با توجه «تنهائی استراتژیک» تاریخی ِ ایران
مراقب باشیم «مزاحم دنیا» نشویم
نویسنده: امیرهوشنگ کریمی، دکترای تخصصی روابط بین الملل از دانشگاه تهران
دیپلماسی ایرانی: در دهه های 60- 1950 قرن بیستم میلادی و در بحبوحه جنگ سرد دو ابرقدرت آمریکا و شوروی در عصر نظام دوقطبی بین المللی، کشور فرانسه با هدایت شارل دوگل، رهبر و فرمانده نیروهای فرانسه آزاد در دوران جنگ جهانی دوم و رئیس جمهور وقت این کشور، به تکروی در نظام بین الملل و اتخاذ سیاست ها و مواضع مستقل از دو قطب قدرت شهرت یافته بود. اتخاذ سیاست مستقل اتمی، جدائی و خروج از شاخه نظامی ناتو، برقراری روابط ویژه و راهبردی با رژیم اسرائیل تا سرحد کمک به اتمی شدن این کشور و همزمان برقراری روابط نزدیک با برخی کشورهای جهان عرب مانند عراق، شکل گیری جریان فرانکوفونی (مستعمرات سابق فرانسه) در رقابت با گروه کشورهای مشترک المنافع (مستعمرات سابق انگلیس)، تاکید بر اروپای قاره ای در مقابل اروپای آتلانتیکی، مخالفت با مشارکت انگلیس در فرآیند همگرائی اروپائی و اطلاق این کشور به عنوان اسب تروای آمریکا در اروپا، برقراری روابط نزدیک با دو قطب اصلی جهان کمونیسم یعنی روسیه شوروی و چین، رهبری و الهام بخشی حزب کمونیست فرانسه به رهبری ژرژ مارشه برای احزاب کمونیستی در جهان غرب و تلاش فرانسه برای حفظ فاصله و استقلال سیاسی از دو ابرقدرت شرق و غرب؛ از مهمترین جلوه ها و جنبه های سیاست مستقلانه این کشور در این دوران بود. رویکرد، راهبرد و سیاستی که با انتساب به رهبری فکری و سیاسی دوگل، به شکل گیری مکتب "گلیسم" انجامید. مکتبی که پنجاه سال پس از مرگ دوگل همچنان یک جریان فکری و سیاسی مهم و تعیین کننده در ساحت سیاسی فرانسه محسوب می شود.
شاید این دسته اعمال، افکار و سیاست های مستقل در فضای سیاسی بین المللی کنونی عادی تلقی شوند چرا که در عصر پسا - جنگ سرد و دوره انتقالی 25 ساله پس از آن فضای فراخ و گسترده ای برای کنش های سیاسی در عرصه بین المللی فراهم شده است. معذالک برای درک بهتر سیاست های گلیستی فرانسه بایستی آن را در ظرف زمان و مکان خاص خود تحلیل کرد. ظرف جغرافیائی و میدان بازی فرانسه عمدتا َدر قاره اروپا به عنوان عرصه اصلی رقابت دو ابرقدرت و یا حوزه های حساس و مورد منازعه بود و زمان آن اوج دوران جنگ سرد دو ابرقدرت آن هم از نوع متصلب آن. از این رو، در ادبیات سیاسی رایج آن دوران بویژه در قرائت آمریکائی از روابط بین الملل، از فرانسه به عنوان "مزاحم دنیا" یاد می شد. از دید ناظر بیرونی آن هم در زمانه ای کاملا َمتفاوت با عصر جنگ سرد، شاید کنش ها و سیاست های فرانسه دوگل، نه تعجب آور بلکه تحسین آمیز به نظر رسد. مع ذالک رفتارهای فرانسه عصر دوگل به مثابه تلاشی بود برای شکستن مرزها و قواعد نظم دو قطبی حاکم بر دنیا. بنابر این قابل تحمل نبوده و نوعی مزاحمت و ساز ناهمساز تلقی می شد. با این وجود، ابرقدرت ها به خصوص ایالات متحده آمریکا چاره ای جز مدارا با فرانسه سرکش و یاغی نداشتند چرا که این کشور به حوزه فرهنگی و تمدنی دنیای غرب تعلق داشت، واجد سلاح هسته ای و عضو کلوب اتمی بود، جزء پنج قدرت صاحب حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل شناخته می شد و وزنه تعادلی مهمی در اروپا قاره ای و حتی آتلانتیکی محسوب می شد.
