ابهام سازنده در وضعیت موجود غزه
بر خلاف نظر ترامپ صلح در خاورمیانه نزدیک نیست

نویسنده: ناتان ساکس، عضو ارشد میدل ایست اینستیتیوت، و مدیر سابق مرکز سیاست خاورمیانه موسسه بروکینگز خدمت کرده است. ساکس در کمیتههای کنگره ایالات متحده و سایر پارلمانها شهادت داده است. او به عنوان استاد کمکی در دانشگاه جورج تاون تدریس کرده و بورسیههایی در موسسه فریمن اسپوگلی دانشگاه استنفورد، مرکز دایان دانشگاه تلآویو و به عنوان عضو فولبرایت در اندونزی داشته است. او دارای مدرک لیسانس از دانشگاه عبری اورشلیم و دکترای علوم سیاسی از دانشگاه استنفورد است.
دیپلماسی ایرانی: پس از دو سال وحشتناک – که از صبح وحشتناک ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شد – اکنون این احتمال وجود دارد که این جنگ، حداقل به طور موقت، پایان یابد. گروگانها میتوانند به خانه بازگردند، کمکها میتوانند به غزه سرازیر شوند، تلاشهای بازسازی میتوانند شروع شوند و زندگیها و جوامع میتوانند رو به بهبود روند. این احتمالات وجود دارد نه به این دلیل که پیشنهاد ۲۰ مادهای منتشر شده توسط ایالات متحده در ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۵، الگویی از جزئیات یا ظرافتهای دیپلماتیک است؛ این احتمال وجود دارد زیرا حامی آن، دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده، مصمم است که «نه» را به عنوان پاسخ نپذیرد – به این معنی که او مایل است تقریباً هر پاسخی را صرف نظر از محتوا یا نیت آن، به عنوان «بله» تفسیر کند. اگر در گذشته، مذاکرهکنندگان پیشنهادهای مبهمی را تدوین میکردند تا به هر دو طرف اجازه دهند «بله» بگویند، اکنون طرفین در حال تدوین پاسخهای مبهم «بله، اما» هستند تا به دولت ایالات متحده اجازه دهند ادعای موفقیت کند و شاید حتی به آن دست یابد: پایانی نسبی، آشفته، ریاکارانه، اما در عین حال حیاتی برای این دور تاریخی خشونت.
ابهام سازنده مدتهاست که جایگاه ویژهای در دیپلماسی خاورمیانه دارد. برای مثال، قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل متحد – قطعنامه «زمین در برابر صلح» پس از جنگ ۱۹۶۷ – به گونهای طراحی شده بود که به هر طرف اجازه دهد معنای خود را از متن برداشت کند. این قطعنامه خواستار آن بود که کشورهای عربی حق اسرائیل را برای «زندگی در صلح» با «احترام به [...] حاکمیت، تمامیت ارضی و استقلال سیاسی هر کشور» بپذیرند و از اسرائیل خواست تا از سرزمینهایی که اشغال کرده است، عقبنشینی کند. با این حال، در حالی که نسخه انگلیسی خواستار عقبنشینی «از سرزمینهای اشغالی در درگیری اخیر» بود، نسخه فرانسوی «des territoires» («از سرزمینها») را میگفت. بنابراین، هر طرف میتوانست خودش تصمیم بگیرد که آیا این قطعنامه به معنای عقبنشینی کامل است، همانطور که کشورهای عربی معتقد بودند، یا عقبنشینی در محدوده مذاکره، همانطور که اسرائیل اصرار داشت.
