رفتار ایالات متحده برای نجات برجام را چگونه ارزیابی کنیم؟
نقش پلیس خوب و بد کشورهای عربی و اسرائیل در تعامل با ایران
نویسنده: سید حامد حسینی؛ دانشجوی دکتری روابط بینالملل
دیپلماسی ایرانی: هنگامیکه مذاکرات هستهای ایران پس از پنج ماه وقفه در ماه جاری آغاز شد تا به دولت جدید در تهران فرصت داده شود تا موضع خود را بررسی کند، خوشبینی زیادی وجود نداشت. با این حال، حتی چین و روسیه نیز از اینکه چقدر سریع اوضاع در وین از وضعیت بد به بدتر شدن در حرکت بود، تا حدودی متعجب شدند. هیئت جدید مذاکره ایران با خواستههای بعضا غیرواقعی و حداکثری بدون هیچ نشانهای از تمایل به سازش واقعی پای میز مذاکره آمده بود. در ابتدای کار، واضح بود که دولت نومحافظه کار جدید ایران سطح غنیسازی اورانیوم خود را افزایش داده و تهران نیز از سازشها و گامهای حاصلشده در دورهای قبلی مذاکرات عقبنشینی کرده است. بنابراین، مذاکرات به سرعت در ابتدای دسامبر، تنها چند روز پس از آغاز آن، به حالت تعلیق درآمد.
آنچه پس از این تعلیق رخ داد، قابل توجه است و تمرکز اصلی بر آن است. چند تحول عمده به نجات مذاکرات از یک فروپاشی کامل کمک کرد. ابتدا، واشنگتن تصمیم گرفت تا قبل از پایان سال 2021، جلسه اضطراری هیئت بازرسی هستهای سازمان ملل، را ادامه دهد. چرا این امر مهم بود؟ از آنجایی که ایران به تعهدات خود (چه در زمینه محدودیت در غنیسازی اورانیوم و چه در زمینه دادن دسترسیها به بازرسان) عمل نمیکند، هیئت بازرسی چارهای جز محکوم کردن تهران نخواهد داشت. چنین محکومیتی برای واشنگتن حیاتی است، زیرا به جهان نشان میدهد که همه قدرتهای بزرگ - از جمله چین و روسیه - و بازرسان مسئول نظارت بر غنیسازی اورانیوم ایران اکنون به توافق کامل خواهند رسید که ایران مقصر اصلی در بنبست مذاکرات است.
دوم، واشنگتن از روسیه و چین خواست تا بر ایران فشار بیاورند. واشنگتن میدانست که اهرم فشار چین بر ایران به یک دلیل ساده بینظیر است؛ این کشور خریدار اصلی نفت ایران است. مقدار نفتی که ایران به چین میفروشد – تخمین زده میشود نیم میلیون بشکه در روز – بسیار مهم است زیرا به اقتصاد ایران اجازه میدهد سر پا بماند. چین از این اهرم به خوبی استفاده کرد زیرا ایران را تحت فشار قرار داد تا با تمایل بیشتری برای مصالحه به میز مذاکره بازگردد. پکن مطمئناً باید محاسبه کرده باشد که جایگزین دیپلماسی استفاده از زور توسط اسرائیل یا ایالات متحده است. هرگونه اقدام تحریکآمیز علیه ایران احتمالا باعث افزایش قیمت نفت میشود. با توجه به وابستگی بالای پکن به انرژی، این نتیجهای نیست که چین میخواهد، به ویژه زمانی که قیمت نفت و تورم در سراسر جهان از قبل بالا است.
