امنیت اسرائیل در اولویت سیاست خارجی امریکاست
تاثیر معامله قرن بر افزایش تنش میان آمریکا با ایران
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – برخی از کارشناسان تحولات غرب آسیا بر این نکته تاکید دارند که تنشهای اخیر در خاورمیانه با محوریت جریان سازی علیه ایران به رونمایی از معامله قرن باز می گردد و در این راستا کاخ سفید سعی دارد با همراهی برخی از کشورهای عربی، زمینه را برای این مهم شکل دهد. پیرو این مسائل در چند روز گذشته اخباری هم دال بر برگزاری نشست اقتصادی در 25 و26 ژوئن (4 و 5 تیر) در منامه، پایتخت کشور بحرین با عنوان "صلحی برای شکوفایی" مطرح شده است. چنین خبری این ظن را تقویت می کند که اکنون دایره تلاشهای کاخ سفید و همراهی جامعه عربی برای رونمایی از این طرح افزایش پیدا کرده است. اما به واقع تحولات کنونی چه ارتباطی با رونمایی از معامله قرن دارد؟ اساساً میتوان با برگزاری یک نشست اقتصادی، زمینه را برای رونمایی از معامله قرن شکل داد؟ اقتضائات داخلی فلسطین امکان پذیرای این اتفاق است؟ دیپلماسی ایرانی برای پاسخ به این سوالات و پرسش هایی از این دست، گفتوگویی را با حسن هانی زاده، کارشناس و پژوهشگر مسائل خاورمیانه ترتیب داده است که در ادامه میخوانید:
اگرچه در ظاهر مسئله پررنگ شدن سایه تنش نظامی ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران به برجام و توان موشکی و مسائلی از این دست مربوط میشود، اما در کنار آن برخی معتقدند که می توان رفتار اخیر واشنگتن را در راستای ایجاد بسترهایی برای رونمایی از معامله قرن با تحت فشار قرار دادن نیروهای مخالف با این طرح از جمله ایران تعبیر کرد؛ از نگاه شما این ارزیابی تا چه اندازه به واقعیت منطقه نزدیک است؟
من معتقدم که یکی از اهداف و عوامل مهم در تعیین برنامه ریزی و نوع نگاه کاخ سفید به منظور تقابل با ایران در همه ابعاد و سطوح، از مسئله برجام و پرونده هستهای تا توان موشکی و نفوذ منطقهای به امنیت اسرائیل باز میگردد. مطمئناً با همین نگاه بود که باراک اوباما برای افزایش امنیت اسرائیل بر اساس دیدگاه خودش مسئله مذاکره با ایران و شکل گیری برجام را مطرح کرد و به موازاتش دونالد ترامپ نیز با متناسب با نگاه و دیدگاه خود سال گذشته از برجام خارج شد. به همین واسطه یکی از محورهای کانونی در سمت و سو دهی به اقتضائات خاورمیانه، امنیت رژیم صهیونیستی است. پس به واقع مجموعه تحولاتی که اخیراً در غرب آسیا شکل گرفته با همین رویکرد و برآیند برنامه ریزی بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی و شیخ محمد بن زاید، ولیعهد امارات متحده عربی است.
پیرو این نکات یقینا رونمایی از معامله قرن هم به منظور افزایش امنیت رژیم صهیونیستی است. علاوه بر آن به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت رسمی اسرائیل از جانب دونالد ترامپ، انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به قدس اشغالی و همچنین به رسمیت شناختن حاکمیت صهیونیستها بر جولان اشغالی در کنار این تحولات میتواند بخشی از بستر سازی برای رونمایی از معامله قرن باشد. چرا که یقیناً سلسله مقاومت هایی برای اجرایی و حتی رونمایی از این طرح آمریکایی با محوریت جمهوری اسلامی ایران در منطقه وجود دارد. پس برای حذف تهران جریان سازی ها با افزایش سایه تنش نظامی آمریکا با ایران اوج پیدا کرده است. به اعتبار این که ایران تنها و مهمترین مخالف سیاست های آمریکا در غرب آسیا و نیز جدی ترین تهدید برای امنیت اسرائیل است. از این رو کاخ سفید با برخی اقدامات مانند اعزام بمب افکن ها به قطر، حضور ناو هواپیمابر یو اس اس آبراهام لینکلن، قرار دادن سپاه در لیست گروههای تروریستی، منع فروش و صادرات نفت ایران، افزایش تحریم های اقتصادی و نظایر آن به دنبال جریان سازی علیه تهران است تا ایران را پای میز مذاکره بنشاند و یقینا یکی از پیششرطهای واشنگتن برای مذاکره با تهران مسئله امنیت اسرائیل و پذیرش اقتضائات معامله قرن است.
