آینده قفقاز فراتر از جنگ قره باغ
هدف اتصال زمینی آذربایجان به نخجوان است!
نویسنده: اسلام ذوالقدرپور، دانشجوی دوره دکتری سیاستگذاری عمومی
دیپلماسی ایرانی: سیاستگذاری عمومی، جهانی است بسیار پیچیده از نیات، اهداف، دادهها... و مسیرهای تعیین شده برای تحقق یک سیاست که بتواند منافع و نیات سیاستگذار را محقق کند. پیچیدگی سیاستگذاری یک عامل ناکارآمدی محسوب نمیشود، زیرا یک سیاستگذاری کارآمد و اثربخش همواره برای رقیبان و عامه شهروندان پیچیده نشان داده میشود، در حالی که دارای خط سیری بسیار ساده و قابل درک برای کارشناسان توانمند است.
یکی از پیچیدهترین حوزههای سیاستگذاری عمومی هر کشور به سیاستگذاری خارجی و روابط بینالمللی اختصاص دارد که در میدان عمل با سیاستهای اعلامی تفاوتهای بسیاری دارد. سیاست خارجی و روابط بینالمللی بازیگران نظام جهانی همواره دارای یک هویت خاص همراه با پیشینه سیاسی، ایدئولوژیک، اقتصادی و ... است که در نهایت زیر عنوان سیاستگذاری خارجی خود را نشان میدهد.
سیاستگذاری خارجی از اهمیت بسیاری برخوردار بوده و در نظام بینالملل به مثابه "راز بقای" هر بازیگر این نظام است. سیاستگذاری خارجی یا راز بقا در نظام بینالمللی هم برای خود سیاستگذار و هم برای سایر بازیگران نظام بینالمللی از اهمیت برخوردار بوده و بسیاری از رویدادها و تحولات جهانی نیز بر محور سیاستگذاری خارجی بازیگر یا بازیگران معدودی در نظام بینالمللی استوار است.
سیاستگذاری خارجی کارآمد و اثربخش را میتوان سیاستگذاریای دانست که ظاهر پیچیده و گمراه کننده داشته و مطابق آرمانهای مطرح جهانی باشد، اما در باطن بر نوعی سادهسازی و الگوی قابل تحقق نیات و اهداف سیاستگذار استوار باشد.
آسیای جنوب غربی طی یک دهه اخیر همواره یکی از مناطقی است که مورد علاقه سیاستگذاران بزرگ نظام بینالمللی بوده و سیاستگذاریهای بسیاری را برای آن طراحی و اجرا کردهاند. آسیای جنوب غربی را میتوان کلاس درسی شلوغ از سیاستگذاران کوچک و بزرگ، پیروز و شکست خورده، هوشیار و خوابزده، ... و نمونه برجسته مدل سیاستگذاری "سطل زباله" دانست که سیاستهای سامانمند، نابسامان، کارآمد و ناکارآمد فراوانی در آن ذخیره شده، تنها سیاستگذاران هوشیار و زیرک توان موفقیت و پیروزی در این میدان نبرد سیاستها را دارند.
طی دو ماه گذشته موج جدیدی از تنشها و تشنجهای شدید و گسترده بخشی از آسیای جنوب غربی را فرا گرفته که در کنار مسئله صلح اعراب و اسرائیل، نمود اصلی آن حوزه قفقاز و در جنگ شدید و خسارتبار میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان به خوبی قابل مشاهده است.
حنگ گسترده و شدید میان آذربایجان و ارمنستان که در دور جدید خود بیش از هزاران کشته و زحمی بر جای نهاده و ظهور تنش و ناامنی در سراسر منطقه قفقاز را سبب شده، دارای پیچیدگیهای خاص در سیاستگذاری است که تلاش دارد نیات و اهداف اصلی سیاستگذاران تنشآفرین را تا حد ممکن پنهان کند و تنها در ظاهر به مسئله آزادسازی قرهباغ از اشغال ارمنستان تکیه کنند!
خوشخیالی و سادهاندیشی است که جنگ کنونی قرهباغ میان ارمنستان و آذربایجان را یک نزاع دو بازیگر معمولی و کوچک منطقهای برای تصرف یا آزادسازی بخشی از سرزمین یکدیگر قلمداد کنیم. جنگ قره باغ و تحولات آن تاکنون نشان از یک سیاستگذاری عمیقتر و گستردهتر برای کل قفقاز بزرگ و حتی آسیای جنوب غربی دارد، سیاستگذاری عمیقی که نتایج و پیامدهای ژئوپلیتیکی آن میتواند برای برخی بازیگران منطقهای مانند ایران و روسیه بسیار ویرانگر و دردناک باشد.
