ترکیه سیاه و سفید نیست (بخش دوم)

آنکارا چگونه در حال افزایش قدرت خود است؟

۰۲ بهمن ۱۴۰۳ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۰۶۷۸ اخبار اصلی خاورمیانه
نویسنده خبر: علی مفتح
علی مفتح در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: در واقع، سیاست غرب نسبت به ترکیه این بوده است: آن قدر آن را داخل نگه دار تا خارج نشود و آن قدر آن را بالا نگه دار تا زیر نرود. ۳۸ سال است که ترکیه پشت درهای اروپا نگه داشته شده و عضویت آن در اتحادیه اروپا هنوز هم بحث هرساله سیاستمداران است. غرب ترکیه را پشت درهای اروپا نگه داشته تا مبادا یک عثمانی دیگر به پا خیزد و دوباره به دروازه های وین برسد. بهترین کار برای این سیاست نیز عمل کردن به قاعده‌ای دیرینه و معروف در روابط بین‌الملل است: «دوست خود را نزدیک نگه‌دار، اما دشمن خود را نزدیک‌تر!» با این حال، به نظر می رسد که ترکیه برای غرب دیگر همانند گذشته اهمیت ندارد. 
آنکارا چگونه در حال افزایش قدرت خود است؟

دیپلماسی ایرانی: در بخش اول «ترکیه سیاه و سفید نیست»* به موضوع به هم ریختگی سیاست خارجی ترکیه پرداخته شد. عدم ثبات در رفتار بین المللی این کشور در روابط دوجانبه و چندجانبه باعث شده تا شاهد برخی اقدامات بعضا عجیب و غیر قابل توضیح در سیاست های آنکارا باشیم تا جایی که برخی با بی اهمیت جلوه دادن یا بی برنامه خواندن اقدامات ترکیه سعی در بی توجهی به این کشور داشته اند. قسمت دوم و کنونی این مجموعه تقریبا در نقطه مقابل نوشتار قبلی قرار می گیرد و سعی می کند تا روی دیگر سکه واقعیات سیاست خارجی ترکیه را ارائه کرده و بدین ترتیب به درک بهتر سیاست های کلی این کشور کمک کند. تنها در صورت آشنایی با «به هم ریختگی» اما در عین حال «پیچیدگی» همسایه شمال غربی خود خواهیم توانست تا روابط مطلوبی با آن شکل داده و از منافع خود دفاع کنیم.  

اردوغانیسم و کمالیسم

در سال ۲۰۰۲ میلادی، جورج سوروس در دانشگاه سابانجی ترکیه با صراحت اظهار داشت: «تنها تفاوت ترکیه با آرژانتین در موقعیت راهبردی آن است. با توجه به این موقعیت راهبردی، بهترین صادرات ترکیه ارتش آن است.» معنی این سخن چیست؟ این یعنی که کاربرد ترکیه برای غرب همان کاربرد پیاده نظامی است. جورج سوروس واقعیت را همان طور که هست بیان کرد: ترکیه، چه در زمان امپراتوری روسیه، چه در زمان شوروی و چه در زمان فدراسیون روسیه باید به عنوان یک منطقه حائل عمل می کرد، یعنی همان نقشی که به ایران تا زمان انقلاب محول شده بود. هرچه می خواهید آن را نامگذاری کنید: ژاندارم منطقه یا «پنجمین ارتش دنیا» آنطور که بعضی در رابطه با نظام شاهنشاهی پهلوی می گویند. پیاده نظام غرب یا «دومین ارتش ناتو» آنطور که ترکیه خود را توصیف می کند! هرچه هست این است که ترکیه برای غرب همواره همان نقشی را داشته که جورج سوروس به روشنی آن را بیان کرد. امروزه، اما این اهمیت برای غرب کم تر و کم تر می شود. با کمرنگ تر شدن اهمیت ترکیه برای غرب و دیگر چالش ها، اما آنکارا هم بی تفاوت ننشسته و در تلاش است تا نقش خود را بازیابی و بازتعریف کند تا جایی که می توان گفت این تلاش ها حتی خود محرکی برای کم اهمیت شدن نقش ترکیه برای غرب بوده اند.

