مذاکره بر سر بدیهیات دفاعی کشور؛ یعنی چه؟
کری به عنوان ضامن توافق، الآن کجای شرایط دیپلماتیک است؟
عبدالرحمن فتح الهی – بسیاری بر این باورند که سال آتی برای سیاست خارجی کشور سالی پر از چالش های ریز و درشت خواهد بود. از یک سو باید تلاش های دیپلماتیک را معطوف به عدم لغو برجام کرد. از سوی دیگر هم با شرایطی که در آن اروپا هم در حال همگرایی با کاخ سفید، عربستان و اسرائیل برای گره زدن توان موشکی و نقش ایران در خاورمیانه به توافق هسته ای هستند، باید خود را برای هر سناریویی از طرف جامعه جهانی آماده کرد. از همین رو دیپلماسی ایرانی بررسی شرایط اخیر سیاست خارجی و نیز ارزیابی تحولات سال آتی را در گفت وگویی با محمد صادق کوشکی پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
بعد از وعده 120 روزه ترامپ در خصوص توافق هسته ای، کاخ سفید در حال همراه کردن اتحادیه اروپا با مواضع خود علیه تهران است. در این راستا نیز بعد از سفر لودریان به ایران بسیاری بر این عقیده اند که اکنون با پالس های منفی دیپلماتیک تهران، اروپا همگرایی بیشتری با آمریکا پیدا خواهد کرد. ارزیابی شما از اقتضائات دیپلماسی کشور در این فاصله زمانی چیست؟
این مسیر یک مسیر جدیدی نیست و از قبل هم قابل پیش بینی بود. از آذر ماه سال 92 که توافق ژنو عملی شد، مسیری که هم اروپا و هم آمریکا در پیش گرفته بود، کاملا عیان و آشکار بود. در همین راستا هم در جلسه ای که اتفاقا هم متن سخنان آن ضبط شد، من بارها اعلام کردم که اروپا هم در مسیر آمریکا گام خواهد گذاشت. در آنجا مطرح شد که طرف های اروپایی و آمریکایی یقینا در برجام هسته ای متوقف نمی شوند و برجام های موشکی، حقوق بشری و برجام دیپلماسی و منطقه ای را هم رقم خواهند زد. دلیل این مساله هم به این باز می گردد که اروپا و آمریکا به همراهی ریاض و تل آویو ارکان قدرت تهران را در هر بعدی نشانه رفته اند. ارکانی نظیر توان خود بنیاد موشکی، قدت خودبنیاد هسته ای، توان خودبنیاد حضور در منطقه و تعریف اسلامی و ایرانی از مقوله حقوق بشر که هیچ کدام از این چهار ویژگی در کشورهای منطقه ای همسوی با آمریکا وجود نداشته و ندارد. از همین رو نیز به دنبال از میان بردن توانایی ایران در این عرصه ها هستند. اما نکته ای که قابل تامل است نگرش غیر واقعی برخی از طیف های سیاسی در داخل در خصوص برجام و همراهی بی قید و شرط اروپا از آن بود. به عبارت دیگر برخی معتقد بودند که با حضور ترامپ اکنون اروپا راه خود را از آمریکا جدا خواهد کرد و در ادامه نیز حتی با تحکم اروپا باعث تعهد واشنگتن به توافق هسته ای خواهد بود. این طیف از ابتدا به مناسبات دیپلماتیک با نگاهی رمانیتک و خوش بینانه نظر داشتند و هنوز هم با همین نگاه مسائل را ارزیابی می کنند. این طیف به شکاف اروپا و آمریکا دل بسته بودند و در یک توهم به سر می بردند. آنها معتقد بودند که ما و اروپا در یک طیف قرار داریم و آمریکای منزوی شده نیز در یک سوی ماجرا قرار دارد. اما امروز در سایه ادعاهای سیاسی لودریان، چه در قبل از سفر به ایران و چه بعد از آن به روشنی نشان می دهد که اروپا هم در راستای آمریکا گام بر می دارد. اساسا منطق سیاسی و دیپلماتیک هم مبین چنین مساله ای است. کدام عقل سیاسی می گوید که اروپا در یک انتخاب میان ایران و آمریکا، ایران را بر خواهد گزید. امروز نگرانی اروپا و آمریکا در خصوص ایران به اشتراکات فراوانی رسیده است. امروز به خوبی روشن شده است که هر گونه نگاه ایده ئالیستی، رومانتیک و خوش خیالانه موجب جاماندگی از صدر تحولات خواهد شد. کسانی که در آن روزها اعلام می کردند که سخن و امضای جان کری ضامن توافق است، باید امروز جواب بدهند که کری و اوباما در این شرایط دیپلماتیک کجا هستند؟ در کجای الفبای دیپلماسی می توان روی سخن شخص و یا فردی حساب باز کرد؟ این یک اصل بدیهی است. کسانی که ادعا داشتند ما و اروپا توانستیم که ترامپ و کاخ سفید را منزوی کنیم اکنون باید بگویند که آیا چنین است؟ امروز اروپا در همراهی آمریکا از مسیر برجام که به نابودی دستاوردهای هسته ای انجامید، به دنبال نابودی دستاوردهای موشکی هستند.