اگرچه افزایش قیمت نفت برای مسکو بد نخواهد بود، اما بازیگر دیگر یعنی پوتین با اهرم فشار بر تهران، اولویتهای استراتژیک فوری دیگری با واشنگتن دارد. او ممکن است فرصتی برای کسب امتیازات مثبت با بایدن در مورد ایران به عنوان یک موضوع در مسیر حسن نیت ببیند. این نشان میدهد که او بازیگری محاسبهگر است که میخواهد وقتی فشار نظامی را در مکانی دیگر یعنی زمین اوکراین که برای کرملین مهمتر است، افزایش دهد. یک مقام ارشد کاخ سفید تأیید کرد که بایدن و پوتین در ابتدای دسامبر در کنفرانس ویدئویی خود درباره ایران گفت وگو کردند و مسکو تمایل خود را برای مشارکت در تلاشهای جمعی برای ثبات استراتژیک در این زمینه نشان داد. در واقع، فشار روسها و چینیها بسیار مهم است زیرا هر دو کشور به دولت جدید در تهران اجازه دادند تا اصرار کند که جایگزینهای شرقی و بدون نیاز به غرب برای تجارت دارد. چنین بسته تشویقی عملاً نجات برنامه هستهای را بدون محدودیت گذاشته است، چرا که در عوض برنامه رفاه مالی تهران را میتواند تأمین کند. در ترکیب با نشست اضطراری آژانس انرژی اتمی و به تبع آن، پیامدهای شورای امنیت سازمان ملل، تهران در نتیجه با یک آزمون واضح و اولیه مواجه شد که تا چه حد میتواند به حمایت روسیه یا چین تکیه کند.
عامل سوم که همان پویاییهای منطقهای است نقش مهمی ایفا کرده تا فشار وارد شده از سوی چین، روسیه و غرب را تکمیل کند. بازیگران حوزه خلیج فارس با تعامل دیپلماتیک خود با ایران نقش پلیس خوب را بازی کردند و اسرائیل با اشاره به اقدامات نظامی، همان پلیس بد را ایفا میکند. در نهایت، این پویاییهای منطقهای شاید حتی در کمک به واشنگتن برای دستیابی به هدف مورد نظر یعنی بازگشت ایران به مذاکرات هستهای با خواستههای کمتر حداکثری مؤثرتر بود. عمده بازیگران حوزه خلیج فارس پیش از این در ماه نوامبر حمایت خود را از احیای توافق هستهای افزایش داده بودند و موضع قبلی خود را تغییر دادند. به طور مشخص تیم بایدن تمایل دارد هم برای عربستان و هم امارات برای تعامل با ایران اعتبار قائل شود. با این حال، در واقعیت، شورای همکاری خلیج فارس برای باز کردن کانالهای ارتباطی با تهران نیازی به تشویق واشنگتن نداشت. ریاض و ابوظبی نگران جهتگیری کلی سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه هستند. آنها جدایی استراتژیک واشنگتن را اجتنابناپذیر میدانند و نگران خاورمیانه پسامریکایی هستند که در آن خلأ خطرناکی پدید میآید.
خروج آشفته ایالات متحده از افغانستان، ضعف ایالات متحده در پاسخ به حملات پهپادهای حوثی علیه تأسیسات نفتی عربستان سعودی، و سیگنالهای بیعلاقگی بایدن به خاورمیانه به این تصور کمک کرده است. اگر مذاکرات دیپلماتیک در وین با شکست مواجه شود، در خلیج فارس این درک وجود دارد که این منطقه بار سنگین درگیری نظامی ایالات متحده و اسرائیل علیه ایران را متحمل خواهد شد. این پویاییها امارات متحده عربی و عربستان سعودی را وادار میکند تا نسبت به ایران بسیار عملگرا باشند، زیرا آنها استراتژی تعامل دیپلماتیک موازی را دنبال میکنند. در همین زمنیه، واشنگتنپست به سخنرانی انور قرقاش در گفت وگوی راهبردی ابوظبی اشاره کرد که در آن گفت: ما برای تنشزدایی گامهایی برداشتهایم، زیرا هیچ علاقهای به رویارویی نداریم. کل منطقه بهای چنین رویارویی را برای دهههای آینده خواهد پرداخت.
