مذاکرات هسته ای: بررسی برجام و توصیه هایی برای مذاکرات پیش رو

فرصت دادن به اروپا و آمریکا دیگر هیچ توجیهی ندارد

۲۱ فروردین ۱۴۰۰ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۰۱۶۱۳ پرونده هسته ای انتخاب سردبیر
پوریا نبی پور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: باید در نظر داشت که فرصت دادن بی جهت به اروپا و یا حتی آمریکا هیچ گونه توجیهی ندارد. مذاکره کننده ها باید متوجه وضعیت موجود شوند و آن حالت آزمون و خطا را کنار بگذارند زیرا خیلی از بحث هایی که الان با آن مواجه می شویم در گذشته ها نیز قابل پیش بینی بودند و بعضی نیز متاسفانه تجربه هم شدند.
فرصت دادن به اروپا و آمریکا دیگر هیچ توجیهی ندارد

نویسنده: پوریا نبی پور، کارشناس ارشد روابط بین الملل، دانشجوی دکتری علوم سیاسی و مطالعات منطقه ای – دانشگاه بیرمنگام، انگلستان

دیپلماسی ایرانی: یکی از مشکلات بزرگ که حتی باعث خسارت در روابط بین‌الملل می شود، به صورت مشخص در مساله برجام‌، تفسیرها و بررسی های نادقیق بوده است. از نظر حقوق بین الملل، برجام یک معاهده نیست. به همین دلیل است که ما هنگام تفسیر توافق هسته ای در مورد عواقب سیاسی و نه حقوقی صحبت می کنیم. خواسته طرف های غربی دستیابی به یک توافق گسترده‌تر از برجام‌ همراه با موضوعاتی نظیر مسائل منطقه‌ای و موشکی است. از منظر ایران، اصل رفع تحریم باشد نه برجام. ایران باید بتواند از روابط استراتژیک خود با روسیه و چین و پتانسیل آنها نهایت بهره را ببرد. در این راستا می توان یک جدول زمانی مرحله ای از اقدامات کاهش تنش توسط  ایران و‌ امریکا در نظر گرفت. راهکارهای ایجاد اعتماد در میان و بلندمدت در دستور کار استراتژی ایران در مذاکرات با آمریکا در دستور کار قرار گیرد.

بررسی وضعیت برنامه جامع اقدام مشترک، برجام، از دید حقوق بین الملل

یکی از مشکلات بزرگ که حتی باعث خسارت در روابط بین‌الملل می شود، به صورت مشخص در مساله برجام‌، تفسیرها و بررسی های نادقیق بوده است. به‌طور مثال تفاسیر مختلف در زمان انعقاد برجام با این مضمون که از این پس تحریم‌ها لغو خواهد شد، صحیح نبود. همچنین، تجربه مذاکره با مجموع ۵+۱ تجربه موفقی نبود و تکرار چنان تجربه ناموفقی، هوشمندانه نیست. ایران با عدم پایبندی طرفین موجب خسارت زیادی شد. تقریبا هیچ کدام از فوائد احتمالی برجام برای ایران مشخص نشدند. به طور مثال، وضعیت صادرات نفت ایران قبل از برجام حدود یک میلیون بشکه نفت بود. در شرایط تحریمی بعد از برجام علاوه بر تشدید تحریم‌ها فروش نفت نیز به حداقل رسید.

از دید حقوق بین الملل، اول، هنگامی که ایران شروع به اقداماتی برای کم کردن اجرای برجام کرد، اروپا و امریکا اظهار داشتند که ایران "نقض تعهدات بیشتر تحت برجام" را متوقف کند و ضروری است که ایران باید به تعهدات خود در توافق نامه ادامه دهد. با این حال، برجام فقط در مورد پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای (NPT) و سایر تعهدات عدم اشاعه و گسترش سلاح های هسته ای، که ایران به آنها متعهد است، از واژه وظیفه قانونی یا همان (obligations ) صحبت می کند. در غیر این صورت، این سند از "قول یا  commitment صحبت می کند. این تمایز همچنین در بیانیه E3- / EU در مورد برجام در تاریخ 4 مه  2019 کاملا مشخص شد، جایی که نماینده عالی اتحادیه اروپا و وزرای امور خارجه فرانسه، آلمان و انگلستان خواستار این شدند که ایران به ادامه اجرای کامل تعهدات خود (full commitments) تحت برجام و همچنین تعهدات خود یا همان (obligations) تحت پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای شدند. 

