چرا چین و کره چنین میکنند؟
درنگی در روابط جدید شیوخ خلیج فارس با شرق و اتخاذ مواضع ضد ایرانی
نویسنده: دکتر سید محمد عیسینژاد، دکترای جغرافیای سیاسی - ژئوپولیتیک خاورمیانه
دیپلماسی ایرانی: اگر سال ۲۰۲۲ به واسطه جنگ روسیه در اوکراین، در تاریخ اروپا ماندگار شد، گویا مقدر است که سال ۲۰۲۳ نیز با نفت و خون در تاریخ خاورمیانه حک شود، سالی که میخواهد زمام امور مألوف خاورمیانه را بگسلاند. معالاسف هیچ پیمان فراگیر منطقهای و یا قدرت تنظیمگر و ثباتساز خارجی نیست که مانع آن شود. شکافی عمیق در منطقه و حوزههای پیرامونی آن قابل مشاهده است. قطر میزبان جام جهانی شد و سعودی محل برگزاری معتبرترین فینالهای لیگهای فوتبال اروپائی و در همان حوالی، کودکان یمنی با سوءتغذیه، جنگ و فقدان آموزش رنج میبرند و مسجدالاقصی مورد تعرض وزیر امنیت داخلی افراطی رژیم صهیونیستی قرار میگیرد.
از دیگر سو، رژیم صهیونیستی دو بندر عمده را مبدل به محل جذب سرمایههای چینی کرده و پس از شکستهای مکرر در انتخاب دولتی یکدست و فراگیر، تندروترین و افراطیترین چهرههای خود را در یک کابینه گرد هم آورده است. تقریبا تمام کشورهای عربی منطقه جز مصر، کم و بیش خود را با منطقه پساآمریکایی سازگار میکنند، بین شش کشور مذاکره کننده با ایران در پرونده هستهای شکافی عمیق ایجاد شده، و مواضع طرفین اروپایی چیزی بین نگرش دولت ترامپ و نتانیاهو است، ترکیه به واسطه انتخابات پیش رو و فشار پناهجویان سوری به دنبال اقداماتی مغایر ایدهآلهای آمریکا در شمال سوریه است و ابائی از سرشاخ شدن با یونان بر سر وطنِ آبی خود ندارد و برخلاف دیگر اعضای ناتو، روابط خود با روسیه را حفظ کرده است. در حوزه پیرامونی نیز فارغ از تشنجات منطقه بالکان، با آشکار شدن ضعف ارتش روسیه و تغییر مداوم فرماندهان ارشد و میدانی روسی، انتظار سر باز کردن زخمهای کهنه در آسیای مرکزی و قفقاز میرود. در میانه جنگ اوکراین، لهستان آلمان را برای گرفتن غرامت جنگ جهانی دوم به فشار میگذارد و در حوزه شبهقاره نیز هند و چین و پاکستان مدام در صفآرائی قوا و آستانه تنش قرار میگیرند.
اگر در سطح ملی متمرکز شویم، میبینیم که در اثر این تحولات سریع، هنوز افکار عمومی ایران از شوک اظهارات شی جین پینگ، رئیسجمهوری چین در عربستان سعودی و محمد شیاع السودانی، نخستوزیر عراق در تحریف اسامی تاریخی کامل خارج نشده بود که اظهارات یون سوک یول، رئیسجمهوری کره جنوبی در امارات متحده عربی آخرین شوک را وارد کرد. رئیسجمهوری کرهجنوبی در سفر اخیر به ابوظبی و در دیدار با ۱۵۰ سرباز کره جنوبی مستقر در امارات در اظهاراتی خارج از عرف دیپلماتیک مدعی شد که ایران دشمن امارات است. «یول» در جریان این دیدار اظهار کرد: کشوری که دشمن امارات و بزرگترین تهدید علیه آن است، ایران است و دشمن ما نیز کره شمالی است، در نتیجه ما وضعیتی بسیار شبیه به امارات داریم.
اگر به این بخش از سخنان رئیس جمهور کرهجنوبی دقیق شویم که خطاب به سربازان کرهای میگوید: امارات کشور برادر ما است... امارات یک کشور خارجی به این نام نیست. اینجا، کشور شما است. وی اضافه کرد: «امنیت کشور برادر ما امنیت ما است. دشمن امارات، تهدیدآمیزترین کشور یعنی ایران است و دشمن ما کره شمالی است... ما با امارات در وضعیت مشابهی قرار داریم.» متوجه میشویم که حتی اذهان ایرانی که به واسطه پخش مکرر سریالهای کرهای، با روحیات حکام افسانهای و احتمالا ایدهآل کرهای آشنا شدهاند هم کمی متحیر میشوند، اما چگونه میتوان این مواضع دفعی را علتیابی کرد؟ اگر از اصرار السودانی برای چالش بگذریم، شاید بهتر باشد مورد چین و کره جنوبی را در یک قاب قرار دهیم.
