ترکیه بیش از همه تاثیر می گیرد
نبرد اوکراین و معمای دریای سیاه
نویسنده: سید محمد عیسینژاد، دکترای جغرافیای سیاسی - ژئوپولیتیک خاورمیانه
دیپلماسی ایرانی:
روند نبرد اوکراین
با گذشت بیش از دو ماه از آغاز جنگ روسیه در اوکراین مشخص شد که روسیه علیرغم ادعاها در مورد پایان فاز نخست نبرد و ورود به فاز دوم آن، در جبهۀ شمالی (خارکیف و کیف) عملاً متوقف شده و در دو جبهۀ جنوبی و شرقی با ایستادگی دور از انتظاری مواجه شده است؛ همچنین مشخص شدن اشتباهات محاسباتی (فرار یا مرگ ولادیمیر زلینسکی، استقبال گسترده مردم اوکراین از قوای روس، پایان سریع جنگ با حجم آتش بالا و هجوم برقآسا و ...) در کنار ضعفهای ارتش روسیه (عدم هماهنگی قواها و ارکان، ضعف در آماد و پشتیبانی و ...) موجب مرگ شمار قابل توجهی از صاحبمنصبان ارتش روسیه و سردرگمی، نومیدی و هراس نیروهای میدانی روسی شده است، آمارهای میزان تلفات انسانی و حجم تسلیحات و ادوات رهاشده روسها نیز مؤید این امور است. در سطح جهانی هم، موج مخالفت اوکراین و متحدین ناتو در خصوص با تحمیل جنگ به اوکراین و احتمالاً در ادامه مولداوی، در حال تبدیل شدن به اجماعی جهانی است. روسیه هر چند دیر این واقعیات را لمس میکند و تلاش برای فرار از دام با ایجاد یک پایان آبرومندانه برای جنگی که دارد شبیه نبرد با ژاپن (1905) میشود و حملات موشکی به بخش غربی اوکراین و هشدار به سوئد و فنلاند و تهدید به استفاده از سلاح هستهای شواهد این امر است.
تحت چنین شرایطی تغییر تمرکز و اهداف روسیه از تأدیب اوکراین و رسیدن به مرزهای امپراطوری شوروی به اهدافی شاید کوچکتر و قابل دسترستر قابل درک است. پنج عامل فرار از خفقان ژئوپولیتیکی بهعنوان کشوری برّی، گستراندن مناطق متمایل به روسیه از کریمه تا ترانسنیستریا، ایجاد چالشهای نامتقارن برای رقبا، مبحث ژئواکونومی انرژی (به خصوص گاز) و توجیه افکار عمومی داخلی، روسیه را متوجه دریای سیاه میکند.
روشن است که تسلط روسیه بر سواحل شمالی دریای سیاه به معنای مبدل کردن اوکراین به کشوری محصور در خشکی است. این به معنای تقلیل هر چه بیشتر بازیگران مؤثر در دریای سیاه به روسیه و ترکیه است. از سوئی دیگر، ترکیه از سال 2020 با کشف میادین گازی تونا-1 (با حجم تخمینی 405 میلیارد متر مکعب) و ساکاریا (با حجم تخمینی 135 میلیارد متر مکعب) در اعماق دریای سیاه بعد جدیدی به مسائل دریای سیاه داد. همچنین نباید فراموش کرد که ناتو و مشخصاً آمریکای تحت رهبری اوباما برخلاف حمله روسیه به اوکراین، در قبال تصرف کریمه (2014)، پاسخ درخوری نداد و صرفاً واکنشی بسیار سطحی و توأم با اغماض و نادیدهانگاری به تصرف کریمه به نمایش گذاشت. اکنون قرنها است که دریای سیاه محلّ تعامل و رقابت و بعضاً ستیز روسها و ترکها بوده است. در واقع این دریا برای ترکیه از منظر لجستیکی و مواصلات دریائی، قرارگیری در ایدۀ احیای جاده ابریشم، صادرات محصولات زراعی (خصوصاً به روسیه) و جلب حمایت متحدین ناتو دارای اهمیت است. همچنین روسیه تاکنون بیشترین دستاورد میدانی را در جبهۀ جنوبی اوکراین و مشرف به دریای سیاه دارد.
