دیپلماسی فریبنده
دیپلماسی ابزار است یا هدف؟!
دیپلماسی ایرانی: جهان پسامدرن برخلاف تمام ادعاهای خود، همچنان بر همان محور و اصل سیاست قدرت، حرکت می کند و سیاستگذاری خارجی در این دوران نیز بر پاشنه قدرت و اصل رئالیسم میچرخد.
در چنین شرایطی که سیاست قدرت بر روابط بین الملل و سیاستگذاری خارجی اغلب بازیگران نظام جهانی تسلط دارد، دیپلماسی به عنوان یک ابزار سیاستگذاری مورد توجه و کاربرد فراوان قرار دارد. بکارگیری فراگیر و اثربخشی دیپلماسی در سیاستگذاری خارجی به میزانی است که برخی، دیپلماسی را یک هدف و بلکه اصل سیاستگذاری خارجی میدانند!
دیپلماسی به عنوان ابزار سیاستگذاری خارجی در عصر کنونی از چنان جایگاهی برخوردار شده است که با شاخههای مختلف مورد استفاده عملی و تحلیل علمی قرار میگیرد. دیپلماسی عمومی، دیپلماسی اقتصادی، دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی مردمی، دیپلماسی آموزشی، علمی و ... که هر کدام به حوزهای از سیاستگذاری خارجی مرتبط بوده و در نهایت بر کارآمدی و اثربخشی سیاستگذاری خارجی و سیاستگذاری عمومی اثرگذاری دارند.
در حالی که در دانش سیاستگذاری، دیپلماسی را ابزار سیاستگذاری خارجی میدانند، برخی سیاستمداران و دولتمردان تلاش دارند تا دیپلماسی را هدف و غایت فرآیند مذاکره، تعامل و سیاست خارجی معرفی کنند!
در دیدگاهی که دیپلماسی را هدف میدانند، سیاستگذاری خارجی دچار توقف شده، پیامدهای دیپلماسی مورد بیتوجهی قرار میگیرد و مهم نیست که فرایند معمولاً طولانی یک دیپلماسی چه پیامد یا نتیجهای را در پی خواهد داشت!
چنین رویکردی از نگاه به دیپلماسی را میتوان در سیاستگذاری خارجی ایران نیز مشاهده کرد که در بسیاری فرایندهای دیپلماتیک، تنها به وضعیت دیپلماسی توجه داشته و پیامد یا نتیجه دیپلماسی را ناچیز میشمارد. این رویکرد به تاکتیک وزارت امور خارجه و سایر بازیگران سیاست خارجی ایران تبدیل شده است. رویکردی که در نهایت تنها یک چرخه از دیپلماسی یا مذاکرات بینتیجه را شکل داده است.
روند دیپلماسی در سیاستگذاری خارجی ایران که همچنان بر همان پاشنه سیاست شعاری "نه شرقی و نه غربی" میچرخد، منافع چندانی برای سیاستگذاری ایرانی نداشته و اندک موفقیتهای خود را نیز مدیون سایر ابزارهای سیاستگذاری خارجی یعنی نیروی میدان (نیروی نظامی) است.
وزارت امور خارجه ایران که میبایست سیاستگذاری خارجی را مدیریت کند با بیماری و نابسامانی ساختاری و کارگزاری مواجه است و تنها با مؤلفههای مذاکره برای مذاکره و دیپلماسی نمایشی شناخته میشود. فرایندی که دیپلماسی را به هدف نهایی وزارت امور خارجه ایران بدل کرده و گویا فراموش کردهاند که دیپلماسی یک ابزار برای سیاستگذاری خارجی است و نمیتواند هدف سیاستگذاری خارجی باشد.
جلوههای وارونهسازی اصل "دیپلماسی ابزار سیاستگذاری خارجی است" را به اصل "دیپلماسی، هدف نهایی سیاستگذاری خارجی است" را میتوان در موارد زیر به عنوان بخشی از رویکرد وزارت امور خارجه ایران مشاهده کرد:
- افغانستان: سیاست خارجی ایران تنها به برخی گفت وگوهای دو طرفه با دولت پیشین افغانستان و گروه کنونی طالبان خلاصه شده و گفت وگوهای چندجانبه پیرامون افغانستان نیز تاکنون هیچ پیامد مثبتی برای ایران به خصوص امنیت و شرایط آب و محیط زیست شرق ایران نداشته است.
