اردوغان با سیاست های خود در سوریه در مسیر واشنگتن و تل آویو گام برمی دارد
اما و اگرهایی در نتیجه بخش بودن تلاش های میانجیگرایانه ایران در ادلب
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – با افزایش تنش ها میان نیروهای نظامی ارتش ترکیه و سوریه در منطقه ادلب به نظر می رسد که اکنون دمشق و آنکارا به صورت جدی تر و آشکار تری به فکر تقابل هر چه تمام تر در برابر یکدیگر هستند و این مسئله می تواند بستر جنگ و رویارویی دو کشور را فراهم آورد که یقینا امنیت منطقه را تحت الشعاع قرار خواهد داد. چرا که در گان اول تداوم و تشدید ناامنی ها در ادلب می تواند آثار و تبعات مخربی برای امنیت ترکیه در خاک این کشور داشته باشد. این در حالی است که تلاش های سیاسی و دیپلماتیک جدی میان مقامات ترکیه و روسیه برای حل این تنش ها در دستور کار است. در این میان نیز جمهوری اسلامی ایران تحرکاتی برای کاهش تنش در روابط ترکیه و سوریه را در دستور کار خود قرار داده است. اما سوال اینجا است که با افزایش تنش ها آینده منطقه ادلب چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد؟ آیا تهران توان دیپلماتیک لازم برای کاهش تنش میان دمشق و آنکارا را خواهد داشت؟ آیا با تدوام و تشدید تنش نظامی میان نیروهای ترکیه و سوریه شاهد وقوع یک جنگ تمام عیار میان دو کشور خوهیم بود؟ دیپلماسی ایرانی پاسخ به این سوالات را در گفت وگویی با جعفر قنادباشی، کارشناس و پژوهشگر مسائل غرب آسیا پی گرفته است که در ادامه میخوانید:
بعد از اقدام ارتش سوریه به منظور باز پس گیری مناطق تحت اشغال در ادلب شاهد افزایش تنش آنکارا با دمشق و همچنین مسکو هستیم. از نگاه شما اساساً دلیل یا دلایل اهمیت منطقه ادلب برای ترکیه چیست؟ آیا تنها مسئله کردستان سوریه و شرق فرات سبب شده است تا ترکیه دست به حمایت از نیروهای همسو با خود در ادلب برای کنترل کردهای سوریه بزند و به این واسطه تلاش جدی برای حفظ نفوذ خود در این منطقه داشته باشد؟
پیش از پرداختن به دلایل اهمیت ادلب برای ترکیه باید عنوان کرد آن چیزی که امروز ارتش سوریه در قالب عملیات های خود به منظور باز پس گیری مناطق تحت اشغال در ادلب انجام داده است نزدیک به یک سال پیش قرار بود انجام شود تا دولت دمشق بتواند به پاکسازی کامل مناطق تحت اشغال نیروهای تروریستی در کل خاک سوریه بپردازد و به این ترتیب تمامیت ارضی سوریه را محقق کند. اما چنانی که شما هم اشاره کردید اکنون ترکیه مهمترین مخالف تحرکات ارتش سوریه به منظور بازپس گیری منطقه ادلب است. هرچند که در این میان ایالات متحده آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز با این اقدام ارتش سوریه و تقابل با نیروهای تروریستی در ادلب مخالفت کرده اند، اما شدت مخالفت های ترکیه به مراتب بیشتر از این بازیگران است به گونهای که ارتش ترکیه علناً دست به اشغالگری بخشی از خاک سوریه زده و در حال حاضر نیز دست به عملیات های نظامی تقابلی با ارتش سوریه به منظور پاکسازی سرزمین های خود زده است.
