از انفعال در برابر روسیه و چین تا سرسختی نسبت به امریکا

مکتبی جدید به نام رئالیسم گزینشی

۰۳ مرداد ۱۴۰۲ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۲۰۷۹۰ آسیا و آفریقا انتخاب سردبیر
محمدرضا لشینی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: افراد معتقد به رئالیسم گزینشی معتقد هستند که ما به هیچ عنوان نباید در قفقاز جنوبی و در منازعات آرتساخ یا قره باغ کوهستانی، دخالتی بکنیم و باید سعی کنیم که با هر دو طرف به تعامل برسیم، همچنین با دولت الهام علی‌اف و پاشینیان به مذاکره بپردازیم و چه بسا مجبور شویم ایجاد کردیور زنگه زور را هم قبول کنیم. معتقدین به مکتب رئالیسم تدافعی باور دارند که روسیه طرفدار این کریدور است فلذا ما به دلیل اتحاد استراتژیکمان با روسیه نباید با دولت پوتین مخالفت کنیم و در قفقاز دخالتی نکنیم، بلکه بپذیریم که قفقاز حیاط خلوت روسیه است و باید به این حیاط خلوت احترام بگذاریم.
مکتبی جدید به نام رئالیسم گزینشی

نویسنده: محمدرضا لشینی، دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی

دیپلماسی ایرانی: رئالیسم در سپهر سیاسی کشور و برای دانشجویان و اساتید و پژوهشگران علوم سیاسی و روابط بین‌الملل نامی آشناست که ما می توانیم متفکرین به نامی را مثل پروفسور جان مرشایمر و پروفسور کنث والتز را نام ببریم که از تئوریسین های این مکتب به شمار می روند، همچنین در بین ایران نیز می توان پروفسور ابومحمد عسگرخانی، پروفسور هوشنگ امیر احمدی و اساتید به نام بسیار دیگری را نام برد.

اما نکته ی اصلی این است که در بین طبقه ی جوانی که فارغ‌التحصیل دانشگاه ها هستند، این عزیزان نوع تحلیلشان با تحلیل های اساتید به نام متفاوت است و بحث خودیاری و امنیت درون‌زا را آنطور که باید در نظر نمی گیرند. این دوستان معتقد هستند که آمریکا و قدرت آن به شکل مستمر رو به افول است و دیگر آن قدرت سابق را ندارد پس توافق و رابطه با آمریکا هم دیگر لازم نیست، همچنین معتقدند دلار جایگاه خودش را روز به روز از دست می دهد و رو به سقوط است؛ اما ما دیدیم که با خروج ترامپ از برجام تحریم های زیادی علیه ما وضع شدند و فشارهای حداکثری علیه ما تحمیل شدند، اما نه از جانب روسیه و نه همچنین چین که از منظر عزیزان رئالیست گزینشی، قدرت های هژمونی جدید هستند، آنچنان کمک شایانی به ما نشد. شاید نفت ما را به صورت ارزان قیمت و با تخفیف های ویژه خریداری کردند اما هرگز به عنوان یک شریک استراتژیک به یاری ما نیامدند.

با توجه به اینکه نیروی هوایی ما عملا با جنگنده های پنجاه سال پیش سرپاست و نیاز فوری به نوسازی دارد چرا که به شدت فرسوده است، لذا ما از سال ۱۳۹۶ در زمان وزارت دفاع سرلشکر حسین دهقان مذاکراتی برای خرید جنگنده ی سوخو ۳۰ اس ام را با روسیه انجام دادیم، اما روسیه با وجود واقف بودن به نیاز ما، از دادن این جنگنده امتناع کرد تا اینکه حمله ی روسیه به اوکراین را شاهد بودیم. تازه پس از آن روسیه در عوض استفاده از پهپادهای شاهد قرار شد ۲۴ فروند جنگنده ی سوخو ۳۵ که در واقع خرید ایران نبودند و سفارش مصر بودند را به ما تحویل بدهد. پس ما هنوز هم به عنوان یک همپیمانان استراتژیک برای روسیه و چین مطرح نیستیم. 

