تنش - ایران عربستان زیرمجموعه بحران های بزرگتر است
میز مذاکره، تنها راه چاره تهران و ریاض
عبدالرحمن فتح الهی – پس از شلیک موشک 4 نوامبر یمن به فرودگاه ملک خالد ریاض حجم حملات هماهنگ علیه تهران درحال افزایش است که این مساله در دو سطح پیگیری می شود. در سطح اول پس از استعفای نخست وزیر کشور لبنان و طرح اتهامات علیه نقش منطقه ای تهران که به گفته کارشناسان در راستای راهبرد ضدایرانی ترامپ و ریاض قرار دارد، اما در گام دوم نیز حمله موشکی انصارالله یمن به فرودگاه هواپیمایی ملک خالد ریاض باعث شده تا مجددا ایران در سیبل اتهاماتی هم چون ارسال موشک به یمن قرار گیرد. به نظر می رسد که آمریکا، عربستان سعودی و اسرائیل در یک موضع همسو، موضوع موشکی ایران و متحدان منطقه ای آن از جمله حزب الله لبنان و انصارالله یمنی را در دستور کار جدی خود قرار داده اند. لذا اظهارات هماهنگ مقامات سعودی که به کرات از سوی دیگر مقامات غربی و اسرائیلی به خصوص در یک ماه اخیر مطرح شده است، نشان می دهد که توان موشکی ایران در منطقه و همچنین متحدان تهران در روند راهبرد مشترک آمریکا، عربستان و اسرائیل قرار گرفته است. در همین ارتباط کابینه جمهوری خواه آمریکا تحریم های موشکی جدیدی را علیه ایران موسوم به "کاتسا" طراحی کرده که اتفاقات در بستر تحولات کنونی چند روز گذشته در چارچوب آن قابل درک است. از همین رو دیپلماسی ایرانی برای بررسی بیشتر این جبهه ضد ایرانی و تمرکر بر مساله موشکی و دفاعی ایران گفت و گووی را با قاسم محبعلی، سفیر اسبق ایران در مالزی و یونان، رئیس سابق اداره کل خاومیانه وزارت امور خارجه و کارشناس مسائل خاورمیانه و جهان عرب ترتیب داده که در ادامه می خوانید:
با توجه به تحولات چند هفته اخیر که با محوریت عربستان سعودی در چند روز اخیر برخی از این تحولات با برنامه ریزی و نقش افرینی ریاض به خصوص بعد از حمله موشکی 4 نوامبر یمن به فرودگاه ملک خالد ریاض متوجه تهران شده است؛ تحلیل و ارزیابی شما از مجموعه رفتارهای عربستان سعودی در چند وقت اخیر با محوریت اتهام پراکنی نسبت به تهران چیست؟
ببینید تحولات چندوقت اخیر درمنطقه با نقش آفرینی عربستان از پیش زمینه ها و ریشه هایی ناشی می شود که بیشتر آن متوجه بحران ها و اختلافات منطقه خاورمیانه است، مهمترین این اختلافات به مناسبات ریاض و تهران باز می گردد و مضاف بر آن، مجموعه مشکلاتی که در منطقه خاورمیانه وجود دارد بر این اختلافات دامن زده است که هر کدام از این مشکلات می توانند به صورت یک بحران جداگانه نقش آفرین باشند. اما در مجموع و یک پیوستار مجموعه این شرایط و اختلافات سبب چنین رفتارهای متفاوت عربستان سعودی در چند وقت اخیر شده است. لذا با توجه به بحران های سوریه، عراق، یمن، لبنان، عربستان و ... که هرکدام دارای استقلال موضوعیتی هستند، در یک ارتباط معنایی سبب شده اند تا منطقه خاورمیانه در حال یک پوست اندازی باشد. هرچند که به طور نسبی منطقه خاورمیانه، منطقه ای بحران زده بوده است، اما بعد از حوادث 11 