برای درک بهتر برخی نتایج و پیامدهای احتمالی سیاستگذاران پنهان جنگ کنونی قرهباغ که مبتنی بر تغییرات بزرگ ژئوپلیتیکی و سرزمینی بوده، سبب تغییر موازنه قدرتهای بزرگ منطقهای نیز خواهد شد، به چشم انداز سیاستگذاری جنگ قرهباغ در چند محور پرداخته میشود:
یکم – قفقاز زیستگاه جدید ناامنی و تروریسم: در حالی که در جهان اول و کشورهای توسعه یافته بحث حرکت و انتقال سرمایه، فناوری، نیروی کار (نخبگان) مطرح بوده و این تحرکات را سبب رشد و توسعه میدانند، در آسیای جنوب و غربی و شمال آفریقا بحث بر سر موجهایی از حرکت و انتقال خشونت و تروریسم است.
موجهای حرکت و انتقال تروریسم که در سراسر منطقه آسیای جنوب غربی و شمال آفریقا مشاهده میشود را باید یکی از مؤلفههای قدرتنمایی قدرتهای بزرگ منطقهای و فرامنطقهای در این حوزه بزرگ جغرافیایی قلمداد کرد که به ابزار اصلی سیاستگذاران هژمونیخواه منطقه تبدیل شده است.
در حالی که نخبگان توانمند و کارآمد علمی، فرهنگی، اجتماعی و ... کشورهای آسیای جنوب غربی و شمال آفریقا در خارج گریز از کشورهای خود هستند، فرآیندی مخرب تحت عنوان حرکت و انتقال تروریسم یا همان "نخبگان مزدور خشونت طلب" در سراسر منطقه در حال تثبیت و تقویت است! این نخبگان خشونتطلب یا همان تروریستها، از سوی برخی قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی، در چارچوب اهداف سیاستگذاران تسلطجوی خود از مراکز اصلی آموزش و پرورش خود در افغانستان، سوریه، عراق، سودان و ... به مناطق مورد درگیری در لیبی، یمن و در حال حاضر به قرهباغ اعزام میشوند.
طی دو ماه اخیر هشدارهای فراوانی از سوی دو طرف جنگ قرهباغ (آذربایجان و ارمنستان) پیرامون استفاده از ستیزهجویان مزدور (تروریستهای اجارهای) تعلیم دیده در سوریه در منطقه قرهباغ شنیده شده که برخی فیلمها از اعترافات تعدادی از این مزدوران نیز منتشر شده و به صراحت نقش دولت و ارتش ترکیه در جمعآوری و اعزام صدها مزدور سوریهای به قرهباغ را بازگو میکنند.
به نظر میآید برخی بازیگران منازعه قرهباغ مانند دولت ترکیه به سیاستگذاری فراتر از این منازعه چشم دوختهاند. اعزام، تثبیت و تقویت تروریستهای مزدور سوریهای و ... به قرهباغ را میتوان یک سیاستگذاری خشونتساز برای آینده قلمداد کرد که قرهباغ و قفقاز را به زیستگاه جدیدی برای تروریستهای بدون وطن تبدیل خواهد کرد.
همانگونه که دولت ترکیه تروریستهای حاضر در سوریه را برای تقویت ارتش و نیروهای طرفدار خود در لیبی به این کشور (لیبی) اعزام کرد و لیبی را به محلی برای زندگی و تقویت تروریسم در شمال آفریقا تبدیل کرد، اکنون نیز اعزام تروریستهای حاضر در سوریه به قرهباغ را میتوان یک سیاستگذاری بسیار مخرب از سوی دولت اردوغان برای گسترش ویروس تروریسم در قفقاز دانست که در چارچوب اهداف و نیات چشمانداز 2023 ترکیه طراحی شده است.