در واقع، سیاست غرب نسبت به ترکیه این بوده است: آن قدر آن را داخل نگه دار تا خارج نشود و آن قدر آن را بالا نگه دار تا زیر نرود. ۳۸ سال است که ترکیه پشت درهای اروپا نگه داشته شده و عضویت آن در اتحادیه اروپا هنوز هم بحث هرساله سیاستمداران است. غرب ترکیه را پشت درهای اروپا نگه داشته تا مبادا یک عثمانی دیگر به پا خیزد و دوباره به دروازه های وین برسد. بهترین کار برای این سیاست نیز عمل کردن به قاعده‌ای دیرینه و معروف در روابط بین‌الملل است: «دوست خود را نزدیک نگه‌دار، اما دشمن خود را نزدیک‌تر!» با این حال، به نظر می رسد که ترکیه برای غرب دیگر همانند گذشته اهمیت ندارد. 

بیش تر از رشد تفکر کمالیسم در داخل و وصلت اسلام گرایی معتدل و سازشکار با غرب شاهد تکامل و حتی رشد اردوغانیسم بوده ایم که خود غرب را هم با تردیدهایی برای ادامه حمایت از آن روبرو کرده است. کمالیسم، با تأکید بر جدایی دین از سیاست و ترویج ملی‌گرایی سکولار، سیاست خارجی انزواطلبانه‌ای را پیش گرفته بود که بیشتر بر حفظ تمامیت ارضی و پرهیز از ماجراجویی‌های بین‌المللی تمرکز داشت. در مقابل، اردوغانیسم با رویکردی فعال و تهاجمی در سیاست خارجی، در پی احیای شکوه و عظمت عثمانی است. این ایدئولوژی به جای ملی‌گرایی سکولار، به سمت ترکیبی از ملی‌گرایی و ناسیونالیسم دینی گرایش پیدا کرده است که می‌تواند در تعارض مستقیم با ارزش‌های غربی و سیاست‌های ناتو قرار گیرد.

بافت جمعیتی و سیاسی ترکیه به سرعت در حال دگرگونی است. اگر از اسلام‌گرایی و به‌ویژه اردوغانیسم سخن می‌گوییم، نباید از یاد برد که این گرایش‌ها بر پایگاهی محافظه‌کار استوار شده‌اند؛ پایگاهی که از نظر کیفی و کمی در حال تقویت است. افزایش نفوذ اندیشه‌های دینی در ترکیه، حضور گسترده مهاجران عرب، تغییرات سیاست خارجی که منجر به تعامل بیشتر با کشورهای غرب آسیا، ترک‌زبان و اسلامی شده که معمولاً محافظه‌کار هستند، و همچنین تضعیف اقتصاد که رهبران ترکیه را به استفاده از گفتمان‌های سیاسی، ملی‌گرایانه، پوپولیستی و ضدغربی برای حفظ پایگاه رای خود سوق داده است، همگی در شکل‌گیری این بافت جدید نقش داشته و دارند.

البته باید توجه کرد یا بهتر است بگوییم که حداقل در ادبیات سیاسی ایران باید به این نکته توجه کرد که محافظه کاری کنونی در ترکیه که با ناسیونالیسم همراه است فراتر از تفکر نئو عثمانی گری است چرا که زمانی که از نئو عثمانی گری صحبت می شود، بیش تر جنبه سیاست خارجی و جاه طلبی های خارجی ترکیه در نظر گرفته می شود، در حالی که وقتی صحبت از اردوغانیسم می شود، جنبه داخلی ترکیه و تغییرات داخلی آن هم به عنوان طرف دیگر سکه مورد توجه قرار می گیرد و بدین ترتیب تصویر کامل تری از وضعیت این کشور به ما ارائه می دهد. اردوغانیسم، برخلاف آنچه ممکن است گذرا به نظر برسد، اکنون به یک تفکر تبدیل شده است. همان‌گونه که کمالیسم به‌عنوان ایدئولوژی بنیان‌گذار جمهوری ترکیه دوام یافت، احتمال دارد که اردوغانیسم نیز پس از پایان دوره رجب طیب اردوغان، به‌عنوان یک جریان فکری پایدار در سیاست و جامعه ترکیه باقی بماند.

ترکیه اعتماد به نفس خود را تقویت می کند

اما تنها بافت داخلی ترکیه نیست که در حال تغییر است. سیاست خارجی این کشور به همراه تحولات جهانی و منطقه ای هم در حال تغییر است. با کم رنگ تر شدن تدریجی نقش آمریکا در غرب آسیا و قدرت گیری دیگر کشورها همچون چین و روسیه، شکل امنیتی منطقه تغییر کرده است. ترکیه در شرایط جدید جهان با هم‌پیمانی‌های تاکتیکی و عدم قطعیت راهبردی، خود را کمتر موظف به پیروی از مسیر غربی می‌داند.