اما در آن سوی داستان برای شما و امثال شما در جایگاه منتقدین برجام که قائل بر نوعی ایده ئالیسم و حتی رومانتیسم دیپلماتیک برخی طیف های سیاسی هستید، جمهوری اسلامی ایران در سال های آغازین دهه 90 شمسی که یک قفل دیپلماتیک و متعاقبش قفل اقتصادی را از دولت های نهم و دهم به ارث برده بود، می توانست چه گزینه ای بهتر از برجام داشته باشد؟
من بدیل برجام را با آن نگاه رومانتیک، یک نگاه واقع بینانه می دانم. راه چاره این بود که اگر تهران بر برخی از مواضع خود اصرار می کرد، طرف اروپایی و آمریکایی نمی توانست تا ابد این تحریم ها را ادامه دهد.
جناب کوشکی در آن سال ها تحریم ها مملکت را به کلی به قفل رسانده بود؛ اتفاقا این ایران بود که تا ابد نمی توانست تحریم را تحمل کند.
ببینید اساسا تحریم ها زمانی کارساز خواهند شد که کشوری از خود ضعف نشان دهد. اگر چه در آن دوران برخی بی مدیریتی ها را هم شاهد بودیم، اما اگر بر اصول خود پافشای می کردیم شرایط به سمت گشایش پیش می رفت. اتفاقا در همان ایام در آخرین اجلاس آستانه در زمستان سال 91 نشانه هایی از این عقبگرد اروپایی ها را شاهد بودیم. اوباما خود بارها درخواست مذاکره را کرده بود. پس کشورها باید مقاومت دیپلماتیک داشته باشند، کما این در مناسبات جهانی هم زمانی که کشورها بر مواضع خود بر اساس یک رئالیسم دیپلماتیک پافشاری می کنند شاهد به کرسی نشاندن حرف های خود در جهان هستند. برای مثال زمانی که روسیه در مقابل تهدیدات و تحریم های آمریکا نه تنها عقب نشینی نمی کند که حتی دست به رزمایش و نمایش توان نظامی خود می زند به نوعی قدرت و هیمنه کاخ سفید را به چالش می کشد و آنجا است که روسیه توانسته در مقابل تحریم ها با یک رئالیسم دست به مقابله به مثل بزند.
اما همین سیاست سبب رقم خوردن دیپلماسی غلط موشکی ایرانی هم شده است. از آن طرف هم همین دیپلماسی غلط موشکی هم سبب گره خوردن توان دفاعی، نقش ایران در خاورمیانه و حتی مساله حقوق بشر به برجام شده است؛ به نظر شما این رئالیسم مبین نوعی جنگ و تخاصم جهانی نیست؟
ایران تا کنون هیچ کشوری را با موشک تهدید نکرده است. ایران توان موشکیش را دفاعی تعریف کرده است. مقامات ما بارها توان موشکی را بازدارنده دانسته اند.