پیرو این نکته و برای رمزگشایی از اهمیت منطقه ادلب برای ترکیه باید گفت که اگر چه در وهله اول به نظر می رسد با افزایش تحرکات و توان نیروهای تروریستی در خاک سوریه احتمال افزایش ناامنی ها در خاک ترکیه نیز وجود دارد و در این صورت ما شاهد افزایش موج مهاجرت به ترکیه خواهیم بود و این به ضرر ترکیه و بهخصوص اقتصاد این کشور است، اما در واقع مسئله کاملاً برعکس این تحلیل است. چون ترکیه از قِبَل باقی ماندن نیروهای تروریستی در سوریه چندین هدف را به طور همزمان دنبال می کند؛ اولین هدف در راستا و تایید نکته شما آن است که ترکیه از طریق تحرکات این نیروهای تروریستی در صدد است تا توان نظامی کردهای مخالف ترکیه که در قسمت های شمالی سوریه و هم مرز با ترکیه است را به شدت محدود کند. یعنی آنکارا تلاش دارد تا از نیروهای تروریستی حاضر در سوریه به عنوان اهرمی به منظور مقابله با نیروهای کرد سوریه و ترکیه استفاده کند. بنابراین همه تلاش خود را برای حفظ و بقای این نیروها در منطقه ادلب به کار خواهد بست.
منفعت دوم ترکیه از باقی ماندن نیروهای تروریستی در منطقه ادلب به سوء استفاده از مسئله مهاجرت بازمیگردد. مادامی که تحرکات این نیروهای تروریستی در خاک سوریه وجود داشته باشد ما شاهد تداوم و تشدید موج مهاجرت به ترکیه خواهیم بود و در این صورت آنکارا با چند تهدید به منظور اینکه اگر اروپا به امتیازات مدنظر ترکیه تن ندهد درهای خود را بر روی مهاجرین سوریه به اروپا باز خواهد کرد، باعث خواهد شد که اروپا نیز همراهی و همسویی بیشتری با مواضع و منافع ترکیه داشته باشد. یعنی عملاً ترکیه در طی این سالها به دنبال سوء استفاده از مسئله مهاجرین سوری بوده است. چنانی که ترکیه در یکی دو سال اخیر برای اینکه مانع از عملیاتی شدن تحرکات ارتش سوریه به منظور بازپس گیری مناطق تحت اشغال ادلب شود، مسئله آوارگان این منطقه را با یک بزرگنمایی به افکار عمومی جهان تزریق کرده است. حتی اخیراً صحبت از آواره شدن نزدیک به ۷۰۰ هزار نفر سوری در اثر عملیات های ارتش سوریه در ادلب از طریق رسانههای ترکیه شده است. این یک جنگ روانی و یک دروغ بزرگ از طریق ترکیه برای آن است که سازمان ها، نهادها و ارگان های بین المللی مانع از ادامه عملیاتهای ارتش سوریه در منطقه ادلب شوند. درصورتی که اساساً مسئله آواره شدن ۷۰۰ هزار نفر سوری در فصل سرما یک دروغ آشکار از جانب ترکیه است. البته این دست تبلیغات یک بازی دو سر سود را برای ترکیه رقم میزند. چون از یک سو ترکیه با این دست مسائل مانند افزایش موج مهاجرت کمک های مالی و امتیازات خود را از اروپا دریافت خواهد کرد و طرف دیگر با فشار بر ارگان ها و نهادهای حقوق بشری جهان سعی میکند ارتش سوریه را از ادامه عملیات در منطقه ادلب باز دارد.
منفعت سوم آنکارا به انتقال حمایتهای مالی گسترده کشورهای عربی از گروههای تروریستی حاضر در سوریه از خاک ترکیه باز می گردد. چرا که عملاً انتقال این حمایتهای مالی و تسلیحاتی که از خاک ترکیه به تروریست های حاضر در ادلب و دیگر مناطق سوریه صورت می گیرد منافع جانبی بسیاری برای ترکیه به همراه داشته است. لذا آنکارا سعی دارد با حفظ و تداوم بقای این نیروها در خاک ادلب، منافع مالی کشورهای عربی را برای خود حفظ کند. اما از تمام این منافع مهمتر دلیلی که ترکیه به دنبال حفظ نیروهای تروریستی همسو با خود در خاک ادلب است به همراهی و همسویی پنهان آنکارا با واشنگتن، ریاض، ابوظبی، منامه و تلآویو در تقابل با محور مقاومت در سوریه باز می گردد. چون بقای تروریست ها در منطقه ادلب مانع از افزایش توان ارتش سوریه و دیگر بازیگران محور مقاومت خواهد بود. یعنی ترکیه سعی دارد با حفظ این نیروهای تروریستی در ادلب یک استخوان را لای زخم در سوریه بگذارد تا از این طریق علاهو بر تکریه حتی امریکا و صهیونیست ها دائما سوریه را تهدید کنند تا به تبع آن ارتش سوریه به فکر باز پس گیری جولان اشغالی و به دنبال آن تحت الشعاع قرار دادن امنیت رژیم صهیونیستی نباشد. لذا باید اذعان کرد که متاسفانه رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه به طور پنهانی در مسیر سیاست های ایالات متحده آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی گام برمی دارد تا مانع از افزایش قدرت ارتش و دولت مرکزی دمشق شود.