این کشور که یکی از ۲۰ اقتصاد برتر جهان را داراست و ارتشی نیرومند دارد، موفق شده بدون اتکا به حمایت آمریکا، عملیات‌های موفقی در عراق، سوریه و لیبی انجام دهد. در همین راستا، ترکیه پایگاه‌های نظامی استراتژیکی در قطر و سومالی ایجاد کرده است. در حال حاضر نیز حضور نظامی خود در قبرس شمالی را افزایش داده و قصد دارد با ساخت یک پایگاه دریایی در این جزیره، نفوذ خود را در مدیترانه شرقی تقویت کند.

در سومالی، ترکیه با سرمایه‌گذاری ۵۰ میلیون دلاری، بزرگ‌ترین پایگاه نظامی خارجی خود را راه‌اندازی کرده است که برای آموزش ۱۰,۰۰۰ سرباز سومالیایی طراحی شده و ظرفیت آموزش همزمان حداقل ۱,۵۰۰ نفر را دارد. علاوه بر این، گزارش‌هایی وجود دارد که ترکیه قصد دارد پایگاهی برای آزمایش‌های موشکی و فضایی در سومالی ایجاد کند.

در شمال عراق، به بهانه مبارزه با نیروهای مسلح کرد، ترکیه موفق به تثبیت جای پای خود شده و تاکنون بیش از ۲۰ پایگاه نظامی در این منطقه احداث کرده است. افزایش حضور نظامی ترکیه در سوریه نیز بخشی از این راهبرد گسترده‌تر به‌شمار می‌رود که هرچند به‌صورت مطلق با افزایش قابل‌توجهی همراه نبوده، اما در مقایسه با شرایط نسبی گذشته بهبود یافته است.

افزون بر این، حضور ۳,۰۰۰ نیروی نظامی ترکیه در لیبی فرصتی ویژه برای تقویت توانمندی‌های آبی-خاکی این کشور در مدیترانه و آفریقا فراهم کرده است. این تحرکات همگی بخشی از جاه‌طلبی‌های ترکیه برای تثبیت نقش خود به‌عنوان یک بازیگر تأثیرگذار در نظام بین‌المللی است.
 
پایگاه های نظامی ترکیه در خارج از مرزهای این کشور

در خلیج فارس، قطر علاوه بر میزبانی پایگاه نظامی ایالات متحده، پایگاه نظامی ترکیه را نیز در خاک خود جای داده است. در همین راستا، در سال ۲۰۱۵ آنکارا پیشنهاد ایجاد یک پایگاه نظامی ترکیه‌ای در عربستان سعودی را به ریاض ارائه کرد. همچنین پس از بحران خلیج فارس در سال ۲۰۲۰، شایعاتی درباره احتمال تأسیس یک پایگاه دریایی ترکیه در عمان مطرح شد. افزون بر این، در آگوست ۲۰۲۳ سفیر ترکیه در کویت، طوبی سونمز، اعلام کرد که کشورش آماده است در صورت تمایل مقامات کویتی، یک پایگاه نظامی در کویت ایجاد کند.

در همین حال، امارات متحده عربی به‌عنوان بزرگ‌ترین خریدار تجهیزات نظامی ترکیه، نشان‌دهنده پیشرفت چشمگیر صنعت دفاعی این کشور در پنج سال گذشته است. این پیشرفت، حاصل دهه‌ها تلاش در بخش‌های صنعتی و نظامی ترکیه بوده که ریشه در تغییر رویکرد اقتصادی این کشور از دهه ۱۹۸۰ دارد. در آن زمان، ترکیه از سیاست جایگزینی واردات به صنعتی‌سازی صادرات‌محور روی آورد و با فراهم کردن زمینه برای مشارکت بخش خصوصی در صنعت دفاعی، بنیان پیشرفت‌های کنونی را بنا نهاد. صنعت دفاعی ترکیه در طول یک قرن گذشته تغییرات قابل توجهی داشته است و از وابستگی به تأمین‌کنندگان خارجی به یک صنعت پیشرفته که قادر به تولید تسلیحات و فناوری‌های پیشرفته است، تبدیل شده است. پس از تأسیس جمهوری ترکیه در سال ۱۹۳۲، قابلیت‌های دفاعی این کشور عمدتاً وابسته به واردات از کشورهای غربی بود. اما ترکیه با سرمایه‌گذاری در صنعت دفاع داخلی خود به دنبال کاهش این وابستگی بود و از دهه ۱۹۵۰ با تأسیس صنایع نظامی ابتدایی آغاز کرد. در ابتدا این صنعت بیشتر بر مونتاژ قطعات وارداتی متمرکز بود، اما در دهه ۱۹۷۰، ترکیه شروع به تلاش برای دستیابی به خودکفایی بیشتر در تولیدات دفاعی کرد.

