کشور جداگانه برای فلسطینیان، که سعودی‌ها آن را پیش شرط هر گونه توافقی قرار داده‌اند. همچنین به نظر می رسد که مقام های آمریکایی احتمالاً به تلاش خود برای دور کردن ایالات متحده از تنش‌های خاورمیانه ادامه دهند. از هرچه بگذریم، پویشِ رو به دشواری جنگ، ممکن است حتی به کاهش بیشتر تمایل آمریکا به دخالت در این منطقه منجر شود. همچنین، احتمالا افزایش تعهدات آمریکا به خاورمیانه، یک راهبرد برنده برای هیچ یک از دو حزب‌ سیاسی این کشور در سال انتخابات نخواهد بود.

بی گمان ایالات متحده همچنان در خاورمیانه دخیل خواهد بود. شاید حملات موشکی به نیروهای آمریکایی که با تلفات همراه باشد، یا یک حمله تروریستی در غزه، که به کشته شدن شهروندان آمریکایی بینجامد، حتی دخالت نظامی بیشتری از آنچه دولت بایدن می‌خواهد را در پی بیاورد اما این انتظار از ایالات متحده که نقشی اساسی در مدیریت مؤثر باریکه غزه و رسیدن به یک صلح دائمی در خاورمیانه داشته باشد، شبیه انتظار برای آمدن گودوت است: پویش های کنونی منطقه‌ای و جهانی، به آسانی به واشنگتن اجازه نمی‌دهد که چنین نقش برجسته ای را ایفا کند. البته معنی اش این نیست که قدرت‌های جهانی دیگری، جایگزین ایالات متحده خواهند شد. هیچ رهبر اروپایی یا چینی علاقه یا ظرفیت زیادی برای عهده‌گیری این نقش نداشته‌، حتی در شرایطی که نفوذ ایالات متحده رو به کاهش است. با توجه به این واقعیتِ در حال ظهور، قدرت‌های منطقه‌ای – به ویژه همسایگان فوری اسرائیل چون مصر و اردن، همراه با قطر، عربستان سعودی، ترکیه و امارات متحده عربی (امارات) که از زمان شروع جنگ، هماهنگتر می‌شوند – نیازمند اقدامی فوری هستند تا مسیر جمعی پیش روی را تعریف کرده و در آن گام نهند.

پیدا کردن زمینه مشترک پس از حملات خشونت بار هفتم اکتبر حماس و حمله ویرانگر اسرائیل به باریکه غزه بسیار دشوار خواهد بود و هر چه هم این جنگ بیشتر طول بکشد، خطر شکاف های گسترده‌تر در سراسر خاورمیانه افزایش خواهد یافت. اما در سال‌های پیش از حملات، هم کشورهای عربی و هم غیرعربی، ظرفیت همکاری‌های تازه ای نشان دادند که گونه ای از بازنشانی در روابط سراسر منطقه محسوب می‌شد. حتی پس از گذشت ماه‌ها از جنگ غزه، بسیاری از این مناسبات همچنان حفظ شده‌اند. اکنون، پیش از آنکه این روند وارونه شود، دولت‌های منطقه باید با یکدیگر همکاری کنند تا سازوکار‌هایی همیشگی برای پیشگیری از تنش‌ و در نهایت تحقق صلح، شکل گیرد.

این یک ضرورت جدی و فوری است که قدرت‌های منطقه‌ای به یک فرآیند معنادارِ سیاسی میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها کمک کنند اما همچنین باید گام‌های قاطعی بردارند تا از وقوع دوباره فجایع مشابه جلوگیری شود و تلاش کنند تا ترتیبات امنیتی تازه تر و نیرومندتری را در منطقه به وجود آورند که بتواند استقرار و پایداری را با یا بدون رهبری ایالات متحده فراهم سازد. مدتهاست که خاورمیانه به یک انجمن دائمی امنیت منطقه‌ای نیازمند است که کانونی همیشگی برای گفت‌و‌گو میان قدرت‌های آن باشد. تبدیل یک فاجعه به فرصت، نیازمند تلاش سخت و تعهد در بالاترین سطوح سیاسی است.

