10 سال پس از حمله ایالات متحده رخ داد
تغییر ماهیت فعالیت آمریکا در عراق
دیپلماسی ایرانی: از حمله ایالات متحده به عراق ده سال گذشت. ده سالی که امروز به قضاوت نشستن آن چندان ساده نیست.دیگر از صدام حسین دیکتاتور سابق عراق خبری نیست. مردی که با ایجاد رعب و وحشت در میان قومیت های مختلف ، خفقان سیاسی را مهمان وطنش کرده بود حالا جای خود را به سیاستمدارانی داده است که قرار بود با مدارا و پرهیز از خشونت راه خود را باز کنند. عراق امروز دستخوش تحولات سیاسی بسیار است. حلقه برای حضور در قدرت هر روز بر نوری مالکی نخست وزیر عراق تنگ تر از دیروز می شود. سهم خواهی های شیعه، سنی و کرد از عرصه سیاسی عراق ادامه دارد. نرخ ناامنی ها شاید کاهش فاحشی داشته اما هنوز هم عملیات های انتحاری و بمب گذاری های تروریستی قربانیان خاص خود را می گیرد. اعراب ناراضی از حضور حاشیه ای اهل تسنن در قدرت در دیگر کشورها همچنان به فکر تضعیف عراق هستند.از منظر کشورهایی چون عربستان و قطر ، عراق پس از 2003 به ایران تعارف زده شده است. این تصور تا بدانجا قوت گرفته که تمامی عملکردهای این کشورها بر پایه و اساس چنین رویکردی پیش می رود. آب و هوای امروز عراق چگونه است؟ آیا عراقی ها امروز را بر دیروز با حضور صدام حسین در قدرت ترجیح می دهند؟ نگاه اعراب به این کشور چگونه است؟ ایران و آمریکا هرکدام چه جایگاهی در عراق دارند؟ پرسش هایی از این دست را با علی اکبر اسدی، تحلیلگر مسائل عراق ، در میان گذاشتیم:
ده سال از حمله امریکا به عراق می گذرد. با توجه به تحولات امروز عراق ، آیا حمله ای که در مارس 2003 توسط امریکا و برخی متحدان غربی اش انجام گرفت توجیه عقلانی داشت؟ آیا عراق امروز ثبات سیاسی و آرامش امنیتی بیشتری را نسبت به سالهای حضور صدام حسین در قدرت تجربه می کند؟
در باب این مساله که آیا حمله امریکا توجیه عقلانی داشته یا خیر؟ طرح چنین مساله ای بستگی به این دارد که عقلانی بودن را چگونه تعریف کنیم و یا از چه زاویه ای به آن موضوع نگاه کنیم.حمله به عراق در سال 2003 میلادی و در زمان ریاست جمهوری جورج بوش رئیس جمهور چهل و سوم آمریکا رخ داد. قاعدتا این مساله از دید سیاستمداران عقلانی بوده و بر مبنای برداشت هایی از وضعیت امریکا و شرایط منطقه در آن مقطع ، اهداف و منافعی که آنها از حمله به عراق متصور بودند، صورت گرفته است. در آن زمان با چنین شرایطی حمله به عراق صورت گرفت، اما امروز در مقام قضاوت این حمله و عقلانی یا غیرعقلانی خواندن آن باید به ابعاد مختلف تحولات عراق و نوع تحلیل منافع امریکا در این کشور در چهارچوب جدید نگاهی داشته و قطعا با برداشت های جدیدتری هم روبه رو خواهیم شد. ،
یکی از اصلی ترین ایرادهای وارد بر صدام حسین دیکتاتور سابق عراق خفقان سیاسی بود که وی بر مردمانش اعمال کرد.