اما در تاریخ روابط اعراب و اسرائیل تا به این حد و اندازه مناسبات دو طرف آشکار نبوده است. آیا می توان عنوان داشت که دونالد ترامپ و برخی از بازیگران منطقه همسو با سیاستهای کاخ سفید توانستند در سایه تعریف جمهوری اسلامی ایران به عنوان دشمن مشترک اعراب و اسرائیل، زمینه را برای آشکارسازی این روابط شکل دهند؟
روابط بین اعراب و اسرائیل پیش از این به صورت پنهانی و محرمانه صورت میگرفت تا تبعات منفی آن در جوامع داخلی، جهان عرب و دنیای اسلام دامنگیر رهبرانشان نشود. اما اکنون به جز لبنان، فلسطین، سوریه، یمن و عراق اکثر کشورهای عربی به خصوص کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس روابط پنهان و محرمانه خود را علنی و آشکار کردهاند و یا حداقل از آشکار شدن آن ترس و واهمه ای ندارند. چون با حضور دونالد ترامپ و در طول بیش از دو سالی که به عنوان کلیددار کاخ سفید می گذرد، واشنگتن در تلاش بوده است شرایط را برای هم سویی اعراب و اسرائیل و معرفی کردن تهران به عنوان دشمن اول و تهدید جدی غرب آسیاو جهان عرب شکل دهد. از این رو کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز با جریانسازی علیه تهران سعی دارند افکار عمومی عربی را به جای حساسیت بر روی اسرائیل به سمت تهران بکشانند تا با کاهش حساسیت در مناسبات اعراب و اسرائیل، بستر برای آشکارسازی روابط دو طرف شکل بگیرد. چرا که با مطرح شدن تهدید تهران عملا این گونه قلمداد میشود که جهان عرب چارهای به جز همراهی، همسویی، هماهنگی، همکاری و حمایت از اسرائیل را برای دفع خطر تهران ندارد که نمونه بارز آن در نشست ورشو شکل گرفت. لذا به نظر من خطری که اکنون آرمان فلسطین را تهدید می کند بیش از آنکه به سیاست های کاخ سفید و صهیونیست ها بازگردد، از جانب کشورهای عربی است، به گونهای که اکنون مقامات امارات متحده عربی، عربستان سعودی، عمان، بحرین و نظایر آن رفت و آمد های آشکار و پنهانی با سران و مقامات اسرائیلی برای افزایش سطح مناسبات دارند. حتی اکنون اخباری دالّ بر همکاری امارات متحده عربی و رژیم صهیونیستی در حمله اخیر به نوار غزه مطرح شده است. پس تهدید این کشورهای عربی به مراتب بیشتر از آمریکا و اسرائیل است.
اما در تقابل با این نکته شما همکاری احتمالی میان امارات متحده عربی و اسرائیل در حمله اخیر به غزه مطرح شده، تحلیل و گمانه زنی هایی مبنی بر دست داشتن اسرائیل در حمله به بندر فجیره نیز امارات مطرح است؟
در واقع اتفاقی که در بندر فجیره روی داد همکاری اطلاعاتی و امنیتی کشورهای عربی با موساد است تا بدین وسیله در سایه نمایش حمله کنترل شده، شرایط برای هجمه علیه ایران شکل بگیرد؛ هجمه ای که به تنش و حمله نظامی واشنگتن به تهران منجر شود. در صورتی که واقعیت امر این است که اگر کوچکترین تنش نظامی میان ایران و آمریکا روی دهد بیشترین آسیب و خسارات به خود کشورهای عربی و اسرائیل بازمیگردد. از این رو همان گونه که احتمال همکاری امارات با صهیونیست ها در حمله به غزه می تواند صحت داشته باشد، یقینا احتمال هماهنگی سرویس های اطلاعاتی ابوظبی و تل آویو برای نمایش یک حمله کنترل شده و اتهام زنی علیه ایران وجود دارد. پس این دو واقعه در طول هم قرار داشته و هیچ تعارضی با هم ندارند.
