سیمرغ؛ محتوا٬ شکل و قدرت دولت ایرانی (بخش اول)
تنهایی استراتژیک ایران
نویسنده: آرش رییسی نژاد، استادیار روابط بین الملل دانشگاه تهران، دکترای سیاست و روابط بین الملل از دانشگاه بین المللی فلوریدا
دیپلماسی ایرانی:
دیباچه
به درستی گفته می شود که دولت ها دوست و دشمن دائم ندارند، تنها منافعی دائمی دارند. نزاع اما این جا آغاز می شود: کدامین منافع؟ بی تردید هر گروه و مردمی می توانند منافعی برای دولت های خود متصور شوند. گونه گونی و مهم تر از آن، تضاد این منافع برآمدنِ اجماع میان نخبگان هر جامعه را در تعریف و تشخیص منافع ملی ناممکن می سازد. تعریف و تشخیص منافع ملی اما بدون هر گونه خوانش از "خود دولت (State’s Self)" امکان ناپذیر است. چرا که اگر هر دولت خوانشی از خود نداشته باشد نمی تواند جایگاه خود در جهان امروز و منافع ملی را تشخیص دهد. بدون تعریفی روشن و منسجم از منافع ملی نیز سخن گفتن از دوست و دشمن امریست بیهوده. هم از این رو عزیمت گاه استراتژی های کلان که سیر و سویه سرنوشت و تاریخ یک کشور را دگرگون می کنند را باید در ارائه خوانشی منسجم از آن کشور دید. کوتاه آن که بدون شناخت از "خود ایران (Iran’s Self)" نمی توان از منافع ملی و حتی فهم توسعه سخن به میان آورد.
سرچشمه چنین خوانشی را باید در تاریخ و جغرافیای ایران جست. گرچه این تئوری ها هستند که برای بیننده تحلیلی علّی فراهم می کنند، با این حال، این تاریخ و جغرافیاست که ماده خام اندیشه را فراهم می سازند. به بیان دیگر، سخن گفتن از دانش سیاست، تحلیل های سیاسی و راهکارهایی کارا بدون شناخت و آشنایی دقیق و کامل از تاریخ و جغرافیا تلاشی است عبث و بیهوده. هم از این رو می توان در هفت رکن نسبتی میان «پدیدارِ دولت ایرانی» و «تاریخ و جغرافیای ویژه ایران زمین» برقرار ساخت.
۱. ایران دچار" تنهایی استراتژیک تاریخی" است
تنهایی استراتژیک مفهومی که نخستین بار توسط محی الدین مصباحی، استراتژیست برجسته ایرانی، بیان شده، اشاره به واقعیتی است که در آن «ایران، چه آگاهانه و خودخواسته و چه ناخواسته و از روی ناچاری، به گونه ای استراتژیک تنهاست و محروم از هر گونه اتحادهایی معنادار و متصل به قدرت های بزرگ.»(2) تنهایی استراتژیک ایران اشاره به وضعیتی است که در آن ایران فاقد هر گونه اتحادی طبیعی با ابر قدرتی جهانی و یا قدرتی بزرگ است؛ فقدانی که با پیروزی انقلاب اسلامی، بحران گروگان گیری، و در نهایت جنگی خونین و طولانی با عراق بیش از پیش تشدید شد. ایران دچار تنهایی استراتژیک است یعنی در تدوین، کاربرد و پیشبرد استراتژی های کلان خود تنها است. در کنار دفاع میهنی در برابر عراق بعثی که هر دو ابرقدرت دوران جنگ سرد از یک سویِ میدان نبرد، یعنی عراق، پشتیبانی می کردند، رخداد “خان طومان” و “شادمانی دشمنان از شهادت سردار سلیمانی” همگی تنهایی استراتژیک ایران را نشان می دهد. حوادث ژانویه امسال نشان داد که هیچ کس – از جمله روسیه و چین – در کنار ایران نیست.