- آذربایجان: سیاستگذاری ایرانی در جمهوری آذربایجان طی چند سال اخیر به سرگردانی مطلق گرفتار شده و نهتنها بر بهبود شرایط کمکی نکرده، با سکوت و ناکارآمدی خود به سیاستهای تهاجمی جمهوری آذربایجان و خاندان علی اف علیه ایران نیز یاری رسانده است و اکنون تبدیل باکو به پایتخت دوم اسرائیل علیه ایران را شاهد هستیم.
- اقلیم کردستان: وزارت امور خارجه ایران در اقلیم کردستان عراق نیز با ضعفهای عملیاتی روبه روست. در حالی که اقلیم شمال عراق به مرکز راهبردی گروههای چریکی، جذب و اعزام نیروی تروریستی به ایران بدل شده است، دیپلماسی ایران نقش خود در این اقلیم را فراموش و رها کرده است و سیاستگذاری خارجی ایران در این منطقه تنها از سوی نیروی میدان (نیروی نظامی) پیگیری و اجرایی میشود.
- اوکراین: در تهاجم روسیه به اوکراین نیز هیچ چشماندازی از دیپلماسی ایرانی وجود ندارد. در حالی که بخش مهمی از اخبار جنگ اوکراین به نیروی میدان و توان تسلیحاتی ایران معطوف شده و فشار فراگیری علیه ایران برقرار شده، وزارت امور خارجه ایران در این رویداد مهم جهانی، خود را به خواب زده است.
- سوریه: سیاستگذاری خارجی ایران در سوریه به عنوان یکی از ستونهای عمق راهبردی ایران در منطقه بسیار عقبتر از برخی رقیبان ایران در منطقه عمل کرده است. در این کشور نیز نیروی میدان و مستشاران نظامی ایران، تمام وظایف را بر عهده داشته و بلکه به جای وزارت امور خارجه ایران نیز ایفای نقش میکنند.
- عراق: یکی دیگر از ستونهای عمق راهبردی ایران در مناسبات جهانی طی دو دهه اخیر نیز با نابسامانی و ناتوانی سیاست خارجی ایران، در مسیر دور شدن از ایران قرار گرفته است. نیروی میدان بهخصوص نیروی قدس سپاه در این کشور بسیار کارآمدتر از وزارت امور خارجه ایران و دیپلماسی ایرانی عمل کرده است.
در بسیاری حوزهها یا کشورهای دیگر مانند یمن، قفقاز، شمال آفریقا، آسیای میانه و ... سیاستگذاری خارجی ایران دچار نابسامانی و ناکارآمدی شده و اثربخشی لازم را از دست داده است.
در حوزه خلیج فارس نیز آنچه اثرگذاری نهایی در احیای روابط را داشته، دیپلماسی نابسامان ایران نبوده، بلکه توان نظامی و راهبردی ایران در فشار بر بازیگران منطقهای و جهانی بوده که جلوههای از آن در نابودی تأسیسات نفتی عربستان، کشتیرانی بینالمللی و ... در حملات پهپادی قابل مشاهده است. زمانی که دیپلماسی هدف نهایی سیاستگذاری قلمداد شود، رویکردهای هزینهسازی مانند حملات پهپادی و توقیف نفتکشها در اولویت سیاستگذاری خارجی قرار میگیرد.
*
در حالی که دیپلماسی به عنوان وسیلهای برای تحقق اهداف سیاستگذاری خارجی در دانش سیاستگذاری و علوم سیاسی مورد تأکید قرار گرفته است، سیاستگذاران ایرانی خلاف این رویکرد در حال معرفی دیپلماسی به عنوان هدف نهایی سیاستگذاری خارجی هستند و روند بهبود روابط یا احیای تعامل با همسایگان مانند عربستان، بحرین و ... را اوج کارآمدی و هدف سیاست خارجی ایران قلمداد کردهاند!
سیاستگذاران ایرانی و حتی مدیران ارشد وزارت امور خارجه ایران فراموش کردهاند که دیپلماسی تنها یکی از ابزارهای سیاست خارجی است و نباید آنرا به عنوان هدف سیاستگذاری خارجی مورد استفاده قرار داد. زیرا وقتی دیپلماسی را هدف سیاست خارجی قرار دهیم، سیاستگذاری خارجی به چرخهای از مذاکرات و دیدارهای بیهوده و تکراری بدل میشود که نتیجه و پیامدی برای ایران نخواهد داشت.
کارآرمدی و اثربخشی دیپلماسی ایرانی زمانی خواهد بود که نتایج و پیامدهای ملموس اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... برای ایران و شهروندان ایرانی داشته و سیاست قدرت در نظام جهانی را به سود ایران در روندی میانمدت به سوی منافع راهبردی درازمدت تغییر دهد.
نظر شما :