۲۰۱۹ سال اقدام است؟/سناریوهای مدنظر واشنگتن بعد از کنفرانس لهستان
نشست ورشو، حلقه وصل منزوی کردن تهران و اجماع سازی جهانی علیه ایران
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – سفر دوره ای جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید به غرب آسیا، حضور مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده در خاورمیانه، دیدار مخفیانه و غیرمترقبه دونالد ترامپ در عراق، روی کار آمدن چارلز کوپرمن به عنوان دستیار ارشد و معاون جدید دونالد ترامپ در دفتر امنیت ملی کاخ سفید، افشاسازی سه روز گذشته والاستریتژورنال مبنی بر وجود طرحی از جانب واشنگتن برای حمله نظامی به ایران، به عنوان قطعات پازل ایالات متحده علیه ایران، مبین وجود چه سناریویی از جانب کاخ سفید است؟ علاوه بر آن واقعیاتی چون خروج دونالد ترامپ از برجام و بازگشت تحریم های اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران، انتقال نیروهای نظامی ایالات متحده از سوریه به عراق در سایه مواضع رئیسجمهور آمریکا، استقرار ناوهای آمریکایی در خلیج فارس، همراهی بخشی از قاره سبز با سیاست های کاخ سفید و برگزاری نشست ضد ایرانی فوریه در ورشوی لهستان بسترساز چه حوادثی در غرب آسیا با محوریت ایران خواهد شد؟ دیپلماسی ایرانی پاسخ به این سواات را در گفت وگویی با مهدی مطهرنیا، آینده پژوه، کارشناس مسائل بین الملل و استاد دانشگاه پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
پس از خروج دونالد ترامپ از برجام و بازگشت تحریم های اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران، اخیرا در سایه مواضع رئیسجمهور آمریکا شاهد انتقال نیروهای نظامی ایالات متحده از سوریه به داخل خاک عراق هستیم. از طرف دیگر ناوهای آمریکایی در خلیج فارس مستقر شده اند، مضاف بر این نکات اکنون بخشی از قاره سبز نیز با سیاست های کاخ سفید همراهی کرده و به عنوان مجری طرح های واشنگتن در اروپا عمل میکند. در این راستا قرار است سیزدهم و چهاردهم ماه فوریه نشستی ضد ایرانی در ورشوی لهستان برگزار شود. با در کنار هم گذاشتن این قطعات پازل، ایالات متحده آمریکا به دنبال اجرای چه سناریویی علیه جمهوری اسلامی ایران است؟
به هر حال باید بپذیریم که اکنون ایران به عنوان نقطه گره و کانون تحولات "نوهارتلند" (فلات ایران) اکنون به "اَوَلیّت" استراتژیک برنامه های ایالات متحده برای رسیدن به اولویتهای خود در آسیای جنوب شرقی بدل شده است. لذا دونالد ترامپ سعی دارد تا سال ۲۰۲۰ تکلیف پرونده ایران را در سایه برنامه ریزی دقیق روشن کند و برای ۴ سال دوم (به شرط حضور) نگاه جدی به آسیای جنوب شرقی و به خصوص چین در هارتلند علیا داشته باشد. فلذا با توجه به کدهایی که به آن اشاه داشتید و نیز کدهای دیگری که در منطقه و جهان در حال وقوع است در یک کلام می توان عنوان داشت که سال ۲۰۱۹ میلادی، سال اقدام آمریکا علیه ایران خواهد بود. به عبارت دیگر دونالد ترامپ در دو سال پایانی زمامداری خود از سیگنال های ضعیف علیه جمهوری اسلامی ایران اکنون به سمت ارتعاشات بزرگ گرایش پیدا کرده است. از اینرو کاخ سفید به دنبال آن است که در ستون فقرات امنیتی و تعریف حوزه های استراتژیک خود برای سال ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ دیگر ایران را یک دولت چالشبرانگیز معرفی نکند، بلکه تهران به دشمن جدی سیاست های ایالات متحده در قالب و تیتر جذاب "عنصر مخرب نظم نوین جهانی" بدل کند.