با این حال، مفهوم تنهایی استراتژیک ویژگی مختص ایران انقلابی نبوده است. فرمانروایان قاجار ایران بارها کوشیدند تا متحدانی استراتژیک را برای مهار خطراتی علیه یکپارچگی سرزمینی ایران بیابند – همچو فرانسه در برابر روسیه، بریتانیا در برابر روسیه، روسیه در برابر بریتانیا، آمریکا در برابر روسیه و بریتانیا – اما سرانجام دریافتند، گرچه دریافتی بس دیر و زیان بار، که متحدی استراتژیک ندارد و نمی توان به دولتی بیگانه اعتماد کرد. رضا شاه پهلوی نیز قربانی تلاش غیرمستقیمش در همدلی با آلمان نازی علیه روسیه و بریتانیا شد. حتی شاه هم تنهایی استراتژیک ایران را دریافته بود. عدم اعتماد کامل شاه به آمریکایی ها نشان دهنده این امر بود که اتحاد استراتژیک ایران با ایالات متحده و همچنین پیمان های دفاعیشان نه مانا هستند و نه پایا.
منطق تنهایی استراتژیک به پیامد کلیدی می انجامد. آن گونه که محی الدین مصباحی به شیوایی بیان می دارد: «کشوری که مرزهایش خاکریز دفاعی آن باشد، باید به درون خود تکیه کند.»(3) هیچ کشوری در درازنای تاریخ جهان همچو ایران در معرض تازش بیگانگان از همه سوی مرزهای خود نبوده است. این همه نمایان گر اهمیت جایگاه مرز همچو خاکریز دفاعی در نگاه ایرانیان بوده است. ردپای این نگاه را می توان در اساطیر کهن ایرانی نیز یافت. اهمیت بنیادین رودخانه آموی (جیجون یا وخش) همچو مرزی دفاعی بازتاب چنین پنداری است. در چنین سرزمینی کهن با چنین ویژگیِ پایدار، تنهایی استراتژیک ایران نشان دهنده درون زایی و استقلال بنیادهای امنیت ملی ایران بوده است. تکیه به درون بدین معنی است که سنگ بنای امنیت ملی ایران بر رابطه میان "دولت" و "ملت" استوار است تا روابطی استراتژیک با قدرت های بزرگ و یا گروه های غیر دولتی منطقه ای. به سخن دیگر، امنیت ملی ایران را در صورت گسست در رابطه دولت و ملت نمی توان با هم پیمانی با قدرتی بزرگ، گروه های غیر دولتی نظامی منطقه ای، یا موشک، بمب هسته ای، تانک و هواپیما نگاه داشت. این همه نشان دهنده این امرِ بنیادین است که سنجه منافع ملی کشور را باید در رابطه دولت و ملت ارزیابی کرد.
تنهایی استراتژیک ایران محصول جغرافیای ویژه ایران بوده است. جغرافیای ویژه ایران بر دو پایه "نزدیکی" جغرافیایی به خطر و "آسیب پذیری" جغرافیایی استوار بود. ایران زمین از دیرباز به سرچشمه خطر نزدیک بوده است. پیش از برآمدن خطر شوروی، این نزدیکی ایران به مرزهای روسیه تزاری – که سودای دستیابی به آب های گرم خلیج فارس داشتند – و هندوستانِ بریتانیا، در کنار برخورداری ایران از نفت بود که خطر دو امپراطوری بزرگ را برای ایران آشکار ساختند. پیش از آن، این امپراطوری عثمانی و خانات ازبک بودند که سرچشمه تهدید بودند. این نگاه را می توان به دوران پیش از اسلام گسترانید آن گاه که امپراطوری روم و سپس بیزانس (روم شرقی) در باختر و هیاطله در خاور ایران سرچشمه خطر در نزدیکی ایران بودند.
گذشته از این، ایران از آسیب پذیری جغرافیایی رنج می برد. ایران که همواره در قلب خاورمیانه بزرگ یا اویکومن (Oikoumene)، ناحیه ای میان نیل و وخش (آمودریا یا جیحون)، جای گرفته است خود را همچو دژ خاور نزدیک می بیند. به سخن دیگر، ایران پیوندگاهی استراتژیک است که در دهانه سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا نشسته است. گرچه جایگاه ژئواستراتژیک ایران به آن قدرتی پرتوان داده است، با این وجود، جغرافیا ایران را نفرین کرده است. نگاهی کوتاه به مرزهای جغرافیایی ایران نخستین و مهمترین خصیصه بارز آن را نمایان می سازد: "فقدان مرزهای طبیعی دفاعی". ایران نه همچو کشورهایی همچو بریتانیا و یا امریکاست که بواسطه دریاها و اقیانوس ها محیط شده باشد و نه همچو کشورهایی کوچک محصور در میان رشته کوه های بلند و تسخیرناپذیر. هم از این روست که تاریخ ایران زمین مشحون است از تاخت و تازهای بی پایان اقوام و ملل گونه گون از شرق و غرب به فلات ایران. تازش پیوسته به فلات ایران خود بستری پردوام را برای نفرین جغرافیایی ایران آفریده است. نفرین جغرافیایی همراه با قلمرویی وسیع و مرزهایی کنترل ناپذیر، همگی ایران را هدفی برای تازش آشوریان، یونانیان، اعراب، مغولان، تاتارها، ترک ها، ازبک ها، پرتغالی ها، روس ها و انگلیسی ها ساخته است. به راستی که هیچ تمدن و قلمرویی همچو ایران زیر تاخت و تاز دیگر اقوام و ملل نبوده است.