اگر چیرگی بر منطقۀ آزوف (دریای آزوف و تنگۀ و بندر کرچ)، ایجاد کریدور زمینی (دالان متصلکنندۀ روسیه و کریمه به دونتسک، لوهانسک و شاید در ادامه ترانسنیستریا) دو دستاورد ملموس پوتین تا اینجای نبرد بوده است، فتح کرانههای شمالی دریای سیاه مهمترین اندوختۀ پوتین برای پاسخگوئی به تاریخ و اقناع افکار عمومی روسیه میتواند باشد. پس از اشغال کریمه، کرانه شمالی دریای آزوف، ماریوپل و خرسون اگر روسیه بتواند در میکولاییف و اودسا نیز روند پیروزیهای خود را تداوم بخشد، علاوه بر محصور کردن اوکراین، تمامیت ارضی مولداوی را نیز مخدوش خواهد ساخت. و البته بخشی از جراحتهای روحی اوراسیاگرایان حامی پوتین را نیز التیام خواهد بخشید. و خط و نشانی خواهد بود برای دشمنان فعلی و متحدین سابق در اروپای شرقی و قفقاز جنوبی.
از سوی دیگر این اقدامات موجب تضعیف اقتصاد اوکراین خواهد شد و راه را برای طرحهای آتی روسیه در زمینۀ ممانعت از صادرات انرژی از دریای سیاه به اروپا و یا دستکم بالا بردن هزینۀ آن هموار خواهد ساخت.
محورهای رقابت روسیه و ترکیه در دریای سیاه
روسیه و ترکیه در شش محور به دنبال بازیگری در دریای سیاه هستند:
نقش تاریخی عامل ارتباط آسیا و اروپا
در قرن بیستم که نفت منطق حاکم بر امور را تحتالشعاع خود قرار میداد و دیواری آهنین جای مراودات تاریخی شرق و غرب را گرفته بود، دریای سیاه فاقد نفت و مالالتجاره سابق، نادیده انگاشته میشد. این بیتوجهی البته فوایدی هم داشت که شاید بزرگترینشان توافق بر سر رژیم حقوقی آن بود.
باری، دریای سیاه و کشورهای پیرامونی آن، همواره چنین نبوده و بهلحاظ جغرافیای تاریخی نقش پیونددهندۀ دو قارۀ کهن و سبز را دارا بود. موقعیت مرکزی دریای سیاه در پهنه اوراسیا و موقعیت آن نسبت به مناطق قفقاز، آسیای صغیر، تراس و مناطق شرقی و جنوب شرقی اروپا از منظر ژئواستراتژیک واجد توجه ویژه است. کارکرد ویژۀ دریای سیاه و کشورهای ساحلی آن، در پیوند خطوط مواصلاتی و انتقال داده، انرژی و مواد غذایی را نمیتوان به طور مداوم با دیگر مناطق جایگزین کرد. این امر با افتتاح کانال وُلگا-دُن در سال 1952 و متصل ساختن بزرگترین دریاچه جهان به آبهای آزوف بیش از پیش تشدید شد. روشن است که به رغم تلاشها و بیگاریهای زندانیان و قساوت دژخیمان نظام گولاگ، این سازۀ بشری همچنان مقهور عامل جغرافیائی است و برای ارتباط با مدیترانه و دیگر آبهای آزاد محتاج گذر از بغازهای ترکیه است.
تعریف جایگاه در طرح احیای جاده ابریشم
از دیرباز تا فتح استانبول توسط سلطان محمد فاتح (1453) شرق و غرب برّ قدیم از طریق جادهای زمینی/دریائی و کاروانهای تجاری ارتباط داشتند. اکنون که چین به دنبال احیای این جاده در قالب کمربندی از خطوط مواصلاتی و شهرهای مرتبط به هم است و با سرمایهگذاریهای هنگفت، موجبات توسعه مناطق مستعد را فراهم میسازد. با توجه به مورد قبلی، قابل انتظار است که روسیه و ترکیه، هر دو خواهان تعریف نقشی متمایز برای خود در این بین و بهرهگیری از این فرصت تاریخی باشند.