سپتامبر و حمله آمریکا به عراق و افغانستان ما وارد دوران جدیدی در منطقه خاورمیانه شدیم که پس از گذشت قریب به 15 سال هنوز سرانجام آن مشخص نیست و هنوز خاورمیانه یک وضعیت سیال، نسبی و تحول پذیر دارد و هر روز شکل جدیدی از بحران در آن روی می دهد. در موازات این نکته اکنون عربستان هم پس از روی کار آمدن ملک سلمان دست به تحولاتی زده است که این تحولات عربستان، هم بعد داخلی و هم بعد منطقه ای و فرامنطقه ای دارد. بخشی از این تحولات را دستگیری شاهزادگان، استعفای حریری در ریاض و اتهامات واهی به تهران را شامل شده است. اما در این میان پرتاب موشک حوثی های یمن به ریاض برای اولین بار می تواند به عنوان یک" game changer " یا نقطه عطف تلقی شود. از همین رو است که پس از این واقعه عربستان سعودی برای از میان بردن این قدرت و نقطه عطف که می تواند روز به روز بر تحولات یمن با فشار بر عربستان اثر داشته باشد، ایران را سیبل اتهامات خود کرده است. اما این نقطه عطف در تحولات عربستان به قدری پررنگ است که حتی بازیگران فرامنطقه ای را مانند فرانسه و انگلستان درگیر خود کرده است و به موازات آن نیز روسیه و آمریکا نیز از این قاعده مستثنی نیستند و سعی شده که مجوعه تاثیرات این بازیگران با محوریت عربستان ایران را به خصوص در مساله موشکی تحت تاثیر قراردهد.
آیا به واسطه رفتارها و سخنان امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری فرانسه در اولین سفر به عربستان و بوریس جانسون، وزیر امورخارجه انگلستان در خصوص اتهام زنی به تهران درباره مسئل موشکی و دفاعی و نیز احتمال سفر این دو مقام اروپایی در پی اعلام تمایلشان برای سفر به ایران، قطع روابط بانکی امارات متحده عربی با ایران، اعزام نماینده عبدالفتاح سیسی برای ارزیابی شرایط تنش های تهران –ریاض و احتمال شکایت عربستان از تهران در خصوص دخالت در شلیک موشک یمن به ریاض در شورای امنیت می تواند فضا و تنش میان عربستان سعودی و ایران را تا مرز جنگ نظامی پیش ببرد؟
جنگ نظامی بین دو کشور در شرایطی که قبلا به آن اشاره کردم (شرایط نسبی، تحول پذیر و سیال) قابل پیش بینی نیست. هرچند که به نظر می رسد هیچ بازیگر منطقه ای و فرامنطقه ای به دنبال ایجاد یک آشوب و بحران جدی، آن هم در سطح جنگ ایران و عربستان باشد؛ به موازات آن شاید می توان این گونه هم برداشت کرد که تنش نظامی و جنگ بین دو کشور فقط در سطح کلامی واظهار نظرهای سران و مقامات عربستان برای استفاده ابزاری از موضوع جنگ برای تاثیر و فشار روانی بر تهران برای پیشبرد منافع خود تلقی شود، هرچند که در بستر تحولات سریع و ناپایدار منطقه هر اتفاق کوچک جدیدی مانند پرتاب موشکی حوثی های یمن به ریاض می تواند آتش یک جنگ را به پا کند. اما همان طور که گفتم خاورمیانه در پس 6 سال بحران و جنگ در سوریه به یک خستگی، ناکامی و زدگی از جنگ رسیده است. لذا بسیار بعید است در بستر چنین شرایطی آتش جنگ جدیدی شعله ور شود، آن هم جنگی در اشل ایران و عربستان که قطعا کل منطقه خاورمیانه را