برجام و سیاست تطبیقی که مسبب وضعیت فعلی شد
حلول روح گوربارچف در روحانی
دیپلماسی ایرانی: در علوم سیاسی بهخصوص علم سیاستگذاری، یادگیری یا استفاده از سیاستهای دیگران را میتوان یکی از مهمترین شیوههای طرح و اجرای سیاستهای کارآمد و اثربخش برای خود قلمداد کرد. این شیوه را که یادگیری سیاستها و یا سیاست تطبیقی نیز میگویند، دارای طرفداران و منتقدین بسیاری است.
برخی از نظریهپردازان و کارشناسان مطرح جهانی معتقدند اگر به سیاستهای پیشین یا سیاستهای موجود در دیگر مناطق، نهادها، گروهها، سازمانها و حتی دولتها توجه شود و سیاستهای مشابه را برای شرایط مشابه آنها مورد استفاده قرار دهیم، بسیاری از مشکلات قابل حل شدن خواهند بود. بر اساس این نظریه، سیاستهای به اجرا درآمده در دیگر نقاط جهان، میتوانند مشکلات موجود در نقطه دیگر جهان را نیز برطرف کنند!
اما منتقدین نظریه سیاستهای تطبیقی یا مقایسهای معتقدند که سیاستهای طرح شده و به اجرا درآمده در دیگر نقاط جهان یا در دیگر نهادها، به علت اینکه تنها برای آن نهاد و شرایط خاص آن زمان، طرح و به اجرا درآمدهاند، موفق بوده و در دیگر نقاط جهان یا در دیگر نهادها و شرایط نمیتوانند راهکار مناسبی باشند.
مذاکرات هستهای ایران و نتیجه آن یعنی آنچه تحت نام برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) میان ایران و آمریکا طی شش سال اخیر (از تیرماه 1394) پیگیری شده را باید فرآیندی دانست که پیشینه آن طی چند دهه اخیر قابل مشاهده و بررسی است. با توجه به نتایج حاصل از برجام بعد از دو سال اول اجرای آن که بیشتر از سوی ایران صورت میگرفت تا زمانی که در اردیبهشت 1397 از سوی دونالد ترامپ خروج از برجام اعلام شد، توجه به اینگونه فرآیندهای تاریخی برای ایرانیان بهخصوص سیاستگذاران احساسی ما بسیار ارزشمند خواهد بود.
یکم - تعامل نامتقارن ایران و آمریکا: نمونه وضعیت کنونی ایران (طی شش سال اخیر) را میتوان با دوره رهبری میخائیل گورباچف در پایان دهه ۱۹۸۰ میلادی مقایسه کرد. گورباچف که رهبر حزب کمونیست شوروی و در واقع رهبر اتحاد جماهیر شوروی و حتی همه کمونیستهای جهان محسوب میشد، سیاست مذاکره و تعامل غیر همسطح یا نامتقارن با غرب بهویژه آمریکا را در پیش گرفته و به شدت به آمریکا گرایش پیدا کرده بود. گرایش گورباچف به غرب و آمریکا، چنان گسترده بود که رسانههای عمومی غربی، گورباچف را به عنوان "مرد سال و محبوب افکار عمومی" خود معرفی می کردند و به تهییج گورباچف برای ادامه مسیر غربگرایی خود، می پرداختند. گرایش به غرب و عدم توجه به واقعیات سیاسی، جغرافیایی، اقتصادی و … شوروی موجب شد تا اتحاد جماهیر شوروی که یکی از دو ابرقدرت جهان محسوب میشد، به جای استفاده از توان و استعدادهای داخلی به سیاستهای ظاهری یا نامتقارن اقتصادی و سیاسی تقلیدی از آمریکا متمایل شود و امید به یاری و تعامل با غرب و آمریکا داشته باشد و در نهایت دچار فروپاشی داخلی شد.
