آیا باید منتظر جنگ تهران و تل آویو باشیم؟
دست به ماشه شدن اسرائیل در آستانه روی کار آمدن رئیسی!
دیپلماسی ایرانی - در آخرین دقایق پنجشنبه شب گذشته شاهد حمله به کشتی مرسر استریت در شمال شرقی جزیره «مصیره» در دریای عمان بودیم؛ کشتی که متعلق به اسرائیل است. در جریان این حمله دو نفر از سرنشینان کشتی کشته شدند. پیرو این حادثه برخی رسانههای منطقهای و غربی بلافاصله انگشت اتهام را به سوی ایران گرفته و مدعی شدند پهپادهای ایرانی این کشتی را هدف قرار داده اند. همین جریان سازی اولیه رسانهای کافی بود تا اسرائیل و بعد از آن آمریکا و انگلستان، ایران را متهم ردیف اول در این حادثه بدانند و اسرائیل را محق در پاسخ متقابل ببینند، چنانکه کانال یازده اسرائیل عنوان کرده است که تلآویو برخی اهداف نظامی در ایران را برای انجام عملیات و پاسخ متقابل در نظر گرفته است. این در حالی است که سعید خطیب زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه در توییت دیروز دوشنبه خود هرگونه ماجراجویی ضدایرانی را با پاسخ قاطع و فوری تهران همراه میداند. ضمن اینکه که یک مقام امنیتی بدون ذکر نام هشدار جدی به ایالات متحده آمریکا و انگلستان درباره هرگونه ماجراجویی پیرامون سانحه کشتی اسرائیلی داده است. حال که در آستانه تنفیذ حکم ریاست جمهوری سید ابراهیم رئیسی قرار داریم آیا آغاز به کار دولت سیزدهم با دست به ماشه شدن اسرائیل علیه ایران همراه خواهد بود؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسئله، گفت وگویی را با محسن جلیلوند، استاد و تحلیلگر مسائل بینالملل پی گرفته است که در ادامه میخوانید:
در حالی که کمتر از ۴ ساعت به مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری سید ابراهیم رئیسی باقی مانده است طی ۲۴ ساعت اخیر اخباری دال بر احتمال واکنش نظامی و حمله اسرائیل به اهداف و مواضع ایران به دلیل مورد هدف قرار گرفتن کشتی اسرائیلی مرسر استریت در دریای عمان و کشته شدن ۲ نفر در این حادثه مطرح شده است. در این رابطه روئی شارون، خبرنگار نظامی در کانال ۱۱ اسرائیل عنوان داشت که در پی هدف قرار گرفتن یک کشتی، تل آویو چراغ سبز ایالات متحده و انگلیس را برای انجام عملیات علیه ایران دریافت کرد که گزینههای این عملیات عبارتند از هدف قرار دادن بنادر ایران، حمله به کشتی های نظامی ایران و یا در نازل ترین سطح هدف قرار دادن کشتیای که جمعه گذشته پهپادها از آن پرتاب شدهاند و انفجار در کشتی اسرائیلی را رقم زده اند. حال به باور شما این جار و جنجال های دیپلماتیک و رسانهای در آستانه روی کار آمدن دولت سید ابراهیم رئیسی با چه هدفی در دستور کار اسرائیل، آمریکا و بریتانیا قرار گرفته است؟ آیا به واقع آنچنان که لندن و واشنگتن اعتقاد دارند حمله جمعه گذشته به کشتی اسرائیلی در دریای عمان از سوی جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است و یا تل آویو با موج سواری خواهان انسداد، انزوا و به شکست کشاندن مذاکرات احیای برجام در دولت سیزدهم است؟