طرح دولت ترامپ برای پایان دادن به جنگ اسرائیل و حماس این فرمول را وارونه میکند. ۲۰ نکته آن جامع و جسورانه است: همه گروگانهای اسرائیلی، زنده و مرده، باید «ظرف ۷۲ ساعت» به همراه ۲۵۰ زندانی فلسطینی که به جرم قتل به حبس ابد محکوم شدهاند، آزاد شوند. «اعضای حماس که به همزیستی مسالمتآمیز و از رده خارج کردن سلاحهای خود متعهد شوند، عفو عمومی دریافت خواهند کرد»، در حالی که به دیگران اجازه داده میشود نوار غزه را ترک کنند. کمکها آزادانه برای رسیدگی به بحران انسانی جریان خواهد داشت. یک مرجع و نیروی امنیتی بینالمللی، غزه را با خروج اسرائیل اداره و بازسازی خواهد کرد؛ «غزه منطقهای عاری از افراطگرایی و تروریسم خواهد بود...» و غیره.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، استاد «بله، اما»، گفت که این طرح را پذیرفته است. با این حال، او و تقریباً همه اسرائیلیها انتظار دارند که حماس تمام سلاحهای خود را تحویل ندهد و توانایی خود را برای از سرگیری حداقل جنگ چریکی حفظ کند، در حالی که قابلیتهای بیشتری را برای حمله به اسرائیل یا اسرائیلیها بازسازی میکند. نتانیاهو با تضمین زبانی که خروج اسرائیل را به نقاط عطف «مرتبط با غیرنظامیسازی» مرتبط میکند، عملاً با یک توافق کامل گروگانگیری موافقت میکند که احتمالاً حماس را در غزه باقی میگذارد – اما نیروهای اسرائیلی همچنان در موقعیت جنگ با آن قرار دارند. پایان این جنگ، بله، اما فقط برای این دور از آن.
حماس نیز این طرح را «پذیرفت» و اعلام کرد که برای تلاشهای میانجیگران «ارزش قائل» است، و به طور خاص از ترامپ نام برد. با این حال، پذیرش آن با خود پیشنهاد در تضاد بود: حماس اصرار داشت که غزه باید توسط «یک دولت مستقل فلسطینی (یک مرجع تکنوکرات)» اداره شود، نه یک دولت بینالمللی. این امر در چارچوب «موضع یکپارچه فلسطینی» خواهد بود، به این معنی که حماس حق وتو خواهد داشت. این با بند ۱۳ که تصریح میکند «حماس و سایر جناحها موافقت میکنند که هیچ نقشی در حکومت غزه، مستقیم، غیرمستقیم یا به هر شکلی، نداشته باشند» بسیار متفاوت است. بیانیه حماس هیچ اشارهای به از رده خارج کردن سلاحهای خود، که محور مذاکرات بعدی است، نکرد. در واقع، بعید است که این گروه، با وجود عواقب آن و تحمل دو سال طاقتفرسا، از انجام این کار خودداری نکند.
این طرح بدون ابهام است، هرچند گسترده است؛ پاسخها به هیچ وجه مبهم نیستند. با این حال، این پاسخها به ترامپ اجازه داد تا موفقیت خود را اعلام کند: «بر اساس بیانیهای که حماس همین الان منتشر کرد، من معتقدم که آنها برای صلح پایدار آماده هستند... این فقط مربوط به غزه نیست؛ این مربوط به صلحی است که مدتها در خاورمیانه به دنبال آن بودهایم.»
اسرائیل به یکی از دو هدف اصلی جنگ خود – بازگشت گروگانها – دست خواهد یافت، اما حماس بر خلاف هدف اصلی دیگر اسرائیل، زنده خواهد ماند. حماس به هدف اصلی خود – بقای خود – دست خواهد یافت، اما ممکن است عقبنشینی کامل اسرائیل را شاهد نباشد. این سؤال واضحی را مطرح میکند: اگر اکنون میتوان به توافقی دست یافت – که هنوز یک «اگر» بزرگ دارد – چرا ماهها، اگر نگوییم سالها پیش، به آن دست نیافتند؟
شایسته بود این نوع توافق ماهها پیش حاصل میشد و از دریایی از رنج جلوگیری میکرد. با این حال، از نظر دیپلماتیک، زمانبندی تا حدودی مدیون فشار بر اسرائیل توسط متحدش، ایالات متحده، و بر حماس توسط چندین بازیگر منطقهای و به ویژه حامی اصلی عرب آن، قطر، است. پس از حمله اسرائیل به رهبران حماس در خاک قطر، دوحه وعدهای تقریباً رسمی از سوی آمریکا مبنی بر حفاظت و عذرخواهی از نتانیاهوی سرزنششده در کاخ سفید دریافت کرد. قطر اکنون منافع جدیدی در این موفقیت دارد. اما این تنها بخشی از داستان است.