رهبر اتحاد جماهیر شوروی که بیشتر به دنبال کسب پذیرش و محبوبیت افکار عمومی غرب بود، به عنوان یک سیاستگذار بزرگ ناموفق در دهه پایانی قرن بیستم، مایه عبرت بسیاری از سیاستگذاران دولتهای دیگر شد؛ زیرا: «در حالی که گورباچف، تجربهای از دگرگونی اقتصادی و سیاسی بیمانند در هیچ کشوری در تاریخ را آزمود، رهبران جمهوری خلق چین با اطلاع کامل از آنچه اتحاد شوروی را در زمان گورباچف از هم فروپاشید، درهای اقتصاد خود را باز میکنند».۱
سیاستگذاری غربگرایانه و مبتنی بر کسب پرستیژ و جلب افکار عمومی غرب بدون رعایت اصول اقتصاد جهانی و طراحی سیاستگذاریهای کارآمد بومی و منطقهای را میتوان یکی از عوامل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دانست که طی 8 سال اخیر توسط دولت دکتر روحانی در ایران نیز پیگیری شده است. اگر سیاستگذاریهای سه سال اول دولت یازدهم ایران را با سیاستهای انتهای دهه ۱۹۸۰ شوروی مقایسه کنیم و تطبیق دهیم، به شباهتهای بسیاری در دو سیاستگذاری مذکور دست خواهیم یافت.
الف: هر دوی سیاستگذاران مذکور یعنی گورباچف و حسن روحانی به دنبال کسب پرستیژ بینالمللی برای شخص خود بودند و افکار عمومی جهانی برای آنها از بقاء و حیات دولت و کشورشان، اهمیت بیشتری داشت. اقدامات و سخنان حسن روحانی طی سه سال اول دولت یازدهم نشان داده که ایشان به شدت بر کسب پذیرش و محبوبیت بینالمللی اهتمام داشته است و مشکلات و خواستههای مردم ایران برای ایشان در جایگاه بعدی قرار دارد. لحن بد بسیاری از سخنان دکتر روحانی علیه مخالفین و حتی منتقدین دولت یازدهم و دوازدهم را میتوان در چارچوب همان سیاست محبوبیت طلبی بینالمللی دانست که در مورد گورباچف به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی منجر شد.
ب: مذاکرات هستهای و نتیجه آن یعنی برجام، ناشی از سیاستی است که برای ایران و اهداف آن بسیار دردآور است، همانگونه که مقام معظم رهبری ایران، آیتالله خامنهای، به صراحت میفرمایند: «در برابر آنچه در این معامله به دست آمده، هزینههای سنگینی پرداخت شده است. نوشتهها و گفتههایی که سعی میکنند این حقیقت را نادیده بگیرند و خود را ممنون طرف غربی وانمود کنند با افکار عمومی ملت، صادقانه رفتار نمیکنند.»۲ این سخنان رهبر ایران نشان میدهد که برجام و بهویژه وضعیت کنونی آن که نتیجه خروج یکجانبه آمریکا و همراهی غرب با آمریکاست، شباهت عمیقی با سیاست غرب در تعامل با گورباچف دهه 1980 دارد که تنها بر تبلیغ برخی نتایج کوتاه مدت تعامل شوروی و آمریکا معطوف بود و هرگز هزینههای بسیار سنگین اتحاد جماهیر شوروی در تعامل با آمریکا را بیان نمیکرد!
تعامل شش ساله دولت حسن روحانی و آمریکا برابر همان تعامل نامتقارن و زیانباری است که دولت میخائیل گورباچف با آمریکا برقرار کرده بود و البته به شکست اتحاد جماهیر شوروی در دهه 1980 و وضعیت فاجعهبار کنونی ایران در سال 1400 منجر شده است.
دوم - اصلاحات برای سرنگونی نظام: یکی از درسهای مهم تطبیق سیاستگذاری ایران دوره حسن روحانی و شوروی زمان گورباچف را میتوان سیاستهای اصلاحی ناکارآمد و در نهایت شکست این اصلاحات و تهدید بقای اصل حکومت و نظام سیاسی هر دو کشور دانست. وقتی نتایج سیاستهای دولت یازدهم، دوازدهم و نظام جمهوری اسلامی ایران برای برجام اینگونه سنگین و دردآور است، پرستیژ و تکبر دروغین دولت یازدهم، دوازدهم و شخص حسن روحانی، یادآور سیاستها و پرستیژهای دورغین گورباچف در پایان دوره ابرقدرتی اتحاد جماهیر شوروی است. عدم کارایی و توانایی سیاستگذاری حسن روحانی برای حل مشکلات و اداره کشور موجب میشود تا برخی دستاوردهای اندک و ناچیز همین برجام نیز قربانی ضعفهای دولت شود.
