مسئولیتی که به گردن دیپلماسی است
ایران؛ استقلال استراتژیک یا تنهایی استراتژیک؟
نویسنده: محمدرضا احمددوست، کارشناس مسائل منطقهای
دیپلماسی ایرانی: تنهایی استراتژیکی ایران مفهومی به بلندای تاریخ کشور است. ایران کشوری فارسیزبان با تاریخ، نژاد، مذهب، اهداف و آرمان هایی متفاوت از اکثر همسایگان خود است. امری که اغلب موجب جدایی و تفارق بین ایران و همسایگان و عدم اتحاد با آنها بوده است. عدم وجود موانع طبیعی مستحکم در اکثر مرزهای ایران و از طرفی موقعیت ژئواستراتژیکی، منابع طبیعی فراوان، جایگاه ویژه ژئوپلتیکی خصوصا در حوزه ژئوپلیتیک انرژی و عوامل دیگر در طول تاریخ، ایران را گزینه تحمیل جنگ های متعدد از سوی اقوام و کشورهای دیگر و همچنین استعمارگرایان کرده است. همین موضوع و عدم اتحاد با همسایگان برای مقابله با تهدیدات، همواره توجه ایران را به اتکا بر توانمندیهای داخلی جهت حفظ موجودیت خود جلب کرده است.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب با مدنظر قرار دادن شعار نه شرقی نه غربی هرگونه اتحاد و همراهی با دو بلوک قدرت آن زمان را نفی میکرد. مسئلهای که بارها از جانب رهبران انقلاب مورد تاکید قرار می گرفت و مطابق با اصول متعدد قانون اساسی، تحت عنوان استقلال یاد میشد. امری که پس از گذشت حدود چهل سال از انقلاب، هنوز هم مورد تایید و تاکید سیاستگذاران و مسئولان ارشد کشور است.
اما در چهل سال اخیر و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وقوع اتفاقاتی در طول سالهای متمادی مانند تسخیر لانه جاسوسی، جنگ ایران و عراق، مسئله سلمان رشدی، مسئله هسته ای، ادعای هلال شیعی و اتهامات تروریستی که متوجه ایران کرده بودند و همچنین تحریم های آمریکا به تنهایی استراتژیکی تاریخی ایران دامن زده و عمق بیشتری به آن بخشیده است.
از سوی دیگر در دنیایی که قدرت و زور در روابط بین کشورها همچنان متغیری تاثیرگذار است، استقلال استراتژیک امری اجتناب ناپذیر است، اما برای ایرانی که دچار تنهایی استراتژیک است، توجه به امر استقلال و خودیاری در امور استراتژیک حتمی و ضروری است.
اما سوال اینجاست آیا لازمه استقلال استراتژیک، تنهایی استراتژیک است؟ اشتباه استراتژیک آن است که تقویت تنهایی استراتژیک را در راستای استقلال استراتژیک تلقی کنیم. اساسا باید توجه کنیم که تنهایی استراتژیک نه یک مزیت نسبی، بلکه یک تهدید بالقوه است. تهدیدات عینی و ذهنی برای کشورهایی که در تنهایی استراتژیک قرار دارند بسیار بیشتر از کشورهایی است که در ائتلاف با دیگران هستند. تلاش برای کاهش میزان تنهایی استراتژیک که خود منجر به کاهش امکان تهدید و خطر میتواند باشد نه تنها منافاتی با تلاش برای استقلال استراتژیک ندارد بلکه میتواند هم عرض با آن با هدف مشترک کاهش تهدیدات دنبال شود، چرا که اساسا یکی از اهداف مهم استقلال استراتژیک تقویت توانمندی داخلی جهت مقابله با تهدیدات خارجی است.
در این راستا به نظر می رسد بازاندیشی در مفهوم استقلال و بازتعریف آن امری ضروری است. بازتعریفی که در آن مفهوم استقلال صرفا بر مبنای گزارههای ایدئولوژیکی فهم نشود و با مدنظر قرار دادن متغیر منافع ملی صورت پذیرد. سیاست گذاران جمهوری اسلامی ایران می توانند با بازتعریف مفهوم استقلال و با برقراری تعادل میان منافع ایدئولوژیکی و ملی، سیاست خارجی کشور را در مسیر تامین توامان استقلال استراتژیک و کاهش تنهایی استراتژیک قرار دهند.
در بازاندیشی مفهوم استقلال توجه به این نکته لازم است که در دنیای کنونی پذیرش الزامات یک نظام بین المللی که می تواند منافع فراوانی به همراه داشته باشد، لزوما به معنای پذیرش وابستگی نیست. چنانچه به مولفه منافع ملی در بازتعریف مذکور توجه شود، انزوای بین المللی و منطقه ای، تحریم های اقتصادی و روابط نامناسب با همسایگان که می توانند سطح رفاه عمومی را تحت تاثیر فراوان قرار دهند و آزادی عمل دولت را در انتخاب سیاست داخلی و خارجی محدود کنند نیز خدشه به استقلال کشور تلقی خواهد شد.
استقلال گرایی ایران و تقویت توانمندی¬های داخلی خصوصا در حوزه نظامی و همچنین فن آوری هسته ای که الزام کشور برای مقابله با مخاطرات تنهایی استراتژیک ارزیابی می شود، اغلب موجب احساس تهدید همسایگان و قدرت¬های فرامنطقه¬ای می¬شود و به انزوای کشور دامن می زند. این بخش از تنهایی استراتژیکی ایران که متاثر از رفتار ایران یا ادراک ناصحیح دیگران از رفتار ایران بوده قابل تغییر است. این مسئله را می¬توان با دیپلماسی، گسترش هرچه بیشتر تعاملات اقتصادی و اهمیت دادن بیشتر به نهادها و رژیم های منطقه ای و بین المللی تلطیف کرد و کاهش داد.
منافع ملی ایران ایجاب می کند تعاملات و مراوادات اقتصادی و سیاسی کشور هرچه بیشتر و بهتر برقرار باشد. این مسئله هم از منظر اقتصادی و رفاه عمومی لازم است و هم از نظر کاهش تنهایی استراتژیک امری ضروری است. اما برای اینکه بتوان در یک نظام بین¬المللی تعاملی مثبت با سایرین داشت و از مزیت¬های آن بهره مند شد، بایستی برخی از الزامات آن را نیز پذیرفت.
چنانچه مفهوم استقلال در سیاست گذاری های کلان کشور، تلفیقی از منافع ملی و ایدئولوژیک متناسب با نگاهی که در بالا ذکر شد باشد، ریل¬گذاری سیاست خارجی کشور و تعاملات دستگاه دیپلماسی و کنشگران فرامرزی ایران با هدف کاهش تنهایی استراتژیک و انزوای موجود خواهد بود و این امر در کنار افزایش توانمندی های نظامی، اقتصادی، فرهنگی و... به عنوان بخش مهمی از استراتژی استقلال استراتژیک تلقی خواهد شد. آنگاه استقلال گرایی و تلاش برای کسب استقلال استراتژیک نه تنها به تنهایی استراتژیکی ایران دامن نخواهد زد، بلکه در راستای کاهش این تهدید بالقوه خواهد بود.
نظر شما :