حمایت از مسلمانان جهان جزء مبانی انقلاب ماست
چالش های اقتصادی را نباید به حمایت از فلسطین گره زد
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – طی روزها و هفته های اخیر که دایره تنش میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا افزایش پیدا کرده است و در برخی از مواقع سایه تنش نظامی میان دو طرف هم سنگین تر شد، بخشی از جامعه نوع نگاه سیاسی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران به منطقه، به خصوص اسرائیل را منشاء شرایط کنونی و تحمیل هزینه بر کشور میدانند. به ویژه که اخیراً مسئله رونمایی از معامله قرن هم مطرح شده است و برخی تحلیل ها آن را عامل اصلی پشت پرده افزایش فشارها بر جمهوری اسلامی ایران قلمداد می کنند. اما به واقع مشکلات و چالش های کنونی کشور تا چه اندازه می تواند به نوع نگاه سیاسی و دیپلماتیک ایران در مسئله فلسطین مرتبط باشد؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسئله، گفت وگویی را با احمد بخشایش اردستانی، دکترای علوم سیاسی دانشگاه "نیو ساوت ولز" استرالیا، نماینده مجلس نهم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس و کارشناس مسائل بین الملل و پژوهشگر حوزه امنیت ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
یکی از مهم ترین تحلیل ها پیرامون تحولات اخیر و به موازات آن افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران از ابعاد متعدد تحریم های اقتصادی و تجاری تا پررنگ شدن سایه جنگ، به تلاش برای رونمایی از معامله قرن و حفظ امنیت اسرائیل تاکید دارد. در این راستا برخی معتقدند نگاه جمهوری اسلامی ایران به مسئله اسرائیل و نوع نگاه تهران به مسئله و آرمان فلسطین هزینه هایی را به وجود آورده است، ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
سوال شما اساساً دارای یک نگاه و پاسخ متفاوت است و نیاز به واکاوی و جراحی شرایط داخلی دارد. یعنی ما به جای اینکه مسئله را از نگاه و رویکرد پرسش شما ببینیم باید آن را از بعد و دریچه دیگر دید و آن هم ناظر بر این واقعیت است که متاسفانه مشکلات و چالش های متعدد اقتصادی کشور که بخشی از آن ناشی از تحریمها و بخش عمده آن هم به دلیل ناتوانی دولت در خصوص مدیریت کشور است، سبب شده تا بستر و فضا برای این گونه بحث ها باز شود. درصورتی که عملاً ارتباط این چنینی بین این دو مقوله وجود ندارد. یعنی با افزایش سطح رفاه و حل مشکلات داخلی، به خصوص در حوزه اقتصاد و معیشت اساساً دیگر دغدغه ای برای جامعه وجود ندارد. آن گاه سطح انتقادات به سیاست خارجی و مبانی دیپلماتیک انقلاب اسلامی اگر به صفر نرسد، یقینا به شدت کاهش پیدا خواهد کرد. ما باید این اصل را بپذیریم که در سایه افزایش و مشکلات و چالش های اقتصادی و معیشتی، شرایط برای هرگونه اعتراض، انتقاد و اظهار نظری از جانب همه اقشار و افراد شکل خواهد گرفت که چرا وضعیت کشور به این نقطه رسیده است. در ادامه یقینا دامنه این انتقادات از مسائل اقتصادی به اجتماعی، فرهنگی و حتی مسائل سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی نیز کشیده می شود. این یک مسئله بدیهی است. اتفاقا با نگاه به همین اصل است که ایالات متحده آمریکا در یک سال گذشته کشور را آماج هر گونه تحریم و فشاری قرار داده است تا دامنه اعتراضات افزایش پیدا کند. البته انتقاد و بحث حق همه است، اما یقیناً در آشفته بازار مسائل و مشکلات معیشتی بحث هایی از احساسات و ناشی از مشکلات مطرح میشود.