با این تفاسیر و در سایه تندتر شدن تنش های نظامی میان ارتش ترکیه و سوریه سرنوشت ادلب طی روزهای آتی چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد؟ آیا ارتش سوریه عزم خود را برای بازپس گیری کل این منطقه، ولو به قیمت وقوع جنگ تمام عیار با ارتش ترکیه جزم کرده است، به خصوص آنکه ذیل نکات شما منطقه ادلب، هم برای دمشق و هم برای آنکارا بسیار حائز اهمیت است؟
آن چیزی که در بستر تحولات میدانی در منطقه ادلب طی روزهای اخیر روی داده است حکایت از این دارد که ارتش سوریه بدون توجه به واکنش ها و جنجال های سیاسی و برخی عملیات های ترکیه به دنبال خاتمه دادن به سیطره نیروهای نظامی تروریستی در خاک ادلب دارد و این یک اقدام کاملا درست و منطقی از جانب اترش سوریه است. چون ارتش به وظایف خود برای گسترش اقتدار دولت در کل خاک این کشور عمل میکند تا بتواند تمامیت ارضی سوریه را محقق کند. این تحرکات مبتنی بر تمام قوانین و حقوق بین المللی به منظور تحقق تمامیت ارضی کشور است که مستقیماً جزو وظایف ارتش و دولت مرکزی آن کشور به شمار می رود. لذا در مجموع و در پاسخ به سوال شما مبنی بر این که آینده تحولات ادلب چه سمت و سوی پیدا خواهد کرد باید دید که واکنش ها و عملیات نظامی ترکیه در برابر ارتش سوریه تا چه اندازه شدید خواهد بود و در آن سو خروجی مذاکرات سیاسی و دیپلماتیک میان سران ترکیه و روسیه چه دستاوردی خواهد داشت؟
به سوء استفاده ترکیه از مسئله مهاجرت اشاره کردید. در این راستا چرا سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان علیرغم برگزاری جلسه شورای امنیت سازمان ملل هیچگونه قطعنامه و مخالفت صریحی با اقدامات ترکیه در خاک سوریه نداشتند، در صورتی که ذیل تحلیل شما برلین، پاریس، لندن و بیشتر کشورهای اروپایی به سوء استفاده آنکارا از مسئله مهاجرین سوری اشراف دارند؟
این مسئله ناشی از دو دلیل عمده است؛ دلیل اول به این واقعیت باز میگردد که اکنون ترکیه مسئله مهاجرت را وارونه مطرح کرده است. یعنی اکنون ترکیه و رسانههای منطقه با بزرگنمایی و دروغگویی در مسئلهی آوارگان و مهاجرین سوری سعی دارند مانع از فعالیت ارتش سوریه در بازپس گیری مناطق باقیمانده تحت سیطره نیروهای تروریستی شوند. این در حالی است که حقیقتاً تداوم حضور نیروهای تروریستی در خاک سوریه است که باعث تشدید موج مهاجرت به ترکیه و کشورهای اروپایی خواهد شد. لذا زمانی مهاجرت مردم سوریه به ترکیه و اروپا پایان خواهد یافت که به عمر حضور نیروهای تروریستی در ادلب و دیگر مناطق سوریه پایان داده شود و در ادامه امنیت در کل خاک این کشور برقرار شود که این مسئله به هیچ وجه در راستای منافع آنکارا قرار ندارد. لذا اکنون ترکیه سعی دارد مسئله مهاجرین را وارونه جلوه دهد.
