سرمشق واحد دولت های دمکرات و جمهوریخواه
چرا امریکا در یافتن فرمول درست سیاسی برای ایران، دچار چالش است؟
دیپلماسی ایرانی:
کریستوفر کیویز: دهه هاست که آمریکا و ایران رابطه دشواری داشته اند، در برهه هایی همراه با رویارویی و دشمنی و گاه نیز آشتی نسبی. چه ارزیابی ای از این روابط می توان داشت؟
کریم سجادپور: اگر از زاویه آمریکا نگاه کنیم، شاید هیچ کشوری در جهان نباشد که چنین شکاف بزرگی میان امنیت ملی و سطح کارآزمودگی اش در برخورد {با ایران} وجود داشته باشد و دلیلش هم این است که هیچ رابطه ای میان دو طرف در 45 سال گذشته وجود نداشته است. شمار بسیاری از مقام های رسمی آمریکا در چین یا روسیه خدمت کرده یا از آنها دیدار کرده اند اما از سال 1979، هیچ مقام آمریکایی ای در ایران خدمت نکرده است. ایران از آن زمان دو رهبر داشته است: آیت الله خمینی تا سال 1989 و آیت الله خامنه ای. جهان بینی وی سه ستون راهبردی دارد: یکی اخراج آمریکا از خاورمیانه، دیگری جایگزینی اسرائیل با فلسطین و سوم کمک به شکست نظم جهانی تحت رهبری آمریکا. به نظرم آنچه در دو دهه گذشته رخ داد، از جهات بسیاری به خاطر گام های اشتباه آمریکاست: رهبران ایران این احساس را دارند که گویی در مسیر هر سه این اهداف، پیشرفت داشته اند. به جاهایی که ایران این روزها نقش مسلطی دارد نگاه کنید: کشورهای ناکام یا در حال شکست: یمن، سوریه، لبنان، عراق، غزه، سرزمین های فلسطینی. شاید بتوانید ونزوئلا را هم به این فهرست بیفزایید. ایران در یک فضای بی ثباتی و آشفتگی رشد می کند. ما با جنگ عراق، به چنین فضایی کمک کردیم. ما نباید منافعمان را در مخالفت با خواسته های ایران تعریف کنیم اما بحثم درباره چندوچون گرایش ایران به تعریف منافعش در دوران پسا 1979 است. رفتار جمهوری اسلامی و منافع ملی ایران، دو مسئله جدا از هم هستند. در تهران نظامی هست که شناسنامه اش بر پایه دشمنی با آمریکا شکل گرفته، دشمنی ای که تبدیل به یک هدف ایدئولوژیک و نیز راهبردی شده است. لطیفه ای به نقل از فیدل کاسترو هست که می گفته اگر امروز آمریکا بخواهد همه تحریم ها علیه کوبا را بردارد، من فردا کار تحریک آمیزی انجام می دهم که تحریم ها برگردند چرا می دانم حکومت کوبا، تنها در شرایط انزوا سرپا می ماند و اگر تحریم ها برداشته شود، حفظ قدرت برایم دشوارتر می شود.
سوزان مالونی: ما در این 45 سال، ترکیبی از فشار و دیپلماسی را در برابر ایران به کار گرفته ایم و نسخه هایی از این فرمول را پیوسته پیاده کرده ایم. مسئله ایران، اغلب به یک مسئله حزبی تبدیل شده و ایران یکی از کشورهایی است که به سادگی می توان از آن دیوسازی کرد. هر بار که در سال انتخابات هستیم، سخنان عجیب و غریبی درباره ایران می زنیم و در عین حال، جمهوریخواهان و دمکرات ها عملا همان فرمول را در برابر ایران دنبال کرده اند. همچنین وقتی مرتبا به یک حریف پیام می دهید که "ما خواهان تشدید نیستیم، ما نمی خواهیم بجنگیم،" این کار ناگزیر آن حریف را جسور می کند و با خود می گوید: "ما می توانیم به فشار ادامه دهیم و اراده آنها را محک بزنیم." بنابراین فکر می کنم که این یک دردسر واقعی است. گزینه های سیاستیِ بسیار دشواری در کار هست.