در نهایت، باید به نقش فعال ترکیه در زمینه کمک‌های خارجی اشاره کرد. آنکارا همواره به‌عنوان یکی از بازیگران پیشرو در این حوزه شناخته شده است. در سال ۲۰۱۵، ترکیه مبلغی معادل ۳.۳ میلیارد دلار به کمک‌های خارجی اختصاص داد که معادل ۱.۵۶ درصد از بودجه ملی این کشور بود. این حجم کمک، ترکیه را از بسیاری از کشورهای اهداکننده سنتی مانند اسپانیا و بلژیک و همچنین اکثر اقتصادهای نوظهور پیشی داد.

با این حال، در سال‌های اخیر کمک‌های خارجی ترکیه کاهش یافته است. آخرین مقدار ثبت‌شده برای سال ۲۰۲۲ معادل ۸۰۰.۲۷ میلیون دلار بود که نسبت به ۱۰۵۹.۵۴ میلیون دلار در سال ۲۰۲۱ کاهش چشمگیری را نشان می‌دهد. در مقایسه، میانگین جهانی کمک‌های خارجی ۱۱۴۷.۱۲ میلیون دلار است که بر اساس داده‌های ۱۳۰ کشور محاسبه شده است. (این کاهش را می‌توان نتیجه چالش‌های متعدد داخلی و خارجی ترکیه دانست، از جمله تضعیف اقتصاد این کشور در سال‌های اخیر، وقوع زلزله ویرانگر در شرق ترکیه و مشکلات اقتصادی و سیاسی داخلی که توانایی آنکارا برای اختصاص منابع به کمک‌های خارجی را محدود کرده است. با وجود این کاهش، ترکیه همچنان به‌عنوان یکی از بازیگران اصلی در زمینه کمک‌های بین‌المللی مطرح است).

در کل، همه این ها نشان می دهد که چگونه اعتماد به نفس ترکیه در مواجهه با چالش‌های خارجی بسیار افزایش یافته است!

تقابل با ایالات متحده

همچنین، نباید در قفس نظریه‌های قدیمی و منسوخ شده باقی ماند. کشورها با نوآوری در سیاست خارجی سعی دارند اهداف خود را پیش ببرند و جایگاه راهبردی ترکیه و نقش آن در کنترل تنگه بسفر یکی از مسائلی است که در دوره کنونی باید با نگاهی انتقادی مورد بحث قرار گیرد. با وجود بازگشت روسیه به غرب آسیا، تمرکز اصلی مسکو به‌طور فزاینده‌ای بر منطقه قطب شمال برای حمل و نقل دریایی معطوف شده است. تغییرات اقلیمی و کاهش نیاز روسیه به دسترسی به دریای گرم مدیترانه، باعث شده است که این منطقه از اهمیت کمتری برای روسیه برخوردار شود. نباید فراموش کرد که ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، قطب شمال را «مهم‌ترین منطقه برای آینده روسیه» توصیف کرده است.

این تحولات موجب کاهش اهمیت نظریه‌های کلاسیکی مانند «مهار» جورج کنان (۱۹۴۷) شده است، به‌ویژه زمانی که اقیانوس منجمد شمالی به منطقه‌ای قابل کشتیرانی تبدیل شود. در این شرایط، هم ایالات متحده و هم ترکیه کمتر به یکدیگر نیاز خواهند داشت. علاوه بر این، ایالات متحده توجه خود را به شرق آسیا معطوف خواهد کرد، که این سیاست خود می‌تواند به کاهش تهدیدات برای ترکیه از جانب روسیه منجر شود. در این وضعیت، عضویت ترکیه در ناتو ممکن است از اهمیت افتاده و حتی به مانعی برای پیشبرد سیاست خارجی مستقل‌تر و بازنگرانه‌تر آن تبدیل شود. 