دلیل دوم این است که هر زمان ارتش سوریه و محور مقاومت به دنبال پاکسازی منطقه ای از سوریه بوده اند دنیای غرب و در راس آن کشورهای اروپایی با مطرح کردن مسئله حقوق بشر و تبعات انسانی عملیاتهای ارتش سوریه سعی کردند مانع از افزایش توان و نیروی ارتش سوریه و در ادامه استقرار اقتدار دولت دمشق بر کل خاک این کشور شوند. البته هیچکدام از این حمایت ها به منظور دفاع از منافع ترکیه نبوده است، بلکه کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل سعی کرده اند برای حفظ امنیت رژیم صهیونیستی اقدامات ترکیه در ادلب را محکوم نکنند. به عبارت دیگر چون منافع ترکیه اکنون با منافع رژیم صهیونیستی، ایالات متحده آمریکا و برخی از کشورهای عربی منطقه در حمایت از نیروهای تروریستی در سوریه همخوانی دارد، باعث شده است که کشورهای اروپایی در شورای امنیت، علیرغم اشراف بر سوء استفاده ترکیه از مسئله مهاجرت هیچگونه تلاشی برای محکوم کردن اقدامات تجاوزکارانه آنکارا در ادلب نداشته باشند.
بُعد دیگری از اقدامات ارتش سوریه در بازپس گیری مناطق ادلب به تنش شکل گرفته در مناسبات مسکو و آنکارا باز میگردد که مضاف بر تنش سوریه و ترکیه است. به گونهای که رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه طی سخنانی در کیف، پایتخت اوکراین رسماً عنوان کرد که آنکارا الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه را به رسمیت نمیشناسد. با توجه به حساسیت مسکو به مسئله الحاق کریمه، آیا اردوغان با این دست مواضع قید مناسبات خود با روسیه را زده است، آن هم در شرایطی که ترکیه سعی در گسترش روابط خود با روسیه، به خصوص در حوزه نظامی با خرید سامانه موشکی اس ۴۰۰ در ادامه خرید اس ۵۰۰ زده بود؟
واقعیت این است که در طول این مدت، هم ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه و هم رجب طیب اردوغان، همتای ترکیه ایش دارای یک آستانه تحمل بالایی در مناسبات دیپلماتیک و سیاسی هستند. چون در نهایت مسکو و آنکارا به همراهی، همسویی و حمایت های همدیگر در سوریه نیازمندند. در تایید این نکته ما شاهد بودیم که سفیر روسیه در ترکیه کشته شد و یا این که خلبان جنگنده ترکیه ای در سوریه توسط نیروهای روسیه کشته شد، اما هیچ کدام از این مسائل به مناسبات مسکو و آنکارا خاتمه نداد و هر دو بر مواضع حمایتی خود در محور سوچی و آستانه تاکید بیشتری داشتند. لذا اکنون رجب طیب اردوغان با مطرح کردن مسئله شبه جزیره کریمه سعی کرده است چانهزنی سیاسی خود را با روسیه در مسئله ادلب بالا ببرد. پس اگرچه آقای اردوغان یک همسویی پنهان با سیاستهای آمریکا، اسرائیل و برخی کشورهای عربی در مسئله ادلب دارد، اما از آن سو به حمایتهای جدی جمهوری اسلامی ایران و روسیه در محور سوچی و آستانه نیز نیاز مبرم دارد. یعنی آنکارا اکنون یک بازی دو سره را در دستور کار دارد.