دوم، استفاده از اصطلاح ماده (اسناد حقوقی)  یا به عبارتی articles به چشم می خورد که معمولاً در معاهدات و سایر اسناد قانونی بین المللی و دیپلماسی دیده می شود. با این حال، هیچ "ماده ای" در برجام وجود ندارد. تنها ارجاع به ماده مندرج درNPT و یا در رابطه با پروتکل الحاقی است. برخلاف معاهده بین المللی، بندهای مختلف برجام به سادگی شماره گذاری شده اند.

سوم اینکه، نه تأیید شورای امنیت و نه قطعنامه 2231 (2015)، برجام را از نظر قانونی برای شرکت کنندگان الزامی نکرد. در این قطعنامه ، شورای امنیت "برجام را تایید و از همه کشورهای عضو سازمان های منطقه ای و سازمان های بین المللی خواستار اقداماتی می شود که برای حمایت از آنها مناسب است.  

چهارم، برنامه جامع اقدام مشترک، طبق حقوق بین المللی یک معاهده نیست، بلکه یک برنامه عملیاتی است. بنابراین در برجام هیچ قانونی در مورد چگونگی تأثیر عقب نشینی یک  طرف وجود ندارد و معیارهای حقوق بین الملل، مانند – نقض پیمان و غیره – بنابراین در اینجا صدق نمی کنند. لذا، توافق هسته ای، یک توافقنامه سیاسی بین چندین کشور است که توسط شورای امنیت سازمان ملل تایید شده است، اما از نظر حقوق بین الملل یک معاهده نیست. به همین دلیل است که ما هنگام تفسیر توافق هسته ای در مورد عواقب سیاسی و نه حقوقی صحبت می کنیم. 

بررسی راهبرد اروپا – امریکا

باید متذکر شد که خواسته طرف های غربی دستیابی به یک توافق صرفا هسته‌ای نیست بلکه آنها خواهان یک توافق گسترده‌تر همراه با موضوعاتی نظیر مسائل منطقه‌ای و موشکی هستند. به صراحت وزیر امور خارجه آلمان در دسامبر ۲۰۲۰ عنوان داشت که برجام دیگر یک «توافق کافی» نیست. او‌ یادآورر شد  شکلی از یک توافق هسته ای جامع (برجام پلاس) که دربردارنده منافع ما نیز باشد مورد نیاز است. لذا اروپا و امریکا انتظار روشنی دارند که شامل عدم پیشرفت بیشتر در برنامه هسته ای ایران و اطمینان از عدم دسترسی ایران به هیچ سلاح هسته ای است. در عین حال نقش منطقه ای ایران و مهمتر شاید برنامه موشکی بالستیکی ایران نیز از موضوعات مورد علاقه طرف غرب است. 

اما  دولت بایدن ممکن است با سیاست شروع مجدد مذاکرات پیرامون برجام، در پی گرفتن وقت برای سروسامان دادن به سیاست داخلی خود باشد. به عبارت دیگر، با شروع مجدد دیپلماسی برجام در ماه های ابتدایی خود به دولتش وقت می دهد تا مشکلات داخلی را حل کند، در حالی که در مورد برنامه هسته ای ایران زمینه را برای مذاکرات گسترده بعدی در مورد سایر مسائل فراتر از هسته ای فراهم می کند. در ایالات متحده، دو سناتور، لیندسی گراهام و تد کروز، در ماه دسامبر اعلام کردند که آنها در حال لابی گری و رایزنی برای توقف برنامه جو بایدن برای احیای برجام هستند و اینکه در تلاشند تا اطمینان یابد که سنا می تواند مخالفت خود را با تصمیم بالقوه بایدن اعلام کند. تلاش های آنها در نهایت ناکام ماند اما هر دو سناتور همچنان از مخالفان برجام هستند و مانند تلاش های آنها برای خدشه دار کردن مذاکرات سال 2015 ، تمام تلاش خود را برای جلوگیری از بازگشت ایالات متحده به توافق انجام خواهند داد. این در حالی است که احتمالا اعضای مجلس پشت موضع بایدن توافق و اجماع کرده اند حتی اگر برخی از همکاران آنها در سنا تلاش کرده اند که بایدن را در یک رویکرد ناموفق قرار دهند. در مجلس، 150 عضو نامه ای به بایدن فرستادند و ضمن مخالفت خود با سیاست شکست خورده "فشار حداکثر" ترامپ، حمایت خود را از برداشتن سریع اقدامات دیپلماتیک لازم برای رفع محدودیت ها و بازگشت هر دو کشور ایران و ایالات متحده به برجام، به عنوان نقطه آغاز مذاکرات بیشتر، اعلام کردند.