اصلاحات سیاسی و اقتصادی گورباچف که با نامهای "پروستریکا" و "گلاسنوست" در سطح اتحاد جماهیر شوروی که خود نیمی از جهان را اداره میکرد، دارای اهداف بسیار آرمانی و غیرواقعی برای شرایط آن زمان شوروی بود. عدم درک صحیح از سیاستهای غرب، امور داخلی و سیاستگذاری نامناسب گورباچف، موجب شکست این اصلاحات و بلکه شکست ابرقدرت شرق در برابر ابرقدرت غرب و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری شد.
در حالی که متخصصین سیاستگذاری تطبیقی معتقدند که: «یادگیری از شکست دیگر کشورها، بسیار سادهتر از یادگیری از شکست خود است، زیرا فاصله جغرافیایی موجب میشود مشاهدهگران، تقصیری را متوجه افراد داخلی نکنند.»۳ دولتهای حسن روحانی همواره سعی داشتند مشکلات خود را متوجه منتقدین و مخالفین داخلی کنند. در حالی که همه میدانند که قدرت رسانهای، مطبوعاتی و اقتصادی دولت یازدهم، دوازهم و طرفدارانش بسیار فراتر از توان و امکانات منتقدین و مخالفین این دولت بود.
سرگذشت بسیاری از دولتها و کشورهایی مانند اتحاد جماهیر شوروی، عراق، لیبی، تونس، مصر دوران حسنی مبارک و مصر دوران محمد مرسی، ترکیه اردوغانی و … باید درسها و عبرتهای آموزندهای برای دولت روحانی میشد که دل بستن به آمریکا و برجستهسازی گفت وگو و رابطه خیالی با آمریکا اگر در چارچوب یک سیاست کارآمد و همهجانبه نباشد، نهتنها مشکلات را حل نمیکند بلکه بر مشکلات نیز خواهد افزود و حتی به زوال و فروپاشی حکومت نیز منجر خواهد شد.
ایالات متحده آمریکا توانست از همان سیاستی که برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی و فریب دادن گورباچف استفاده کرد، برای مقابله با ایران و فریب دولت روحانی نیز استفاده کند. این سیاست را میتوان در نوشتههای ریچارد نیکسون، رئیس جمهوری اسبق آمریکا به خوبی مشاهده کرد، آنجا که وی در مورد "معامله خوب" با گورباچف مینویسد: «تنها راهی که از طریق آن میتوانیم به یک معامله خوب با مسکو دست یابیم، این است که به گورباچف نشان دهیم بدون این معامله، اتحاد شوروی در موقعیت بدی قرار میگیرد.»۴
اصلاحاتی که حسن روحانی با چشمداشت خوشباورانه به تعامل و روابط با آمریکا و غرب در قالب توافق برجام در نظر داشت، فرجامی بهتر از اصلاحات میخائیل گورباچف نداشته است، زیرا اکنون در سال 1400، ایران در شرایطی بحرانی قرار گرفته و فجایع اقتصادی، اقلیمی و اجتماعی که خود پیامد سیاستگذاری گورباچفی حسن روحانی بود، اصل بقای نظام جمهوری اسلامی را تهدید می کند.
*
حسن روحانی به جای درسآموزی از سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی و گورباچف، در مسیر همان سیاستهای ناکارآمد حرکت کرده است. گویا روح سیاستگذاری گورباچف در حسن روحانی حلول کرده و اصطلاح "روحباچف" (روحانی – گورباچف) را تعریفی مناسب برای فرآیند تشابه و انطباق سیاستهای آنان، ساخته است.
