روحانی و ظریف در کجای تعیین راهبردهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی قرار دارند؟
تمرکز بایدن مذاکره با نظام است تا دولت ایران
دیپلماسی ایرانی – با مصاحبه رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران در گفت وگو با پایگاه اکسیوس به نظر می رسد که گمانه زنی ها و تحلیل ها پیرامون آن که دولت بایدن به دنبال مذاکره با ایران تا قبل از پایان حیات دولت روحانی و روی کار آمدن دولتی رادیکال و نظامی است به کل در حاشیه قرار گرفت. چرا که رابرت مالی در این مصاحبه خبری چنین عنوان داشت که انتخابات ریاستجمهوری ایران «مؤلفهای» در مذاکرات هستهای بین تهران و واشنگتن برای احیای برجام به شمار نمیرود. دولت آمریکا سرعت مذاکرات را بر اساس انتخابات ایران تنظیم نمیکند. ملاک سرعت این است که این مذاکرات تا چه حد با دفاع از منافع امنیت ملی آمریکا سازگار باشد؛ به عبارت دیگر انتخابات ایران عامل افزایش یا کاهش سرعت هیچ چیز نخواهد بود. حال روشن است که عملا روی کار آمدن هر دولتی در ۱۴۰۰ با هر نگرش، گرایش و آرایش سیاسی عملا تفاوتی در بهبود شرایط نخواهد داشت. اما این نکته آیا به معنای ان است که دولت بایدن تمرکز خود را روی جانه زنی با نظام و حاکمیت در جمهوری اسلامی ایران خواهد گذاشت؟ به واقع برگزاری انتخابات و روی کار آمدن دولت ها در کشور با گرایش های سیاسی تا چه اندازه در ریل گذار سیاست خارجی اثر گذار است؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی و پاسخ به این سوالات، گفت وگویی را با فریدون مجلسی، دیپلمات پیشین کشور و تحلیلگر مسائل سیاسی و بین الملل ترتیب داده است که در ادامه از نظر می گذرانید:
رابرت مالی، نماینده ویژه دولت ایالات متحده در امور ایران در مصاحبه با پایگاه اکسیوس عنوان داشته که انتخابات ماه ژوئن سال جاری/ خرداد ۱۴۰۰ ایران در تصمیم گیری دولت جو بایدن در موضوع مذاکرات برجامی تاثیری ندارد. ما قصد نداریم روند بحث خود را براساس انتخابات ایران تنظیم کنیم؛ سرعت ما در این زمینه براساس اینکه تا چه حد میتوانیم با دفاع از منافع امنیت ملی آمریکا، سازگار باشیم، تعیین میشود. به عبارت دیگر، ما به خاطر انتخابات ایران، سریع یا کُند عمل نمیکنیم. این گفته های مالی نشان می دهد که برای کاخ سفید، دولت سیزدهم با هر نگرش سیاسی ملاک عمل نیست، بلکه تمرکز روی نظام و حاکمیت است. شما تا چه اندازه این گزاره را نزدیک به واقعیت می دانید؟
این گزاره امروز محور فعالیت ها و تحرکات دیپلماتیک آمریکا در قبال است. چرا که کاخ سفید مشخصا از دوره اوباما به این مهم اشراف دارد که تعیین اصول و راهبردهای سیاست خارجی در ایران اساسا در حدود اختیار دولت نیست و روسای جمهور تنها مجری استراتژی های از پیش تعیین شده هستند. لذا ما از زمان ریاست جمهوری اوباما شاهد تغییر لحن سیات خارجی آمریکا در خصوص ایران شده ایم. کما این در همان زمان اوباما ناهم نگاری مستیم به شخص رهبری را شروع کرد و در دوره ترامپ نیز واشنگتن نیک می دانست طرف واقعی مواجهه در تهران نهادها و جناح های انتصابی و حاکمیتی هستند نه نهادهای های انتخابی، به خصوص رئیس جمهور.