نزدیک شدن به استانبول و بغازها و رقابت با ناتو
تقریباً نیمی از شناورهای تجاری که از تنگههای ترکیه عبور میکنند، حامل نفت خام و گاز مایع هستند. هر سال بیش از دویست میلیون تن نفت خام با عبور از مسیر دریای سیاه به بازارهای مصرف میرسد. این اعداد و ارقام، نشاندهندۀ اهمیت اقتصادی دریاه سیاه میباشند که به وسیله بغازها به دریای مرمره و سپس مدیترانه متصل میشود. درواقع، منطقه دریای سیاه، مسیر انتقال بالفعل یا بالقوۀ نفت و گاز روسیه، آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان به اروپا و آفریقا است.
همچنین ترکیه بهعنوان وارث امپراطوری عثمانی، علاوه بر تنگههای بسفر و داردانل، مالکِ فنر استانبول نیز است. روسیهایها قریب به سه قرن است که چشم طمع به استانبول دارند و علیرغم تلاشهای بسیار تاکنون در این راه توفیقی کسب نکردهاند. البته علاوه بر ترکیه دو کشور ساحلی دیگر دریای سیاه نیز عضو ناتو هستند (بلغارستان و رومانی). به این ترتیب علاوه بر خطّ ساحلی ممتد جنوبی دریای سیاه، سواحل غربی این دریا نیز در اختیار ناتو است. حال روسیه که تا چندی پیش با نامزد شدن غیررسمی دو کشور اوکراین و گرجستان جهت عضویت در ناتو و گسترش روزافزونش به شرق مواجه بود، میتواند از موضع انفعالی خارج شده و اعضای ناتو را تهدید کند. تا بلکه از این طریق بتواند به یک موازنۀ نسبی با آن برسد. و از محاصره و مقهوریت در برابر پیمان آتلانتیک شمالی فرار کند.
حال اگر روسیه بتواند تسلط خود بر خطّ شمالی دریای سیاه را حفظ کند، میتواند در این زمینه با ترکیهای که کرانههای جنوبی را در اختیار دارد نیز به یک موازنه برسد.
ژئواکونومی انرژی
اکتشاف میدانهای بزرگ گازی در دریای سیاه و بهخصوص در قلمروی آبی ترکیه، همه کشورهای ساحلی این دریا را به ذوق آورده اما برای روسیه به هیچ وجه خبر خوبی نبوده است. چرا که سلاح انرژی مسکو در برابر اروپا را تضعیف خواهد کرد. روسیه اگر میتوانست از ترکیه سهمخواهی میکرد، اما بهنظر میرسد کاری بیش از سنگاندازی در برابر آنکارا از دست مسکو برنیاید. روسیه خوب میداند برای کشور در حال توسعهای چون ترکیه که اقتصاد خود را به انرژی گران و وارداتی عادت داده است، کشف ذخایر انرژی میتواند همانند یک شتابدهنده عمل کند و در نزد کشورهای اروپائی، حداقل بخشی از قدر و منزلت ترکیه پیش از فروپاشی شوروی را به آنکارا بازگرداند. پس این تغییر و تحولات، نه تنها در سطح منطقهای مؤثر خواهد بود بلکه برای ترکیه و روسیه حتی توان تغییر معادلات جهانی را نیز خواهد داشت.
وابستگی مزمن مسکو به آنکارا
ترکیه تاکنون علاوه بر روسیه، از آذربایجان، ایران، نیجریه، آمریکا و قطر میتوانست انرژی وارد کند. و از این نظر، ترکیه تحت انحصار و انقیاد روسیه نیست؛ اما وابستگی و بل انقیاد جغرافیایی روسیه به ترکیه، حتی قابل مقایسه با چهارده همسایه زمینی روسیه نیست. ترکیه با در اختیار داشتن هر دو تنگه بسفر و داردانل، در واقع روسیه را ناچار به اتخاذ رویکرد برّی کرده است. هر ساعت حداقل چهار شناور روسی از تنگههای ترکیه میگذرند. و طرفه آنکه هر جایگزین احتمالی برای بغازها، -کانال استانبول- باز هم متعلق به ترکیه خواهد بود. همچنین نباید از یاد برد که روسیه بیشترین تمرکز خود را در خاورمیانه بر سوریه گذاشته است و ترکیه کوتاهترین مسیر هوائی مابین روسیه و سوریه را در اختیار دارد.
