مدل ۳+۳ بهترین فرمول موجود از دریچه ایران است
تور دیپلماتیک قفقازی ظریف؛ تلاش برای گل زدن در وقت اضافه
نویسنده: الیاس واحدی، کارشناس مسائل ترکیه و قفقاز
دیپلماسی ایرانی: تحرکات دیپلماتیک دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، طی چند ماه اخیر و بعد از وقوع جنگ 44 روزه قره باغ، هرچند عمدتا به دو سفر شبیه به تور دیپلماتیک قفقاز و ترکیه توسط آقایان عراقچی و ظریف منحصر می شود و در این زمینه، ایران کم کارتر از دو بازیگر دیگر یعنی روسیه و ترکیه بوده ولی همین دو اقدام دیپلماتیک، جدی ترین تلاش های ایران برای تاثیرگذاری در منطقه قفقاز جنوبی نه تنها در دو دوره دولت حسن روحانی بلکه در دولت های محمود احمدی نژاد و محمد خاتمی نیز بوده است. این امر نشان دهنده این است که اساسا قفقاز جنوبی جایگاه در خورتوجهی در سیاست خارجی ایران نداشته و در سال های پیش، منطقه خاورمیانه و کشورهای عربی بیشتر مدنظر ایران بوده است.
اهمیت تورهای دیپلماتیک به کشورهای ذینفع در یک منطقه به مراتب بیشتر از سفر به یک کشور است به ویژه وقتی این قبیل سفرها منجر به ترسیم سیاست های منطقه ای کشور شوند. در سفر اخیر وزیر امورخارجه ایران، سفر به منطقه استراتژیک نخجوان نیز که بعد از تحولات اخیر در قره باغ، گلوگاه همگرایی منطقه ای به شمار می رود نشان می دهد که رئیس دستگاه دیپلماسی ایران بعد از واکنش های نه چندان درست ناشی از فشار فضای سیاست داخلی، به اهمیت منطقه قفقاز جنوبی و در مقیاسی بزرگ تر منطقه اوراسیا پی برده و در ماه های پایانی دولت تدبیر و امید در پی زدن گل در وقت اضافه است.
این دولت 8 سال وقت داشت تا کم کاری دولت های قبلی در این منطقه را جبران کند ولی ظاهرا در وقت قانونی بازی، از این مهم غفلت کرده است.
البته پی بردن به حساسیت این منطقه و توجه به جمهوری آذربایجان به مثابه کشوری مستقل با خواسته های ملی مشروع، خود فرصت مغتنمی است زیرا دولت های قبلی جمهوری اسلامی ایران به رغم موضع گیری صریح مقام معظم رهبری (سال1372) تا زمان آشکار شدن پیروزی قطعی جمهوری آذربایجان در جنگ اخیر قره باغ (1399) به مدت 27 سال، حتی حاضر نبودند قره باغ را به طور رسمی متعلق به جمهوری آذربایجان بدانند که این امر یکی از دلایل کنار گذاشته شدن ایران از پروژه های اقتصادی این کشور بود. وزیر امورخارجه ایران در دولت رئیس جمهور قبلی، به عدم مشارکت ایران در خط لوله گازی نابوکو که برآیند سال ها بی توجهی به ظرفیت های واقعی منطقه و موضع گیری های سیاسی نادرست بود، با این جمله پاسخ داد: «نابوکو نمایش لوله های خالی است». یعنی در گذشته ما با پاک کردن صورت مساله و کم اهمیت نشان دادن موفقیت های دیگران، کنار ماندن از این تحولات را توجیه کرده ایم.
الآن نیز بهانه برای توجیه کم کاری و عدم توجه به این منطقه زیاد است. اینکه بگوییم: این یک بازی بین ترکیه و روسیه است. می خواهند پای ایران را به مناقشه قره باغ بکشند. آذربایجان در جنگ به طور واقعی پیروز نشده و مناقشه هنوز پابرجاست. آذربایجان متحد اسرائیل در برابر ایران است. حضور تروریست ها و سیاست های پان ترکیستی ترکیه در منطقه تهدید علیه ایران است و .... در واقع کلاهی است که ما آگاهانه سر خودمان می گذاریم. زیرا فرآیند تحولات اساسی در این منطقه آغاز شده و ارمنستان به مثابه عنصر ناراضی از شرایط کنونی نیز به دلایل نظامی و اقتصادی، چاره ای جز همراهی با بقیه بازیگران ندارد.