نفرین جغرافیایی با دو ویژگی ایران زمین دوچندان شده است: پارسی زبان بودن و شیعه بودن. ایران یگانه کشور پارسی زبان و تنها کشور شیعه است که در خاورمیانه بزرگ عربی – ترکی – سنی محاط شده است. خاورمیانه بزرگ اسلامی بر دو ستونِ سنیِ عرب و ترک بنا شده است. محصور شدن در میان دریایی از اعراب و اهل تسنن ایران زمین را واجد این خصیصه ای بنیادین کرده است که، چه آشکار و چه پنهان، بن مایه امنیت ملی و سیاست داخلی و خارجی نظام های حاکم بر آن بوده است. هم از این رو، ایران پارسی زبان و شیعی مذهب همچو تکه ای ناجور در منطقه نمایانده شده است. امری که نفرین جغرافیایی را تشدید کرده است.
تنهایی استراتژیک تاریخی ایران دربردارنده این منطق بس مهم است که برای کشوری که دچار تنهایی استراتژیک است دفاع در نقطه صفر مرزی برابر خواهد بود با شکست. به بیان دیگر، تنهایی استراتژیک تاریخی ایران پیامدی دیرپا برای سیاست منطقه ای و امنیت ملی ایران داشته است: دفاع از امنیت ملی و یکپارچگی سرزمینی ورای مرزهای خود. این امر ریشه در این به بیان دیگر، تنهایی استراتژیک تاریخی ایران نشان دهنده این امر است که شکست خُردکننده و تحقیر ملی پیامد دفاع در نقطه صفر مرزی خواهد بود.
نفرین جغرافیایی ایران عدم امنیت تاریخی دیرینه ای را آفریده است. چنین عدم امنیتی در "ذهنیت محاصره شدگیِ" (sieged mentality) فرمانروایان ایران نیز پدیدار شده است. بسیاری از این فرمانروایان بر آن بوده اند که ایران مشکل امنیتی بس شدید و حادی دارد و از این رو، بر سیر و سویه استراتژی ها و سیاست های کلان فرمانروایان ایرانی تاثیر گذاشته است. هم از این رو، توسعه را در "قوی شدن" می بینند، آن هم در حوزه نظامی و سیاسی. چنین ویژگی ژرف و ریشه داری نه تنها در حوزه سیاسی – نظامی، بل در حوزه های اقتصادی – توسعه ای و هنجاری – فرهنگی فرمانروایان ایرانی نیز مشهود بوده تا بدان جا که عدم امنیت تاریخی بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ ملی ایران بوده است. عدم اعتماد به بیگانگان و از سوی دیگر، تاکید بر توهم توطئه و دیدن دست بیگانه در همه امور خود برخاسته از چنین عدم امنیت تاریخی است. چنین دیدگاهی پیوند میان بیگانگان/غیرایرانیان/غیرمؤمنان برونی و اپوزیسیون/روشنفکران/منافقین درونی را در فرهنگ و روانشناسی چیره سیاسی ایران برجسته و سپس "طبیعی" جلوه داده است.
پی نوشتها:
1. بخش هایی از این نوشته برگرفته از کتاب نگارنده است:
Reisinezhad, Arash. The Shah of Iran, the Iraqi Kurds and the Lebanese Shia. Palgrave-MacMillan. June 2018
2. Mesbahi, Mohiaddin, Free and Confined: Iran and the International System. (Spring 2011). Iranian Review of Foreign Affairs, 5 (2): 9-34.
3. همان
نظر شما :