چیزی که مانع توسعه است

جامعه فحش‌زده

۱۹ فروردین ۱۴۰۳ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۲۵۳۶۱ اخبار اصلی اخبار داخلی
امیر ناظمی می نویسد: سیاست در ایران تا همین امروز با ناسزاگویی پیوند خورده است، چه آنانی که حنجره می‌شوند برای گفتن «مرگ بر ..» این و آن و چه آن‌هایی که کامنت و ریپلای می‌شوند در شبکه‌های اجتماعی. ناسزاگویی نه تنها فایده‌ای ندارد، بلکه پیامدهایی تاسف‌بار بلندمدتی هم دارد.
جامعه فحش‌زده

نویسنده: امیر ناظمی، پژوهشگر و محقق علوم سیاسی

دیپلماسی ایرانی: حجت‌الاسلام مساوات توماری با خودش به بازار تهران برد تا مردم گواهی دهند که شخص اول مملکت حرام‌زاده است. او روزنامه‌نگار و سیاست‌مدار مشروطه، سردبیر روزنامه مساوات، عضو کمیته انقلاب ملی و نماینده دوره‌های ۲ تا ۵ مجلس و از سران حزب دموکرات عامیون و سپس حزب سوسیالیست بود. او در تومارش نوشته بود که «ام‌خاقان» مادر محمدعلی‌شاه (و نوه امیرکبیر) بدکاره است.

وقتی از فراز تاریخ این روایت را می‌خوانی، از سطح پایین مبارزات سیاسی حالت بد می‌شود. با خودت فکر می‌کنی که جامعه‌ی ایران در دوران مشروطه اصلا ظرفیت توسعه نداشته است، حالا مجلس و انتخابات داشته باشد یا نه!

این همان نکته‌ای است که فرانسیس فوکویاما در خصوص توسعه بر آن دست می‌گذارد: نهادسازی و به‌طور خاص ایجاد پارلمان آزاد و حاکمیت قانون الزاما به توسعه منجر نمی‌شود. در حقیقت کشورهایی که توسعه یافتند، آن‌هایی نبودند که با نهادسازی‌های سیاسی مانند انتخابات و مجلس توانسته باشند به توسعه دست یابند.

پیوند ناسزاگویی و سیاست در ایران

سیاست در ایران تا همین امروز با ناسزاگویی پیوند خورده است، چه آنانی که حنجره می‌شوند برای گفتن «مرگ بر ..» این و آن و چه آن‌هایی که کامنت و ریپلای می‌شوند در شبکه‌های اجتماعی. ناسزاگویی نه تنها فایده‌ای ندارد، بلکه پیامدهایی تاسف‌بار بلندمدتی هم دارد:

افراط‌گرایی

در جامعه قطبی‌شده، امکان متقاعدسازی دیگران کاهش می‌یابد. ناسزاگو مخالف خود را مصمم‌تر می‌کند. در ناسزاگویی حمله به فرد گوینده انجام می‌شود و نه محتوای سخن. به این ترتیب نه تنها نقش متقاعدسازی ندارد، بلکه پافشاری‌ها را افراطی‌تر می‌کند.

از دست رفتن آینده

ناسزاگویی به تدریج اعتماد عمومی را کاهش می دهد، در نتیجه امکان شکل‌گیری کنش جمعی و سرمایه اجتماعی کاهش می‌یابد.

تجربه انتخابات

در روزهای اخیر در شبکه‌های اجتماعی آن‌چه فوران کرد، ناسزاگویی بود. طرفداران مشارکت در انتخابات، تحریم‌کنندگان را خائن، فریب‌خورده، نادان، ضددین و ... می‌نامند، رفتاری که در چند دهه اخیر، به قدری عادی‌سازی شده که ناسزاگویان و مرگ‌گویان حتی به شدت ناپسند بودن رفتارشان هم آگاه نیستند، همان‌طور که به شدت مشمئزکننده بودن شعارهای «مرگ بر ..» آگاه نیستند.

اما در سوی دیگر کسانی بودند که به هر مشارکت فعالی در انتخابات یورش می‌بردند و آن‌ها را نفهم، منفعت‌جو، چاپلوس حکومت، نمونه‌ی ابتذال شر و ... نامیدند.