اگر نگاه بازیگران خارج از منطقه را نیز در رابطه با تحولات قفقاز جنوبی بررسی کنیم در می یابیم که این نگاه ها یا حمایت کننده هستند یا پذیرش از سرناچاری محسوب می شوند. چین قدرت برتر جهان آینده، برای کریدورهای خود به قفقاز با ثبات به شدت نیاز دارد و این تحول را زمینه ای برای همکاری تؤام با کنترل نفوذ روزافزون روسیه نیز به حساب می آورد. اروپا و آمریکا نیز مانند مناقشه گرجستان در سال 2008 به پذیرش شرایط جدید مجبور هستند و در این منطقه مانند اوکراین دستشان در برابر روسیه باز نیست. البته در اوکراین نیز به رغم دسترسی های جغرافیایی، قدرت های غربی بجز تحریم روسیه، اقدام دیگری نتوانستند انجام دهند.
هندوستان، قدرت جهانی نوظهور نیز کریدور شمال – جنوب را در گرو ثبات در قفقاز جنوبی می داند. قفقاز جنوبی از سه جبهه خشکی شمال، جنوب و غرب توسط سه قدرت مجاور منطقه ای روسیه، ایران و ترکیه احاطه شده و از جبهه دریای خزر در شرق به منطقه ژئو استراتژیک دیگری به نام آسیای میانه متصل است که آن منطقه خود جبهه غربی نفوذ چین محسوب می شود. مزیت ایران در این منطقه در مقایسه با روسیه و ترکیه این است که مسکو و آنکارا به ترتیب با تفلیس و ایروان مناسبات خصمانه دارند ولی تهران فارغ از این ویژگی منفی، روی کاغذ پتانسیل همگرایی بیشتری دارد و به اجرا درآوردن این توان بالقوه عزم راسخی را می طلبد.
فرمت همکاری شش جانبه پیشنهادی اردوغان در باکو که از سوی وزیر امور خارجه ترکیه اخیرا به صورت 3+3 معرفی شده از الآن در برخی رسانه های ایران به منزله گنجاندن ایران در کنار ارمنستان و گروه بازندگان درک شده که نشان از عدم آگاهی و بی دقتی در این مساله دارد. زیرا منظور از 3+3 سه کشور واقع در قفقاز جنوبی (آذربایجان، ارمنستان و گرجستان) و سه کشور مجاور منطقه (روسیه، ترکیه و ایران) است و سال ها پیش، ایران از پیشنهاد دهندگان این فرمول بوده است. در این زمینه لازم است مردان عرصه دیپلماسی اسیر احساسات متأثر از فضای رسانه ای داخل کشور نشوند. زیرا اساسا فن دیپلماسی با سیاست ورزی داخلی متفاوت است و حتی برخی اندیشمندان بر این باورند که دیپلمات برای موفقیت، باید جهت گیری سیاسی داخلی و وابستگی حزبی را کنار بگذارند.
مدل 3+3 برای تأمین صلح و ثبات و همگرایی در قفقاز جنوبی، مناسب ترین فرمول از دریچه منافع جمهوری اسلامی ایران است به شرطی که سایر مدل های پیشنهادی از جمله مدل 2+3+3 (سه کشور قفقاز جنوبی+ سه کشور مجاورقفقاز جنوبی+ آمریکا و اتحادیه اروپا) که زمزمه های آن وجود دارد، پذیرفته نشود. البته این پذیرش عمدتا به تصمیم روسیه و ترکیه بستگی دارد و تا زمانی که این دو امتیازی اساسی از غربی ها نگیرند، تن به این فرمول نخواهند داد. همچنین اگر ایران مانند مذاکرات روند آستانه در باره سوریه، همواره در پای میز حاضر باشد، احتمال ورود آمریکا و اروپا به فرمول قفقاز جنوبی بسیار ضعیف خواهد بود. در این راه شاید رئیس دستگاه سیاست خارجی کشور نتواند تا پایان دولت کار را به نتیجه برساند ولی اگر درگیر بازی های سیاسی داخلی و نیم نگاهی به انتخابات آتی ریاست جمهوری نشود، می تواند مسیر مناسبی برای دولت و وزارت امور خارجه آینده ریلگذاری کند.
در ضمن توجه به این نکته اساسی نیز لازم است که کشورهای قفقازجنوبی و آسیای مرکزی پدرخوانده یا برادر بزرگتر نمی خواهند، آنها در صورت شرایط برابر، حاضرند با همسایگان قدرتمند خود همکاری کنند. این واقعیت را روسیه و ترکیه با آزمون و خطا در سال های گذشته بخوبی دریافته اند و زمان آن رسیده است که ما نیز این واقعیت را نه تنها در همسایگان شمالی بلکه در خاورمیانه (عراق، سوریه و ...) نیز مد نظر قرار دهیم.
نظر شما :