همان گونه که پیشتر در مصاحبه با دیپلماسی ایرانی بر این نکته تاکید داشته ام تلاش های ایالات متحده در زیرمایه و خمیر مایه تحولات سال 2019 علیه ایران به این سمت خواهد رفت که پروژه فروپاشی دورنی ایران را که حد فاصل میان تغییر رفتار و تغییر رژیم در ایران است را، ذیل تشتت و سردرگمی از درون با کاتالیزور بیرونی پیگیری کند. در این راستا تلاش کاخ سفید بر آن است که وحدت نظر و رویه ای میان اپوزیسیون داخلی و خارجی ایران شکل دهد که یقیناً نشست ماه آتی میلادی در ورشوی لهستان این بستر و زمینه را برای واشنگتن فراهم می کند. مضافا تئوری جنگ نامتعادل، یعنی بزرگ نمایی تهدید تهران از ابعاد گوناگون برای جامعه جهانی و آسیب پذیری غرب در برابر این تهدیدات در دستور کار خواهد بود تا آمریکا بتواند اجماع بین المللی مد نظر خود را علیه تهران به منظور محاصره سیاسی و دیپلماتیک سامان دهد. این مهم نیز با استفاده ابزاری از کشورهای اروپای شرقی مانند آلبانی، لهستان و مجارستان و نیز کشورهای دیگری مانند دانمارک، هلند، اتریش و حتی آلمان و فرانسه نیز در سایر مطرح کردن اتهامات تروریستی ایران در قلب اروپا در حال پیگیری و انجام است. البته کار به اینجا ختم نمیشود چراکه در نشست ورشو لهستان یکی از ابعاد مهم پروژه آمریکا، یعنی برجستهسازی تهدید اقدامات و رفتار تهران برای امنیت جامعه جهانی نیز در دستور کار خواهد بود. حال به این پروژه پیچیده و چند لایه، تحرکات نظامی و امنیتی نیروهای آمریکایی را در عراق، سوریه و خلیج فارس اضافه کنیم و به موازاتش تحریم های وزارت خزانه داری ایالات متحده را ضد جمهوری اسلامی ایران نیز در نظر بگیریم. لذا سینرژی این تکه های پازل نشان از این واقعیت دارد که در طول سال ۲۰۱۹ کاخ سفید به دنبال اقدام علیه جمهوری اسلامی ایران است. حال این که این اقدام در چه سطحی است و با چه شدتی خواهد بود، جای سوال و اما و اگرهای بسیار دارد. اما به هر صورت میزان وقوع آن به پارامترهای بی شماری منطقه غرب آسیا بستگی دارد. حال باید منتظر ماند و دید که خاورمیانه در سایه این برنامه پیچیده و چند لایه کاخ سفید، آبستن چه حوادثی خواهد بود.
از این رو در کل دکترین استراتژی ایالات متحده آمریکا در قبال ایران، یک دکترین دو وجهی خواهد بود که واشنگتن از یک بعد تلاش های جدی را برای محدودسازی روابط و مناسبات ایران در منطقه و جهان، از مناسبات اقتصادی تا روابط سیاسی و دیپلماتیک را پی خواهد گرفت تا بتواند در صورت مقاومت تهران، زمینههای ورود نیروهای همسو با خود که در نزدیکی مرزهای ایران مستقر هستند را شکل دهد و در بعد دیگر مسئله اجماع سازی جهانی، چیزی شبیه به پرونده عراق در دوره بوش را پیگیری کند. به هرحال ترامپ به عنوان رئیس جمهوری با منش کاسب کارانه، هم به دنبال کاهش هزینه تقابل با ایران از طریق افزایش بازیگران و تحمیل هزینه بر آنان است و از طرف دیگر مشروعیت زایی برای تقابل با ایران شکل دهد. لذا پروژه محدودسازی همکاری های بین المللی با ایران و محاصره منطقه ای تهران در کنار اجماع سازی جهانی در بستر پروژه فروریزش از داخل با کاتالیزور فشار بیرونی است.