پس آیا می توانیم به شکل رئالیست گزینشی، با شرق به طور خاص یک اتحاد استراتژیک ایجاد کنیم؟ آیا این دو می توانند نیازهای ما را در صنایع سبک، متوسط و صنایع بزرگ و سنگین پاسخ دهند؟ آیا می توانند در بحث انرژی در ایران سرمایه گذاری کنند؟ 

این نیازمند زمان است که ببینیم آیا اینطور می شود یا خیر، اما به نظر می رسد تا این لحظه ای امکان وجود ندارد، بلکه هنوز هم ایالات متحده آمریکا قدرتی برتر نسبت چین و به طور کامل نسبت به روسیه است. همچنین همانطور که می بینید روسیه در جبهه ی اوکراین آنطور که باید و شاید ظفرمند نبوده و اشتباهات فاحشی به عنوان ارتش دوم جهان داشته است.

مطلب بعدی که در رابطه با افراد معتقد به رئالیسم گزینشی باید اشاره کرد این است که این عزیزان معتقد هستند که ما به هیچ عنوان نباید در قفقاز جنوبی و در منازعات آرتساخ یا قره باغ کوهستانی، دخالتی بکنیم و باید سعی کنیم که با هر دو طرف به تعامل برسیم، همچنین با دولت الهام علی‌اف و پاشینیان به مذاکره بپردازیم و چه بسا مجبور شویم ایجاد کردیور زنگه زور را هم قبول کنیم. معتقدین به مکتب رئالیسم تدافعی باور دارند که روسیه طرفدار این کریدور است فلذا ما به دلیل اتحاد استراتژیکمان با روسیه نباید با دولت پوتین مخالفت کنیم و در قفقاز دخالتی نکنیم، بلکه بپذیریم که قفقاز حیاط خلوت روسیه است و باید به این حیاط خلوت احترام بگذاریم.

همچنین در منازعه ما با رجب طیب اردوغان و ترکیه بالاخص در انتخابات اخیر، دوستان رئالیست گزینشی معتقد بودند که اردوغان گزینه ی بهتری برای ماست زیرا در دور زدن تحریم ها کمک ما خواهد بود. در صورتی که شواهد بسیاری حاکی از این است که اردوغان سیاست نوعثمانی گری را پیشه کرده است که می تواند بسیار ضد ما باشد. ترکیه امروز که اردوغان پیشوایی آن را بر عهده دارد از لیبی تا قفقاز و آسیای میانه و افغانستان نفوذ کرده و یک اتحادیه ترک را ساخته که این اتحادیه بسیار بسیار بزرگتر از آن چیزی است که در گذشته آن را عثمانی می نامیدیم. عثمانی هرگز نتوانسته بود در آسیای میانه آنطور که ترکیه ی اردوغان نفوذ کرده، تأثیری داشته باشد و یا تعاملی با افغانستان نداشت، اما اردوغان موفق به ایجاد این نفوذ از لیبی تا افغانستان شده که کاملا آشکار است.

رئالیست های گزینشی معتقدند که ما در منازعات با طالبان چه برای تشکیل یک دولت همه شمول و ملی در افغانستان و چه بر سر حق آبه هیرمند نباید وارد مشاجره شویم و نباید کار به جایی برسد که احیانا روابط دو کشور تیره شود، زیرا معتقدند اگر طالبان نخواهد به ما حق آبه دهد ما کاری از دستمان بر نمی آید. 

اما این گونه اظهار نظرها گزینشی است که مثال های متعددی برای آن وجود دارد. آنان اذعان دارند که ما در سوریه موفق شدیم دولت بشار اسد را نگه داریم و جلوی کل دنیا بایستیم، معتقدند که ما در عراق نفوذ بسیار بسیار زیادی داریم، همچنین معتقدند که ما به هیچ وجه نباید با آمریکا وارد مذاکره در راستای عادی سازی روابط شویم و به یک تعامل سازنده با آنان برسیم. این طیف با مذاکره مشکلی ندارند اما یک توافق جامع با غرب را غیرممکن می دانند. آنها به شکل بسیار سفت و سخت منتقد برجام هستند و در جاهای مختلف برجام را کوبیدند و آقای ظریف را ناآگاه دانستند و به دلیل عدم شجاعت کافی مورد نکوهش قرار دادند در مقابل از تفاهم نامه دو دهه ای همکاری بین ایران و چین و ایران و روسیه به طور بسیار سفت و سخت طرفداری کردند. 