پس پیرو نکته شما از این رو بود که نقطه کانونی تقابل ترامپ با جمهوری اسلامی ایران روی افراد و نهادهای حاکمیتی و انتصابی با محوریت سپاه رفت. قرار دادن سپاه در لیست گروه های تروریستی ایالات متحده، ترور سردار سلیمانی و ... با این گزاره تحلیلی معنا پیدا می کند. اما این لحن در دوره بایدن هم کماکان ادامه خواهد داشت؟
یقینا. شاید ادبیات بایدن تفاوت پیدا کند. یعنی احتمال دارد که برخی از تندرویهای دوره دونالد ترامپ تقلیل پیدا کند. به هر حال جمهوری اسلامی ایران کشوری مهم در خاورمیانه است که به آب های آزاد دسترسی دارد و با ۱۵ کشور همسایه است. بنابراین اقتضائات آن با کشوری مانند کره شمالی و یا هر کشور دیگری به شدت متفاوت است. اما با این وصف در سطح راهبردی مسیر بایدن هم کاملا مشخص است. از این روست که دولت بایدن اجازه آزاد شدن پول های بلوکه شده ایران در دیگر کشورها مانند کره جنوبی را نداد که با واکنش وزارت امور خارجه مواجه شد. به ویژه که برای ساختار سیاسی در ایالات متحده مشخص شده در رابطه سیاست خارجی ایران، دولت کاره ای نیست، بلکه تنها مجری سیاست های دیکته شده است که در نهایت باید بار تمام مسئولیت ها، بار تمام خرابکاری های خود و دیگران، بار اشتباهات، اقدامات و تصمیمات های نابجا در منطقه و خلاصه بار تمام آن چه که شده و نشده را بپذیرد، بی آن که دیگری را مقصر معرفی کند.
حال با این مصاحبه رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران در گفت وگو با پایگاه اکسیوس به نظر می رسد که گمانه زنی ها و تحلیل ها پیرامون آن که دولت بایدن به دنبال مذاکره با ایران تا قبل از پایان حیات دولت روحانی و روی کار آمدن دولتی رادیکال و نظامی است به کل در حاشیه قرار گرفت یا کماکان می توان عنوان کرد که بایدن خواهان مذاکره با دولت روحانی تا پیش از پیان حیات سیاسی دولت دوازدهم است؟
خیر به گمان من دولت بایدن کماکان خواهان مذاکره با دولت روحانی است، اما تمرکز بایدن روی جنبه حاکمیتی روحانی است تا جنبه اجرایی او در قامت رئیس جمهور. خصوصا که روحانی در این هشت سال به وضوح نشان داده که محور تلاش هایش برای اجرای منویات حکومتی است، اگرچه در برهه هایی به آن نقد دارد و یا مخالف آن است، اما در نهایت باید آن را اجرا کند. البته در انتخابات سال ۹۲ و شعار کلید برای حل مشکلات، افکار عمومی در کشور به این ارزیابی رسیده بود که روحانی با استقلال عمل بیشتر، مجری نگاه ها و سیاست های خود خواهد بود در صورتی که اکنون پس از گذشت عمر دو دولت یازدهم و دوازدهم، نه تنها خبری از استقلال رویه دولت های او و شخص روحانی در هیچ زمینه ای دیده نمی شود، بلکه در شکل به مراتب پررنگ تری از دولت های پیشین منویات حکومتی را اجرای می کند. همین نکته سبب شده که، هم ملت و هم بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای با محوریت ایالات متحده حساب جدی روی دولت روحانی باز نکنند. پس بایدن نه وقت کشی می کند تا دولت سیزدهم روی کار بیاید و نه عجله خواهد که تا پیش از پایان عمر دولت روحانی مذاکره و احیای برجام را عملی کند. از این رو رابرت مالی به درستی عنوان کرده است که آمریکا به خاطر انتخابات ایران، روند مذاکرات و تحرکات دیپلماتیک خود را سریع یا کُند نمیکنند. یا در مواضع دیگری عنوان کرده است که تنها راه پیش رو مذاکره مستقیم ایران و ایالات متحده آمریکا برای احیای برجام است و یا در بخش دیگری از سخنان خود این گونه بیان می دارد که آمریکا امتیازات یک جانبه ای برای ایران تا زمان بازگشت از تمام اقدامات کاهش تعهدات برجامی نخواهد داد، چون تغییر دولت ها تغییری در نگاه تهران ایجاد نخواهد کرد. فلذا تمرکز بایدن مذاکره با نظام است تا دولت ایران.