اما این نکته مهم هست که بایدن به سادگی از میراث ترامپ درباره ایران عقب‌نشینی نمی‌کند و به نظر می رسد بایدن در بازگشت به برجام عجله ندارد. دلیل آن این می‌تواند باشد که دولت بایدن مصمم هست که از هزینه‌هایی که دولت ترامپ در تقابل با ایران پرداخته، و‌هزینه های ایجاد شده برای ایران، بهره‌برداری لازم را ببرد و تلاش کند تا با تامل و تدبیر به برجام بازگردد تا از این طریق امتیازات بیشتری را در قالب توافق مدنظر بگیرد. هرچند دولت بایدن و دموکرات ها گرایش بیشتری به چندجانبه گرایی و دیپلماسی دارند و روش دولت ترامپ در برخورد با ایران را قبول ندارد اما عده‌ای از نخبگان آمریکا بر این باورند که دولت بایدن باید از اهرم فشار ترامپ استفاده کند و علیرغم اینکه ترامپ رئیس جمهور خیلی بدی بود و کارهای خلافی را انجام داده است، اما نکات مثبتی در به وجود آوردن تحریم هایی که علیه ایران اعمال کرده، وجود دارد. از طرف دیگر، بایدن و حتی اروپا ممکن است تا انتخاباتِ آینده ایران کارهای نمادین انجام دهند، اما بدون اینکه به ساختار تحریم ها دست بزنند؛ به عنوان مثال موافقت با آزادسازی منابع مالی بلوکه شده ایران در کشورهای دیگر یا با تقاضای وامی را که ایران از بانک جهانی خواسته موافقت کنند. 

لذا سیاست فشار حداکثری ترامپ ممکن است از بین رفته باشد، با این حال، برای ایران هنوز به شکل محسوس هیچ چیز تغییر نکرده است.

در تاریخ 7 مارس، وزیر امور خارجه، آنتونی بلینکن در توییتر خود نوشت، "ایران در جهت اشتباه حرکت می کند" و ایران باید "به تعهدات خود عمل کند"، در حالی که ایالات متحده خارج از توافق است و کاملاً به تعهدات خود عمل نمی کند. و در تاریخ 2 مارس، یک مقام کاخ سفید به وال استریت ژورنال گفت که بررسی تحریم ها ممکن است ماه ها طول بکشد، در تضاد با نظرات خود بایدن در سال گذشته، هنگامی که او ترامپ را ترغیب کرد "اقدامات فوری" را برای رفع تحریم ها در ایران در طی همه گیری انجام دهد. اما هر روز که بایدن در بازگشت به میز مذاکره و رفع واقعی تحریم ها تاخیر می کند، در واقع این پیام را به ایران می فرستد، که حرف ها شعاری در قالب اقدامات انتخاباتی بوده اند و لذا در عمل اراده و آمادگی برای شروع مجدد و رفع تحریم وجود ندارد. 

راهکارهای ایران

اول اینکه شرایط امروز ایران و منطقه با وضعیتی که برجام مورد توافق ایران و گروه ۱+۵ قرار گرفت، و اجرا شد، فرق کرده است. از طرفی نیز بالانس در برجام وجود ندارد. در همین حال، دست ایران در هر مذاکره احتمالی قویتر از مذاکرات پیش از توافق خواهد بود. در جریان اولین مذاکرات، جنگ داخلی سوریه تازه آغاز شده بود و آینده اسد نامشخص بود. احتمال ایجاد رژیم جدید، به ویژه رژیم مورد حمایت و تأمین مالی عربستان سعودی و امارات، برای تهران به معنای از دست دادن یک متحد مهم بود و حمایت ایران از حزب الله را مختل می کرد.