از طرف دیگر متاسفانه تبعیض ها و فسادهای گسترده هم به عنوان کاتالیزور شرایط کنونی عمل می کند و سبب شده است تا شدت انتقادات افزایش پیدا کند. چرا که عملاً ما شاهد هستیم در یک سال گذشته بار اصلی تحریم ها و فشارهای اقتصادی بر روی دوش اقشار جامعه است و مسئولین کشور دچار هیچ گونه تنگنا و فشاری نیستند؛ نه تنها در مضیقه نیستند که حتی با وجود شرایط تحریمی از بهترین امکانات نیز بهره می برند؛ وام های کلان، خانه های لوکس و اشرافی، حقوق های نجومی و نظایر آن سب میشود که جامعه به یک واکنش بسیار جدی در مبانی و اصول انقلاب برسد. اتفاقاً همین مسئله سبب شده است که شرایط برای چنین بحث هایی به وجود آید. اما اگر عملاً به خود مسئله بدون حواشی نگاه شود خواهیم دید که اساسا حمایت از آرمان فلسطین با این دیدگاه انتقادی قابل خوانش نیست. چون استراتژی مقاومت در مسئله سیاست خارجی و نگاه منطقه ای پاسخ داده و امروز جمهوری اسلامی یکی از مهمترین قدرت های منطقه غرب آسیا است، ولی متاسفانه این نگاه در حوزه اقتصادی و معیشتی در دستور کار دولت قرار نگرفته است و هنوز بعد از ۴۰ سال به دنبال خامفروشی نفت و کسب درآمد برای خرید مواد و کالاهای اولیه و پرداخت حقوق کارمندان خود هستیم. این مسئله به گلوگاه و پاشنه آشیل ما در تحریمها بدل شده است. در حالی که در حوزه نفوذ ما در خاورمیانه این ایران است که از پاشنه آشیل ها خوب استفاده می کند.
در راستای نکات شما اساسا خود مسئله تحریم و مشکلات معیشتی ناشی از آن جزء تبعات این نگاه تهران نیست؟
خیر. چون مسئله فشار بر ایران تنها به جمهوری اسلامی باز نمی گردد. اگر شما دقت کرده باشید ما قبل از انقلاب اسلامی هم شاهد بودیم که ایالات متحده آمریکا در برهه های مختلف دست به اقداماتی علیه ما زده است که نمونه بارز آن کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت مصدقی بود که اتفاقا همسویی جدی با واشنگتن داشت. پس در اصل مسئله به این نوع نگاه آمریکا باز می گردد که منطقه به خصوص خاورمیانه باید با خوانش سیاسی و ایدئولوژیک ایالات متحده هماهنگ باشد، در صورتی که اساساً مبانی فکری انقلاب اسلامی مغایر با این مسئله است.
ببینید ایالات متحده آمریکا بعد از جنگ جهانی اول استراتژی خود را به سمت افزایش قدرت هژمونش در جهان برد. لذا از سال ۱۹۴۰ تا سال ۱۹۹۰ و سقوط اتحاد جماهیر شوروی نظام حاکم بر جهان نظام دو قطبی بود که کاخ سفید سعی کرد با راهبرد موازنه قوا در برابر بلوک شرق در دوران جنگ سرد قدرتش را افزایش دهد. بعد از آن آمریکا از سال ۱۹۹۰ تا سال ۲۰۰۳ نظم یک جانبه گرایی ارشادی را پی گرفت و از سال ۲۰۰۳ تا به اکنون نظم یک جانبه گرایی دستوری مبنای سیاست خارجی ایالات متحده است. در این راستا هم برای آن سالانه هزینههای چند صد میلیارد دلاری در نظر گرفته است. حال با این منطق جمهوری اسلامی ایران سعی کرده است بر اساس اصول و مبانی خود در منطقهای که در آن زیست می کند، شرایط را تغییر دهد. یقیناً این مسئله بدون هزینه نخواهد بود، اما در مقام قیاس میان هزینه های ایران و ایالات متحده آمریکا تفاوت بسیار فاحشی وجود دارد. اگر امروز نقدی به حمایت های ما از حماس، جنبش جهاد اسلامی، حزبالله، سوریه، حشد الشعبی عراق، حوثی ها و نظایر آن وجود دارد، نه به دلیل خود مسئله حمایت، بلکه به دلیل مشکلات معیشتی داخل کشور است که به سمت فرافکنی کشیده می شود. در صورتی که این مسائل از همان ابتدا جزء مبانی ما بوده است. ما نباید فراموش کنیم که در همین چند هفته گذشته که سایه جنگ بر سر جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت شاهد بودیم که یمنی ها حملات موشکی را به امارات متحده و عربستان سعودی افزایش دادند. در کنار آن شاهد بودیم که در ۲۴ ساعت بیش از ۶۰۰ موشک از غزه به سمت اسرائیل شلیک شد و همزمان با آن در یک موضع گیری حزب الله لبنان هم از آمادگی برای هر گونه واکنشی سخن گفت. همین دست اتفاقات بود که کاخ سفید را به عقب نشنی واداشت. پس می بینید که اساسا مسئله هزینه ما بدون فایده نیست. اگر این واکنش ها و اقدامات نباشد یقیناً داعش دوباره مجلس شورای اسلامی ما را به گلوله خواهد بست و یا مرزهای شرقی و غربی ما آماج حملات و ناامنی خواهد بود، در صورتی که این گروه های محور مقاومت اکنون امنیت ما را در ورای مرزهای ما تأمین کرده است.