علیرغم تکذیب دولتهای آذربایجان و ترکیه پیرامون استفاده از تروریستهای سوریهای در قرهباغ، فیلمهای اعتراف و حتی سخنان مسئولین روسیه، ارمنستان، اروپا و حتی ایرانی به صحت ادعای استفاده آذربایجان و ترکیه از تروریستهای سوری در جنگ قرهباغ افزوده است. سخنان و هشدارهای سران ایران بهخصوص رهبر ایران حضرت آیتالله خامنهای، سرلشکر سلامی، فرمانده کل سپاه و محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران پیرامون حضور و تحرک تروریستهای مزدور سوریهای در قرهباغ و نزدیکی مرزهای ایران را میتوان نمونههای برجسته صحت ادعای تروریستپروری آذربایجان و ترکیه در قفقاز محسوب کرد.
زیستگاه جدید تروریسم و ناامنی درست در مرزهای شمالی (شمال غربی) ایران و حوزه حساس به موضوعات قومی و زبانی را میتوان یک هشدار سطح بالا برای سیاستگذاران و حاکمان ایران دانست که از هم اکنون با اهداف و نیات سیاستگذاران ایجاد زیستگاه جدید تروریسم قرهباغ یعنی تحریک احساسات و عواطف قومی و زبانی به مقابله بپردازند.
دوم - نقش ترکیه به عنوان دولت آتشافروز: در بسیاری تحولات آسیای جنوب غربی و شمال آفریقا در یک دهه گذشته ردپای یک دولت قدرتطلب و نظمشکن منطقهای که خواهان نقشی جهانی بوده، مشخص و نمایان است. این دولت تنشآفرین و ضد نظم را باید دولت ترکیه و در چارچوب اهداف و نیات قدرتطلبانه رجب طیب اردوغان دانست که همواره در تمامی رویدادهای منطقه و بهویژه خشونتها و جنگها حاضر بوده و یکی از بنیانهای بینظمی طی یک دهه اخیر بوده است.
دولت ترکیه علیرغم تلاش اولیه و مسالمتآمیز برای جهانیسازی الگوی حکمرانی اردوغان در جهان اسلام، شمال آفریقا و ...، به مرور زمان به سیاستها و تاکتیکهای سخت و حتی نظامی برای نفوذ و تحمیل الگوی حکمرانی اردوغان متوسل شده و به مرحله تلاش برای سلطه بر دولتهای منطقه رسیده است!
در تحولات قرهباغ بهخصوص تشدید و ادامه جنگ میان دو کشور آذربایجان و ارمنستان نیز دولت ترکیه به ایفای نقش اصلی پرداخته است. دولت ترکیه علاوه بر تقویت نظامی و تسلیحاتی گسترده آذربایجان، به تهییج و تحریک سران آذربایجان، شهروندان ترکزبان سایر کشورها در چارچوب یک برخورد دینی و قومی نیز پرداخته و بر شدت و زمان جنگ قرهباغ افزدوه است.
بخش اصلی منازعات منطقه بر اهداف و نیات قدرتطلبانه و کشورگشایی رئیس جمهوری ترکیه، رجب طیب اردوغان استوار است که برای دستیابی به اهداف و نیات خویش برای کسب جایگاه قدرت مطلق آسیای جنوب غربی و شمال آفریقا، اینبار قفقاز و مسائل قرهباغ را در دستورکار سیاستگذاری خود قرار داده است.
سوم - آینده قفقاز و آسیای جنوب غربی در بحران قدرتطلبی آذربایجان: جنگ دو ماه گذشته قرهباغ و مواضع سخت طرفین این منازعه بهخصوص آذربایجان و ترکیه را باید در یک چشمانداز تغییر بنیادین ژئوپلیتیکی در آسیای جنوب غربی و بهویژه قفقاز بزرگ بررسی کرد. چشماندازی راهبردی که میتواند به هژمونی کامل ترکیه بر منطقه منجر شده و سایر بازیگران اصلی مانند ایران، روسیه، مصر و عربستان و حتی پاکستان را در تنگنای چالشها و بحرانهای شدید قرار دهد.
با توجه به روند کنونی آزادسازی مناطق اشغالی قرهباغ از سوی آذربایجان و تنها ماندن ارمنستان در صحنه جنگ، آزادسازی تمام قرهباغ را میتوان فرآیندی اجتنابناپذیر در این دوره از منازعه قرهباغ دانست. این روند آزادسازی مناطق اشغالی قرهباغ را نمیتوان پایان منازعات قفقاز و بهویژه دو کشور آذربایجان و ارمنستان محسوب کرد، زیرا فرآیند قدرتیابی آذربایجان که طی چند دهه اخیر با تقویت ارتش و تجهیزات نظامی پیگیری شده است، با نیت و هدف اتصال زمینی خاک آذربایجان به جمهوری نخجوان ادامه خواهد یافت.