تقلای نظامی و دیپلماتیک آمریکا، نتوانسته موجد اعتماد شود. با تضعیف اهرم نظامی واشنگتن، قدرت دیپلماتیک آن نیز کم توان شده و سفرهای مکرر مقام های آمریکایی، به جای نشان دادن قوت عزم واشنگتن، نشان داده که نقش این قدرت تا چه اندازه کمرنگ شده است.

ایالات متحده با دارایی‌های نظامی و رابطه ممتاز با اسرائیل، همچنان یک بازیگر اصلی در منطقه خواهد بود اما انتظار دستیابی به هرگونه توافق بزرگی که به پایان قطعی منازعه اسرائیل و فلسطین بیانجامد، دور از واقعیت‌های خاورمیانه است. در نهایت، این انتظار وجود دارد که نقط عطف یک تحول بزرگ در حوزه دیپلماتیک، از خود منطقه سرچشمه بگیرد و به آن وابسته باشد. یکی از نمونه‌های این تحول، آشتی بین کشورهای خلیج فارس و ایران است.

از حیث نظری، جنگ ویرانگر غزه ظاهرا تهدیدی جدی‌ برای روند بازنشانی روابط در خاورمیانه است. روابط نوپای منطقه‌ای، هنوز به مسائل دشواری مانند گسترش سلاح، حمایت ادامه دار از گروه‌های مسلح در لیبی و سودان توسط امارات متحده عربی، حمایت ایران از گروه‌های مسلح غیردولتی در سراسر منطقه و صادرات داروی کپتاگون از سوریه نپرداخته است. همچنین با تهدیدی که متوجه روابط اسرائیل با برخی دولت‌های عرب وجود دارد و نیز دخالت گسترده‌تر گروه‌های تحت حمایت ایران، پتانسیل بروز شکاف‌های تازه میان ایران و کشورهای خلیج فارس وجود دارد، هرچند تا به اینجا، بازنشانی های نوپا در روابط منطقه ای، به طرز شگفت آوری، تاب آوری نشان داده است.

به نظر می رسد که جنگ غزه، به جای ایجاد اختلال در روابط ایران و عربستان سعودی، آن‌ را تقویت هم کرده باشد. البته بی گمان این جنگ، موانع تازه ای را هم بر سر راه همکاری‌های منطقه‌ای ایجاد کرده، به‌ویژه در رابطه میان اسرائیل و کشورهای همسایه. همچنین هرچند که کشورهای عرب خلیج فارس بر تداوم تلاش‌های دیپلماتیک با تهران تاکید گذارده اند اما امید اندکی هست که ایران رویکرد "دفاع به جلو" خود را تغییر دهد.

در حال حاضر، نشانه‌هایی وجود دارد که رهبران خاورمیانه تلاش دارند فراتر از این اختلافات حرکت کنند. برای مثال، ایران، برای مدیریت فشار اقتصادی فزاینده و ناپایداری داخلی، اولویت تازه ای به روابط تجاری منطقه‌ای داده است، نه تنها با کشورهای عرب خلیج فارس بلکه با عراق، ترکیه و کشورهای آسیای مرکزی، همچنین چین و روسیه نیز. این نشان‌دهنده نیازهای عملی‌گرایانه ای است که پیام تهران را که ادعا می‌کند می‌خواهد از مشارکت مستقیم در جنگ غزه پرهیز کند، به سمت گام های عملی سوق می دهد.

در دسامبر ۲۰۲۳، مصر و قطر طرحی را ارائه دادند که با آتش بس آغاز می شد و به تبادل مرحله ای گروگان‌ها و آزادی زندانیان می رسید و پس از یک دوره انتقالی، به ایجاد یک دولت یکپارچه فلسطینی منجر می‌شد. این دولت، متشکل از اعضای جنبش فتح و حماس به صورت مشترک اداره مناطق فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه را عهده دار خواهد بود. مرحله آخر نیازمند برگزاری انتخابات فلسطینی و ایجاد یک دولت فلسطینی است.

