کشوری آوانگارد با وطنخواهانی بردبار
نقش تعیین کننده ایران در تحول و توسعه خواهی نوین منطقه ای
دیپلماسی ایرانی: قصه این است که بن سلمان و بن زاید و بن تمیم و بن طارق و دیگران دارند به رهبران جدید و امیدآفرین سراسر منطقه تبدیل می شوند، آنهم با رویکرد اقتصاد، توسعه، مدرنیسم، انباشت ثروت و فناوری. این مغایر دهه ها رویکرد عقب مانده و ستیهشی امثال ناصر و شاه و صدام و قذافی بود که فقط امنیتی و نظامی می اندیشیدند و راه به جایی نبردند.
با رویکرد جدید، ای بسا کل منطقه خاورمیانه و حوزه جنوبی مدیترانه، با پشتوانه تمدنی چندهزار ساله و منابع سرشار مادی و انسانی بتواند، همانند شرق آسیا به توسعه و رفاه و ثبات پایدار دست یابد و شاید از ادبار و عقب ماندگی دویست ساله بالاخره نجات پیدا کند. هم اکنون تا حدودی چنین امید و آرمانی صورت تحقق به خود پذیرفته و دوران انتقال بازگشت ناپذیری آغاز گردیده است. غرب و شرق عالم، اعم از چین و اروپا و آمریکا نیز هریک با اقتضاها و برآیندهای متقابل، الزاما چاره ای جز همراهی با تحولات جدید در منطقه ندارند. تمام همِّ رئیس جمهور ایالات متحده، اکنون در آشتی دادن اسرائیل و سعودی خلاصه شده و پیش تر، چین در آشتی دادن تهران و ریاض توفیق بزرگی بدست آورده است. طالبان هم در افغانستان با هر تمهید و حساب و کتابی که بود به قدرت رسید تا در منطقه هندوکوش گویا عجالتا آتش جنگ کمی فروکش کند. بگذارید با کمی خوش بینی و اغراق بگوئیم که این طالبان، احتمالا طالبان سابق نیست!
تهاجم روسیه به اوکراین و درگیر شدن تمام اروپا در جنگی بزرگ و نامعلوم با تمام عواقب جهانی مخرب و فرساینده اش، شاید فرصتی است از برای آرامش و توسعه در منطقه ی همیشه بحرانی خاورمیانه، شمال آفریقا تا حوزه ی جنوبیِ دریا. واقعیت این است که دنیا از سیاست های بدِ همه، جلوتر از همه، از سیاست غلط آمریکایی ها، بخصوص در این سه دهه، اخیر دچار گرفتاری و بحران شده و اینک دیرهنگام، بفکر چاره افتاده است. اگر سابقا برای ایالات متحده، نفت منطقه، حیاتی و غیرقابل چشم پوشی بود، امروز اینگونه نیست و واشنگتن نمی خواهد و اصلا نمی تواند چون گذشته ژاندارم و فعال مایشاء درمنطقه باشد. نیاز چین به نفت و رویکرد هنوز اقتصادی و تجاری پکن، عامل مهم دیگری در امکان تبدیل منطقه به کانون توسعه، تجارت و انرژی است.
تهران اما ظاهرا به نظر می رسد با این دست فرمان، چندان میانه ای ندارد. از یکسو چون تا حد زیادی در حاشیه باقی مانده و از سوی دیگر چون توسعه و تجارت جهانی گرا، مسیری است که با سامانه ایدئولوژی محور تهران سازگاری چندانی ندارد و با آن چفت و بست نمی شود. تهران با قدرت سخت و نرمی که تاکنون به آن دست پیدا کرده و با شدت و سرعت در صدد تقویت بنیه های بازدارندگی و نظامی خویش است، عموما راهبرد امنیتی را سرلوحه سیاست خارجی اش قرار داده است و این مشکل و بازدارندگی کوچکی نیست. واقعیت این است که تهران به تنهایی قادر است پروژه توسعه و ترقی تاریخی و سرنوشت ساز منطقه ای را که حداقل در بخش جنوبی خلیج فارس و جزیره العرب شروع شده، با ناکامی مواجه سازد. بر عکس همراهی تهران با منابع سرشار، نیروی انسانی آبدیده و کارآزموده و از همه مهمتر زیرساخت های نسبتا خوب و آماده ای که طی چندین دهه، ساخته و پرداخته کرده است، قادر است پروژه وحدت و توسعه را با سرعت و انگیزه خیلی بیشتری به پیش براند و موانع احتمالی آنرا با قدرت و اجماع سازی از سر راه بردارد.