با این وصف اهمیت نشست ورشو در چه پارامتر و یا پارامترهایی خلاصه می شود؟
نشست ضد ایرانی ورشو از آن جهت اهمیت پیدا می کند که حلقه وصل دو پروژه امریکا ضد ایران است. به بیان دیگر نشست ورشو حلقه وصل تلاش های ایالات متحده برای محدود سازی مناسبات ایران در عرصه بین الملل و برنامه اجماع سازی جهانی کاخ سفید علیه تهران است. از این رو لهستان اکنون میزبانی و بازیگری نقطه حساسی از برنامه آمریکا را علیه جمهوری اسلامی ایران بر عهده دارد. چون اگر این کنفرانس و نشست بتواند اهداف مد نظر دونالد ترامپ را محقق کند، سبب خواهد شد تا اجماع سازی هرچند با کشورهای کوچک و کم اهمیت جهانی علیه ایران شکل بگیرد. در این صورت نوعی مشروعیت زائی برای اقدامات آمریکا شکل خواهد گرفت و از آن سو تلاش های تهران دچار مشروعیت زدایی خواهد شد.
در سایه سفر های دوره ای جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید به غرب آسیا، حضور مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالات متحده در خاورمیانه، سفر مخفیانه و غیرمترقبه دونالد ترامپ در عراق و نیز روی کار آمدن چارلز کوپرمن به عنوان دستیار ارشد و معاون جدید دونالد ترامپ در دفتر امنیت ملی کاخ سفید در کنار افشاسازی سه روز گذشته والاستریتژورنال مبنی بر وجود طرحی از جانب واشنگتن برای حمله نظامی به ایران، آیا می توان عنوان داشت که سال ۲۰۱۹ به سمت تنش نظامی واشنگتن – تهران پیش خواهد رفت. در این رابطه نشست ورشو، نشستی برای یارگیری و به قول شما مشروعیت زایی اقدامات ترامپ است؟
خیر مسئله به حمله نظامی علیه تهران باز نمی گردد، بلکه تلاش کاخ سفید در سال 2019 ناظر بر نمایش حمله نظامی به ایران خواهد بود. ببینید استراتژی کلاسیک کاربرد قدرت نظامی ایالات متحده شامل دو مرحله است؛ اول تهدید به حمله نظامی و دوم انجام حمله نظامی. اما با روی کار آمدن ترامپ اکنون یک مرحله دیگر به استراتژی کاربرد قدرت نظامی آمریکا اضافه شده که گام میانی این استراتژی است؛ این گام همان طور که گفتم نمایش حمله نظامی است که بعد از تهدید به حمله نظامی و پیش از انجام حمله نظامی صورت می گیرد. با حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید، ایالات متحده آمریکا استراتژی نظامی یک دهه گذشته خود را با تغییراتی به روزتر کرده است. اگر شما به رفتارها و اقدامات ترامپ در سال های 2017 و 2018 نگاه کنید نشانه های بارز این رفتار را خواهید دید. برای مثال نوع رفتارها و کنش های نظامی واشنگتن در خاورمیانه و غرب آسیا با محوریت پرونده سوریه در قالب دو حمله موشکی به سوریه در سایه اتهام استفاده دولت دمشق از سلاح شیمایی، نشانگر این گام است. یعنی اقدام ترامپ از تهدید به حمله عبور کرد، در حالی که باراک اوباما از این مرحله پافراتر نگذاشت، اما در آن سو ترامپ به مرحله حمله نظامی مانند بوش پسر هم نخواهد رفت. پس کاخ سفید اکنون با حضور بولتون و کوپرمن در سایه تحرکات اخیر که شامل خروج نیروهای نظامی از سوریه، استقرار آنها در اربیل و الانبار عراق و روانه کردن ناوگروهی به خلیج فارس است در پرتو یک برنامه ریزی دقیق سعی دارند تا نمایش حمله به ایران را در یک فضای بینابینی میان تهدید به حمله و انجام حمله به تهران را مدیریت کنند. در این راستا اگر آمریکا و شخص ترامپ با نقشه بولتون بتواند در هر کدام از این گام ها به حداقل اهداف و منافع خود در قبال ایران دست یابد، از آن گام پا فراتر نمی گذارد تا از آن گام متناسب با ظرفیت های موجود، بهره برداری خود را داشته باشد. البته این نکته را هم باید خاطرنشان کرد که هر چه بر روند تحولات منطقه می گذرد، غلظت نمایش حمله به ایران هم در سال 2019 افزایش پیدا می کند. این مساله می تواند زمینه و بستر برخورد و اصطکاک نظامی را از وضعیت "ممکن" به وضعیت "احتمال" بکشاند. وضعیت ممکن، ناظر بر وضعیتی است که از نظر امکان وقوع دور از انتظار است.
نظر شما :