ترکیه به نوبه خود، مفهوم یک سامانه ضمانتی چندکشوری را مطرح کرده به‌گونه‌ای که کشورهای منطقه، امنیت و حاکمیت فلسطین را تضمین و تقویت کنند و ایالات متحده و کشورهای اروپایی تضمین‌های امنیتی برای اسرائیل فراهم آورند. دیگران پیشنهاد داده‌اند که سازمان ملل متحد یک حاکمیت انتقالی را در کرانه باختری و نوار غزه برپا و اداره کند، رویکردی که مجال لازم را برای بازسازی ساختار حکومتی فلسطین و در نهایت فراهم کردن زمینه برگزاری انتخابات فلسطینی فراهم می‌کند. خود ایران هم مکررا اعلام کرده که هر توافقی که توسط خود فلسطینیان حمایت شود را تقویت خواهد کرد که نشان‌دهنده یک فرصت تازه برای متقاعد کردن تهران به حمایت از یک توافق و جلوگیری از نقش معمول آن به عنوان یک تخریبچی است.

دولت اسرائیل، تحت رهبری نتانیاهو همچنان همه این پیشنهادها را رد می کند اما تا آخر ژانویه، اسرائیل هنوز از هدف جنگی خود یعنی نابودی حماس بسیار دور است و موفق به آزادی بیش از ۱۰۰ گروگان باقیمانده هم نشده است. همچنین تنش‌های داخلی اسراییل، هم در درون کابینه جنگ و هم در سطح جامعه درباره مسیر آینده کارزار نظامی رو به افزایش بوده اند. همچنین، این کشور هر گونه بحث جدی عمومی یا سیاسی درباره امنیت آینده‌اش را تا پایان جنگ به تعویق انداخته است. زمانی که این اتفاق بیفتد، اسرائیل به کانال‌های دیپلماتیک باز، تضمین‌های مالی و احساس امنیت از ناحیه دولت‌های عرب، و همچنین حفظ مشارکت واشنگتن در طول این فرآیند، نیاز خواهد داشت.

منطقه خاورمیانه به یک انجمن دائمی برای امنیت منطقه‌ای نیاز دارد. سازمان تازه – که ممکن است با نام "انجمن منا MENA Forum" به منظور دربرگیری گسترده ترین درک از منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ایجاد شود – در ابتدا باید روی مسائل مشترکی که در آنها توافق گسترده ای وجود دارد، مانند تغییرات اقلیمی، انرژی، و پاسخهای فوری به بحران‌ها تمرکز کند.

یکی از واقعیت های سختی که جنگ غزه آشکار کرد – که شاید سخت ترین واقعیت هم باشد – محدودیت های قدرت آمریکاست. بعید است که ایالات متحده، از اهرم مورد نیاز برای اعمال یک رهبری قاطع در حل و فصل همیشگی نزاع اسرائیل و فلسطین برخوردار باشد. این وظیفه به عهده رهبران و دیپلمات‌های خود منطقه خواهد بود که باید فرمان کار را به دست گیرند. با بهره مندی از توجه و انرژی دیپلماتیک منطقه ای، این جنگ، فرصت نادری را برای ارائه اشکال تازه ای از رهبری همکارانه فراهم آورده است.

منبع: فارن افرز / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱

کلید واژه ها: خاورمیانه امریکا ایالات متحده امریکا جنگ غزه حمله اسرائیل به غزه ایران فلسطین حمله حماس به اسرائیل حمله 7 اکتبر امریکا و اسرائیل امریکا و خاورمیانه


( ۲ )

نظر شما :

ابراهیم قدیمی ۱۹ بهمن ۱۴۰۲ | ۱۴:۲۹
تنها فلسطینی ها واسرائیلی ها هستند که میتوانند خاورمیانه ومشکل فلسطینی واسرائیلی را سازمان دهند۔پذیرش فلسطین توسط اسرائیل وپذیرش اسرائیل توسط فلسطین در یک جمع متساوی الحقوق۔اگر چنین نشود این قافله تا بحشر لنگ است۔با خل این مشکل عمده سایر مشکلات راحت تر حل میشود۔دو دولت متضاد مختلف القدرت مقابل هم راه خل نمی تواند باشد۔