ایران و روسیه با بهره گیری پتانسیل منطقه ای و مخصوصا مبارزان شیعه تحت عناوین مختلف در حال نبرد با داعش بودند. شکست شجره خبیثه داعش و تصمیم ترامپ برای خروج نیروهای آمریکایی از سوریه در اکتبر 2019 فرصت هایی را برای محور ایران – روسیه – سوریه فراهم کرد تا قدرت خود را گسترش دهد و همچنین نفوذ ایران.

به علاوه، از زمان خروج آمریکا از این توافق، ایران سوخت هسته ای را بیش از حد توافق شده در توافق سال 2015 غنی کرده است. همچنین بازرسی های بین المللی از سایت های هسته ای را محدود تر کرده است. پیشرفت در توانایی هسته ای و اوضاع با ثبات تر در سوریه، قدرت ایران در میز مذاکره را تقویت می کند. با وجود این دست آوردها و داشتن روسیه و چین در کنار خود، ایران می تواند قدرت چانه زنی خود را در برابر تمایل آمریکا و اروپا برای گسترش توافق نامه به مسائل منطقه ای به خوبی دفع کند. 

به نظر می رسد که مهمترین طرف در غرب برای ایران آمریکاست، نه اروپا. لذا این تفسیر که دوستان اروپایی به ایران کمکی خواهند کرد، هیچ وقت درست نبوده است. اما برای رسیدن به هر توافقی، باید یخ روابط ایران و آمریکا آب شود و اقداماتی در جهت ایجاد اعتماد اتخاد شود. برای رسیدن به تفاهمی برد – برد باید هر دو طرف ایجاد اعتماد کنند و ایران بهتر است انتظارات منطقی و دقیق خود را به صراحت مطرح کند. 

نکته بسیار مهم دیگر این است که از منظر ایران، اصل رفع تحریم باید باشد نه برجام. هر چند گرفتن امتیازهایی نظیر آزاد کردن پول‌های بلوکه شده ایران در کشورهای مختلف مثل عراق، کره جنوبی، هند و ژاپن گام مثبتی می‌تواند باشد اما نباید فقط به آن اکتفا کرد. منتظر ماندن برای اقدام اروپا یا آمریکایی ها و منتظر ماندن و امید بستن به برجام قطعاً سیاست صحیحی نیست. در این شرایط آن چیزی که طرف غربی را به پای میز مذاکره می کشاند، اجرا بندهای خوب مصوب مجلس است تا نوعی توازن در برجام‌ حاصل شود. از طرفی نیز باید در نظر داشت که فرصت دادن بی جهت به اروپا و یا حتی آمریکا هیچ گونه توجیهی ندارد. مذاکره کننده ها باید متوجه وضعیت موجود شوند و آن حالت آزمون و خطا را کنار بگذارند زیرا خیلی از بحث هایی که الان با آن مواجه می شویم در گذشته ها نیز قابل پیش بینی بودند و بعضی نیز متاسفانه تجربه هم شدند.

با استناد به کتاب پروفسور نیکلاس ویلر از دانشگاه بیرمنگام زمان مولفه قابل توجهی برای اعتماد و بی اعتمادی در حوزه روابط بین الملل است. اکنون، از آنجا که تنش های بین المللی افزایش مجددی را نشان داده، سوال این است که چگونه می توانیم روابط بی ثبات را معکوس کنیم. به عنوان نشانه ای از اهمیت موضوع، در کتاب نیکلاس ویلر حتی از تحولات بین رئیس جمهور دونالد ترامپ و کیم جونگ اون نام برده شده است. با این حال، ویلر به خودی خود بر روی رهبران منفرد تمرکز ندارد، بلکه او علاقه مند به ایجاد یک چارچوب نظری در مورد اعتماد سازی است که تعامل بین فردی رهبران را با جدیت بیشتری دنبال می کند. او به درستی فرض نادرست ادبیات اعتماد را نقد می کند که برای شروع یک رابطه صلح آمیز، بازیگران می توانند در هر زمان قصد صلح آمیز خود را برای یکدیگر نشان دهند. او بر ارتباط رو در رو بین رهبران برای آغاز اعتماد بین فردی نیز تاکید دارد که می توان در بلند مدت مدنظر قرار داد.