جمهوری خودمختار نخجوان، بخشی از خاک آذربایجان است که توسط باریکهای از خاک ارمنستان یعنی استان سیونیک (syunik) از کشور اصلی خود یعنی آذربایجان جدا شده است. فرآیند کنونی موفقیت و پیروزیهای نظامی آذربایجان در آزادسازی قرهباغ در درازمدت میتواند به مرحله تهاجم نظامی آذربایجان به ارمنستان و اشغال بخشی از خاک ارمنستان برای اتصال زمینی جمهوری نخجوان منجر شود.
تاکیتیک موفق آذربایجان در جنگ کنونی یعنی حرکت و عملیات نظامی موازی با مرز ایران، میتواند به یک سیاست راهبردی برای سیاستگذاران آذربایجانی در جهت اتصال زمینی به جمهوری نخجوان از طریق اشغال بخشی از خاک ارمنستان در استان سیونیک (syunik) و بهخصوص مناطق هممرز با ایران تبدیل شود.
با پایان اشغال قرهباغ و آزادسازی آن توسط آذربایجان، به احتمال فراوان دولت آذربایجان با تحریک و همراهی ترکیه از دو محور اصلی یعنی از خاک آذربایجان و از سوی دیگر از داخل جمهوری نخجوان به ارمنستان و استان سیونیک (syunik) حمله خواهد کرد تا اتصال زمینی با نخجوان را تحقق بخشد.
مرزهای ایران با آذربایجان، ارمنستان و نخجوان در فرآیند سیاستگذاری شده از سوی رقیب اصلی ایران در منطقه یعنی دولت ترکیه، به مرزهای تنشزا و زیستگاه جدید تروریسم و جنگ منطقهای تبدیل خواهد شد که به علت مرز مشترک زمینی جمهوری نخجوان با ترکیه، حضور و فعالیت نیروهای مخالف ایران و تروریستهای مزدور جهانی در نخجوان با سهولت بیشتری همراه خواهد بود.
چهارم- سیاستگذاران زیرک و تاکتیک تحریک مرزی ایران: سیاستگذاران پنهان جنگ قره باغ برای تحقق بخشی از نیات و اهداف خاص خود که در نهایت تهدید منافع ایران و فروپاشی قدرت ایران است، علاوه بر تحریک قومی و نژادی (آذری زبانان ایرانی)، به تحریک مرزی ایران نیز پرداختهاند.
تاکتیک تحریک مرزی ایران که بیشتر از سوی سیاستگذاران پنهان جنگ کنونی یعنی دولتهای ترکیه و اسرائیل طراحی و هدایت میشود، بر عملیات جنگی و حرکت نظامیان و تجهیزات جنگی جمهوری آذربایجان در خط مرزی ایران و آذربایجان استوار است. حرکت و عملیات جنگی ارتش و بلکه مزدوران وارداتی از سوی ترکیه در خط مرزی ایران اصابت دهها موشک و خمپاره به مناطقی در ایران را سبب شده که خود موجب تحریک ایران و آمادهباش و افزایش سطح آمادگی نیروهای نظامی ایران در این منطقه شده است.
سیاستگذاران زیرک و نیرنگباز جنگ قرهباغ (ترکیه و اسرائیل) با استفاده از تاکتیک حرکت موازی با مرز ایران که تاکنون بسیار موفق نیز بوده است، ضمن ایجاد محدودیت ارتش ارمنستان برای حملات موشکی به خط مرزی ایران، امید فراوانی به تحریک شهروندان ایرانی و درگیر ساختن ایران با ارمنستان داشتند که تاکنون موفق به ایجاد درگیری میان ایران و ارمنستان نبودهاند، اما تاکتیک عملیات جنگی موازی با مرز ایران را به خوبی اجرا کرده و منافع فراوانی از این تاکتیک به دست آوردهاند.
بخش عمده پیروزیهای ارتش آذربایجان در جنگ کنونی به طراحی و اجرای همین تاکتیک عملیات نظامی در مرز ایران متکی بوده است که خود نشان از زیرکی و البته نیات پنهان و خطرناک سیاستگذاران طیف آذربایجانی منازعه قرهباغ علیه ایران دارد.