شاید بخشی از حرف های این عزیزان درست باشد که مثلا برجام به صنعت هسته ای کشور صدمه زد و یا نقش ایران در ماندن اسد در سوریه قابل انکار نیست، اما این عزیزان زمانی که به حوزه ی تمدنی ایرانشهر یا همان ایران فرهنگی می رسند هیچ اعتقادی به نفوذ استراتژیک، ایجاد نیروهای پراکسی یا نیابتی و... ندارند. در دولت قبل این افراد به دولت توصیه می کردند که باید غنی سازی اورانیوم را در کشور به بالای نود درصد برسانیم اما اکنون هرگز این توصیه را به دولت فعلی نمی کنند که دقیقا همان رئالیسم گزینشی است که اشاره شد. این طیف در مقابل دولتی مثل طالبان و یا الهام علی‌اف و اردوغان کاملا نرم برخورد می کنند اما بالعکس در مقابل ایالات متحده آمریکا به برخورد کاملا جدی معتقد هستند.

سوالی که مطرح می شود این است که اگر کشوری می تواند در مقابل آمریکا کاملا مقتدر برخورد کند، چرا نباید بتواند جلوی ترکیه و یا دولت کوچکی همچون علی‌اف و طالبان مقتدرانه عمل بکند؟

رئالیست های گزینشی بیان می دارند که چین آینده ی جهان است در حالی که ما می‌دانیم که چین به اصطلاح یک سوپر کپی کار و سوپر تولید کننده است و این را در نظر نمی گیرند که چین در تکنولوژی جلوتر از کشورهایی همچون ژاپن و آلمان و یا سایر کشورهای دارای تکنولوژی مولد نیست بلکه تکنولوژی کشورهای صنعتی دیگر را به صورت تولید عمده و ارزان قیمت و با توجه به نیروی کار زیاد و پایین نگه داشتن ارزش یوآن خود و از طرف دیگر تعاملات بسیار گسترده با ایالات متحده، ژاپن، کره جنوبی و کشورهای اروپایی توانسته است این اقتصاد را بسازد. نه اینکه چین ضعیف باشد اما مشکلات و چالش های خودش را هم دارد فلذا حالا حالاها تبدیل به هژمون نمی شود.

پس آیا چین می تواند جای اروپا و آمریکا را در صنعت و اقتصاد ایران بگیرد؟ به گمان من خیر. برای آنکه بدانیم چرا جواب منفی است باید نگاهی بیندازیم به نیازهای کشور چین. این کشور نیاز به منابع طبیعی درجه یک و ارزان قیمت دارد و نه اینکه بخواهد صنعت و تکنولوژی خودش را به کشور دیگری منتقل کند، چرا که خودش هم هنوز وارد کننده ی تکنولوژی و صنعت است و با تعامل با کشورهای غربی طی چند دهه ی اخیر پروسه ی پیشرفت و توسعه را طی می کند. پس نه نیروی کار ارزان قیمت ما و نه هزینه ی تولید ارزان در کشور ما به درد چین نمی خورد چرا که خود چین دارای این امتیازات مثبت است.

آیا روسیه می تواند برای صنعتی شدن کشور ما و برای رشد اقتصادی ما مثمر ثمر باشد؟ هر دوی این کشورها، چه چین چه روسیه، می توانند شریک های خوبی باشند اما نه یک متحد کاملا استراتژیک. به عنوان مثال فدراسیون روسیه کشوری است که منابع اولیه و خام همچون نفت و گاز را صادر می کند و اصلی ترین درآمدش حداقل تا قبل از حمله به اوکراین بوده است. روسیه اساسا یک خام فروش است و نه یک تولید کننده ی صنعتی همچون ژاپن، آلمان، ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه. پس این کشور همچون ما و کشورهای حوزه ی خلیج فارس منابع طبیعی اش را می فروشد، فلذا همچون عربستان سعودی، کویت، امارات و قطر، یک رقیب اقتصادی تجاری برای ما به حساب می آید. پس ما نخواهیم توانست وارد یک اتحاد کاملا استراتژیک و بلند مدت با کشوری همچون روسیه شویم.