امروز وضعیت نهادهای مدنی و سیاسی در عراق در چه وضعیتی است؟ آیا سیاستمداران عراقی به توسل به دموکراسی و پرهیز از خشونت به عنوان ابزار قدرت در دنیای جدید خو کرده اند؟
آنچه که مشخص است عراق پس از سال ۲۰۰۳ وارد مرحله کاملا متفاوت و جدیدی از شرایط سیاسی و اجتماعی خود شده است. نظام سیاسی که در دوران بعث وجود داشت، نظام سیاسی اقتدارگرایی بود که نهادهای مدنی و سیاسی مختلف را محدود کرده و تقریبا حکومت مبتنی بر وحشت بود. اما امروزه عراق با توجه به قانون اساسی که تدوین شد و تکثر سیاسی و اجتماعی که در این کشور شاهد هستیم ،در وضعیت کاملا متفاوتی حرکت می کند که روند دولت- ملت سازی و یا دولت سازی فدرال دموکراتیک را در آن شاهد هستیم. . این روند ویژگی های خاص خود را دارد اما مواره تلاش شده است با توجه به ویژگی های این کشور از جمله شکاف های قومی، مذهبی ، در مدیریت مسیر اغفالی صورت نگیرد. . این فرایند بدان معنا نیست که امروزه هیج نوع محدودیتی، چالشی و یا نا امنی وجود ندارد، اما حقیقت این است که عراق در حال تمرین نظام سیاسی فدرال دموکراتیک و متکثر است . بدیهی است با نیل به این موضوع که عراقی ها چنین تجربه ای را در کشور خود نداشته اند به ناچار با چالش های بسیاری روبه رو خواهند شد. باتوجه به اینکه عراقی ها در گذشته چنین تجربه ای نداشتند، به طور قطع چالش های جدی را پیش روی خود دارند.
برخی تحلیل گران عرب ادعا می کنند که عراق در زمان صدام حسین یک دیکتاتور داشت اما جان و مال مردم در شرایطی که به اقدام علیه حاکمیت دست نمی زدند در امان بود اما امروز افزایش حملات خرابکارانه قربانی های غیرنظامی بسیاری را در عراق می گیرد. تا چه اندازه با این تعبیر موافق هستید؟
در دوره صدام وضعیت نا امنی ها به این شکل نبود چراکه شرایط آن روزهای عراق و منطقه هم شرایط بسیار متفاوتی بود. اما این مساله به معنای وجود امنیت کامل نبود بلکه به معنای فضای رعب و حشت بود . در همین فضای آمیخته به رعب و وحشت بود که دولت صدام حسین ظلم هایی را به کردها و شعیان و بعضا اهل تسنن مخالف روا داشت. . هر گروه یا فردی که قصد داشت به نوعی صدای مخالفتی را نسبت به حاکمیت داشته باشد مورد تعرض قرار گرفته شاهد کشتارهای شیعیان، سنی ها و حتی کردها بودیم که نمونه های مختلفی از آن وجود داشته است. اما اینکه امروزه نیز این تنش های قومی و فرقه ای و به خصوص اقدامات تروریستی گروه هایی همانند القاعده، قربانی های بسیاری در عراق می گیرد واقعیتی غیرقابل کتمان است. این بحث در عراق از یک سو ناشی از شکاف های قومی و فرقه ای و از سوی دیگر فضای ناامنی و افراط گرایی در منطقه است که یک بعد آن در عراق وجود داشته و اخیرا گسترش آن در سوریه نیز هستیم. . بنابراین این ادعای کسانی است که قصد دارند نشان دهند فروپاشی حکومت صدام منتج به بدتر شدن ثبات و امنیت این کشور شده است. در حالیکه اگر بتوان این تنش ها را به شکلی در دوره ای مدیریت کرد عراق در آینده می تواند به وضعیت بهتری نسبت به امروز برسد.
ایده ال امریکا هنگام حمله به عراق در سال 2003 چه بود؟ آیا این هدف در ده سال گذشته تامین شد؟
امریکا در حمله به عراق اهداف اعلامی و اعمالی واقعی داشت. امریکا در اهداف اعلامی خود پس از ۱۱ سپتامبر تعدادی از کشورها را کشورهای محور شرارت اعلام کرد که عراق از جمله آنها بود. در خصوص عراق بحث وجود سلاح های کشتار جمعی و حمایت صدام از تروریسم مطرح شد . بنابراین اهداف اعلامی امریکا این موارد بود که مسبب و دلیل حمله به عراق بود. اما واقعیت آن است که اهداف واقعی امریکا از حمله به عراق پس از یازده سپتامبر 2001 در چارچوب اهداف و طرح های جهانی این کشور قرار می گیرد . امریکا پس از این تاریخ تلاش گسترده ای را برای معرفی خود به عنوان تنها ابرقدرتی که نظم جهان تک قطبی را ایجاد می کند،آغاز کرد. . بر همین اساس با توجه به اهمیت استراتژیک و منبع انرژی بودن ،امریکا نیز قصد داشت تا این منطقه را به منطقه نفوذ انحصاری خود تبدیل کند. نقطه اجرایی کردن این طرح هم عراق بود . ایجاد نظام سیاسی جدید در قالب همان طرح خاورمیانه بزرگ که بر اساس آن کل ژئوپلتیک خاورمیانه دستخوش تغییرات شود، یکی از اصلی ترین اهداف امریکا از حمله به عراق بود.