اکنون با توجه به اعتراف صریح مسئولین دولتی مانند: دکتر سیف، رئیس کل بانک مرکزی، دکتر عراقچی مذاکره کننده اصلی برجام، دکتر ظریف و … در مورد مشکلات برجام و بدعهدی آمریکا و غرب بعد از گذشت شش سال از توافق برجام علیرغم اجرای همه توافقات از سوی ایران، مشخص شده که همه آن هیاهوهای رسانهای غرب علیه ایران و دولتهای نهم و دهم برای ترغیب دولت روحانی به توافق بوده است. توافقی که به جای اصلاح و بهبود وضعیت به بدتر شدن وضعیت ایران منجر شده است.
جناب آقای روحانی و برخی ساختارهای خاص سیاستگذاری ایران به جای یادگیری و درسآموزی از موارد مشابه بهخصوص سرگذشت سیاستها و حکمرانی آشفته میخائیل گورباچف، خودشان به فرآیندی وارد شدند که به سرگردانی سیاستگذاری ایران منتهی شده و مصداق برجسته یکی از جملات "اتوفن بیسمارک"، نخستین صدراعظم آلمان و سیاستمدار بزرگ این کشور و اروپا در قرن 19 است که میگوید: «تنها یک احمق از اشتباهات خود میآموزد و نه از اشتباهات دیگران.»5 یعنی احمق کسی است که به جای درسآموزی از اشتباهات دیگران، باید خود در همان موضوع دچار شکست شود تا از شکست خود، درس و عبرت بگیرد.
**
دولت یازدهم، دوازدهم و شخص دکتر روحانی به جای توجه و عبرت آموزی از فرآیند زوال و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و اجتناب از الگوی سیاستگذاری ناموفق و شکست خورده گورباچف، به شیوهای فراگیر در دام سیاستگذاری احساسی در تعامل و عادیسازی روابط با آمریکا گرفتار شد. سیاستگذاری آشفته حسن روحانی به جای عادیسازی یا بهبود روابط ایران و آمریکا، به تنش و تشنج بیشتر میان دو کشور منجر شده و تحریمهای فلج کننده و فراگیر کنونی ایران نیز پیامد همان سیاستگذاری آقای روحانی است.
شرایط کنونی ایران 1400 که قرار بود قدرت اول و برتر اقتصادی، علمی و سیاسی منطقه آسیای جنوب غربی باشد اما حتی در تأمین انرژی خود مانند برق، گاز و دارو و مایحتاج شهروندان خود نیز عاجز شده، اعتراضات مستمر و فراگیر شهروندان را سبب شده است را میتوان نتیجه و پیامد سیاستگذاری هشت سال ریاست جمهوری آقای حسن روحانی دانست که بیشتر بر الگوی تبلیغی و کلامی یا همان سیاستهای اعلامی استوار بوده و با سیاستهای اعمالی و اجرایی در تناقض بوده است!
امیدواریم روح سیاستگذاری گورباچف که در سیاستگذاریهای حسن روحانی حلول کرده و اصطلاح "روحباچف" (روحانی – گورباچف) را ساخته بود، از سیاستگذاری عمومی ایران دور شود و سیاستگذاری عمومی ایران در داخل و نیز سیاستگذاری خارجی ایران با تحولات اثربخش بهبود یابد.
منابع:
۱- رز، ریچارد. سیاستگذاری عمومی مقایسهای. ترجمه: حمیدرضا ملکمحمدی. تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی،1390. ص ۸۵.
۲- پایگاه اطلاع رسانی . ۲۹/۱۰/۱۳۹۴، به آدرس: http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=32009
۳- رز، ریچارد. سیاستگذاری عمومی مقایسهای. ترجمه: حمیدرضا ملکمحمدی. تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی. 1390. ص ۱۴۹.
۴ - نیکسون، ریچارد. ۱۹۹۹پیروزی بدون جنگ. ترجمه: فریدون دولتشاهی. تهران، اطلاعات،1374. ص۱۱۲.
5- درور، حزقل. صلاحیت حکمرانی. ترجمه مسعود منزوی. تهران. دانشگاه عالی دفاع ملی و تحقیقات راهبردی. 1398. چاپ اول. ص 285
نظر شما :