آیا موازی کاری سیاسی با دستگاه دیپلماسی سبب این تشتت نشده است؟
ببینید از زمان امام (ره) تا خود مقام معظم رهبری به عنوان فرمانده کل قوا و ترسیم کننده راهبرد امنیتی و نظامی کشور تا کنون ایران هیچ برنامه تهاجمی علیه هیچ کشوری را نداشته است. از طرف دیگر نیز باید گفت که عرصه دیپلماسی هم با نگاه خوش بینانه و ایده ئالیستی اداره نمی شود. دیپلماسی محل رقابت بر سر منافع است. زمانی که از دیپلماسی موشکی سخن به میان می آید باید گفت که در مقابل تهدیداتی که علیه جمهوری اسلامی هر روز و هر شب گفته می شود باید چه عاملی را برای رفع این تهدیدات و و قدرت بازدارندگی و عدم تهاجم به ایران به کار بست.
در سایه این دیپلماسی موشکی عملا سال آتی را چگونه آوردگاهی برای کشور و دستگاه سیاست خارجی می دانید؟ چرا که از یک سو باید تلاش های دیپلماتیک را معطوف عدم لغو برجام کرد. از سوی دیگر هم با شرایطی که در آن اروپا هم در حال همگرایی با کاخ سفید، عربستان و اسرائیل برای گره زدن توان موشکی و نقش ایران در خاورمیانه به توافق هسته ای هستند، باید خود را برای هر سناریویی از طرف جامعه جهانی آماده کرد؟
برجام مدت ها پیش تمام شده است. توافق هسته ای برای ما زمانی تمام شد که ما دستاوردهای خود را با دست خود از بین بردیم. اروپا و آمریکا اکنون میوه خود را از برجام چیدند. لذا طرف غربی اکنون از برجام عبور کرده است. اکنون برجام برای آنها مطرح نیست، بلکه به دنبال تکرار تجربه شیرین برجام موشکی و حقوق بشری و یا برجام منطقه ای ایران هستند. در برجام هسته ای از یک سو غربی ها به اهداف خود رسیدند، اما دستاوردی را نصیب ایران نکردند. متاسفم که این را می گویم کاخ سفید در کنار اروپا بدون کمترین هزینه ای توانست توان و دستاوردهای هسته ای ایران را عملا به صفر بازگرداند. آنها از برجام همین را می خواستند که به آن رسیدند. ما هم از برجام انتظار لغو تحریم ها را داشتیم که محقق نشد. لذا هر کسی به جای اروپا و آمریکا باشد به دنبال تکرار این نقشه در سایر حوزه خواهد بود.
پس در مقابل باید ایران چه راهبرد و دیپلماسی را در پیش بگیرد؟
دیپلماسی جدید ما اگر هیچ کاری نکند، بیشتر به نفع کشور است. اساسا از سال 92 هر فعالیت دیپلماتیک که دستگاه سیاست خارجی اعمال کرده هیچ آورده ای برای کشور جز روی کاغد نداشته است. این حجم از فعالیت های دیپماتیک که سخنگوی وزارت امور خارجه از آن سخن می گوید نتوانسته برای کشور آورده سیاسی و اقتصادی داشته باشد.
بسیاری از گشایش های تجاری ما با بسیاری از کشورها در سایه همین توافق هسته ای صورت گرفته است.
اگر این گشایش ها بود که وضع کشور به اینجا نمی رسید. اکنون ما حق نقل و انتقال حتی یک دلار از درآمدهای نفتی خود را نداریم و کماکان مشکل جابه جایی ارزی ما در بانک ها وجود دارد. تحریم اگر چه روی کاغذ برای ایران لغو شد اما در عمل هیچ تحریمی کنار نرفت و جو روانی تهدیدات هنوز به شرکت ها و بانک ها اجازه حضور در ایران را نمی دهد. حتی اجازه فعالیت خود ایران را هم در عرصه اقتصاد بین الملل را هم نمی دهند. پس با رصد این چالش ها اگر دستگاه سیاست خارجی کماکان برای سال 97 نگاه رمانتیک خود را داشته باشد، شرایط به مراتب بدتر هم خواهد شد. معنی دقیق دیپلماسی را ناپلئون بناپارت در یک جمله تاریخی به خوبی روشن کرده است، ناپلئون می گوید که توان و برد دیپلماسی من به اندازه برد گلوله های توپخانه من است. پس دیپلماسی زمانی موفق است که مبتنی بر اقتدار محسوس باشد.