*
جنگ آذربایجان و ارمنستان که با هدف آزادسازی منطقه قرهباغ آذربایجان از اشغال ارمنستان شروع شده است، در درازمدت به فرآیندی ناخوشایند و مستمر در قفقاز و حتی آسیای جنوب غربی بدل خواهد شد. این دوره از جنگ قرهباغ که تاکنون با موفقیت و پیروزیهای آذربایجان همراه بوده، دستاویزی برای سیاستگذاران جنگطلب شده است تا مرزهای شمالغربی ایران را به صحنه درگیریهای بینالمللی و زیستگاه جدید تروریسم تبدیل کنند.
حق دولت آذربایجان برای آزادسازی قرهباغ از اشغال ارمنستان که از سوی سایر بازیگران منطقهای و حتی روسیه نیز مورد پذیرش قرار دارد، اصلی است که رهبر ایران و دیگر مسئولین کشور نیز به صراحت به آن اشاره کرده اند و در احقاق حق کشور آذربایجان شکی ندارند. اما رهبران و سیاستگذاران ارشد در منطقه حتی روسیه و ایران به شدت از پیامدهای نظامی و تروریستی شدن منطقه قفقاز نگرانند و هشدارهای متعددی به طرفین جنگ بهخصوص طیف آذربایجانی یعنی ترکیه، اسرائیل و آذربایجان دادهاند.
**
قدرتیابی دولت آذربایجان و تقویت نظامی این کشور در منطقه که جلوههایی از آن را در جنگ کنونی قرهباغ مشاهده میکنیم، فرآیندی است که یادآور قدرتیابی جنگ افروزانه دولت بعث عراق در دهههای 70 تا 90 قرن بیستم است. قدرتیابی، تسلیح و تجهیز گسترده دولت صدام طی این سالها به یک دوره درازمدت از بحران و جنگ در منطقه منجر شد.
جنگ دولت صدام علیه ایران و سپس حمله و اشغال کامل کویت و تهدید عربستان را میتوان پیامدهای همان سیاست تسلیح و تجهیز کورکورانه دولت عراق از سوی بازیگران منطقهای و جهانی قلمداد کرد که گویا اکنون در قالب تسلیح و تجهیز نظامی و سیاسی دولت آذربایجان از سوی ترکیه و اسرائیل در حال پیگیری و بازآفرینی مجدد است!
دولت آذربایجان با کمک و همراهی اسرائیل و ترکیه، البته تحت نفوذ و هدایت سیاستگذاران ترکیه در راستای اهداف و نیات رجب طیب اردوغان برای حاکمیت هژمونیک بر قفقاز در حال قدرتیابی، تثبیت قدرت و نمایش این قدرت و توان نظامی در جنگ قرهباغ است. همان فرآیندی که صدام حسین در مقابل همسایگان خود انجام داده و منطقه را چندین دهه گرفتار جنگ کرد.
نمایش قدرت آذربایجان در جنگ قرهباغ و حمایت مطلق اردوغان از ادامه جنگ را باید سیاستی دانست که با رفع اشغال قرهباغ نیز پایان نمییابد و بعد از آن با اشغال و تصرف استان سیونیک (syunik) ارمنستان نیز ادامه مسیر خواهد داد.
***
همانگونه که مسئولین و سیاستگذاران ارشد ایرانی و بهخصوص رهبر ایران بارها نسبت به برخی مؤلفههای پنهان جنگ قرهباغ بهویژه حضور و فعالیت تروریستهای خاص هشدار دادهاند، زنگ خطر برای تبدیل قفقاز و بهخصوص مرزهای ایران با آذربایجان به زیستگاه جدید تروریسم به صدا درآمده است.
به مرور زمان پیامدهای قدرتطلبی و سیاستگذاری مشترک خاندان علیاف و اردوغان در مرزهای شمال غربی ایران نمایان خواهند شد، به گونهای که طی یک ماه اخیر نیز ایران مجبور به افزایش سطح آمادگی نظامی، امنیتی و ارسال حجم گستردهای از تجهیزات، تسلیحات و یگانهای نظامی خود به مرزهای شمال غرب شده است.
سیاستگذاران سیاست خارجی ایران همراه و همگام با سیاستگذاران امنیتی و نظامی کشور باید در مقابل سیاست تنشآفرین برخی رقیبان منطقهای بهخصوص ترکیه در مرزهای شمال غربی ایران هوشیار بوده و با سایر بازیگران مهم این منطقه (روسیه، فرانسه، آمریکا و...) در کنترل و محدودسازی سیاستهای تنشزای کنونی، رایزنی و همکاری فعالتری داشته باشند.
نظر شما :