آینده منطقه دریای سیاه
از زمان شنیده شدن نخستین زمزمهها در خصوص گسترش هرچه بیشتر ناتو به شرق و عضویت اوکراین و گرجستان در ناتو، روسیه با واکنش تند، خودمختاری دو استان گرجستان را در سال 2008 به رسمیت شناخت و آنها را تحت انقیاد خود درآورد. و در سال 2014، با اشغال کریمه، تنشها به حد بالاتری رسید. با اشغال و انقیاد آبخازیا و کریمه، تحلیلگران غربی به این واقعیت پی بردند که روسیه در ورای رفتارهای تند در پی بنا نهادن جای پایی استوار در امتداد سواحل شمالی دریای سیاه خواهد بود. و حال با تحولات جاری در سال 2022، این احتمالات هر روز واقعیتر از روز قبل میشوند و همزمان قابلیتهای نهفتۀ حوزه دریای سیاه بالفعل میشود و به محلّ رقابت قدرتهای ساحلی و شاید تاخت قدرتهای جهانی مبدل می شود.
با تداوم رشد اقتصادی ترکیه از یک سو و آشکار شدن ضعف قوای روسیه در نبرد اوکراین (2022) و نزول جایگاه نظامی روسیه، دیگر چندان گزاف نیست که روسیه و ترکیه را دو قدرت برابر در دریای سیاه در نظر گرفت. شکستهای غیرمستقیم روسیه در آفریقای شمالی، خاور نزدیک و نفوذ روزافزون ترکیه در حیاط خلوت روسیه (به خصوص قفقازها) خبر از تغییر معادلات پیشین دارند.
این توازن قوا، روسیه را شاید در آینده بیش از پیش متوجه آناتولی کند. هدفی که هر چند ضروری باشد، سخت، ناشدنی میکند. چرا که ترکیه دارای ارتشی قدرتمند بوده و از سال 1952 عضو ناتو است، پس میتواند علاوه بر ماده 51 منشور ملل متحد از ماده 5 پیمان ناتو نیز بهره گیرد. و اگر بتواند ذخایر گازی اکتشاف شده در قلمروی آبی خود را استخراج کند، نه تنها وابستگی آن به واردات انرژی کاهش مییابد بلکه خود میتواند به تأمینکنندۀ انرژی اروپا مبدل شود، همچنین ترکیه میتواند میزبان خطوط انتقال گاز از ایران و عراق به اروپا باشد.
باید توجه داشت که کاهش وابستگی ترکیه به واردات انرژی، صرفاً به معنای بهبود شرایط اقتصادی این کشور نخواهد بود، بلکه میتواند منجر به پیامدهای سیاسی و استراتژیک شود. در صورت تحقق این احتمال، نه تنها ممکن است جایگاه و روابط ترکیه با اروپا و حتی آمریکا متحول شود؛ بلکه حتی سهگانۀ تعامل، تقابل و رقابت میان آنکارا و مسکو را به مسیر متفاوتی سوق خواهد داد. درواقع، ترکیهای که بتواند از منابع انرژی خود بهره ببرد، در مقیاس کروی ارتقاء خواهد یافت و به این ترتیب، هم حفظ آنکارای آزرده در داخل پیمان ناتو را دشوار میسازد و هم روابط پیچیده و چندسطحیاش با روسیه را متحول میکند.
روسیهایها از آغاز قرن بیستم تا به امروز و به استثنای جنگ جهانی دوم و نبرد دراماتیک استالینگراد، غالباً بازنده بودهاند. و اگر اینبار در اوکراین هم شکست بخورند، روح روسیهایها آزرده خواهد شد، اما آنان چندان غافلگیر نخواهند شد. چنین هزیمتی در ادامه چندین دور باخت تاریخی است: از جنگ ژاپن، شکست در افغانستان، چندین شکست از عثمانی و ترکیه و شکست از آمریکا چه در قضیه کوبا و چه شکست بزرگ (فروپاشی شوروی).