اما جناب مجلسی شما درصدی، ولو اندک را برای نقش آفرینی انتخابات، تغییر دولت و روی کار آمدن افرادی با نگرش هاس سیاسی به عنوان رئیس جمهوری در تعیین اقتضائات سیاسی، امنیت و دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران قائل نیستید؟ آیا به واقع در دوره رهبری دوم انقلاب از سال ۱۳۶۸ تا به اکنون با روی کار آمدن هاشمی رفسنجانی، سیدمحمد خاتمی، محمود احمدی نژاد و حسن روحانی تغییری در وضعیت کشور ایجاد نشد؟ آیا ایران هاشمی با ایران خاتمی و ایران احمدی نژآد با حسن روحانی تفاوتی در مقوله سیاست خارجی نکرده است؟
بله کسی منکر این تفاوت ها نیست.
پس شما هم معتقدید که دولت ها با گرایشات و نگرش های سیاسی خاصشان نیز در حوزه تعیین اقتضائات سیاست خارجی ایران اثرگذاری خود را دارند؟
ولی باید بپذیریم که در این مسئله، دولت به دولت این اثر گذاری رو به کاهش گذاشته است به گونه ای که اکنون شاهد کمترین اثر و نقش آفرینی مستقل دولت در امر سیاست خارجی کشور هستیم. یعنی از زمان هاشمی رفسنجانی تا دولت روحانی تصدی گری دیگر نهادها و دیپلماسی موزای به قدری پررنگ شده که عملا دولت تابعی از این مسیر دیکته شده است. شما در همین سفر رئیسی به عراق و یا مهمتر از آن سفر قالیباف به روسیه و حواشی و هزینه های دیپلماتیکی که ذیل هر دو سفر برای کشور پیش آمد، دیدید که دولت عملا به هیچ حساب آمد. کما این که قبل تر هم در سفر بشار اسد به ایران و نمونه های فراوان دیگر خصوصا تعیین برخی سفرا در کشورهای حساس عملا دولت، وزات امورخارجه و شخص محمد جواد ظریف در حاشیه قرار دارد؛ به طریق اولی خود روحانی هم به همین ترتیب. پس در پاسخ روشن به سوال شما باید گفت که سهم تاثیر دولت ها با گرایشات و نگرش های سیاسی خاص خود از سال ۱۳۶۸ و شروع دوم دوم رهبری در حوزه تعیین اقتضائات سیاست خارجی ایران، اگر نگوییم به صفر رسیده، اما تقریبا به صفر نزدیک شده است. نکته بسیار مهمتری که در سایه مسائل یاد شده باید عنوان کرد این است که چون در این ۳۱ سال بعد از سال ۱۳۶۸، ملت شاهد کاهش تاثیر دولت ها در امور راهبردی کشور از تعیین چارچوب های اقتصاد تا سیاست خارجی، امنیت، مسائل سیاسی داخلی و ... بوده است که بروز و ظهور کاملش در دولت روحانی روی داد دیگر رغبتی به مشارکت در انتخابات ندارند چون نیک می دانند که حضور و یا عدم حضورشان، اولا در تعیین رئیس جمهور مدنظرشان اثر گذار نیست؛ در ثانی اگر هم اثر گذار باشد، دایره عمل و اختیار چندانی ندارد. پس یقینا، هم به واسطه انبوه مشکلات، چالش ها و بحران های کنونی کشور به ویژه در حوزه اقتصاد و معیشت و نیز به دلیل آن که جامعه احساس می کند حضور در انتخابات و تغییر دولت، تغییری مثبت در امور کشور ندارد روند کاهش مشارکت مشخصا از انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ماه سال گذشته آغاز شده است و به احتمال قریب به یقین در انتخابات خرداد ۱۴۰۰ رکورد کاهش مشارکت انتخابات دوم اسفندماه ۹۸ شکسته خواهد شد.