مقایسه میان ایران امروز با فرانسه مورد نظر قیاسی مع الفارق به نظر می رسد، جز در یک وجه مشترک یعنی استقلال طلبی سیاسی و عدم پیروی از قدرت های زمانه. جمهوری اسلامی ایران محصول انقلابی است که رهائی از استبداد داخلی و استقلال از قدرت های خارجی را وجهه همت خود قرار داده بود. لذا شاید بتوان مهمترین دستاورد جمهوری اسلامی ایران را در ارائه الگوی سیاسی مستقل در حکمرانی در داخل و استقلال سیاسی در خارج و در عرصه بین المللی دانست. جمهوری اسلامی ایران حتی در اوج جنگ سرد دو ابرقدرت شرق و غرب در دهه 1980 میلادی و در کشاکش جنگ تحمیلی هشت ساله نیز دست از اصول و آرمان های انقلابی خود به ویژه استقلال سیاسی و خوداتکائی راهبردی برنداشت، چه رسد در دوران انتقالی پسا – جنگ سرد که درآن حتی نظام های وابسته ای همچون عربستان و امارات نیز داعیه دار میدان سیاست و قدرت شده اند.
هوشمندی و عقلانیت سیاسی همواره نوعی حزم و احتیاط و حسابگری در عرصه سیاست بین الملل به خصوص درخطوط تماس و اصطکاک با قدرت های بزرگ را حکم می کند، تا از خوداتکائی راهبردی و استقلال سیاسی تعبیر به براندازی نظم مستقر نشده و کشورهای خودمحور و خودیار بتوانند به خوبی و به درستی در مرز دشوار و پیچیده میان آرمان و واقعیت حرکت کنند. مجموعه ای از کنش ها، سیاست ها و راهبردهای جمهوری اسلامی ایران از جمله اتکاء به ملت ها به جای دولت ها، اتخاذ راهبردهای نامتقارن در برابر تهدیدات موجود، تاکید بر عنصر و محور مقاومت در برابر زورگوئی و اشغالگری، و تلاش در جهت خوداتکائی راهبردی درحوزه های حساس و ممنوعه مانند فضا، هسته ای و فضای سایبری؛ از منظر برخی قدرت های جهانی و تابعین منطقه ای آنها تلاش برای تغییر نظم موجود تعبیر شده و جمهوری اسلامی ایران به مثابه بازیگری ناآرام و ساختارشکن تلقی شده که شایسته دریافت لقب"مزاحم دنیا" در عصر نوین بین المللی است. در طول تاریخ واکنش قدرت ها و نظام های بین المللی در برابر نیروهای گریز از مرکز و تجدید نظرطلب از سه حالت خارج نبوده است: جذب و حل، مدارا و تساهل، تقابل تا مرز فروپاشی.
با فرانسة مزاحم دنیا در عصر جنگ سرد به اتکا و اعتبار قدرت هسته ای اش، عضویتش در شورای امنیت و البته تعلق عمیقش به بنیان های تمدن نوبنیاد غرب، با حلم و مدارا رفتار شد. یا چنان قدرتمند باشیم که با ما با حلم و حزم و مدارا رفتار کنند، یا مراقب باشیم ما را "مزاحم دنیا" تلقی نکنند. با توجه به"تنهائی استراتژیک" تاریخی ِ ایران هرگونه استثناء و خاص تلقی شدن و یا اطلاق "مزاحم دنیا" از سوی نه فقط آمریکا و شرکاء و متحدینش بلکه از طرف جامعه بین المللی، به هیچ وجه به نفع منافع ملت ایران و حاکمیت سیاسی و تمامیت ارضی کشورمان نخواهد بود.
نظر شما :