به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد. همین شرایط ناپایدار خاورمیانه و در عین حال وضعیت پیچیده این منطقه سبب این رفتارهای دوگانه کشورهای منطقه شده است که در برخورد با هر بحران ابعاد مختلف و گاهی متناقض از سوی این کشورها را ناشی می شود. اما شرایط و تحرکات کشورهای اروپایی و عربی منطقه ای که با مساله دفاعی کشور گره خورده است هم باید مانند برجام بررسی و دیده شود. بنابراین مساله موشکی هم اگرچه که می تواند یک مساله دفاعی داخلی تلقی شود، اما به دلیل برد و سطح موشک ها متناسب با هر سطح دفاعی برخی از کشورها که می توانند هدف باشند، نگران چنین مساله ای از جانب تهران خواهند بود. بنابراین کشورها را به دلیل تحت تاثیر قرار گرفن منافع و امنیتشان وادار به واکنش نسبت به تهران می کند که این واکنش می تواند در قالب رقابت تسلیحاتی یا تنش نظامی برای محدود کردن ایران باشد. لذا این رفتارهای عربستان و سایر کشورها را می توان در قالب بازدارندگی و اقدام متقابل آن کشورها تعبیر کرد. بنابراین مساله موشکی و دفاعی مانند برجام نمی تواند صرفا و صرفا یک مساله ملی و داخلی باشد، بلکه مساله ای است که کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای نسبت به آن بسیار حساسند، چرا که مستقیما به صلح و امنیت منطقه و جهان ارتباط دارد. در بستر این نکته حمله موشکی یمن به ریاض، عربستان را در خصوص مسایل موشکی تهران تحریک می کند. چرا که عربستان و جامعه بین الملل نگران از تکرار آن هستند. لذا نه بحث انتقال و حمل موشک، بلکه مساله دانش ساخت و پرتاب موشکی می تواند سلسله نگرانی های جدیدی را برای عربستان ایجاد کند. پس این که برخی اعتقاد دارند کارشناسان ایران و حزب الله موشک ها را تهیه کرده اند یا این که موشک ها از طریق ایران و حزب الله به یمن منتقل شده است یا این که دانش ساخت و پرتاب موشک در اختیار یمنی ها قرار گرفته است، سطوح مختلف برخورد با این مساله است و همین سطوح برخورد موضوع و پرونده جدیدی را بعد از برجام در خصوص ایران باز می کند که مستقیما به دانش موشکی ایران ارتباط دارد و برآیند رفتارهای کشورهای اروپایی و منطقه ای برای رفع نگرانی از این دانش دفاعی ایران است. لذا هر کشوری که امنیت و منافع آن تحت تاثیر دانش موشکی و دفاعی ایران قرار می گیرد را به واکنش وا می دارد. به گونه ای که کشورهای اروپایی و امریکایی و منطقه را درگیر خود کرده است و هر کشور متناسب با منافع خود واکنش های خود را خواهد داشت، مثلا کشورهای اروپایی با یک رفتار دوگانه هر دو سوی ماجرا را برای خود حفظ کرده تا منافع مالی و اقتصادی برای اروپا وجود داشته باشد که در سایه این رفتار دوگانه نهایت بهره برداری خود را در شرایط ملتهب امروز خاورمیانه ببرند یا در این میان مصر به دنبال یک سیاست دوگانه برای حفظ جایگاه خود در خاورمیانه است و در این راستا قاهره در اظهارات خود از عربستان حمایت می کند و از سوی دیگر با یک سیاست متقابل سعی دارد منافع دیگر خود را در منطقه به دست آورد.