سفر ششم دسامبر شیخ طحنون بن زاید مشاور امنیت ملی امارات به تهران بسیار مهم بود، جایی که ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری ایران نیز از وی استقبال کرد. گفت وگوی عربستان سعودی با ایران با میانجیگری بغداد نیز در همین راستا تفسیر میشود. همچنین باید به نقش امارات متحده عربی را در کمک به ایران در دسترسی به ارز خارجی – با رضایت ضمنی ایالات متحده – اشاره کرد که به لطف نقش آن به عنوان یک مرکز بانکی منطقهای، این روند را تسهیل بخشیده است.
درحالیکه چنین مشوقهایی از خلیج فارس میآیند، اسرائیل با رویکرد کلاسیک و تندرو استراتژی خود را دنبال میکند. نفتالی بنت، نخستوزیر اسرائیل، با این استدلال که تهران به دنبال باجگیری هستهای است، به کابینه خود و آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا گفت که میخواهد مذاکرات وین تا زمانی که ایران غنیسازی اورانیوم خود را متوقف نکند، به تعویق بیفتد. بنت همچنین دو تن از اعضای ارشد دولت خود، وزیر دفاع بنی گانتز و دیوید بارنیا، رئیس جدید موساد را در اوایل دسامبر برای تحت فشار قرار دادن واشنگتن، اعزام کرد.
برای تحت فشار قرار دادن ایران، عامل چهارم نیز وارد عمل شده است. مقامات آمریکایی اعلام کردند که رییس جمهور بایدن از جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی خود خواسته است تا در صورت شکست تلاشهای دیپلماتیک، طرح تجدیدنظر شده پنتاگون برای اقدام نظامی را بررسی کند. در همین راستا، مقامات دولت بایدن همچنین تلاشهای جدیدی را برای تشدید و نه کاهش تحریمها علیه ایران در همان هفته تشریح کردند. پنتاگون همچنین با انتشار بیانیهای توسط لوید آستین، وزیر دفاع، اعلام کرد: رییس جمهور بایدن به صراحت گفته است که اگر دیپلماسی شکست بخورد، ما آمادهایم به گزینههای دیگر روی بیاوریم. تمرکز بایدن بر گزینههای نظامی و تحریمها به تهران این سیگنال را میدهد که صبر ایالات متحده در مورد عقبنشینی ایران تا حد زیادی تمام شده است. یک مقام ارشد آمریکایی نیز در جریان سفر مقامات اسرائیلی به واشنگتن اظهار داشت که مقامات آمریکایی و اسرائیلی در حال گفتگو در مورد امکان تمرین نظامی برای آماده شدن برای حمله به تاسیسات هستهای ایران هستند.
جمعبندی
در مجموع، چهار تلاش ایالات متحده به گونهای طراحی شده که برای احیای مذاکرات هستهای کافی باشد. این تاکتیکها زمانی موفق شد که تهران پس از آغاز ناامیدکننده دور جدید مذاکرات، با موضعی بازنگری شده به وین بازگشت. بنا بر گزارشها، ایران اکنون به جای ارائه مجموعهای غیرواقعی از خواستههای مرتبط با تحریمها، انعطافپذیرتر و مایل به مذاکره در مورد متنی است که در دورهای قبلی مذاکرات در ژوئن به توافق رسیده بود به طور خلاصه، فشار دیپلماتیک روسیه و چین، اقدامات بازیگران خلیج فارس و تهدیدهای قهری اسرائیل، مذاکرات را فعلا نجات داده است. در نهایت اما باید توجه داشت که این روند، به این امر بستگی دارد که ایالات متحده تا چه مدت میتواند به این تعادل در تاکتیکها ادامه دهد. زمان کوتاه است زیرا ایران در آستانه ظرفیت حساسی قرار دارد و احساس میکند که احتمالا دست برتر را در مسائل حساس هستهای دارد.
نظر شما :