با این تفاسیر آیا این اهداف و منافع ترکیه در حفظ نیروهای همسو با خود در ادلب در تضاد با ماموریتهای آنکارا در محور سوچی و آستانه قرار ندارد؟ آیا تحرکات ترکیه باعث تضعیف محور آستانه و به تبع آن قدرتمندتر شدن محور ژنو و وین نخواهد شد؟
اگرچه که روند ژنو و یا وین با حمایت ایالات متحده آمریکا، عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی منطقه سعی کرد تلاش جدی برای تدوین قانون اساسی جدید در سوریه داشته باشد و یا به دنبال عادی سازی تحولات در سوریه بود، اما هیچ کدام از این اهداف و منافع این کشورها محقق نشدو چنانی که در این راستا شاهد آن بودیم تمام نمایندگان سازمان ملل برای حل بحران سوریه یکی پس از دیگری با ناکامی ناچار به استعفا و برکناری شدند و هیچ کدام از این روند ها یک گام موفق و راهکار مثبت تاثیر گذاری در تحولات سوریه بر نداشتهاند. اگر چه سعی شده بود جمع فراگیری از بازیگران تحولات در این روند (ژنو) جمع شوند. اما در آن سو روند آستانه در عرصه عمل موفقیت های زیادی برای برقراری صلح و ثبات و امنیت در خاک سوریه را در کارنامه دارد به گونه ای که با حمایت محور آستانه بیش از ۸۰ درصد خاک سوریه از سیطره نیروهای تروریستی آزاد شد و در ادامه مناطق کاهش تنش در سوریه تعیین شد و روند تبیین قانون اساسی در سوریه تا اندازه مشخص شد. پس کارنامه روند آستانه، کارنامه قابل قبولی است. اما متاسفانه اکنون که مسئله بازپسگیری مناطق ادلب مطرح شده است آقای اردوغان و ترکیه در تضاد با مواضع خود در آستانه عمل می کنند و بهع همین دلیل تا اندازه ای توان این محور را تحت الشعاع قرار گرفته است. چون ترکیه با قرار گرفتن در کنار جمهوری اسلامی ایران و روسیه در محور سوچی و آستانه عملاً تعهد کرده است که تلاش جدی را برقراری آتش بس در سوریه، کاهش تنش و پایان دادن به تحرکانت نیروهای تروریستی در کل خاک سوریه به کار گیرد.
اما نکته قابل ملاحظه اینجا است که چون در عمل آنکارا شاهد بوده که روند آستانه موفقیت های چشمگیری در حل و فصل پرونده سوریه داشته است بنابراین ترکیه به پتانسیل و ظرفیت بالای سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی روند آستانه برای پیگیری اهداف و منافع خود در سوریه نیازمند است. لذا ترکیه حتیالمقدور از خروج از این پیمان و تضعیف آن خودداری خواهد کرد، اگرچه در این مدت برخی تهدیدات پیرامون احتمال خروج ترکیه از روند آستانه مطرح شده است. اما این مسئله نیز مانند مواضع اردوغان در عدم به رسمیت شناختن الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه نیز صرفاً برای بالا بردن توان چانه زنی سیاسی و دیپلماتیک ترکیه در ادلب مطرح شده است.
با توجه به افزایش تنش میان ترکیه و سوریه در منطقه ادلب، نقش ایران در کاهش این تنش ها چه خواهد بود؟ آیا تهران توان دیپلماتیک در کاهش تنش میان دمشق و آنکارا را خواهد داشت؟
بدون شک جمهوری اسلامی ایران یکی از قدرت های بلامنازع در منطقه غرب آسیا وبه خصوص پرونده سوریه است. لذا تهران اهرم های مهمی برای حل و فصل دیپلماتیک تنش در منطقه ادلب میان دمشق و آنکارا دارد. به همین واسطه چون کشور ترکیه نیز به توان و نفوذ بالای ایران در سوریه اذعان دارد به همراهی، همسویی و حمایت جمهوری اسلامی ایران نیازمند است. لذا تهران میتواند نقش جدی در کاهش تنش های صورت گرفته در ادلب رایفا کند. قطعا در این راستا ایران می توان از تجربه روند آستانه بهره ببرد. اتفاقا همین تلاش ها در روند آستانه قدرتی را به ایران داد که دیگر کشورهای منطقه از آن بی بهره اند. بنابراین جمهوری اسلامی ایران نه تنها در پرونده ادلب، بلکه حتی در پرونده تنش کردها در شمال عراق با ترکیه نیز میتواند نقش میانجیگری خوبی را داشته باشد. از آن سو این توانمندی میانجیگرایانه دیپلماتیک ایران به قدری جدی است که انکارا نمی تواند آن را نادیده بگیرد. اما متاسفانه به دلیل آنکه رجب طیب اردوغان همراهی و همسویی پنهانی با سیاستهای ایالات متحده آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در حفظ و بقای نیروهای تروریستی در ادلب دارد، تلاش های ایران می تواند نتجیه مطلوب را به همراه نداشته باشد. پیرو این نکته اکنون منطقه مورد بحث و مناقشه به مناطق تحت تسلط جبههالنصره باز می گردد که طبق قطعنامههای سازمان ملل یکی از دو گروه تروریستی معرفی شده است. اما در آن سو چون که ذیل توافق نامه سوچی بین ترکیه و سوریه، آنکارا باید بستر خروج و عقب نشینی این نیروها را از مناطق غیرنظامی فراهم کند و در ادامه بین مناطق نظامی و غیرنظامی تفکیک انجام گیرد و متعاقبش جادههای این مناطق باز شوند و در صحنه عمل انجام این موارد از سال 2018 تاکنون به تعویق افتاده است، نشان از این دارد که آنکارا فعلا در بستر مذاکرات دیپلماتیک به دنبال حفظ منافع خود در ادلب است، نه کاهش تنش و این مسئله میانجیگری ایران را قدری سخت می کند.