در پاسخ به این سوال مهم شما چند نکته مهم را باید مد نظر قرار داد؛ اول آنکه هیچ کدام از طرفین هیچ دلیل مستند و قابل دفاعی برای ادعاهای مطرح شده ارائه نکرده اند. یعنی نه اسرائیل، آمریکا و انگلستان دلیل قانع کننده و مستدلی برای دخالت دادن ایران در حمله به کشتی اسرائیلی ارائه نداده اند و همه چیز در حد ادعاها و اتهام زنی های سیاسی و دیپلماتیک است. در آن طرف هم جمهوری اسلامی ایران تمامی این ادعاها را اتهامزنی واهی می خواند و دلیلی برای رد آنها ندارد، هرچند که اصل بر اثبات قضیه از سوی اسرائیل است. چون این تلآویو است که مدعی است. پس باید اسرائیل هم ادعای خود را ثابت کند. نکته مهم دیگر این است که قطعاً نمیتوان شرایط منطقهای را در ظهور و بروز این اتفاق بیتأثیر دانست. به خصوص که این روزها شاهد خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان و همچنین تلاش برای خارج کردن نظامیان آمریکایی از خاک عراق هستیم. به هر حال مسئله خروج آمریکا از کشور عراق به شدت می تواند روی امنیت اسرائیل اثرگذار باشد. بنابراین این دست تحولات و اتفاقات میتواند با هدف تداوم و تشدید تنش در منطقه، توجیه خوبی برای بقای آمریکا رقم بزند. از طرف دیگر چون تقابل و تخاصم جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل یک تنش ایدئولوژیک و راهبردی است و بقای هر کدام در نابودی طرف مقابل تعریف می شود، لذا انجام این اقدامات و حملات امری عادی است، کما این که طی حیات ۴ دهه ای جمهوری اسلامی ایران شاهد این دست حوادث بوده ایم. به هر حال جمهوری اسلامی ایران نیز در پاسخ به حملات هوایی، پهپادی و موشکی اسرائیل به اهداف و مواضع خود و نیروهای همسویش در سوریه و یا خرابکاری ها و ترورهای هسته ای در ایران و دیگر اقدامات اسرائیل باید پاسخ مناسب و در خوری بدهد و گرنه موازنه تهدید، موازنه امنیت و موازنه وحشت بین دو طرف به هم می خور که هر کدام تبعات و آثار خود را دارد. با این اوصاف حتی اگر حمله به کشتی اسرائیلی در دریای عمان کار جمهوری اسلامی ایران باشد چیز عجیبی نیست، بلکه باید آن را تکهای از پازل یک سلسله کنشها و واکنشهای بین ایران و اسرائیل قلمداد کرد. یعنی قطعاً در آینده دور و نزدیک اسرائیل دوباره پاسخ این اقدام را خواهد داد و بعد از آن تهران هم وارد واکنش متقابل می شود. رویه ای که طی این سال ها تکرار شده است. نکته مهمتر به تغییر دولت ها در جمهوری اسلامی ایران و عدم تاثیر آن بر تشدید و یا کاهش تنش تهران و تلآویوباز می گردد. یعنی هر دولتی در جمهوری اسلامی ایران روی کار بیاید تاثیری بر کاهش و یا افزایش تقابل جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل نخواهد داشت. همانگونه که در طول چهار دولت گذشته هاشمی رفسنجانی، خاتمی، احمدی نژاد و حسن روحانی نابودی اسرائیل در راهبردهای سیاست خارجی و صدر فعالیت های نظامی و امنیتی منطقهای ایران قرار داشته است، در دولت سید ابراهیم رئیسی همین نگاه کماکان در دستور کار خواهد بود. حتی اگر فردی غیر از رئیسی و از جناح مقابل مانند اصلاح طلبان هم روی کار می آمد شرایط به همین منوال بود. هم چنانی که در دوره سید محمد خاتمی هم تقابل و تنش ایران و اسرائیل ادامه پیدا کرد.