منبع مطالعه ای مهمی با عنوان «احساسات در امنیت و دیپلماسی: جایی که اکنون هستیم و چالش های پیش رو» به نوشته Michelle Pace و Ali Bilgic نکات مفیدی برای مذاکرات احتمالی پیش رو در اختیار ما می گذارند. با درک اینکه احساسات در امنیت و دیپلماسی یک امر کاملاً چالش برانگیز است، ملاحظات نقش و تاثیرات روانشناختی احساسات در سیاست بین الملل مهم به نظر می رسند. در حالی که دسته بندی احساسات کاری فوق العاده دشوار است.  

طبق این اساتید، احساسات "پر از قدرت" هستند. این به معنای قدرتمند بودن همه احساسات نیست – به این معنا که همه احساسات عناصر اصلی در روابط قدرت و دولت هستند، زیرا این رابطه بستگی زیادی به زمینه های فرهنگی اجتماعی، شناخت از یکدیگر دارد. احساساتی – که از طریق روابط قدرت در مذاکرات دیپلماسی و امنیتی انجام می شوند – پیچیده و غالباً دوپهلو هستند، گاهی اوقات مقاومت و مخالفت با دولت (ها) را برمی انگیزند، در حالی که در موارد دیگر مطابقت را ایجاد می کنند.  لذا احساسات نقش مهمی در موفقیت یا عدم گفتمان های امنیتی و اقدامات دیپلماتیک دارند. اینها می توانند منجر به تغییر جهت سیاست های خارجی شوند. لازم به ذکر است که هدف از چنین بحثی نفی یا "اصلاح" یا "جایگزینی عواطف با عقلانیت" نیست بلکه کشف و باز کردن چگونگی عملکرد احساسات در مذاکرات حساس بین المللی است. وقتی احساسات به طور جمعی احساس و ابراز می شوند، می توانند مفهومی از امنیت و ثبات را به روشی که «خود» در مقابل «دیگری» تعریف می شود، به وجود آورند. در همان زمان، احساسات راهی برای شکستن این چالش ظاهراً غیرقابل حل ارائه می دهند. در سیاست های امنیتی و دیپلماسی، احساسات و تفسیر درست آن می توانند برای تحریک روش های جدید تفکر در دیپلماسی و امنیت موثر باشند.  

علاوه بر این با داشتن تجربه شکست در برجام، تحریم ها و اقدامات خصمانه ضدایران، نوعی مفهوم تروما را در داخل احساس کرده ایم. این برای ما مفید است و مهم است که در مورد چگونگی تولید موقعیت و استفاده از مذاکرات بر آن واقف باشیم. استفاده از احساسات و تروما مربوط به "گذشته" – که اکنون یا مدتهاست از بین رفته است و یا ممکن است همیشه وجود داشته باشد – می تواند برای شکل دادن به روند مذاکرات حساس تاثیرگذار باشد. لذا احساسات می توانند چارچوب هایی که روابط دیپلماتیک بین فردی را شکل می دهند تحت تاثیر قرار دهند. همچنین می توانند به عنوان ابزارهای کلیدی که به عنوان بخشی از جعبه ابزار دولت مورد استفاده قرار می گیرند، استفاده شوند.

رویکرد compliance for compliance 

بدیهی است که در بلند مدت رسیدن به تفاهم، مخصوصا با امریکا، به نفع ایران است. ایالات متحده و ایران می توانند یک بیانیه مشترک صادر کنند و در جهت اعتماد سازی خواستار درگیر شدن همه کشورهای ثالث که هنوز عضو NPT نیستند، برنامه هسته ای خود را در رژیم های کنترل هسته ای مورد ارزیابی قرار دهند. چنین موقعیت مشترکی اختلاف در مورد دلایل فرسایش خزنده معماری کنترل تسلیحات هسته ای را حل و فصل نمی کند، اما حداقل می تواند یک نقطه شروع برای دورهای جدید مذاکرات و اعتماد سازی باشد. 