در حالی که کارزار اسرائیل در غزه یک شکست استراتژیک و اخلاقی بوده، اما در رویاروییهای گستردهتر خود با حزبالله و ایران – دشمنان اصلیاش برای دههها – بسیار بهتر عمل کرده است. اگر جنگ اکنون پایان یابد، نتانیاهو به رأیدهندگان اسرائیلی ادعا میکند که در مبارزه بزرگتر موفق شده است. به طور گستردهتر، جامعه اسرائیل از طولانیترین جنگ تاریخ خود خسته شده و ترجیح میدهد جنگ را با اکثریت قاطع به پایان برساند و سرنوشت گروگانها را بر وعده نتانیاهو مبنی بر "پیروزی کامل" بر حماس در اولویت قرار دهد و به نتانیاهو فضای سیاسی برای پایان دادن به جنگ در صورت دستیابی به توافق بدهد.
برای حماس، ضربهای که متحمل شده، تواناییهایش را به طرز چشمگیری کاهش داده است، حتی اگر همچنان به جذب گسترده نیرو از میان جوانان غزه ادامه دهد. با مواجهه با شکستهای بیشتر در شهر غزه، حماس ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که بهتر است به امید تضمین بقای خود اکنون با کارت گروگانهای خود بازی کند.
متاسفانه، این محاسبات ممکن است زودگذر باشد. طرفین به فرآیندی وارد میشوند که ایمان واقعی کمی به آن دارند. هیچکدام به نیات طرف مقابل اعتقاد ندارند و نمیتوان آنها را به گونهای دیگر متقاعد کرد.
از نظر سیاسی، این به معنای آتشبس است که ممکن است به یک جنگ چریکی سطح پایین تبدیل شود – توقف بازسازی، در معرض تهدید نگه داشتن غیرنظامیان، و اجازه دادن به حماس برای ادامه معرفی خود به عنوان نیروی مرکزی در سیاست فلسطین، از جمله در کرانه باختری. اسرائیل، که از ۷ اکتبر به شدت ریسکگریز شده است، احتمالاً به هر نشانهای از سازماندهی مجدد حماس به شدت واکنش نشان خواهد داد. بذر جنگ بعدی از قبل قابل مشاهده است. میانجیها باید در برابر وسوسه اعلام پیروزی زودهنگام یا از دست دادن علاقه، مقاومت کنند و به راه خود ادامه دهند.
صلح در خاورمیانه، بر خلاف تصور ترامپ، هنوز دور از دسترس است. ابهام پیرامون این طرح به آیندهای احتمالی اشاره دارد که در آن حماس روی پای خود باقی میماند، اسرائیل همچنان علیه آن مستقر است و بازسازی همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد.
با این حال، اشتباه نکنید: آتشبس، حتی اگر جزئی باشد، در این زمان نتیجه فوقالعاده خوبی خواهد داشت. شاید یکی از مزایای تاریکی این دوران این باشد که هرگونه بهبودی میتواند از نظر نجات جان انسانها و بهبود رفاه بشر بسیار مهم باشد. اگر برای رسیدن به آن به کمی ابهام ریاکارانه اما سازنده نیاز باشد، باشد.
منبع: میدل ایست اینستیتیوت / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی
نظر شما :