در کنار آن اکنون نفوذ اقتصادی و تجاری ما در سوریه هم شکل گرفته است. مضافا مناسبات اقتصادی میلیارد دلاری ما با عراق هم نباید فراموش شود. یعنی عملا این مسئله هزینه کرد ما در قیاس با آمریکا اولا بسیار ناچیز است و دوما بدون فایده نبوده است. در صورتی که به اقرار خود دونالد ترامپ در عراق بیش از ۷ تریلیون دلار هزینه شد، اما زمانی که وی به عراق سفر کرد باید چراغهای هواپیما را خاموش می کرد. پس مسئله فلسطین هم باید با این نگاه تفسیر و تعبیر شود. البته من هم معتقدم که در کنار هزینه کردی که برای مسائل سیاسی، دیپلماتیک و نظامی - امنیتی ما وجود دارد، نباید میزان درآمد سرانه، سطح رفاه و دغدغه های معیشتی مردم را تحت الشعاع قرار دهد. یعنی همزمان می توان، هم مسائل سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک خود را پی گرفت و هم به فکر حل مشکلات معیشتی مردم بود. این توان و پتانسیل در کشور وجود دارد، اما متاسفانه به دلایل متعدد ما در حوزه اقتصادی با مشکلات جدی روبه رو هستیم و تبعات همین مسئله به دیگر حوزه های سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک گره خورده است.
در کنار این نکاتی که شما اشاره کردید آیا این میزان از اهمیت در خصوص مسئله فلسطین به دیگر مناطق مانند مسلمانان چین، هند و روسیه وجود دارد؟
سوال شما دارای چند بعد متفاوت است؛ اول اینکه مسئله فلسطین یک مسئله ای است که قدمتی نزدیک به یک قرن دارد. لذا از بعد تاریخی اهمیت بسیار جدی پیدا کرده است. در کنار آن این مسئله از نظر سیاسی و دیپلماتیک هم در مناسبات بین المللی جهانی دارای ابعاد بسیار گسترده و وسیعی است و به همین دلیل اهمیت به سزایی در روابط بین الملل پیدا کرده است. نکته مهمتر به موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک فلسطین و خاورمیانه بازمیگردد که اهمیت آن را چند برابر می کند. مضافا بر این نکات ارتباط تنگاتنگ مسئله فلسطین به امنیت جمهوری اسلامی ایران را هم نباید فراموش کرد. یعنی اساساً اقتضائات و آینده آرمان فلسطین می تواند بر امنیت ما اثرات مثبت و یا خدای ناکرده منفی را داشته باشد. در صورتی که دیگر نقاطی که شما به آن اشاره کردید این اقتضائات را ندارد. اما از بعد دیگر هم باید این مسئله را مطرح کنیم که اساساً آینده و زندگی دیگر مسلمانان جهان از چین، هند تا آفریقا، آمریکای لاتین و اروپا برای جمهوری اسلامی ایران اهمیت دارد. این مسئله جزء مبانی انقلاب ماست. لذا آن گونه که مطرح می شود واکنش ما انفعالی نبوده است. در خصوص مسئله کشمیر تلاشهای دیپلماتیک متعددی، هم با پاکستان و هم هند انجام گرفت، کما اینکه درباره روسیه و چین هم متناسب با جایگاه خود بحث میانجیگرایانه و حمایتی هم مطرح شده است.