اما در هر حالتی چه موشک ها توسط کارشناسان ایران وحزب الله در یمن ساخته شده اند و چه موشک ها به یمن از طریق ایران و حزب الله انتقال یافت و مهمتر این که دانش ساخت آن در اختیار یمنی ها قرار گفته باشد، اما در نهایت موجب سیبل شدن و کانون توجه قرار گرفتن ایران شده است. در این راستا عادل الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان سعودی در مصاحبه با شبکه CNBC اعلان داشت که احتمال دارد این پرتاب موشک عاملی برای کشیده شدن منازعه عربستان و ایران به تنش تنش نظامی شود. هر چند که او بیان داشت ریاض هیچ تمایلی به جنگ نظامی با تهران ندارد. به موازات آن با پایان یافتن تقریبی بحران در سوریه و عراق اکنون فصل جنگ های نیابتی در حال فروکش کردن و پایان یافتن و شروع جنگ های مستقیم بازیگران اصلی منطقه است. آیا مجموعه این نکات نشانی از وقوع جنگ میان تهران و ریاض دارد؟
با توجه به نکات مطرح شده و سایر موارد دیگر احتمال جنگ همیشه در خاورمیانه وجود داشته است، که اکنون کمی این مساله پررنگ تر از سابق به نظر می رسد. پیشتر هم گفتم خاورمیانه اکنون در حال یک پوست اندازی و تحول بزرگ است. در همین راستا همواره باید انتظار وقوع یک رویداد و واقعه جدید در منطقه را داشت. لذا پس از بحران تروریسم و داعش در سوریه وعراق، مساله جدایی کردستان عراق شکل گرفت و بعد از آن تحولات امروز عربستان کانون توجهات وتحولات منطقه شده است. به همین دلیل اگر چه در سوریه وعراق بحران تروریسم و جنگ و مبارزه با گروه های ترورریستی در حال اتمام است، اما اکنون جبهه بندی های جدیدی در حال شکل گیری است و با همین دیدگاه اکنون تحولات در لبنان نیز کمی پررنگ تر از سابق شده است، چرا که تحولات در این کشورها در یک پیوستار با یکدیگر ارتباط دارند. فلذا بحران سوریه یقینا بر لبنان و یا عربستان اثر گذار خواهد بود. از سوی دیگر آمریکا نیز برای پیش بردن طرح خاورمیانه بزرگ به دنبال بحران آفرینی برای رسیدن به اهداف خود است که مهمترین آن توجیه کننده بودن سازش و صلح اسرائیل و فلسطینیان است، تا در مرحله بعد اعراب نیز از این صلح حمایت کنند، لذا به نوعی احتمال دارد که تحول و "بازی بزرگ Grate Game" خاورمیانه تخریب و بحرانی شدن مناسبات ایران با سایر دول عربی منطقه در سایه صلح فلسطین و اسرائیل باشد. بنابراین منطق بازی بزرگ در این مساله حاکم است. به عبارت دیگر بازی های خرد در این میان صورت خواهد گرفت، اما این بازیهای خرد هدف نیستند، بلکه بستر ساز بازی بزرگ به شمار می آیند. از سوی دیگر عربستان سعودی با استفاده شعار جنگ، تکرار می کنم شعار جنگ با ایران به دنبال گمراه کردن افکار عمومی داخلی و بین المللی از تحولات داخلی و جنگ قدرتی است که در ریاض اوج گرفته است. از طرف دیگر بحران جنگ آفرینی با تهران می تواند فضای داخلی عربستان را متناسب با اهداف ملک سلمان و محمد بن سلمان تعدیل و تلطیف کرده تا در سایه آن بتوانند سایر رقبای داخلی را از جرگه قدرت بدون کوچک ترین دردسری خارج کنند. بنابراین به دلیل پیچیدگی وضعیت امروز خاورمیانه نمی توان تنها به دلیل شلیک موشکی یمن به ریاض حکم جنگ میان ایران و عربستان را صادر کرد، اگر چه این مساله می تواند باعث ایجاد تنش هایی شود، البته ممکن است ایران عربستان به دلیل سیاست های خود از جنگ و منازعه نظامی به اهداف و منافعی به خصوص در منطه دست یابند، اما هیچ کدام قطعا به دنبال جنگ مستقیم بزرگ و طولانی مدت نیستند. لذا احتمال دارد برنامه جنگ نیابتی در سایر کشورها مانند یمن یا لبنان به صورت پررنگ تری پی گرفته شود. پس تا قدرت های منطقه ای و در سطحی بالاتر قدرت های جهانی به یک تفاهم برای اداره امنیتی و سیاسی خاورمیانه نرسند، با توجه به فراهم بودن زمینه ها و بسترهای تنش باید هر روز شاهد یک رویداد و تحول در منطقه خاورمیانه باشیم.