اما با توجه به نوع واکنش ها و همچنین چراغ سبز لندن و واشنگتن برای هر گونه واکنش و حمله اسرائیل به ایران و اینکه آمریکا و بریتانیا، تهران را مسئول این اقدام می دانند و معتقدند جمهوری اسلامی ایران باید پاسخ درخوری را دریافت کند، شاهد وقوع اتفاقات پیش بینی نشده، تشدید تنش و درنهایت وقوع جنگ خواهیم بود، به ویژه که تهران هم دیروز دوشنبه سفیر انگلستان را به دلیل مواضع دومنیک راب، وزیر امور خارجه انگلیس در قبال حمایت از اسرائیل و اتهام زنی علیه ایران در حادثه حمله به کشتی اسرائیلی به وزارت امور خارجه فراخواند و همچنین طی توئیت سخنگوی وزارت امور خارجه و نیز هشدار یک مقام امنیتی، هم آمریکا و هم انگلستان را به پاسخ سخت تهدید کرده است؟
همان گونه که قبلا هم در مصاحبه با دیپلماسی ایرانی اشاره کردم وقوع جنگ ها در طول تاریخ محصول برنامه ریزی، تدبیر و محاسبه نیست، بلکه نتیجه مستقیم سوء محاسبه است. در این راستا هیتلر عنوان می کند: "جنگ مانند باز کردن در یک اتاق تاریک است. زمانی که در را باز کنید و پا در اتاق بگذارید، نمی دانید با چه چیزهایی طرف خواهید بود!". از این رو اگر شما جنگ های مهم طول تاریخ را بررسی کنید، هیچ کدام از آنها محصول تدبیر و محاسبه نیست، بلکه در نتیجه سوء تدبیر روی داده است. برای مثال جنگ جهانی اول به واسطه ترور ولیعهد اتریش روی داد و یا خود هیتلر عنوان کرد زمانی که مجارستان و اتریش را تصرف کرد، انگلستان و فرانسه کوچکترین واکنشی نشان ندادند. از این رو هیتلر فکر نمی کرد تنها به واسطه بمباران یک دالان در لهستان آتش شعله های جنگ جهانی دوم با آن وسعت برافروخته شود. شما حتی اگر به تاریخ معاصر و سه جنگی که صدام حسین در منطقه به راه انداخت نگاه کنید، می بینید که همگی محصول سوء تدبیر و سوء محاسبه او بود. لذا این مسئله اجتنابناپذیر است. من امیدوارم که هر کدام از طرفین به سمت سوء محاسبه و سوء تدبیر پیش نروند. خصوصا این که برخی از گروه ها و جریان های تندرو و جنگ طلب در آمریکا، اسرائیل و حتی در ایران به دنبال تحریک همدیگر و تشدید تنش در خاورمیانه هستند. از طرف دیگر معتقدم اگرچه اکنون بستر شکل گیری یک تنش نظامی در سایه افزایش تنش های لفظی میان طرفین شکل گرفته است، اما با بررسی تحرکات نظامی نیروها به خصوص در خلیج فارس میتوان اینگونه نتیجه گرفت که هر تحرک و اقدامی کاملا هوشمندانه اتخاذ می شود. یعنی شناورها، کشتی های جنگی و ناوها زمانی که از کنار هم رد می شوند و یا به هم نزدیک میشوند به همدیگر کدها و پیامهایی را ارسال می کنند. بنابراین این گونه نیست که شناورها، کشتی ها و یا ناوها بدون اطلاع از همدیگر دست به اقدامی بزنند. پس تمام اقدامات و تحرکات، چه از طرف اسرائیل، ایالات متحده آمریکا و چه از طرف نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کاملا مدیریت شده است، به ویژه آنکه ما در طی ماهها و سالهای گذشته به کرات شاهد هدف قرار گرفتن کشتی های ایرانی و اسرائیلی بودهایم که طرفین همدیگر را متهم کرده اند. بنابراین مجددا تاکید می کنم این اتفاقات در همان سلسله کنشها و واکنشها باقی میماند. البته باز هم یادآور می شوم امکان وقوع هر خطای محاسباتی برای وقوع جنگ نیز وجود دارد. ضمنا این نکته را هم باید گفت که حتی اگر این تنش های لفظی نهایتا به یک درگیری نظامی در خلیج فارس ختم میشود، قطعاً این درگیریها مدیریت شده خواهد بود و از یک سطحی بالاتر نخواهد رفت.