امروزه به نظر می رسد که امریکا با وجود آنکه هزینه های زیادی را در عراق از نظر مالی و انسانی داده است، اما آنطور که باید و شاید دستاورد جدی در عراق نداشته تا این کشور را به یک متحد استراتژیک جدی خود در منطقه تبدیل کند. در سال ۲۰۱۱ نیز با توجه به مشکلاتی که امریکایی ها در عراق داشتند، واشنگتن تلاش کرد تا با خروج نیروهای نظامی خود از این کشور هزینه های خود را کاهش دهند، با این وجود باز هم به نظر می رسد که امریکایی ها همچنان در این کشور به تلاش های خود ادامه می دهند. این روند بدان معنا نیست که آنها از تلاش خود در عراق دست برداشته اند. در حقیقت امریکایی ها قصد دارند تا در قالب روندهای سیاسی موجود اهداف خود را همچنان پیگیری کنند.
نقش امریکا در جایگاه سیاسی امروز عراق چیست؟ آیا واشنگتن در واقع نفوذی بر ساختار سیاست داخلی عراق دارد؟
امریکا در عراق به عنوان مهم ترین بازیگر خارجی اثرگذار بوده، اما نمی توان گفت تنها بازیگر بوده است. روند سیاسی و امنیتی عراق برایندی از مجموعه مولفه ها و رویکردهای بازیگران مختلف در این کشور است که از جمله آن بازیگران داخلی همانند سنی، شیعه و کرد و به علاوه بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای و کشور امریکاست. بنابراین امریکا یکی از بازیگران و مهم ترین آنهاست که در عراق نقش دارد و این نقش نیز با توجه به خروج نیروهای نظامی ، محدود به نفوذ در ساختار سیاسی این کشور شده است. امریکایی ها با گروه های مختلف ارتباطاتی دارند از جمله اکراد، سنی ها و یا حتی تلاش هایی که برای برقراری ارتباط با رهبران شیعی دارند که می توان گفت تمامی این روابط ابزارهای تاثیرگذاری امریکا در عراق است.
برخی تحلیل گران ادعا می کنند که امریکا هزینه جنگ عراق را پرداخت کرد اما این ایران بود که امروز در عراق حرف نخست را می زند. رابطه میان تهران و بغداد در سایه امریکا و پس از صدام حسین را چگونه ارزیابی می کنید؟
نام ایران و امریکا پس از سال ۲۰۰۳ به عنوان دو بازیگر اصلی خارجی تاثیرگذار در عراق مطرح شد . این دو بازیگر با اعمال نفوذ با ابزارهای مختلف سعی در حذف دیگری از گردونه مسائل داخلی در عراق داشتند . بدین معنا که امریکا از یک سو تلاش می کرد تا نفوذ ایران را در عراق کاهش داده و روابط تهران - بغداد را تحت تاثیر قرار دهد، و همین مساله در خصوص ایران نیز مصداق داشت. اما با این وجود به نظر می رسد که با وجود رقابت در چهارچوب روند سیاسی کلی در عراق ، در برخی حوزه ها و به صورت ناخواسته ایران و امریکا منافع مشترکی در این کشور داشتند. .