با توجه به نظریه "بازی بزرگ Grate Game" که شما به آن اشاره داشتید، تهران می تواند برای کاهش و تعدیل فضای منفی و سوء علیه خود از "نظریه بازی ها"(Game Theory) استفاده کند، آن هم در فضایی که ایران سابقه استفاده از این نظریه را در مساله برجام داشته است؟
اگر به منافع ملی از هر بعد و منظری نگاه شود، قطعا باید تهران هزینه های فراوانی را صرف جنگ با ریاض کند. به عبارت دیگر در شرایط کنونی اقتصادی، اساسا جنگ به سود ایران نیست و به موازات آن منافع اسلامی هم، چنین جنگی را به صلاح نمی داند، چرا که ایران عربستان دو قطب جهان اسلام هستند و جنگ این دو قطب هزینه های فراوانی را، نه برای این دو کشور که برای کل منطقه خاورمیانه خواهد داشت. شما شاهدید که به واسطه 6 سال بحران و جنگ در سوریه و تقریبا 4 سال منازعه نظامی در عراق، خاورمیانه و جهان هنوز تحت تاثیر این بحران هستند. اروپا، آمریکا و آسیای شرقی و جنوب شرقی هم به دلیل گسترش حملات تروریستی، سیبل این حوادث تروریستی شده اند. حال شما تصور کنید جنگی در اشل عربستان و ایران چه آثار مخربی بر منطقه خواهد داشت. از سوی دیگر منافع ملی عربستان و ایران به دلیل همسایه بودن این دو، جنگ نظامی را به صلاح نمی داند. باید پذیرفت که دو کشور از نظر جغرافیایی در کنار هم قرار دارند. لذا باید راهی اساسی برای برون رفت از این شرایط در قالب گفت و گو پیدا کنند. چرا که نه عربستان را می توان به مکان جغرافیایی دیگر منتقل کرد ونه ایران را. بنابراین چاره ای جز میز مذاکره برای حل وفصل بحران واختلاف مانند پروسه برجام وجود ندارد، حتی اگر این مذاکرات سال ها به طول بینجامد تا در نهایت دو کشور راه حل همزیستی مسالمت آمیزی دست یابند. اما مهمتر از این نکات باید گفت که بحران و تنش ایران وعربستان به اختلافات این دو کشور باز نمی گردد، بلکه این بحران زیر مجموعه تنش های ایران و عرصه بین الملل تعبیر می شود. لذا تا زمانی که تهران مسائل خود را با منطقه و عرصه بین الملل به خصوص آمریکا حل نکرده و روند از یک حالت تنش زایی به یک حالت تنش زدایی نرسیده، همچنان این اقدامات، تحولات و بحران ها به قوت باقی است و باید در این راستا باید شاهد اختلاف با کشورهایی بود که در جبهه آمریکا قرار دارند، باشیم.