حتی اگر بپذیریم تنش ها در سطح سلسله کنش ها و واکنش ها و ضربات مقطعی بین ایران و اسرائیل ادامه پیدا کند باز نکته مغفول مانده در پاسخ نخست شما به چرایی اوج گیری این تنش ها از جانب اسرائیل و اهداف موج سواری تل آویو بر اتهام زنی های سیاسی و دیپلماتیک علیه ایران به واسطه این اقدام در جهت به شکست کشاندن نشست وین برای احیای برجام در دولت سیزدهم بازمیگردد. آیا شما میان این دو مسئله ارتباطی می بینید؟ آیا به واقع اسرائیل با این جنجال آفرینی و حتی دست به ماشه شدن علیه ایران، آن هم در آستانه روی کار آمدن رئیسی سعی در تشدید تنش و ناآرامی در منطقه و بستن درهای دیپلماسی علیه ایران دارد؟
همانگونه که عنوان داشتم در جمهوری اسلامی ایران تغییر دولتها تاثیری بر شدت تقابل با اسرائیل نخواهد داشت و هر دولتی با هر تفکر سیاسی از خاستگاه اصلاح طلبی، اعتدالی و یا اصولگرایی که دولت را در اختیار بگیرد کماکان نگاه ایران به اسرائیل ثابت خواهد ماند، چرا که این مهم جزو راهبردهای غیرقابل تغییر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. مصداق همین نگاه در اسرائیل هم وجود دارد. یعنی تغییر دولتها در اسرائیل هم هیچ گونه تاثیری بر تقابل تل آویو با تهران نخواهد داشت و به تبع آن دولت ها در اسرائیل از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به اقتصاد، سیاست، دیپلماسی، امنیت، فعالیتهای هستهای ایران، توان موشکی، نفوذ منطقهای و دیگر ابعاد دریغ نخواهد کرد. از جاسوسی گرفته تا ترور، خرابکاری، حمله مستقیم نظامی، تهاجم پهپادی، سرقت اسناد، حمله هوایی و موشکی و غیره، حتی از توان سایبری و توان دیپلماتیک هم برای ضربه زدن به ایران استفاده می شود. خلاصه هر ابزاری در هر مسیری که بتواند به ایران در هر بُعدی و با هر درجه ای ضربه بزند در دستور کار دولت های اسرائیل خواهد بود. بنابراین کنار گذاشته شدن نتانیاهو و روی کار آمدن بنت به معنای آن نیست که اسرائیل تغییری در نگاه خود به جمهوری اسلامی ایران دارد. حتی اگر خود لاپید که اکنون وزیر امور خارجه اسرائیل است، نخست وزیر می شد باز همین اقدامات علیه ایران را در دستور کار قرار می داد؛ لاپیدی که نگاه سیاسی منعطف تری در ساختار اسرائیل دارد. پس اینکه دولت رئیسی روی کار باشد یا هر دولت دیگری باعث نخواهد شد که اسرائیل نگاه خود را به جمهوری اسلامی تغییر دهد و به موازاتش هم اینکه نتانیاهو یا بنت، لاپید و ... سر کار باشند تغییری در نگاه اسرائیل به ایران نخواهد داشت. عکسش هم در ایران صدق می کند چون این یک تنش راهبردی است که حیات یکی در گرو نابودی دیگری است.