رابطه تهران و بغداد نسبت به دوره صدام و پیش از آن بسیار متفاوت است. . در آن دوران شاهد نوعی تهدید امنیتی از سوی عراق بودیم. اما امروزه ایران تلاش می کند تا عراق به سمت و سویی حرکت کند که به عنوان تهدید امنیتی علیه ایران مطرح نبوده و حتی سعی دارد تا با ایجاد رابطه دوستانه عراق را به یک هم پیمان استراتژیک در منطقه تبدیل کند. از سوی دیگر با توجه به آنکه در بغداد رهبران شیعی در راس هرم قدرت سیاسی قرار دارند نمی توانند حمایت ایران را از روند سیاسی جدید و از گروه های شیعی نادیده بگیرند، بنابراین با توجه به وضعیتی که درمنطقه وجود دارد، آنها نیز تمایل دارند تا روابط دو کشور پیشرفت کند. با این وجود ممکن است چالش هایی هم وجود داشته باشد که با تلاش امریکا برای اعمال محدودیت هایی در روابط تهران- بغداد همراه شود.
جایگاه عراق امروز در میان اتحادیه عرب و کشورهای اسلامی و عربی کجاست؟ آیا دیدگاه مثبتی به این کشور وجود دارد و دولت این کشور در میان اعراب از مقبولیت و مشروعیت کافی برخوردار است؟
عراق در دوران صدام تهدیدها و مشکلاتی را برای کشورهای عربی ایجاد کرد که از جمله آن به به حمله عراق به کویت می توان اشاره کرد . از آن مقطع بسیاری از کشورهای عربی، عراق دوران صدام را به عنوان تهدید تلقی می کردند، با این وجود پس از حمله امریکا به عراق باز هم اعراب به شکل آشکارا نارضایتی خود را از روند سیاسی جاری در عراق اعلام کردند. هرچند که به تدریج بخش عمده ای از آن کشورها واقعیت های سیاسی جدید در عراق را پذیرفته و به نوعی روابط و تعامل های عراق با کشورهای عربی در حال بازسازی است اما همچنان ناخرسندی از وضعیت جدید وجود دارد و حتی شاهد هستیم کشوری همانند عربستان از امریکا به شدت انتقاد می کند که چرا عراق را در چنین مسیری قرار داده و یا چرا عراق را در مشت ایران قرار داده اید. بنابراین می توان گفت چنین دیدگاه هایی نسبت به عراق در کشورهای عربی وجود دارد اما با این حال به نظر می رسد به تدریج جایگاه عراق در میان کشورهای عربی در حال بهبوداست. بحث کلی دیگری که وجود دارد این است که میان کشورهای اتحادیه عرب نیز اختلاف ها و شکاف هایی وجود دارد که اختلاف نظرهای عراق با کشورهای عربی را نیز می توان در همان چارچوب کلی اختلاف های داخلی جهان عرب تعریف کرد.
در زمان صدام حسین ، قومیت های مختلف سنی ، شیعه و کرد با توسل به اهرم زور در کنار هم نگاه داشته شده بودند. امروز بحث نفاق قومی و سیاسی در عراق چگونه است؟ آیا خطر تجزیه این کشور را با توجه به تحرکات کردها در شمال تهدید می کند؟
نقطه آغاز حرکت کردها به سمت خودمختاری و طلب افزایش قدرت در شمال عراق به دهه 1990 بازمی گردد. اتفاق مهمی که پس از سال ۲۰۰۳ افتاد این بود که کردها توانستند حق خود را در قالب قانون اساسی جا دهند که این مساله موفقیت مهمی برای آنها به حساب می آید. با امروزه هدف کردها در چند مساله خلاصه می شود :
الف: توسعه جغرافیایی : مناطقی مانند کرکوک و برخی مناطق دیگر که به اصطلاح مناطق مورد مناقشه کردها با دولت مرکزی خوانده می شوند از نظر جمعیتی اکثریت کرد را به خود اختصاص داده اند . کردها به دنبال الحاق این مناطق به کردستان عراق هستند. این بحث در قالب ماده ۱۴۰ قانون اساسی گنجانده می شود.
ب: توسعه قدرت نظامی: این مساله نیز مانند توسعه جغرافیایی مد نظر کردها با مخالفت دولت نرکزی روبه رو شده است. کردها آنها قصد دارند با تجهیز نیروهای پیش مرگ به سلاح های سنگین آنها را به نیرویی توانمند در برارب ارتش عراق بدل کنند. دولت عراق با مخالف با این مساله تاکید دارد که این نیروها باید به عنوان پلیس داخلی فعالیت کنند و نه اینکه به عنوان نیروی نظامی دارای تسلیحات سنگین مقابل ارتش و پلیس ملی بایستند .