نکته تعجب برانگیز دیگر این است که طیف رئالیست گزینشی معتقدند دیگر نیازی نیست که ما به سمت ساخت سلاح هسته ای برویم بلکه کافی است به حدی از غنی سازی برسیم که بتوانیم اگر لازم بود در طول یک هفته تا دو ماه به سلاح هسته ای دست یابیم و این برای ما بازدارندگی به ارمغان می آورد در صورتی که بازدارندگی صد در صدی آنطور که یک قدرت اتمی محسوب بشویم، آن زمانی خواهد بود که شما به سلاح هسته ای دست پیدا کنید، حتی اگر شما یک هفته تا بمب اتم فاصله داشته باشید و به بمب نرسید دقیقا در همان یک هفته شما آسیب پذیر خواهید بود و توان زدن ضربه ی دوم به دشمن را نخواهید داشت.

این طیف در مورد پیمان شانگهای آنچنان بزرگنمایی می کنند که آن را به اندازه ی ناتو، اتحادیه اروپا و یا نفتا و حتی اتحادیه ی عرب بالا می آورند، در صورتی که در داخل پیمان شانگهای ما شاهد اختلافات فراوان هستیم و کشورهای توسعه نیافته و فقیر همچون قرقیزستان را داریم، از طرفی چین و هند عملا روابط دیپلماتیک ندارند و فقط تعامل تجاری دارند. جدا از نزاع بین چین و هند ما شاهد نزاع بین هند و پاکستان هستیم که مشکلاتشان بی شمار است و تنها عامل صلح بین این دو سلاح هسته ای است. همچنین دو رقیب همچون چین و روسیه در پیمان شانگهای هستند که تمامی اینها موجب می شود پیمان شانگهای نتواند حتی همچون پیمان سنتو باشد بلکه می تواند تا حدودی تجارت ما با آسیای میانه و شرق را تسهیل کند. البته این به معنای بی ارزش بودن قرارداد شانگهای نیست بلکه بدان معناست که این پیمان جای توافق با کشورهای دیگر را نمی گیرد بلکه مکمل آنها خواهد بود و در آن زمان برای ما مفیدتر و مثمر ثمر تر خواهد بود.

کلید واژه ها: رئالیسم رئالیسم سیاست خارجی سیاست خارجی سیاست خارجی ایران ایران و امریکا ایران و روسیه ایران و چین جمهوری اسلامی ایران ایران و ترکیه محمدرضا لشینی


( ۲۰ )

نظر شما :

علی اصغر صفرپور ۰۴ مرداد ۱۴۰۲ | ۱۱:۵۶
قطعا نیاز به مطالب و توضیحات به همراه تفصیل ، تفسیر و ریزنگری بیشتری من باب این موضوعات مطرح شده هست. با سپاس از نویسنده محترم.
ناشناس ۰۵ مرداد ۱۴۰۲ | ۰۸:۳۵
با نزدیک شدن به انتخابات ( بخوانید سفره ی خدمت ) از این دست مقالات بیشتر خواهیم دید . یه شرقی غربی عجیبی در این مقاله من دیدم . جغرافیای شرق ایران و جغرافیای غرب ایران . مخلص کلام این مقاله . با شرق بجنگد و از قراردادهایش خارج شو . با غرب نجنگ و با او قرارداد ببند . هر چند به این زمختی این مطالب گفته نشده اما در لایه های زیرین آن ، پنهان است . جنگ با طالبان و باکو آری ، جنگ در سوریه و عراق ، چرا ؟ شرق و غرب را به وضوح می توان دید . ای جانم سفره ی چرب و خوش رنگ انتخابات ، کجایی عشقم ؟ کجایی روحم ؟ ...
خسرو ۰۵ مرداد ۱۴۰۲ | ۱۲:۳۹
همین نوشته نشانگر رئالیسم گزینشی است دوست جوان ما ، طرزتلقی خود را صحیح و بقیه را گزینشی محسوب می‌کند از طرفی فرقه ضاله ایرانشهری را ستایش می‌کند واز طرف دیگر چین و روسیه را تقبیح می‌کند ولی معتقد است چون با آمریکا سرشاخ شدیم پس باید با ترکیه و آذربایجان هم بجنگیم در واقع فقط انتقاد می‌کند راه حل ندارد