اما! یک نگاه مقطعی ی همین دیروزی، به آخرین تحولات در این حیص و بیص و در حالی که ماه ها بعد از آشتی کنان تهران و ریاض، هنوز سفیران دو کشور عازم نشده اند، بیفکنید. همین دیروز بود که ایران در مانور موشکی بوموسی، استقرارهای جدیدی را به رخ کشید. پرواضح است که این، در محافل بین المللی فقط به عنوان پاسخ ایران به دست پخت جدید مسکو، دوست امروز تهران! در قضیه ی جزایر ایرانی، یا زورآزمایی با استقرارهای جدید هوایی و دریایی آمریکایی ها طی یکی دو هفته اخیر در خلیج فارس و یا پاسخ به سوء تفاهمات جدید منطقه ای پیرامون حوزه نفتی آرش درک نمی شود و معانی عمیق تری دارد. روشن است که در منطقه از آن و یا تحرکات و مواضع مشابه تهران به زیر میز زدن تمام طراحی ها و برنامه های جدید منطقه ای تعبیر می شود. تهران هنوز از پذیرش فقط یک قلم، FATF، که حتی مورد اصرار و درخواست متحدانش پکن و مسکو، برای توسعه همکاری های فیمابین هم هست و می تواند گشایش های قابل توجه داخلی و منطقه ای را به همراه داشته باشد، با سرسختی تمام امتناع می ورزد و زیر بار نمی رود.
بن سلمان نگاهی آزمایشی به تهران انداخت تا بلکه با ایران کنار بیاید و در این پروژه عظیم که میتواند فراتر از منافع ملی ممالک مسلمان ، تمام تاریخ منطقه را ورق بزند، دیگر آرامکو و دوبی و جاهای دیگر تهدید نشوند و آتش به خرمن سفارتخانه ها نیفتد. عربها اکنون می پرسند که پس چگونه و تا کِی باید سرنوشت و تقدیر منطقه را خود مردمان این منطقه رقم بزنند و به بیگانگان چون گذشته دخیل نبندند؟ تصور کنید که اگر ثروت هرچه بیشترِ جهانی در این منطقه انباشت شود که دارد می شود، آنوقت با کمی تفاهم و فراخ اندیشی و کنار گذاشتن خودخواهی ها و رهبری طلبی ها، امنیت و آرامش هم لاجرم به دنبال میاید و سرنوشت منطقه ثروتمند و اثرگذار دیگر مانند گذشته نمی تواند بازیچه این قدرت و آن ابرقدرت شود. آنوقت، مثل امروزِ شرق آسیا، همه علاقمند به همکاری و سرمایه گذاری خواهند شد و مهمتر از همه دغدغۀ حفظ و حراست از این ثروت جهانی نوظهور را خواهند داشت. تصور کنید که اگر ایران بخواهد به همراه ترکیه و مصر و عربستان و عراق و سایرین، مانند اروپای متحد امروز، که پس از قرنها جنگ و ستیز با هم تفاهم و وحدت کردند، در این بزنگاه تاریخی که تمام دنیا گرفتار انواع بحرانها و نابسامانی ها است، با فرصت شناسی، همان راه را بروند و کشتی بحران زده منطقه را بعد از چندین قرن کشمکش و عقب ماندگی به ساحل امن و توسعه و رفاه رهنمون شوند. اگر دیروز رهبران منطقه، راه رقابت، کشمکش، نظامیگری و توسعه نیافتگی را پیش گرفته بودند، امروز از آنکارا و ریاض گرفته تا دوبی و دوحه و مسقط و از بغداد و شامات تا به سواحل نیل و دریا، هه جا کم و بیش رویکردهای کاملا دیگرگونه و امیدوار کننده ای به چشم می آید.
سوای اینکه راهبرد و اراده رهبران فعلی کشور در تهران چه باشد، نقش ملت ایران اما در این مقطع تاریخی کاملا روشن و سرنوشت ساز است. مردم ما می توانند به کمک نخبگان و ملیّون و وطن خواهان و با درک موقعیت خطیر جهانی و نقش همیشه آوانگارد ایران، با از خودگذشتگی و بردباری، رهبران خود را به درک بیشتر این فرصت تاریخی ناگزیر سازند و با فراست و درایت بگذارند این انتقال ثروت و توسعه که در منطقه شروع شده، سرعت بگیرد. اینکه غربِ همیشه غدّار و جلوتر از همه ایالات متحده و رژیم منطقه ای متحدش، بدشان نیاید که همچون کره شمالی در منطقه ثروتمند شرق دور، شمشیر داموکلسی را بالای سر این منطقه هم ببینند، دیگر به اراده مردم و شانیت و تمدن خواهی آحاد ملت بستگی دارد. نقش کره شمالی منطقه ای همان اندازه مضر و نکبت بار است که آرزوهای باصطلاح اپوزیسیون معلوم الحال داخلی و خارجی که هرگاه فرصت بیابند بیگانگان را به تحریم و تهدید و مداخله نظامی علیه کیش و کیان کشور تحریک می کنند. هردو، بهانه دادن برای زیرمیز زدن و ناکام گذاشتن پروژه های تحول خواهی منطقه ای و ای بسا اتحاد موعود ممالک مسلمان منطقه و فرامنطقه است.
نظر شما :