نکته مهم دیگری که در این چهارچوب مطرح می شود مسئله صدور انقلاب، نفوذ معنوی است در صورتی که برخی معتقدند مسئله نفوذ ایران به حمایت های نظامی و اقتصادی باز میگردد و با قطع آن این نفوذ هم با چالش های جدی روبه رو می شود؛ ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
خیر. مسئله این گونه نیست. اگر شما به توان نیروهای مقاومت در فلسطین، لبنان، عراق، سوریه و یمن نگاه کنید شرایط به گونه ای است که بحث حمایت ایران مطرح نیست. شاید در ابتدا مسئله در قالب دادن موشک جلوه می کرد، اما ایران که به صورت ممتد نمیتواند چنین اقدامی را انجام دهد. ما توان و دانش این مسئله را در اختیار این گروه ها قرار داده ایم و اکنون محور مقاومت به قدرت بازدارندگی جدی در منطقه دست پیدا کرده که نتیجه تلاش های ایران است. ما در طول جنگ هشت ساله خود برای تقابل با توان موشکی صدام هیچ گونه امکاناتی نداشتیم و گاهی با موشکهایی که از کره شمالی و لیبی به ما می رسید پاسخ های موشکی بعثی ها را می دادیم، اما هیچگاه توانان ساخت آن از جانب این کشورها در اختیار ما قرار نگرفت. چون لیبی نمی خواست. زمانی که خود به این توان رسیدیم دامنه نفوذ ما افزایش پیدا کرد. با همین منطق ایران سعی کرد که مسئله فقط حمایت تسلیحاتی نباشد، بلکه دانش و توان بازدارندگی در اختیار آنها قرار گیرد. همین مسئله سبب شد تا نفوذ ما در منطقه قطع نشود و به صورت پایدار ادامه پیدا کند.
در کنار آن این گونه هم تعبیر می شود که بحث حمایت از آرمان فلسطین و مبارزه با اسرائیل یک چارچوب و مبنای اخلاقی دارد، آیا در حوزه دیپلماتیک و امنیتی این کلمات دارای خوانش سیاسی و کاربردی هستند؟
ببینید در دوره باراک اوباما تمام مبانی سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در یک قالب و شاکله دیپلماتیک و دموکراتیک زیبایی پی گرفته شد چون این کلمات در ظاهر زیبا بودند و بستر را برای افزایش دامنه نفوذ امریکا شکل می داد. اوباما با نوبل صلح خود نفوذ ایالات متحده را بیش از بوش پسر با توپ و تانک افزایش داد. چون نوع کلمات و الفاظ وی زیبا، اخلاقی و قابل پذیرش بودند. اما اکنون در دوره دونالد ترامپ لحن آمریکا به شدت تغییر کرده است و ادبیاتی به شدت سخیف و به دور از آداب دیپلماتیک به کار گرفته می شود که مورد پذیرش هیچ کشور و شخصیتی نیست. چرا که ترامپ اهل فن دیپلماسی و آشنا با سیاست نیست. وی با ادبیاتش چالش های جدی برای خود و آمریکا شکل داده است. در حالی که ترامپ هم مانند اوباما به دنبال افزایش نفود آمریکا در جهان بود. با همین منطق می توان به سوال شما پاسخ داد. یعنی اساساً مسئله صدور انقلاب، نفوذ معنوی، اخلاق، حمایت از مستضعفین و نظایر آن در چارچوب استراتژی و مبانی دیپلماتیک ما جای دارد. یعنی جمهوری اسلامی ایران با پوسته این مبانی نفوذ خود را شکل داده است. چرا که تمام این الفاظ، الفاظی هستند که در ظاهر بسیار زیبا و در عین حال نافذ هستند و میتواند بستر را برای افزایش نفوذ ایران در منطقه و جهان شکل دهد. یعنی باید با این دید استراتژیک به این مسائل نگاه کنیم.
نظر شما :