آن گونه که در اخبار واصله مطرح شده است گویا با فشار لابی صهیونیستی و همچنین حمایت ایالات متحده و انگلستان قرار است این مسئله به شورای امنیت سازمان ملل هم کشیده شود. آیا در صورت تشکیل جلسه در شورای امنیت، قطعنامه ای علیه ایران به تصویب خواهد رسید؟
من بسیار بعید می دانم که در صورت تشکیل جلسه پیرامون این مسئله در شورای امنیت سازمان ملل نهایتاً شاهد صدور قطعنامه ای علیه ایران باشیم. چون از یک طرف صدور قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت، تهران را نسبت به پاسخ و واکنش متقابل بیشتر وا می دارد و از طرف دیگر همین مسئله تاثیر مخربی بر نشست های احتمالی در آینده برای مذاکرات به منظور احیای برجام و دیگر مسائل در دولت سیزدهم خواهد داشت. اینجاست که شاید پیرو سوالات قبلی شما اساساً این جنجال آفرینی ها برای کشاندن ایران به زمین بازی مدنظر اسرائیل باشد. یعنی سناریو برای تشدید تنش و تداوم سلسله کنش ها و واکنش های ایران و نهایتا دور کردن تهران از فضای تعاملی و مذاکره و کشاندن به سمت تشدید تنش و نهایتا اجماع علیه ایران که این مهم مطلوب نگاه دولت بایدن نیست. چون طی ۸ ماهی که از عمر دولت بایدن گذشته است کاخ سفید سعی کرده با مدیریت شرایط، تعدیل تنش ها و آرام کردن فضا، ایران را از رفتن به سمت اقدامات رادیکال و انتحاری دور نگاه دارد. بنابراین در صورت صدور قطعنامه در شورای امنیت علیه ایران به دلیل انفجار کشتی اسرائیلی تمام رشته های دولت بایدن در این مدت را پنبه خواهد شد. ضمن این که در این بین امکان دارد در صورت تشکیل جلسه در شورای امنیت ما با رای مخالف و وتوی روسیه و چین هم همراه شویم.
اما چینی ها و به خصوص روسها روابط بسیار گرم و حسنه ای با اسرائیل دارند پس چه دلیلی دارد که اگر این جلسه شورای امنیت تشکیل شود و نهایتاً اجماع روی صدور قطعنامه علیه ایران شکل بگیرد با وتوی چین و روسیه مواجه شویم؟
همان گونه که اشاره کردید روابط چین و به خصوص روسیه با اسرائیل خوب است، اما قرار نیست این مناسبات خوب تلآویو و مسکو سبب شود که روسیه بازیگر و متحد کلیدی مانند ایران را در منطقه خاورمیانه از دست بدهد. ضمن اینکه جمهوری اسلامی ایران یک وزنه سنگین در جناج و جبهه روسیه و چین علیه آمریکاست. از طرف دیگر با توجه به مواضعی که اسرائیلیها پیرامون حمله به کشتی خود در دریای عمان گرفته اند حتی اتهاماتی را به خود روس ها هم زده اند و عنوان میکنند که این حمله در نتیجه همکاری و حمایت روسیه شکل گرفته است که این نکته میتواند در وتوی قطعنامه احتمالی علیه ایران از جانب روسیه موثر باشد. مضافا در جریان تحولات سوریه ما در مواقعی شاهد بودیم که علی رغم مسئله امنیت اسرائیل به واسطه تحولات سوریه، روسیه قطعنامه علیه جمهوری اسلامی را وتو کرده است. پس هیچ دلیلی وجود ندارد که روسیه بخواهد برای یک مسئله کوچک مانند حمله به کشتی اسرائیلی بخواهد اجازه دهد قطعنامه ای علیه ایران صادر شود. البته تمام این نکات به معنای آن نیست که روسیه، اسرائیل را به خاطر ایران کنار گذاشته است یا به عکس مسکو، تهران را به خاطر تل آویو کنار می گذارد. خیر این چنین نیست بلکه واقعیت آن است که کرملین از آن میزان از هوشمندی، خرد دیپلماتیک و انعطاف سیاسی برخوردار است که توان بالایی در توازن همزمان و توامان روابط با اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران را دارد. مصداق بارز آن تحولات سوریه است که ذیل آن، همکاری روسیه با جمهوری اسلامی ایران نتوانسته خللی در مناسبات کرملین و تلآویو داشته باشد. این یک هنر در امر دیپلماسی است که منافع را در شرایط کاملا متضاد و پارادوکسیکال، آن هم با بازیگرانی که دشمنی و عناد راهبردی با هم دارند در برقراری و توزان روابط با هر دوی آنها تعریف کرد.