در کنار آن اخباری هم دال بر برگزاری یک نشست در 25 و 26 ژوئن (4 و 5 تیرماه) با رویکرد اقتصادی (با عنوان "صلحی برای شکوفایی") در منامه مطرح شده است که برخی آن را گام اول آمریکا، اعراب و اسرائیل برای رونمایی از معامله قرن می دانند؛ آیا دونالد ترامپ سعی دارد طرح خود را که ناظر بر رویکرد امنیتی، دیپلماتیک و سیاسی است با یک پوشش اقتصادی و تجاری در سایه همکاری با بازرگانان و تجار فلسطینی معرفی کند تا بار و تبعات منفی آن در جامعه فلسطین، جهان اعراب و دنیای اسلام کمتر شود؟
به هر حال باید بپذیریم که فرصت چندان زیادی تا انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ ایالات متحده آمریکا باقی نمانده و از آن سو با حضور جو بایدن، معاون اول باراک اوباما تنور انتخاباتی بسیار داغ شده است و میتواند چالشهای جدی را برای دونالد ترامپ در خصوص پیروزی در دومین دور شکل دهد. از این رو دونالد ترامپ به دستاوردهای مهمی در سطح دیپلماسی و سیاست خارجی نیاز دارد که یکی از آنها مسئله عملیاتی شدن معامله قرن به منظور افزایش امنیت رژیم صهیونیستی است. چون در آن صورت است که یقین لابیهای صهیونیستی که مهمترین بازیگران پشت پرده انتخابات آمریکا هستند، می توانند حمایت جدی از ترامپ در انتخابات پیش رو داشته باشند و باعث پیروزی وی شوند. از این رو ترامپ تمام سعی خود را میکند در این فرصت، شرایط را برای عملیاتی شدن معامله قرن پیش ببرد. چون ایجاد یک مجموعه اقتصادی میان رژیم صهیونیستی و اعراب منطقه خاورمیانه از اهداف کلان لابیهای صهیونیستی آمریکایی بود که بر اساس طرح خاورمیانه جدید و طرح شیمون پرز، رئیس جمهوری اسبق رژیم صهیونیستی قرار دارد. طی این طرح قرار است تا سال ۲۰۲۰ میلادی مجموعه مناسبات اقتصادی صهیونیست ها با اعراب شکل بگیرد و سطح معاملات تا ۷۰ میلیارد دلار برسد. از این رو یقیناً نشست اقتصادی منامه گام بسیار جدی برای آمریکا در رونمایی از معامله قرن با رویکردی تجاری و اقتصادی است. به همین دلیل است که می بینید دونالد ترامپ تلاش های جدی برای برگزاری این نشست دارد و از آن سو دعوت رسمی از سران و مقامات صهیونیستی و همزمان با آن کشورهای عربی برای حضور در این نشست به عمل آمده است.
با توجه به دومین شکست پیاپی اسرائیل در برابر گروه های فلسطینی، آن هم کمتر از ۲۴ ساعت امکان عملیاتی و حتی رونمایی از معامله قرن در سایه تقویت نفوذ جریان مقاومت وجود دارد؟
اتفاقا دونالد ترامپ با توجه به این به شکست اخیر صهیونیستها در برابر توان موشکی محور مقاومت فلسطین است که میخواهد معامله قرن هرچه زودتر رونمایی شود تا مانع از ضعیف تر شدن صهیونیست ها در برابر محور مقاومت شوند. اکنون یقیناً محور مقاومت، هم از جانب لبنان، هم از جانب غزه و هم از جانب سوریه یک کمربند تهدید را علیه اسرائیل شکل داده است. کاخ سفید با توجه به همین واقعیت است که می خواهد از یک سو تنش با تهران را برای کاهش نفوذ ایران در برابر اسرائیل شکل دهد و از آن سو معامله قرن را برای عدم افزایش توان نیروهای مقاومت فلسطینی در برابر اسرائیل به وجود آورد. اگر دونالد ترامپ موفق به این مسئله شود، لابی صهیونیستی حمایت جدی از وی در انتخابات سال ۲۰۲۰ خواهد داشت و این نکته باعث افزایش تحرکات دونالد ترامپ در خصوص حمایت از اسرائیل است.
نظر شما :