کریستوفر کیویز: هدف کوتاه مدت واقع بینانه آمریکا در برابر ایران کدام است؟
مالونی: من فکر می کنم که ما هدف های چندگانه ای داریم. خیلی زیاد درباره تصویر منطقه ای سخن گفته ایم اما هنوز ایران در حال ادامه گسترش فعالیت های هسته ای و کاهش همکاری اش با آژانس است و این نگرانی وجود دارد که این برنامه به کجا خواهد انجامید. اما فکر می کنم هدف اصلی ما در این نقطه توسعه درجه ای از ظرفیت برای کنترل ایران در چند جبهه است – محدود کردن فعالیت های منطقه ای، توانایی اش برای سرکوب مردم خودش و توانایی اش برای حرکت آهسته اما مستمر به سمت توانمندی هسته ای نظامی. انجام همه این کارها در شرایط امروز، دشوار است. جنگ دهشتناک غزه جای خود، همچنین هیچ اجماعی میان قدرت های بزرگ بر سر ایران به عنوان یک دولت سرکش یا دست کم یاغی بر نورم ها و قواعد سامانه بین المللی وجود ندارد. باید برای تقریبا هر شرایطی که سر بر می آورد، آماده باشیم. حکومت ایران در این 45 سال، از وضعیت های وخیمی جان به در برده و امر ناگزیری نیست که نظام از چند بحران دیگر هم جان به در ببرد. من همچنان بر این باور هستم که ایران، آینده ای مردمسالار دارد که محتمل تر و واقع بینانه تر از آنی است که تصور می شود. به رغم اینکه انتخابات ایران، صحنه آرایی می شود و از هر جهت مهندسی شده است، ایرانی ها مردمانی هستند که سواد سیاسی فوق العاده ای دارند. آنها دست کم با مفهوم انتخابات رقابتی آشنا هستند. اشتهای زیادی برای پاسخگو کردن حاکمیت در ایران هست که در دیگر کشورهای منطقه وجود ندارد.
کریستوفر کیویز: مقاصد ایران در رابطه با برخورداری از جنگ افزار هسته ای چگونه است؟
این سوال هست که کشوری که توانمندی زیادی در بدست آوردن موادی از بازار سیاه دارد و سرمایه گذاری سنگینی هم در برنامه هسته ای اش کرده، چرا هنوز به نقطه گریز و آستانه هسته ای شدن نرسیده است. نظر من این است که نوعی خویشتنداری در این میان هست.
سجاد پور: با این نکته موافقم. ایران به دنبال الگوی ژاپن است: به یک گامی تولید سلاح هسته ای برسد اما برخلاف کره شمالی، پاکستان یا هندوستان از این حد عبور نکند. به نظرم یک دلیلش این است که این برنامه هسته ای نبوده که قدرت منطقه ای ایران را به پیش برده است. موشک ها، پهپادها و راکت ها در این زمینه نقش داشته اند. همه تحریم ها هم به خاطر برنامه هسته ای بوده و نه موارد دیگر.
کریستوفر کیویز: آینده سیاست آمریکا در قبال ایران را چگونه می بینید؟
مالونی: فکر نمی کنم چندان عرض باند یا زمینه آماده دیپلماتیکی برای انجام هر کاری در سال جاری میلادی وجود داشته باشد. بایدن هم با کاهش تنش، به دنبال خرید زمان بود تا بتواند به دور دوم ریاست جمهوری اش برسد تا احتمالا دیپلماسی جسورانه تری را دنبال کند.
سجادپور: فکر می کنم غریزه ترامپ این است که به توافقی دست یابد. او می خواهد حضور آمریکا در خاورمیانه را کاهش دهد. بنابراین فکر می کنم ترامپ پس از تلاش اولیه برای معامله، مجبور خواهد شد که رویه تهاجمی تری را در پیش گیرد. ترامپی که من می شناسم، هم توانایی ساخت هتل در ایران را دارد و هم توانایی بمباران ایران را. امید من این است که آمریکا درباره چشم انداز پیشبرد تغییر سیاسی در ایران، کمی خلاق تر فکر کند.
منبع: کارنگی / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱
نظر شما :