با همه این تفاسیر آیا مجموعه حوادث و اتفاقات مذکور باعث توفیق اسرائیل در بستن درهای دیپلماسی و عدم تداوم مذاکرات برای احیای برجام در دولت رئیسی خواهد شد؟
اولاً برجام داریم تا برجام. حتی اگر دولت رئیسی هم مذاکرات را ادامه دهد این برجام جدید دیگر آن برجام سال ۹۴ نخواهد بود. بنابراین تصور من این است که حتی اگر دولت رئیسی مذاکرات را ادامه دهد با نگاهی متفاوت از دولت حسن روحانی خواهد بود. در این رابطه احتمالا مدیریت مذاکرات از وزارت امور خارجه به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی سپرده می شود که در این صورت برجام جدید دیگر برجام گذشته نیست، بلکه یا باید با اهداف و منافع جدید ایران سازگاری داشته باشد یا آمریکا. اینجاست که اسرائیل می تواند وارد عمل شود.
حال به باور شما برجام جدید با منافع آمریکا سازگار است یا ایران؟
منطق قدرت که می گوید آمریکا، آن هم در شرایطی که کشور در ابعاد مختلف به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی با بحران مواجه است و در گوشه و کنار کشور هم شاهد اعتراضات مردمی هستیم. همه این مسائل توان دیپلماتیک کشور را کم رمق کرده است. البته در پاسخ به سوال قبلی شما من این اعتقاد را هم دارم که با توجه به شرایط کنونی احیای برجام و شکلگیری توافق جدید بسیار دور از ذهن است و این ربطی به اسرائیل هم ندارد.
از چه بابت چنین اعتقادی دارید؟
چون هم جمهوری اسلامی ایران روی خواستههای حداکثری خود پافشاری میکند و هم امریکا. از یک سو تهران با توجه به مصوبه مجلس توان هستهای خود را به شدت افزایش داده است و در آن سو آمریکاییها و اروپا خواسته های فرابرجامی را در متن مذاکرات گنجانده اند. بنابراین اگر قرار بود توافقی شکل بگیرد در همین شش دور مذاکرات وین انجام می شد. اما چون شدت و فاصله خواستههای ایران و طرفهای برجامی زیاد بود این توافق حاصل نشد.
ولی برخی معتقدند که حاکمیت در ایران مانع از ایجاد این توافق جدید شد تا این مهم در دولت رئیسی و مطابق با اهداف و منافع جریان حاکم که اکنون قدرت را در داخل یکدست کرده است، پی گرفته شود. ضمن اینکه دیپلماتهای حاضر در نشست وین از فضای مثبت و پیشبرد مذاکرات سخن گفتند. این نکات در تضاد با تحلیل شما قرار ندارد؟
اول آنکه مذاکرات وین ربطی به دولت روحانی و رئیسی ندارد. مدیریت مذاکرات با نظام است. نظام چه با دولت رئیسی و چه با دولت روحانی مذاکرات را مطابق با اهداف خود پیش می برد. پس اگر مذاکرات به نتیجه نرسیده است ارتباطی به دولت رئیسی و روحانی ندارد، بلکه شدت اختلافات و پافشاری طرفین بر خواستههای خود این مذاکرات را به شکست کشاند است. از طرف دیگر قطعا دیپلمات ها برای این که فضای مذاکرات را مثبت جلوه دهند و تاثیر مناسبی بر روند گفت وگو ها داشته باشند برخی مواضع دلگرم کننده را مطرح می کند، این بدان معنا نیست که در دل مذاکرات و پشت پرده همه چیز خوب پیش رود. اگر همه چیز خوب بود که ما شاهد توافق جدید و احیای برجام می بودیم. ببینید در یک کلام واقعیت آن است که جمهوری اسلامی ایران به واسطه اقدامات اخیر خود یعنی افزایش سطح غنی سازی تا ۶۰ درصد، تولید اورانیوم فلزی با غنای ۲۰ درصد، عدم تمدید توافق با آژانس به این ارزیابی رسیده است که میتواند توان چانهزنی دیپلماتیک خود را افزایش دهد و به موازاتش توان فعالیت های هسته ای خود را هم دوچندان کند. ضمن این که از توان دفاعی و نفوذ منطقه ای قابل قبولی هم برخوردار است که هر کدام امتیاز است. در نتیجه میتوان امتیازات بیشتری از آمریکاییها و طرف های برجامی نسبت به توافق پیشین در سال ۲۰۱۵ گرفت. در آن سو آمریکاییها و اروپاییها هم این باور را دارند که با توجه به مجموعه چالشها، بحران ها و مشکلات داخلی کشور در حوزه اقتصادی، معیشتی، بهداشتی و درمانی، اجتماعی و امنیتی به واسطه اعتراضات در کشور، ایران اکنون در ضعیف ترین حالت خود قرار دارد و تحریم ها و سیاست فشار حداکثری تاثیر مخرب خود را گذاشته است. بنابراین بهترین فرصت برای تحمیل کردن خواستههای فرابرجامی به متن مذاکرات جدید شکل گرفته است تا از این طریق بتوان برجام موشکی و منطقه ای را هم شکل داد. اینجاست که شدت فاصله خواستههای دو طرف و پافشاری بر انتظارات سبب شده است که مذاکرات وین به توافق جدید ختم نشود.