قطعاً به دنبال مسئله ادلب ما شاهد باز شدن پرونده شرق فرات و کردهای سوریه خواهیم بود که پرونده ای به مراتب حساس تر از ادلب با حضور مستقیم بازیگران متعدد منطقه ای و فرامنطقه ای هستیم. از یک سو حساسیت انکار ناپذیر ترکیه بر مناطق کردنشین سوریه و نیز حضور بخشی از ارتش ایالات متحده آمریکا و روسیه در این مناطق و حساسیت سرنوشت کردها برای برخی از کشورهای اروپایی مانند فرانسه سبب شده است که مجموعه ای از بازیگران با اهداف متعدد و گاه متضاد در این منطقه حضور داشته باشند. اینها علاوه بر آن است که اکنون ارتش سوریه نیز توانسته است حضور خود را بر بخشی از این مناطق را محقق کند. با توجه به نکات شما پس از تعیین سرنوشت ادلب آینده این منطقه و کردهای سوریه چه خواهد بود؟
واقعیت آن است که حضور ارتش ترکیه بر بخشی مناطق کردستان سوریه یک حضور قدرتمند نیست. چون ترکیه در میان کردهای سوریه و ترکیه بسیار منفور است و به همین دلیل نفوذ سیاسی پررنگی در این مناطق ندارد و تنها یک سلطه نظامی ناپایداری بر بخشی از این مناطق از طریق اعمال فشار و زور ارتش ترکیه وجود دارد. اما این شیوه ای که ارتش ترکیه در پیش گرفته است برای آنکارا بسیار هزینه بر است چون در این مدت ما شاهد بودیم که ترکیه بخشی از مناطق را تحت تسلط خود در آورده است، اما در آن سو با درگیری بخشی از سرزمین های خود را واگذار کرده است. لذا ادامه این شیوه بر ترکیه غیرممکن خواهد بود. در کنار آن حضور نیروهای نظامی ایالات متحده در منطقه کردستان سوریه نیز برای آمریکا بسیار هزینه بر بوده است. لذا ترامپ دستور خروج نیروهای نظامیش را از کردستان سوریه مطرح کرد، اما به دلیل اینکه خروج نیروهای نظامی آمریکایی از مناطق شرق فرات باعث قدرتمندتر شدن محور مقاومت خواهد شد، رژیم صهیونیستی سعی کرد با فشار به دونالد ترامپ مانع از خروج نیروهای نظامی آمریکا از این مناطق شود تا امنیتش تحت الشعاع این مسئله قرار گیرد. به هر حال حضور امریکایی ها در سوریه ضامن حفظ امنیت صهیونیست ها است. لذا ترامپ برای حفظ وجهه خود در آستانه انتخابات ریاست جمهوری عنوان کرد که وی برای حفظ امنیت چاه های نفت در این مناطق کردستان سوریه است که دستور تداوم حضور بخشی از نیروهای نظامی آمریکا را صادر کرده است تا بتواند توجیهی برای بازگشت از تصمیم خود در خروج از سوریه داشته باشد. اما در این میان به نظر می رسد که ارتش سوریه و نیروهای محور مقاومت وضعیت به مراتب بهتری در کردستان سوریه خواهند داشت خصوصا که خود کردها نیز به واسطه وضعیت نابسامانشان همسویی بیشتری با مواضع دولت دمشق پیدا کردهاند. بنابراین اگر پس از پایان یافتن پرونده ادلب مسئله کردستان سوریه و تعیین تکلیف این منطقه مطرح شود با افزایش اقتدار ارتش سوریه، دولت مرکزی دمشق در موضع قدرت برای حل و فصل این مسئله در برابر ترکیه و دیگر بازیگران حاضر در این منطقه قرار خواهد گرفت.
نظر شما :