خودداری تهران از تسلیم
«خلع سلاح مقاومت» ما به ازایی که از ایران در احیای برجام میخواهند
نویسنده: حکم امهز
دیپلماسی ایرانی: اخیرا اصطلاح «خلع سلاح حزب الله»، «خلع سلاح الحشد الشعبی»، «خلع سلاح انصارالله یمن» و نیز اصطلاح «بازوهای ایران در منطقه» بسیار شنیده میشود. منظور از بازوهای ایران از نظر آنها این است که تمام این جریانهای مقاومت در برابر اشغالگری از سوی جمهوری اسلامی مسلح شدهاند. تلاش برای خلع سلاح این جریانها پس از تلاشهای شکست خورده نظامی زیر صورت میگیرد:
- جنگ 2006 اسرائیل علیه حزب الله.
- جنگ سوریه که یکی از اهداف آن بستن راه ارسال کمکهای تسلیحاتی به جریانهای مقاومت در لبنان و فلسطین بوده است.
- هدف قرار دادن جریانهای مقاومت عراق از سوی آمریکا پس از اشغال این کشور و سپس آوردن گروه تکفیری تروریستی داعش برای حمله به عراق و از میان بردن این جریانها که به الحشد الشعبی تبدیل شدند.
- جنگ عربستان علیه جنبش انصارالله یمن.
تمام گزینههای نظامی و ماجراجوییهای جنگی غرب و کشورهای عربی برای خلع سلاح مقاومت شکست خورد و نتایج برعکسی داشت. از این رو آمریکاییها به دنبال راه حلی بودند که توافق هستهای را راه نجات خود دیدند. به این ترتیب آمریکا از توافق هستهای خارج شد و اروپاییها از اجرایی کردن تعهدات و وعدههای خود عقب نشینی کردند و تحریمهای تاریخی بر جمهوری اسلامی تحمیل شد تا این کشور تسلیم اصلاح توافق هستهای از طریق وارد کردن موارد زیر به توافق شود:
- توانمندیهای نظامی دفاعی ایران به ویژه موشک های بالستیک و نیز نفوذ ایران در منطقه.
- دست برداشتن از حمایت جریانهای مقاومت.
- توقف حمایت از آزادسازی فلسطین.
- الحاق عربستان و رژیم صهیونیستی به توافق هستهای.
برای همه مشخص شده است که مشکل آمریکا به خودی خود در توافق هستهای نیست زیرا آژانس بین المللی انرژی اتمی 15 گزارش درباره پایبندی کامل ایران صادر کرد. مشکل آمریکاییها جای دیگری است مشکل آنها توانمندیهای نظامی ایران است. از این رو تلاش میکنند کاهش این توانمندیها را در بندهای توافق بگنجانند. هدف آمریکا از این کار یعنی کاهش توانمندی تسلیحاتی ایران بازتاب آن بر مسلح کردن جریانهای مقاومت است. اگر این اتفاق رخ دهد بازدارندگی ایران از میان میرود و در نتیجه این کشور تاثیرگذار مانند عراق و افغانستان لقمهای گوارا برای آمریکا و متحدانش در منطقه میشود. ایران از این خطر موجودیتی آگاه است. تهدید موجودیتی ایران به معنای تهدید موجودیت محور مقاومت است. محوری که در اوج قدرت خود به سر می برد، آن هم بعد از اینکه طرحهای بین المللی در منطقه را در عرصههای فلسطین، لبنان، سوریه، عراق و یمن را شکست داد. از همین رو میتوان نتیجه مذاکرات وین را پیش بینی کرد.
اگر کشورهای غربی بر شروط خود برای اصلاح توافق هستهای اصرار دارند؛ اما ایران درصدد «خودکشی داوطلبانه» در مقابل بدست آوردن بهایی اندک نیست و آرام آرام توانسته است وضعیت اقتصادی خود را بهبود ببخشد.
ایران و متحدانش در منطقه از قدرت خود برای محقق ساختن اهدافشان هم در سطح لغو تحریم ها و هم هدف قرار دادن نقطه ضعف های آمریکا در منطقه مطمئن شدهاند. به ویژه که آنها میدادند آمریکا قادر نیست وارد جنگی علیه آنها شود زیرا هر گونه جنگی نتایج فاجعهباری برای منطقه و جهان خواهد داشت و نتایجش تضمین شده نیست.
در بازی «خلع سلاح محور مقاومت» پیشروی غرب گزینهای به غیر از عقب نشینی و قبول بازگشت به توافق هستهای بدون اصلاح آن وجود ندارد زیرا این توافق به نظر غرب ایران را به غنی سازی با غنای پایین، نگهداری میزان معینی اورانیوم غنی شده و استفاده از سانتریفیوژهای قدیمی محدود میکند. اما رها کردن ایران و اجازه دادن به این کشور برای کاهش تعهداتش در توافق یعنی افزایش سطح غنیسازی و میزان ذخایر آن و نصب سانتریفیوژهای پیشرفته باعث میشود ایران (طبق ادعای غرب) به مرحله ساخت سلاح اتمی برسد و این خطری واقعی برای آنها و متحدانشان در منطقه است. بنابراین معادله در توافق هستهای به شرح زیر شده است: خلع سلاح محور مقاومت در مقابل توافق هستهای جدید که اجرایی کردن آن تضمین شده نیست. آیا ایران آن طور که آمریکاییها تلاش میکنند ماهیای را که در دریاست، میخرد؟
منبع: رای الیوم / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
نظر شما :