ج: روابط خارجی اربیل و بغداد : . دولت مرکزی بر این باور است که هرگونه ارتباط اقلیم کردستان با بازیگران خارجی باید ازمسیر سیاسی پایتخت باشد اما کردها ب یتوجه به این اصرار دولت مرکزی روابط خود را مستقلا هدایت می کنند.
د: درآمدهای نفتی و بودجه: یکی دیگر از مسائل مورد اختلاف میان اربیل و بغداد است که تا حدودی می توان زمزمه هایی در خصوص احتمال تجزیه عراق را هم به آن مرتبط دانست. نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که هرگونه تجزیه عراق به معنای استقلال کردهاست که این مساله باید هم از نظر بازیگران داخلی و همچنین قدرت های فرامنطقه ای مورد تایید قرار گیرد. کردها هم به خوبی آگاهند که امروز در وضعیت پیروزی در این حوزه قرار ندارند. جدا شدن کردها تبعات ژئوپولتیکی منطقه ای دارد که مورد حمایت دولت های منطقه و امریکا نیست. . بنابراین بحث تجزیه نمی تواند در شرایط کنونی بحث جدی باشد.
عقب نشینی نیروهای امریکایی از عراق چه تاثیری بر روند امنیت در این کشور داشته است؟ با توجه به هشدارهای این روزهای نوری مالکی در خصوص تعمیق بحران سیاست داخلی در این کشور آیا امکان بازگشت امریکا به صحنه سیاسی و نظامی عراق وجود دارد؟
به نظر نمی رسد که عدم حضور نیروهای امریکا تاثیر جدی بر نا امنی ها داشته باشد. زمانی که نیروهای امریکایی داخل عراق بودند بحث نا امنی ها و فعالیت گروه های تروریستی وجود داشت و حتی نیروهای امریکایی نیز عامل تشدید کننده فعالیت گروه هایی همانند القاعده به حساب می آمدند. . بنابراین این مساله همیشه وجود داشته، اما ممکن است عوامل دیگری همچون تحولات منطقه ای تاثیر جدی تری داشته است.
در خصوص این مساله که آیا امریکایی ها به صحنه سیاسی و نظامی بازگردند نیز باید گفت امریکایی ها امروزه در صحنه سیاسی عراق فعالیت می کنند، اما صحنه نظامی بعید است، به دلیل آنکه عراق مشکلات فراوانی دارد و امریکا علاقه ای ندارد تا خود را درگیر مشکلات این کشور از نظر نظامی کند، مگر آنکه وضعیت غیرقابل انتظار و استثنایی در این کشور ایجاد شود که دخالت آمریکا را به فعلی ناگزیر تبدیل کند.
برخی تحلیل گران داعیه دار این بحث هستند که با توجه به نارضایتی امریکایی ها از نزدیکی مالکی به ایران احتمال تمایل برخی کشورهای همسایه به تجزیه عراق و تضعیف این کشور وجود دارد. پیش بینی شما از این احتمال تحقق این سناریو چیست؟
تجزیه خیر اما احتمال وجود نقشه هایی برای تضعیف عراق وجود دارد. تجزیه عراق در منطقه مخالفان جدی دارد همانند ایران و حتی ترکیه که به دنبال تضعیف دولت نوری المالکی است اما مخالف جدی تجزیه است. از سوی دیگر عربستان نیز مخالف تجزیه عراق است چراکه بر عربستان هم تاثیر منفی دارد. بنابراین می توان گفت کشورهایی همانند ترکیه، عربستان و قطر در مسیر تضعیف دولت عراق حرکت کرده و قصد دارند تا معادلات سیاسی را در این کشو تغییر دهند. در این میان کشوری همانند قطر نیز با تشدید فعالیت های خود در عراق ، بحث اقلیم غرب عراق و یا اقلیم سنی را مطرح و از آن حمایت می کند. اما به نظر نمی رسد که سایر بازیگران منطقه ای تمایلی به تجزیه عراق داشته باشند.
تحریریه دیپلماسی ایرانی
انتشار اولیه: یکشنبه 27 اسفند 1391 / باز انتشار: یکشنبه 4 فروردین 1392
نظر شما :