 پایگاه های ایالات متحده در اطراف ترکیه - آیا ترکیه در حال محاصره شدن است؟

در مقابل تمامی این تحولات، ایالات متحده و انگلیس با استفاده از نفوذ تاریخی خود در حال انتقال تمرکز از ترکیه به یونان، قبرس (جنوبی)، سوریه و رژیم صهیونیستی هستند و این مناطق را به‌عنوان شبکه‌ای از پرتابه‌های قدرت برای تسلط بر شرق مدیترانه در نظر می‌گیرند. براساس توافق‌نامه سال ۲۰۱۹، نیروهای آمریکایی در بندر الکساندروپولیس که به‌عنوان دروازه‌ای راهبردی به منطقه بالکان و دریای سیاه برای نیروی دریایی ایالات متحده و ناتو محسوب می‌شود، از اولویت دسترسی و استفاده بدون مانع در عرض ۴۸ ساعت برخوردار شدند.
 
پایگاه های نظامی ایالات متحده در یونان

یونان علاوه بر این در تلاش است تا الکساندروپولیس را به یک مرکز انرژی تبدیل کند، به‌ویژه از طریق ساخت یک پایانه شناور گاز طبیعی مایع و این هم علتی دیگر بر عدم بازدهی خط لوله گازی خواهد بود که بسیار در ایران گفته می شود قرار است از قطر به ترکیه و اروپا کشیده شود. همچنین، با توجه به تهدید انرژی روسیه و همکاری‌های نزدیک مسکو و آنکارا در این زمینه، این پروژه برای ایالات متحده پیشنهادی جذابیت بیش تری دارد. توافق‌نامه سال ۲۰۱۹ با یونان در سال ۲۰۲۱ ارتقا یافت و همکاری میان واشنگتن و آتن گسترش پیدا کرد، به‌طوری‌که اجازه حضور نیروهای آمریکایی در چهار منطقه نظامی دیگر، از جمله دو اردوگاه نظامی در مناطق مرکزی و شمالی یونان و یک پایگاه دریایی در جزیره کرت، صادر شد. این ارتقا در واقع بازپرداختی به حمایت ایالات متحده از یونان در سال ۲۰۱۵ میلادی بود، زمانی که در بحبوحه بحران اقتصادی، یونان به ایالات متحده بسته‌ای پیشنهاد داد که شامل قراردادهای تسلیحاتی و اجازه دسترسی ایالات متحده به پایگاه‌های نظامی بیشتری در یونان از جمله بندر الکساندروپولیس و پایگاه استفانوویکیو می شد.
در نتیجه این توافق (و همچنین به سبب بازی دو طرفه ترکیه در درگیری ها میان روسیه و اوکراین)، یونان توانست هم در منطقه یورو باقی بماند و  هم به‌طور تدریجی جایگاه راهبردی ترکیه را بگیرد، کاری که ترکیه را به شکلی دیوانه کرد، آن هم تقریبا یک سال قبل از کودتا ناموفق در ترکیه در سال ۲۰۱۶ میلادی که رجب طیب اردوغان همواره آمریکا و غرب را در دست داشتن در آن متهم کرده است!

صحبت از یونان که می شود، موضوع قبرس را هم نباید از یاد برد که بخش جنوبی آن تحت نفوذ یونان و خود جزیره هم تحت نفوذ چندین کشور است. بر اساس معاهده مربوط به تأسیس جمهوری قبرس، ۲۵۳ کیلومتر مربع (۳ درصد کل مساحت) از جزیره تحت حاکمیت بریتانیا باقی ماند. قبرس تنها نقطه‌ای در جهان است که بریتانیا در آن مناطق پایگاهی مستقل (آکروتیری و دکلیا) را حفظ کرده است و به نظر می‌رسد تنها مکانی باشد که حضور نظامی در آن توسط یک معاهده تضمین چند جانبه تضمین شده است.

برای بریتانیا، این پایگاه‌ها در چارچوب افول امپراتوری بریتانیا از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بودند. با کاهش قدرت امپراتوری، قبرس به‌طور فزاینده‌ای به نقطه‌ای کلیدی برای نمایش قدرت در غرب آسیا و به‌ویژه در خلیج فارس و آسیا تبدیل شد. این پایگاه‌ها همچنین مکان‌های جغرافیایی امن و تحت حاکمیت مستقل بریتانیا بودند که امکان پیگیری منافع استراتژیک در سرزمین‌های مجاور و مناطق دریایی اطراف را فراهم می‌کردند.