اما با توجه به حضور ترامپ و بازگشت روابط و مناسبات واشنگتن و تهران در شرایط کنونی به نقطه صفر، اساسا روزنه ای برای تغییر از حالت تنش زایی به تنش زدایی شکل گیرد؟
در این راستا باید سقف بازیگران را به خوبی سنجید. ببینید مثلا سقف بازی کردها با سقف بازی ایران یا ترکیه هم سان نیست، همچنان که سقف بازی ایران و عربستان در اندازه روسیه نیست یا این که سقف بازی روسیه، فرانسه یا انگلیس در اندازه آمریکا نیست. لذا زمانی که سقف بازی بازیگران کوچک با کف بازی بازیگران بزرگ برخورد می کند، چالش ها و تنش روی می دهد. پس در صورت برخورد این دو سطح باید بازیگران کوچک یا وارد تعامل با بازیگران بزرگ شوند یا هزینه های برخور آن را بپردازند. لذا زمانی که مساله رفراندوم کردستان عراق به کرکوک گره می خورد که بیشتر از سقف بازی اقلیم کردستان است و مضافا کردها به جای تعامل با بازیگزان بزرگ تر راه مقابله را پیش می گیرند، نهایتا کل پروسه همه پرسی در بستر برخورد با بازیگران بزگ از میان می رود. پس اگر تهران هم به دنبال تعامل با بازیگران بزرگ برای کاهش هزینه ها است، باید جدیت لازمه را در این خصوص داشته باشد و از همان نظریه بازی هایی که شما اشاره کردید استفاده شود. از سوی دیگر الزاما بازی همه بازیگزان در هر مساله ای مانند همین بحران روابط تهران – ریاض بر هم منطبق نیست. اکنون فرانسه، انگلستان، مصر، ترکیه، عراق، سوریه، لبنان، یمن و هر کشور منطقه ای و فرامنطقه ای متناسب با اهداف و منافع خود بازی می کنند. از همین رو باید به دنبال اشتراکات در بازی با هر بازیگری به خصوص آمریکا بود تا وارد تعامل با آنان شد که در صورت برخورد سقف بازی ما با کف بازی ایالات متحده به تنش نینجامد.
در واقع شما به "تعادل نش" (Nash equilibrium) اعتقاد دارید؟
دقیقا همین طور است. ما باید نقاط مشترک را نقطه ثقل فعالیت های دیپلماتیکی خود قرار دهیم. مگر روسیه با آمریکا در تنش نیستند، اما نقاط مشترکی را هم با یکدیگر دارند که با تمرکز بر آن مسکو و واشنگتن در خصوص سوریه یا کره شمالی دست به همکاری می زنند، هر چند که در خصوص اوکراین و مناقشه شبه جزیره کریمه اختلافات هنوز وجود دارد. لذا هر بازیگری که به دنبال ورود به عرصه بین المللی است باید تمام جوانب بازی در نظریه بازی ها را مورد توجه قرار دهد. یعنی شکل دهی همکاری و تعامل در عین وجود بسترهای منازعه و درگیری. لذا هیچ کشوری نمی تواند تنها با تکیه بر یک بعد از توانایی های خود مانند بعد نظامی و موشکی با بازیگران بزرگ وارد تعامل شود. از همین رو نیز تهران باید علاوه بر بحث دفاعی از سایر ابعاد دیگر خود مانند بعد فرهنگی و دینی ایرانی – اسلامی یا بعد مهم انرژی در حیطه ژئو انرژی برای تعامل با جهان نهایت استفاده را ببرد.
در بستر نکاتی که طرح شد آینده خاورمیانه در چند هفته منتهی به پایان سال 2017 میلادی و سال 2018 را چگونه ارزیابی می کنید؟
اکنون خاورمیانه در بستر و روند تحولات پرهزینه گام بر می دارد. هم چنانی که اروپا نیز دو جنگ بزرگ خونین با میلیون ها کشته را برای رسیدن به اروپای مدرن طی کرد. بنابراین اکنون خاورمیانه در راه افزایش بحران است. لذا این دوره را می توان دوره گذاری تعبیر کرد که خاورمیانه نیز به سناریوری اروپا برسد، لذا سال 2017 و حتی 2018 را می توان در راستای این سناریو، سال های افزایش تنش در خاورمیانه دید.
انتشار اولیه: دوشنبه 22 آبان 1396 / انتشار مجدد: سه شنبه 30 آبان 1396
نظر شما :