اگر تحلیل شما را بپذیریم اما روند سیاسی داخلی در کشور خلاف آن را به ما نشان می دهد. چون شنیده ها در آستانه انتخابات حکایت از آن دارد که محمد جواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه یا به اصرار و یا خواست خود نیم نگاهی به کرسی پاستور دارد. حال سوال اینجاست که اگر در این هشت سالی که از عمر وزارت امور خارجه ظریف می گذرد و به محدویت ها، هم در امر سیاست خارجی و هم در حوزه کلان تر دولت و رئیس جمهور واقف است چرا داعیه ریاست جمهوری دارد؟
ابتدا به ساکن باید این نکته را در نظر گرفت که تفاوت جدی بین یک دیپلمات و سیاست مدار و دولتمرد وجود دارد. دیپلمات و مشخصا سفرا و رایزن های هر کشور مطیع امور تعیین شده در سیاست خارجی آن کشور هستند. لذا دیپلمات ها علیرغم میل باطنی و حتی مخالفت باید در آن مسیر گام بردارند. اما دولتمرد و یک سیاست مدار مانند ظریف اگر چه وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و رئیس دیپلمات ها است، اما اوست که باید ذیل جلسه با هیات دولت و رئیس جمهور پیرامون مسائل گوناگون در دیپلماسی تعیین کند که چه بشود یا نشود. حال که این امر در عمل روی نمی دهد منطقی آن بود که از مدت ها پیش و در همان دولت یازدهم استعفا می داد.
اما ظریف که استفعا داد، پذیرفته نشد!
دقیقا نکته همین جاست. پذرفته نشد چون بر خلاف عُرف سیاسی و دیپلماتیک تمام کشورهای جهان استعفای ظریف به عنوان وزیر امور خارجه در جمهوری اسلامی ایران معنایی غیر از استفعا پیدا می کند و می تواند زمینه برای محاکمه و دادگاهی شدنش را فراهم کند. چون استعفایش به معنی کناره گیری تلقی نمی شود، بلکه تقابل و عناد با سیاست خارجی جمهوری اسلامی قلمداد می شود. اما در ادامه پاسخ به سوال قبلیتان ابتدا به ساکن باید یادآور شد که تاکنون محمدجواد ظریف هیچ موضعی به صورت رسمی در خصوص شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نداشته است و همه این مسائل در چارچوب گمانهزنیهای سیاسی و رسانهای در آستانه انتخابات خردادماه ۱۴۰۰ قابل ارزیابی است. به هرحال در این هفتهها و ماههای منتهی به انتخابات احتمال و گمانه زنی هایی زیادی پیرامون حضور افراد برای تصدی کرسی پاستور مطرح میشود. باید منتظر ماند و دید در نهایت رقابتها چه سمت و سویی پیدا می کند و چه افرادی از فیلتر شورای نگهبان رد خواهند شد؟ ضمن آن که محمد جواد ظریف با تجربه خود در حوزه سیاست خارجی طی ۴۰ سال گذشته و نیز آموخته های خود در هشت سال اخیر به عنوان وزیر امور خارجه به این یقین رسیده است که حتی اگر هم بخواهد در انتخابات شرکت کند بسیار بعید است که اجازه ای برای حضور او در انتخابات ریاست جمهوری داده شود. اینها علاوه بر آن است که حتی اگر ظریف از فیلتر شورای نگهبان هم رد شود منطق و عقل سیاسی حکم می کند که ظریف از حضور در این انتخابات صرف نظر کند. چرا که ظریف حتی در صورت انتخاب شدن سرنوشتی بهتر از دولت حسن روحانی پیدا نخواهد کرد. البته من با شناختی که ازآقای ظریف دارم بسیار بعید میدانم که در این انتخابات شرکت کند. بنابراین بسیار بعید می دانم که ظریف فریب این بازیهای سیاسی و رسانه ای را بخورد و در بازی از پیش تعیین شده و از پیش بازنده شرکت کند.
نظر شما :