امروزه، در راستای کاهش نقش ایالات متحده نسبت به گذشته، واشنگتن مسیر مشابهی را دنبال می‌کند. اشغال عراق، ظهور مقاومت در یمن، تحرکات حزب الله در لبنان، ناآرامی ها در سوریه، درگیری‌های فلسطین و افغانستان، گسترش ناتو به شرق، حملات تروریستی، ناپایداری سیاسی و راهبردی در ترکیه، فشارهای فزاینده بر ایران و نگرانی‌های اقتصادی و نفتی ایالات متحده در منطقه، بار دیگر قبرس را به مرکزی کلیدی برای اطلاعات و لجستیک تبدیل کرده است. علاوه بر این، انقلاب‌های سال ۲۰۱۱ در جهان عرب، اهمیت فزاینده قبرس را برای حفظ حضور اروپا و نمایش قدرت در منطقه‌ای که روز به روز ناپایدارتر می‌شود، به‌ویژه در جایی که بخش عمده‌ای از نفت جهان و مسیرهای استراتژیک تجارت دریایی قرار دارد، نشان داده است. البته، نقش خود بریتانیا را هم نباید دست کم گرفت. با تمرکز ایالات متحده بر شرق آسیا، بریتانیا حضور خود در غرب آسیا را افزایش خواهد داد تا نه تنها نقش قدیمی خود را پررنگ تر کند، بلکه عرصه را برای اروپاییان، به ویژه رقیب دیرینه خود فرانسه در این منطقه خالی نگذارد.

فعالیت های ایالات متحده در اراضی اشغالی برای مقابله با رقیبان منطقه ای آن از جمله ترکیه هم کاملا آشکار است. سایت ۵۱۲ در حدود ۳۰ کیلومتری نوار غزه که رادارهای پیشرفته را در خود قرار داده، یکی از نمونه های حضور مستقیم واشنگتن در مدیترانه است. گفته می شود این سایت نظامی ۳۶ میلیون دلاری قادر به گنجایش هزار سرباز در خود را دارد و هدف آن شرکت در عملیات های نظامی در سطح غرب آسیا و با مشارکت رژیم صهیونیستی است. این سایت علاوه بر مجهزترین سامانه های دفاعی در خود مجهزترین دستگاه های اطلاعاتی مورد استفاده سی آی ای و وزارت دفاع ایالات متحده را هم جای داده که با توجه به شرایط کوهستانی در برخی مناطق نقب به خوبی می تواند به جمع آوری اطلاعات کمک کند. پایگاه ۵۱۲ در واقع ادامه و توسعه سامانه راداری ایالات متحده در کوه کرن در نقب است. علاوه بر این پایگاه و دیگر پایگاه ها و تاسیسات آمریکایی در سرتاسر اراضی اشغالی، نباید سایت ۸۸۳ یا LSA/883 را هم از قلم انداخت. این سایت که در نقب ساخته شده، قرار است تا به سایت ۵۱۲ در همین منطقه کمک کند.

در سوریه هم، در حال حاضر، آمریکا ۱۰ پایگاه دارد. این پایگاه‌ها به‌عنوان نقاط راهبردی برای عملیات لجستیکی، هماهنگی نظامی و تلاش‌های ائتلاف در منطقه خدمت می‌کنند. گزارش‌های اخیر نشان می‌دهد که واشنگتن در حال ساخت پایگاهی جدید در شهر کوبانی (عین العرب) در شمال سوریه و در نزدیکی مرز ترکیه است تا از یگان‌های مدافع خلق (YPG) حمایت کند. این اقدام در شرایطی صورت می‌گیرد که تنش‌ها با ترکیه افزایش یافته و این کشور تهدید به اعزام نیروهای تقویتی به این منطقه کرده است. 

اینکه آیا ایالات متحده به دنبال تاسیس کشوری برای کردها تا امتداد دریای مدیترانه است یا خیر موضوعی برای بحث است، اما به هر حال نمی توان کتمان کرد که حضور نیروهای آمریکایی و همکاری آن ها با نیروی پیاده نظام خود، یعنی نیروهای کرد موجودیت ترکیه را تهدید می کند. این موضوع به خصوص حائز اهمیت می شود اگر در نظر بگیریم که با این تعداد جمعیت عرب زبان مهاجر در سال های آتی چه بسا شاهد بلند شدن صداها در داخل ترکیه برای نظامی فدرال در این کشور که شامل اعطای حقوق بیش تر به کردها و عرب ها شود باشیم. 