اما این اقتدار بر اساس تعریف میلیتاریستی سبب ساز برخی شائبه ها می شود.
هیچ شائبه ای در میان نیست. چرا روس ها، آمریکایی ها،چینی ها، انگلیسی ها، فرانسوی ها به دنبال سلاح هسته ای هستند برای این که می خواهند دیپلماسی قدرتمندی در اختیار داشته باشند. اصلا چرا هندی ها و حتی آفریقای جنوبی دیپلماسی قدرتمندی دارند برای این که آنها هم به سلاح هسته ای دست یافته اند. پس اگر دیپلماسی مبتنی بر اقتدار نبود، کشورهای قلدر جهان اکنون باید ارتش های خود را تعطیل می کردند.
جناب کوشکی بمب اتمی و سلاح هسته ای که ملاک یک دیپلماسی موفق نیست، آن هم برای ایران در آوردگاه سال 97 با چالش های ریز و درشتش حتی در زمینه موشکی هم روبه رو است مسائل توان هسته ای که بماند!
شما برای من یک کشور نام ببرید که بمب اتمی و سلاح هسته ای دارد و دیپلماسی آن موفق نیست.
پاکستان و کره شمالی اکنون سلاح هسته ای دارند، اما این توان نه نوید یک دیپلماسی موفق را برای آنان داشته است و نه برای اسلام آباد و پیونگ یانگ توانسته یک رفاه و اقتصاد توانمند را رقم بزند.
اگر پاکستان سلاح هسته ای نداشت، می توانست در مقابل هند با قدرت اتمی اش مقابله کند؟ عامل موازنه قوا در این میان جز توان هسته ای است؟ پس توان هسته ای برای پاکستان آورده داشته است.
اما اقتضائات اقتصادی و حتی رفاه نسبی در این کشورها وجود ندارد.
این مساله شما بحث دیگری است. اگر پاکستان در دیپلماسی هسته ای موفق است که امتیاز است، اما اگر این پاکستان در اقتصاد و رفاه ناتوان عمل کرده به حوزه های دیگر مرتبط است. اتفاقا اسلام آباد باید آن حوزه ها را تقویت کند. آمریکا با داشتن بزرگترین زرادخانه هسته ای به طور متوسط حدود 4 تا 5 میلیون بی خانمان هم دارد. با این منطق ترامپ هیچ گاه هزینه رزادخانه هسته ای را صرف رفاه این 4-5 میلیون فقیر مطلق و کارتون خواب ها نمی کند. پس قدرت دیپلماسی با قدرت نظامی گره خورده است. اگر چه قرن بیست و یکم سودای برخی شعارها را می دهد، اما شما نمی توانید یک مثال بیاورید که کشوری قدرت نظامی نداشته باشد، اما در عوض دیپلماسی قدرتمندی داشته باشد.
ژاپن، سنگاپور،مالزی، کشورهای حوزه اسکاندیناوی.
کدام یک از این مواردی که گفتید اکنون توانسته در صحنه دیپلماسی موفق و قدرتمند ظاهر شود. ژاپن، سنگاپور و یا مالزی، نه در حوزه اقتصادی بلکه در حوزه دیپلماسی توانسته کدام دستاورد جهانی را به سود خود رقم بزند؟ شما نامی از این کشورها در اخبار می شنوید؟ سایر کشورهایی هم که اسم بردید اکنون فقط میزبانی برخی رویدادها و نهادهای بین المللی را دارند. ژنو، بروکسل و غیره، آنها با پتانسیل دیپلماسی خود، چه آورده ای را برای کشورهایشان داشته اند؟ هیچ کدام از این کشورها کشور تعیین کننده ای در صحنه جهانی نیستند.
اما احترام مقابل و سیاست کاهش تنش در این میان اصل موفقیت برای دیپلماسی است.
کسی با این اصل مشکلی ندارد. اگر کشوری توان نظامی دارد به معنای ایجاد تنش نیست بلکه به معنای بستر برای احترام متقابل مبتنی بر اقتدار است.