در زمینه رویکرد انطباق یا «اجرا مقابل اجرا» دولت هایی چون روسیه و چین با در نظر گرفتن روابط بسیار نزدیک به ایران می توانند اقدامات مناسب و‌ قابل راستی آزمایی را پیشنهاد دهند. ایران باید بتواند از روابط استراتژیک خود با روسیه و چین و پتانسیل آنها نهایت بهره را ببرد. در این راستا می توان یک جدول زمانی مرحله ای از اقدامات کاهش تنش توسط هر دو طرف در نظر گرفت. در این میان باید در نظر داشت که دیپلماسی هسته ای ایران ، ایالات متحده و E3 نیز تابعی از سیاست داخلی هر کشور است. هرگونه تفاهمی نباید به دولت های جدید اجازه داد توافق هسته ای را نادیده گرفته و عقب نشینی کنند. به همین دلیل نیز هرگونه جدول زمانی مرحله ای نیز باید شامل اقدامات همزمان و هم وزن باشند. جدول زمانی مرحله ای از اقدامات کاهش تنش توسط هر دو طرف باید به صورت شفاف و مساوی به رسمیت شناخته شوند و مورد راستی آزمایی قرار گیرند.

چالش ایجاد اعتماد در سیاست بین الملل و‌به ویژه بین ایران و آمریکا یک مسئله بنیادی است. جان هرتس، نظریه پرداز روابط بین الملل این سوال را در سال ۱۹۵۹ کرد که چگونه رهبران دولت می توانند "با رهبران و سیاست هایی که برای همیشه تغییر می کنند، به تداوم نیت های خوب اعتماد کنند".  پاسخ غم انگیز هرتس این بود که عدم اطمینان در مورد اهداف آینده رهبران دولت ها را وادار می کند تا در برابر "بدترین" خود را محافظت کنند.

عدم اطمینان و ملاحظه رفتارهای دوگانه مقابل ایران چالشی برای تنش زدایی از بحران کنونی هسته ای و امنیت منطقه ای به ویژه  در خلیج فارس است. لذا در حال حاضر ضمن در نظر گرفتن نکات و پیشنهادهای ذکر شده، در شرایط فشار حداکثر" ایالات متحده بر جمهوری اسلامی، همچنین منطقی ترین استراتژی، ترکیبی از بهره مندی از مولفه های روز قدرت برای استراتژی مقابله و‌"تشدید کنترل شده" است. در پایان ضمن دعوت به دیپلماسی منسجم و قوی و بهره مندی از هوشیاری و ‌دقت‌ در مذاکرات، توجه به اهمیت مولفه احساس و‌ قدرت افزایی و همچنین اعتماد بین فردی بسیار مهم هستند. برای رسیدن به توافق در وهله اول، یک فرصت جدید برای ایجاد اعتماد فقط زمانی ممکن است فراهم شود که رهبرانی از هر دو طرف وجود داشته باشند که  آماده شنیدن، درک و نوعی امپاتی یا همدلی با نگرانی های امنیتی طرف دیگر باشند.

کلید واژه ها: ایران و اروپا ایران و امریکا مذاکرات ایران و امریکا مذاکرات وین مذاکرات هسته ای رفع تحریم ها برجام احیای برجام بازگشت به برجام جو بایدن


( ۵ )

نظر شما :

یک ایرانی ۲۱ فروردین ۱۴۰۰ | ۱۵:۳۷
آمریکا میان دو عشق گرفتار شده است عشق اول : نگه داشتن فشار حداکثری و خیمه سنگین تحریم بر سر ملت ایران عشق دوم : تاثیرگذاری بر افکار عمومی و انتخابات ریاست جمهوری و نگه داشتن دولت غربگرایان فعلی در دولت آینده درست هست که فشار حداکثری در کشاندن مردم و شوراندن بر علیه حاکمیت در این باره زمانی شکست خورده اما نتایج همین فشار وضع سیاسی و مبهم و قهر مردم از صندوق انتخابات و مولفه مهم مردمی که یک مولفه مهم قدرت ملی ایران هست را تضعیف کرده . متاسفانه هشت سال کلان و خرد منافع ملی را قربانی امیال و هوا و هوس خود کردند و معلوم هست دولتی که زیر 10 درصد هم محبوبیت ندارد و تدبیر اش بر بازار مرغ و کرونا این باشد و تا بحال نتوانسته در این مدت کم هم نخواهد توانست و سر میز مذاکره هیچ آورده ای ندارد الا اینکه منافع ملی را برای خودی له می کند و .....