ترکیه در آفریقا

از زمان به قدرت رسیدن رجب طیب اردوغان، سیاست خارجی ترکیه در آفریقا دستخوش تحولات عمده‌ای شده است. ترکیه در سال‌های اخیر تعداد سفارت‌های خود در آفریقا را از ۱۲ به ۴۴ افزایش داده و حجم تجارت با این قاره را از ۵.۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۳ به ۴۰.۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۲ رسانده است. علاوه بر این، با حضور در زمینه‌های دفاعی و عرضه پهپادها و دیگر تسلیحات خود به کشورهای آفریقایی، این کشور توانسته تا نقش بیش تری برای خود در بازار تسلیحات بسازد. 

ترکیه در حال گسترش نفوذ خود در آفریقا است و اهداف مختلفی را در این قاره دنبال می‌کند. نخستین هدف آن ارائه خود به عنوان جایگزینی برای قدرت‌های غربی است، به‌ویژه در زمینه روابط دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی است. 
 
نقشه پروازهای هواپیمایی ترکیش ایرلاینز به آفریقا

این کشور همچنین در حوزه انرژی آفریقا فعال است و به دنبال منابع نفت و گاز در سواحل سومالی و لیبی است. علاوه بر این، آنکارا در بخش زیرساخت‌ها و ساخت و ساز نیز نقش مهمی ایفا می‌کند و با پروژه‌های عظیم مانند بیمارستان‌ها و فرودگاه‌ها در کشورهای گوناگون حضور دارد. باید توجه داشت که ترکیه به‌عنوان یک شریک قابل اعتماد در ساخت و ساز شناخته می‌شود و در سال ۲۰۲۳ پروژه‌هایی به ارزش ۸۵.۵ میلیارد دلار در آفریقا به اتمام رسانده است. 

همچنین این کشور از طریق آموزش، رسانه‌ها و مذهب، تأثیر فرهنگی و نرم خود را گسترش می‌دهد. در حوزه‌های  قدرت نرم هم با ساخت مساجد، بیمارستان‌ها و مدارس در کشورهای مختلف تلاش کرده تا از طریق اشتراکات مذهبی و فرهنگی نفوذ خود را گسترش دهد.

در عرصه دیپلماتیک، ترکیه به‌عنوان میانجی در حل اختلافات بین کشورهای مختلف این قاره نقش فعالی ایفا کرده است. به‌عنوان مثال، مذاکرات اخیر میان سومالی و اتیوپی که با نظارت وزیر امور خارجه ترکیه برگزار شد، نشان‌دهنده تلاش‌های آنکارا برای کاهش تنش‌ها و حفظ صلح در این منطقه است. این رویکرد دیپلماتیک فعال به این کشور کمک کرده تا جایگاه خود را به‌عنوان یک بازیگر اصلی در عرصه بین‌المللی و به‌ویژه در آفریقا تثبیت کند.

آنچه مشخص است این است که تمام ظرفیت ترکیه از جمله ظرفیت فرهنگی، صنعتی، تجاری و نظامی ترکیه توانسته به کمک دیپلماسی این کشور برای افزایش قدرت آن کمک کند.

ترکیه در آسیای میانه

در سال‌های اخیر، آنکارا با بهره‌برداری از کاهش نفوذ مسکو در آسیای مرکزی، به دنبال گسترش حضور خود در این منطقه بوده است. جنگ اوکراین و بحران ژئوپلیتیکی ایجاد شده در اوراسیا فرصت‌هایی را برای این کشور فراهم کرده تا به‌عنوان جایگزینی برای روسیه در حوزه‌های نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک ظاهر شود. استفاده از فناوری‌های پیشرفته نظامی، از جمله پهپادهایی که در جنگ اوکراین استفاده شدند به تقویت روابط با کشورهای منطقه کمک کرده است. برای مثال، قرقیزستان که دیگر نمی‌تواند به روسیه برای تأمین سیستم‌های دفاع موشکی اعتماد کند، به همکاری با ترکیه پرداخته و حتی در حال بررسی تأسیس مرکز آموزشی برای این تجهیزات است. این تغییرات، نشانه‌هایی از شکستن وابستگی سنتی این کشورها به مسکو و سازمان پیمان امنیت جمعی است.