این دو اقدام چین و کره در دو همسایه جنوبی را اگر در مقیاسی وسیعتر و در آینه تحولات ناشی از جنگ روسیه در اوکراین ببینیم، متوجه میشویم که این جنگ بیحاصل برای مسکو، برای ما تبعات ناخواسته بسیاری داشته است. شاید مهمترین آنها توجه ویژه همگان به امر انرژی باشد، البته در معنای وسیع آن. ایالاتمتحده و اروپا که به خوبی توانستند سلاح انرژی روسیه و ایده جنگ ترکیبی آن را بیاثر کنند و از زمستانی که سخت قلمداد میشد، به نرمی عبور کنند و عملاً روند سرمایهگذاری در حوزه انرژیهای پاک و تجدیدپذیر را سرعت بخشند، در چنین شرایطی بیش از پیش نگاهشان به خاورمیانه متفاوت میشود. کشورهای شرقی که برای تداوم توسعه عطش وافر به منابع رشکبرانگیز انرژی خلیج فارس دارند و به دنبال جذب سرمایهگذاران عرب هستند و البته علاقهمند به گسترش صادرات تسلیحاتی به حوزه جنوب خلیج فارس. در مقابل شیوخ متمول و حسابگر این منطقه نیز که متوجه ناکافی بودن ارتش خود و رژیم صهیونیستی برای جبران خلا ناشی از خروج ایالاتمتحده از خاورمیانه هستند، تلاش دارند ضمن ایفای نقشی مستقلتر در نظام جهانی و بازی با کارتهای متنوعتر، امنیت خود را با بهرهگیری از گزینههایی متفاوت چون چین و کره جنوبی تأمین کنند.
تجربه مشارکت و روابط نظامی و اقتصادی پکن و ریاض و در قیاسی کوچکتر سئول و ابوظبی تاکنون موفقتر از حد گمانهزنیهای اولیه بوده است و انتظار میرود با منتفی شدن امکان خرید جنگندههای اف-۳۵ برای اعراب خلیج فارس و پیشروی سریع روند تولید جنگنده بومی و نسل پنجمی ترکیه و نیز جدیتر شدن تجهیز ایران به اسکادرانی از جنگندههای نسل ++۴ روسی سوخو-۳۵ و البته حجم بالای خریدها و تولیدات تسلیحاتی رژیم صهیونیستی (از جمله نسلی ارتقا یافته از جنگندههای اف-۱۵ و فشار برای دریافت بمبهای سنگرشکن یا بانکر باستر – که تاکنون ایالاتمتحده منحصرا به کره جنوبی اعطا کرده تا در برابر خطر هستهای پیونگیانگ ایمن باشد – و بمبافکنهای استراتژیک و قادر به حمل سنگرشکنها چون بی ۲) کره جنوبی تجربه پرسود ساخت نیروگاه اتمی براکه را با قرارداد فروش جنگنده نسل ++۴ بومی خود (کیاف-۲۱) تکرار کند. تخمین زده میشود قرارداد ساخت و نگهداری نیروگاه اتمی براکه ۳۰+۲۰ میلیارد دلار بوده و بر همین اعتبار بزرگترین قرارداد تجاری تاریخ کره جنوبی محسوب میشود و احتمالأ سئول قصد دارد دوباره با همان شریک قبلی این رکورد را بشکند، البته تجارتهای کوچکتر اما مهمی چون صادرات لوازم الکترونیک، لوازم خانگی، خودرو و سامانههای پدافندی کرهای به امارات را هم نباید از قلم انداخت. همچنین نباید از یاد برد که رقم ارزهای بلوکه شده ایرانی در کره جنوبی که دو دولت ما را درگیر روند بازپسگیری آن کرده حدود یک پنجم رقم قرارداد نیروگاه براکه است.
اگر نگاهی دقیقتر به پروژه کیاف-۲۱ بیندازیم، در مییابیم که کره جنوبی در روند تولید آن یک شریک عمده به نام اندونزی دارد، این پروژه که در جاکارتا با نام ایاف-اکس شناخته میشود بنمایه تولید جنگندههای اختصاصی اندونزی با نام اف-۳۳ خواهد بود. اما همچون دیگر پروژههای بزرگ دولت کره جنوبی (هولدینگ دوو) این مورد هم درگیر شروعی نویدبخش و روندی نومیدکننده و ملغمهای از مشکلات چون جاسوسی از آن برای شرکت ساب سوئدی، احساس خطر ایرباس از توفیقات صنایع هوایی کره جنوبی، عدم همکاری شرکای بینالمللی، انصراف سرمایهگذاران خارجی و تأخیر و انحراف از اهداف، برنامه و زمانبندی اولیه شده است و بر همین اساس اگر دولت کره جنوبی بخواهد کیاف-۲۱ به سرنوشت نمونه ژاپنی خود یعنی میتسوبیشی اف-۲ گرفتار نشود و بتواند تبدیل به پروژهای موفق در حوزه عملیاتی و تجاری شود، باید به دنبال یک منجی دست به نقد و مشتاق بگردد، و چه گزینهای بهتر از امارات. با این حساب ابوظبی همان نقش را برای پروژه کیاف-۲۱ بازی میکند که شاه ایران در نیمه دوم قرن گذشته برای پروژه اف-۱۴ تامکت شرکت گرومن ایفا کرد. معاملهای برد-برد برای طرف فنآور و محتاج سرمایه و نیز طرف سرمایهدار و محتاج تسلیحات فنآورانه. حال که بین کیاف-۲۱ و اف-۱۴ قیاس کردیم، نباید فراموش کرد که تامکتها هم برای مقابله با پرندههای چالاک روسی همسایه پهناور شمالی خریداری شدند، همسایهای بزرگتر، پرجمعیتتر، خودبسندهتر و به لحاظ نظامی قویتر.