اکنون سوالی که ذهن را درگیر میکند این است که آیا تهران در نهایت مجبور به دادن امتیازات موشکی و منطقه ای خواهد شد، چون با توجه به گفته های شما اولا منطق قدرت ایجاب میکند که برجام جدید مطابق با اهداف آمریکا باشد، ضمن اینکه واقعیت های داخلی و بحران های متعدد در کشور هم گویای آن است که اکنون این ایران است که توان ادامه این شرایط را ندارد؟
این مسئله تا حد بسیار زیادی به توانایی دولت سیزدهم در اداره امور باز می گردد. اگر دولت رئیسی بتواند بدون مذاکرات و برجام وضعیت را تعدیل بخشد و شرایط را کنترل کند قطعاً وابستگی تهران به مذاکره کمتر خواهد شد. البته این مسئله بدان معنا نیست که همه چیز گل و بلبل خواهد شد، اما فعلا ایران از این وضعیت بلبشو و غیرقابل کنترل در بستر اعتراضات مردمی خارج می شود. نکته مهمتر این است که باید منتظر ماند و دید که ایالات متحده آمریکا حاضر به دادن چه امتیازاتی و رفع چه تحریم هایی خواهد بود، آن زمان می توان در خصوص واکنش ایران، سطح مذاکرات و امتیازات متقابل تهران دقیق تر سخن گفت. با این تفاسیر فعلا که جمهوری اسلامی ایران این برآورد را دارد که چون برجامی در کار نیست و مذاکرت هم به نتیجه نرسیده است توان هستهای را به بالاترین سطح ممکن برساند، سطح غنی سازی، افزایش تعداد سانتریفیوژها، کاهش همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی را به اوج برساند. در کنارش توان دفاعی و همچنین نفوذ منطقهای و مسائلی از این دست در کنار حمایت از دولت سیزدهم برای مدیریت چالشهای اقتصادی را عملیاتی کند. همه اینها نشان از این دارد که نه تنها ایران در کوتاه مدت حاضر به دادن امتیاز در حوزه موشکی و منطقه ای نیست که حتی در حوزه پرونده فعالیت های هستهای هم مانند برجام در سال ۲۰۱۵ عمل نخواهد کرد. لذا پیرو این نکات بود که تهران در مذاکرات وین مسئله تضمین برای عدم خروج آمریکا و یا هر کشور دیگری از برجام را مطرح کرد و یا اینکه خروج هر کشوری از توافق هسته ای منوط به مجوز شورای امنیت سازمان ملل باشد. در کنار آن بعید می دانم ایران مانند مذاکرات برجامی دولت اول حسن روحانی حاضر به کاهش تعداد سانتریفیوژها و توقف فعالیت های برخی از مراکز هسته ای شود و آن را با سیمان پر کند. به ویژه که اسرائیل با اقدامات خرابکارانه خود در مراکز هستهای ایران را جری تر از قبل کرده است
نظر شما :