در حوزه فرهنگی و دینی، دولت آنکارا از طریق وزارت امور دینی خود (دیانت) نفوذ قابل‌توجهی در آسیای مرکزی ایجاد کرده است. دیانت با ساخت مساجد بزرگ، ارائه آموزش‌های مذهبی، بورسیه‌های تحصیلی و کمک‌های بشردوستانه، به تقویت روابط فرهنگی و مذهبی با کشورهای ترک‌زبان پرداخته است. پروژه‌هایی مانند مسجد نورسلطان در قزاقستان و مسجد امام سراهسی در قرقیزستان که توسط آنکارا تأمین مالی شده‌اند، نمادهایی از این نفوذ فرهنگی هستند. این اقدامات جایگاه این کشور را به‌عنوان یک رهبر فرهنگی و دینی در منطقه تثبیت می‌کنند. افزایش بودجه دیانت در سال‌های اخیر نشان‌دهنده تعهد جدی آنکارا به استفاده از ابزارهای فرهنگی برای گسترش تأثیرگذاری خود است.

علاوه بر نفوذ نظامی و فرهنگی، ترکیه نقش فعالی در حل بحران‌های منطقه‌ای نیز ایفا کرده است. وزیر امور خارجه این کشور، هاکان فیدان، به‌طور مستقیم در مذاکرات مرزی بین قرقیزستان و تاجیکستان مشارکت کرده و موفق به ایجاد توافقی شده که از وقوع جنگ جلوگیری کرد. این موفقیت دیپلماتیک، نقش آنکارا را به‌عنوان یک میانجی مؤثر در منطقه برجسته کرد و بر تلاش‌های این کشور برای تقویت ثبات و امنیت در آسیای مرکزی افزوده است. این اقدامات بخشی از راهبرد بلندمدت آنکارا برای تبدیل‌شدن به یک قدرت منطقه‌ای در آسیای مرکزی است.

در نهایت، آنکارا از نفوذ خود برای مقابله با مخالفان داخلی، به‌ویژه شبکه گولن، بهره گرفته است. این کشور از ابزارهای دیپلماتیک و اطلاعاتی خود برای سرکوب مخالفان در آسیای مرکزی استفاده می‌کند. نمونه‌ای از این اقدامات، ربودن و محاکمه اورهان ایناندی، یکی از اعضای شبکه گولن در قرقیزستان است. این رویکرد، همراه با گسترش نفوذ فرهنگی و نظامی، آنکارا را به یکی از بازیگران اصلی در آسیای مرکزی تبدیل کرده است. با کاهش قدرت روسیه و تمرکز محدودتر پکن بر این منطقه، آنکارا به تدریج جایگاه خود را به‌عنوان یک بازیگر فعال تثبیت کرده و در حال ایجاد نظم ژئوپلیتیکی جدیدی در آسیای مرکزی است که گرایش بیشتری به سمت خود دارد.

سیاست خارجی ترکیه سیاه و سفید نیست. درست به مانند هر کشور دیگری، تضادهای آشکار و نهان در این کشور هم باعث شده تا شاهد نوسانات بعضا شدید در اجرای برنامه های آن باشیم. درست است که در مورد ترکیه شاید این نوسانات در بعضی مواقع شدید تر از انتظار باشد، اما نباید فراموش کرد که منطقه ای هم که در آن قرار گرفته خود همواره شاهد بی ثباتی های شدید بوده است. در هر صورت، روابط با این همسایه همواره برای کشورمان مهم بوده است و شاید نقش ایران و ترکیه را بتوان به نقش آلمان و فرانسه در اروپا تشبیه کرد که هر گونه همکاری و دشواری در روابط آن دو می تواند تمام منطقه و فراتر از آن را تحت تاثیر قرار دهد. آنچه باید در هدف دو کشور باشد، احترام متقابل به منافع و حساسیت ها، گسترش همکاری ها در زمینه های گوناگون و افزایش ارتباطات برای شناخت بهتر یکدیگر است.

● بخش اول: ترکیه سیاه و سفید نیست: آنکارا هم خدا و هم خرما را می خواهد

علی مفتح

نویسنده خبر

دانش آموخته فلسفه و مطالعات اروپایی از بلژیک

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: ترکیه علی مفتح رجب طیب اردوغان عثمانی گری ایران و ترکیه عثمانی نوین سیاست خارجی ترکیه پایگاه نظامی ترکیه اروپا اتحادیه اروپا روابط ترکیه و اروپا استراتژی ترکیه و غرب آسیای میانه ترکیه و آسیای میانه امریکا و ترکیه


( ۵ )

نظر شما :