این امر برای اروپائیها مجموعهای از بیمها و امیدها خواهد بود، چرا که رقابت میان روسیه با آمریکا، آینده اروپا را مشخص خواهد کرد و جنگ اوکراین یک بار دیگر نشان داد که اروپا بدون کمک آمریکا توان مقابله با تهدیدات سخت را ندارد. استراتژیستهای اروپائی محتملاً به این باور بازگشتهاند که حفظ نقش جهانی آمریکا، برای تأمین امنیت اروپا ضروری است. و البته این امر مستلزم حفظ روابط راهبردی میان واشنگتن با بروکسل است.
نبود اختلاف نظر میان کشورهای ساحلی دریای سیاه در تعیین رژیم حقوقی وقلمروهای دریایی، نه تنها موجب تسهیل اکتشاف و در آینده استخراج منابع انرژی از آن خواهد شد، بلکه دست روسیه را نیز در ایجاد اختلاف و ممانعت از استخراج منابع انرژی و خلع سلاح شدن در برابر اروپای محتاج انرژی را خواهد بست. تاکنون رومانی و ترکیه توانستهاند منابع گازی را در قلمروهای دریائی خود کشف کنند و ممکن است با بهبود فنآوریهای اکتشاف و استخراج، این روند با سرعت بیشتری تداوم داشته باشد.
کاهش وابستگی ترکیه به واردات انرژی، صرفاً به معنی بهبود شرایط اقتصادی این کشور نخواهد بود، بلکه میتواند پیامدهای سیاسی و راهبردی نیز در پی داشته باشد. درواقع، این احتمال در صورت تحقق، نه تنها میتواند روابط ترکیه با غرب را دستخوش تحول کند، بلکه مثلث رقابت، همکاری و تنش شکل گرفته میان آنکارا و مسکو را به مسیر نوینی سوق خواهد داد. درواقع، بهرهبرداری ترکیه از منابع انرژی موجود در دریای سیاه با تقویت موضع این کشور در سطح جهانی، هم حفظ آنکارا در داخل اتفاق ناتو را دشوار میسازد و هم روابط دوجانبه اش با روسیه را پیچیدهتر میکند. برآیند این عوامل، میتواند نشانی از افزایش اهمیت ژئواکونومیکی و ژئواستراتژیکی دریای سیاه در سیاست جهانی در سالهای پیش رو تلقی شود. همچنین بعید نیست ترکیه چه در حوزۀ خاورمیانه و چه مدیترانه شاهد مواجهۀ ائتلافهائی کوتاهمدت از رقبا و دشمنان برای مقابله با ظهور یک قدرت جدید و بیشتر شدن احتمال تأسیس یک سازوکار منطقهای مؤثر در هستۀ جهان اسلام شود.
برآیند این عوامل، حاکی از افزایش اهمیت ژئواکونومیکی و ژئواستراتژیکی دریای سیاه و تحول در الگوی روابط و مناسبات ترکیه و روسیه با یکدیگر و غرب خواهد بود. لازم نیست که حتماً به اثر پروانهای باور داشته باشیم تا نتایج چنین تغییر و تحولاتی را بر ایران و مسائل آن درک و وجدان کنیم. ما در همین دهههای ابتدائی هزارۀ جدید تغییراتی شگرف را مشاهده میکنیم و خواهیم کرد. تغییراتی که با دگرگونی عادات و ذائقه در مصرف انرژی آغاز میشود و به سمت جهانی بدیع، متفاوت و احتمالاً پایدار ولی با شکافهای فزونتر و بزرگتر حرکت میکند. اگر در قرن بیستم، داشتن ذخایر عظیم نفت و سواحل ممتد جنوبی و تنگه هرمز بر امور ایران مؤثر بود، بهنظر میآید در حال حاضر گاز و ژئواکونومی انرژی میتواند ما را به سمت جایگاه تاریخیمان رهنمون شود.
نظر شما :