در راستای همین احترام متقابل اکنون اخباری دال بر گفت وگو یا مذاکره با طرف اروپایی در خصوص توان موشکی به گوش می رسد.
بازی با الفاظی که وزارت امور خارجه راه انداخته اکنون یک دانش آموز ابتدایی را فریب نمی دهد. اگر ما با طرف اروپایی بر سر توان موشکی خود بنشینیم، حال با هر نام و نشانی، این یک عقب گرد فاحش و آشکار است. چرا که هیچ کشوری بر سر توان دفاعی خود با هیچ کسی مکالمه هم نمی کند، چه رسد به گفت وگو یا مذاکره. اکنون در جنوب ایران عربستانی قرار دارد که سال گذشته میلادی قریب به 500 میلیارد دلار معامله تسلیحاتی با آمریکا داشته یا همین چند روز پیش در انگلستان میلیون ها پوند سلاح خریداری کرده است. آیا ما در این شرایط باید در خصوص توان موشکی خود با کسی حرف بزنیم؟ آیا این وضعیت کنونی عربستان تداعی کننده وضعیت عراق بعثی صدام در 1980 میلادی نیست که به محض دست یافتن به این توان بالای نظامی تهاجم 8 ساله خود را علیه ایران آغاز کرد؟ اما آن چه آن زمان سبب شد تا صدام به ایران حمله کند، توان ضعیف نظامی ما بود و امروز آن چه سبب شده تا محمد بن سلمان نتواند سناریوی صدام را تکرار کند، همین توان موشکی و نظامی ما است. پس بهترین کار و فعالیت دیپلماتیک در سال 97 از سوی دستگاه سیاست خارجی این است که در مورد بدیهیات دیپلماتیک با هیچ کسی سخن نگوید.
اکنون اسرائیل هم در راستای همین اخبار و گفت وگوی موشکی ایران شروطی را مطرح کرده است که توان موشکی ایران باید به برد 180 مایل (300 کیلومتر) با وزن کلاهک 1100 پوندی (550 کیلوگرم) کاهش یابد؛ اما به واقع مرز اقتدار دیپلماتیک با راهبرد احترام تقابل و سیاست کاهش تنش کجاست؟
زمانی که دیپلمات ما با هر کسی در زمینه توان موشکی مذاکره کند به اینجا می کشد. مثلا وقتی که تهران بر سر جزایر سه گانه بخواهد با امارات مذاکره کند، این به معنای آن است که ایران بر سر مالکیت جزایر خود دچار تشکیک است. آیا ما در خصوص حاکمیت خود بر تهران با کسی مذاکره می کنیم؟ پس همین قدر که ما حق مالکیت بر سرزمین خود را داریم، حق داشتن یک توان موشکی قدرتمند را هم برای خود مانند هر کشور دیگری محفوظ می دانیم. اما در خصوص مرز مهمی که شما گفتید باید این نکته را بگویم که جمهوری اسلامی ایران همواره سیاست کاهش تنش را داشته و امروز هم اگر به دنبال اقتدار است، منظور اقتداری برای حفظ غزت کشور است، نه برای تهدید کشوری و یا ایجاد تنشی. مرز اقتدار و احترام تقابل اینجا است که در عین قدرتمند بودن به کسی هم تعدی نشود که دیپلماسی جمهوری اسلامی از ابتدا تا کنون این گونه بوده است. پس اگر آقای ظریف، عراقچی یا هر کس دیگری در خصوص توان موشکی بر سر میز می نشنید باید گفت که آنها امنیت ایران را معامله کرده اند. چه معنی می دهد زمانی که یک دیپلمات در مورد بدیهیات دفاعی کشور حاضر به مذاکره می شود! جز کم اثر کردن توان دفع تهدید؟! پس کشور همان اندازه که به احترام متقابل اهمیت می دهد، به توان دفاعی خود هم برای یک اقتدار دیپلماتیک نیاز دارد.
انتشار اولیه: یکشنبه 20 اسفند 1396 / انتشار مجدد: شنبه 26 اسفند 1396
نظر شما :