فارغ از مسائل مذکور و روابط تهران با پیونگیانگ، از زمان برقراری روابط دیپلماتیک ایران و کره جنوبی در سال ۱۹۶۲، هر دو کشور دچار تغییرات بسیاری شدهاند، اکنون در پایتخت هر دو کشور خیابانی به نام تهران و سئول باقی مانده و روابطی که اکنون مثل سابق گرم و سرراست نیست. ایران به واسطه تحریمهای ریز و درشت، دیگر شریک حوزه انرژی و تأمین کننده شریانهای اقتصادی سئول نیست و حتی دیگر مثل سابق محصولات صنعتی کرهای در بازار ایران جولان نمیدهند. پس عجیب نیست که ببینیم امارات متحده عربی برای کره جنوبی حکم عربستان سعودی برای چین را داشته باشد، «کیم سونگ هان» مشاور رئیس جمهور کره جنوبی در امور امنیت ملی کره جنوبی، پیشتر درباره سفر وی به ابوظبی گفته بود که انتخاب امارات به عنوان نخستین ایستگاه سفر خارجی یون سوک یول در سال جاری میلادی، بیانگر نیت قوی وی برای تلاشهای دیپلماتیک مرتبط با احیای روابط اقتصادی و گسترش صادرات کره جنوبی است. در سفر اخیر یون سوک یول، به ابوظبی هیاتی بلندپایه از سیاستمداران و دیپلماتها، مدیران اقتصادی و بخش خصوصی او را همراهی میکردند، به عبارت دقیقتر وزرای اقتصاد، علوم و فناوری، ارتباطات، امور خارجه، صنایع و بازرگانی و انرژی، زیرساخت، محیط زیست، بنگاههای کوچک و متوسط اقتصادی، مشاور امنیت ملی و رؤسای شماری از شرکتهای بزرگ کرهای.
در پایان باید گفت که احتمالا این چرخش اعراب خلیج فارس، نه تنها مورد غضب واشینگتن نخواهد شد، بلکه حتی زمینه خشنودی کاخ سفید را فراهم خواهد آورد، چرا که این امر زمینهساز به چالش کشیدن نگاه به شرق تهران و کمهزینه شدن تمرکز آمریکا بر حوزه پاسیفیک و عدول از خاورمیانه قلمداد میشود. به هر حال، هیچ بعید نیست دولت بایدن-هریس در پایان کارنامه خوبی در خاورمیانه نداشته باشند و شاید برای آنها، منتقدان و حتی رأی دهندگان چندان مهم نباشد، به هر حال همگان تجارب پرهزینه و بیفایده دولت بوش پدر و پسر و خوشبینی اوباما را نسبت به تحولات خاورمیانه به یاد دارند.
اما آنچه مستقیما به ما مربوط است، یادآوری این نکته بدیهی اما مغفول در تحلیلها و محاسبات ازت که نباید اجازه دهیم ذهن اندیشناک و مستغرق در ادبیات غنی ایرانی با قضاوتی ارزشبار و مغالطه ناشی از قیاس بین جامعه انسانی و نظام بینالمللی، فکر کند کشورهای سابقاً دوست ما همچون جرارد پیکه، بازیکن فوتبال اسپانیائی، توانایی گزینش صحیحی بین ساعت رولکس و کاسیو ندارند، باید به ابنالوقت بودن و تلاش کشورها برای تأمین منافع ملی خود احترام بگذاریم، هر کشوری حق دارد شرکا و حتی متحدین قدیمی خود را کنار بگذارند و دنبال بازارهای بکر و افقهای جدید باشد. باید دردمندانه به فقدان اخلاق در نظام بینالملل و ضعفهای حقوق بینالملل تأسف بخوریم و البته با واقعنگری باور داشته باشیم که این زمین بازی پرسنگلاخ و ناهموار برای همه یکسان و فعلا غیرقابل تغییر است. مهمتر از آن، همه به منافع ملی خود و امکان تعامل دو یا چندجانبه با کمترین نقاط و اهداف مشترک متمرکز شویم. گاه برای تدارک پاسخی حسابشده به چالشها لازم است که امور ناپسند را نادیده بگیریم و به تجدید بنای برساختهها و امتحان ناآزمودهها خیره شویم و به پیش برویم. به هر حال، هزینه هر تصمیمی از بیتصمیمی و انفعال کمتر است. ما طی دههها موازنه مثبت را آزمودهایم و گاه هم به موازنه منفی روی آوردهایم، شاید بهتر باشد برای مدتی تعامل را به جای موازنه به عنوان دال مرکزی قرارداد کنیم.
نظر شما :