دشنام‌ها یا اتهام‌هایی که بیش از هر چیزی دوباره ما را به یاد مساوات و مبارزات سیاسی‌اش می‌اندازد. و دوباره این تردید جدی را پیش روی ما قرار می‌دهد که آیا یک جامعه‌ی فحش‌زده که حیات سیاسی‌اش در ناسزاگویی است، شانسی برای توسعه دارد؟

هرچند باید قبول کرد که انرژی روحی ناسزاگو از فحش تامین می‌شود، مثل فیلم «کارخانه هیولاها» که انرژی دنیای هیولاها از صدای جیغ بچه‌های ترسیده تامین می‌شود، انرژی سیاست در ایران نیز از ناسزاگویی تامین می‌شود.

چالش توسعه و ناسزاگویی

می‌توان دیدگاه عجم‌اوغلو و رابینسون در کتاب «دالان باریک» را به این صورت بازخوانی کرد: توسعه حاصل یک جامعه توانمند و یک حاکمیت توانمند است.

وضعیت امروز حاکمیت و توانمندی‌اش که هیچ احتمالی برای امید به توسعه نمی‌گذارد، اما تاسف بزرگتر آن است که جامعه نیز توانمندی لازم برای توسعه را هر روز بیش از دیروزش از دست می‌دهد و ناسزاگویی یکی از نشانه‌های بزرگ آن است.

ناسزاگویی به تدریج «اعتماد عمومی» را کاهش می‌دهد. با کاهش اعتماد عمومی، امکان شکل‌گیری «کنش جمعی» پایین می آید و «سرمایه اجتماعی» کاهش می‌یابد.

نتیجه‌گیری راهبردی

ناسزاگویی را می‌توان نشانه‌ای برای ۳خطر پیش رو دانست:

استیصال جامعه: جامعه خود را ناتوان و بی‌پناه می‌یابد و ناسزاگویی برایش یک مسکن موقت است.

از دست رفتن عقلانیت:‌ جامعه‌ مستاصل شانس کمی برای توسعه دارد، حتی اگر آزادترین انتخابات جهان را داشته باشد، تنها آبستن پوپولیسم است.

گسترش «خودحق پنداری» و «دگرگاوپنداری»: که منجر به کاهش ظرفیت گفت‌وگو و تصمیم‌گیری جمعی می‌شود. فرد ناسزاگو سایرین را نه انسانی با حق انتخاب، بلکه موجودی بدون شعور و احساس می‌بیند. مشکل دیگر ناسزاگویی، گسترش سریع آن است. فردی که ناسزا شنیده است، خود را دارای این حق می‌بیند که به دیگران نیز ناسزا بگوید. به این ترتیب ناسزاگویی به مانند یک ویروس در جامعه گسترش می‌یابد.

ناسزاگویی در حال خوردن بنیان‌های جامعه است، و در برابرش باید واکنش نشان داد. روشنفکرانه زیستن یعنی زیستن با تعهد به منافع جمعی. اعتراض به ناسزاگویی در شبکه‌های اجتماعی، فارغ از جهت‌گیری سیاسی‌شان، بخشی از این تعهد است. از کسی که شعار مرگ و وعده اعدام می‌دهد، انتظار هیچ معجزتی نمی‌توان داشت./شبکه توسعه

کلید واژه ها: جامعه جامعه مدنی جامعه اطلاعاتی شبکه های اجتماعی شبکه های مجازی جامعه ایران ایران مردم ایران انتخابات مجلس


( ۳ )

نظر شما :

محمد صادق ۱۹ فروردین ۱۴۰۳ | ۱۶:۰۶
ریشه ناسزاگویی در کمبود سطح تحصیلات و یا ضعف جامعه نیست. چه بسا شهر هایی که هر دو ویژگی را توامان دارند ولی مردمی مؤدب و فهمیده دارند. ریشه ناسزاگویی به بی قیدی مردمان بی قید بر می گردد. مردمان بی قید متعلق به گروه های فکری هستند که مطابق هنجارهای اجتماعی رفتار نمی کنند بلکه بلعکس هنجارشکنی را جزئی از ارزش‌های گروهی خود می دانند. از این بدتر گروهی هستند که ارزش‌های خود را در بی ارزش کردن هنجارهای اجتماعی می بینند. با قدرت قانون می توان تا حدودی تاثیرات اجتماعی گروه اول را جمع کرد ولی برای تصحیح عملکرد گروه دوم نیاز به بازسازی عمیق فرهنگی می باشد.
خسرو ۱۹ فروردین ۱۴۰۳ | ۲۰:۱۵
آفرین عالی بود متشکرم
علی اس ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ | ۰۲:۵۴
متاسفانه حقیقتی است که اصلا بیان نمیشود و مسئولان هم با همین ناسزا گویی به مقام و منصب میرسند دلیل عمده ان هم بیسوادی و کم سوادی جامعه ما ست و چون با ناسزا گویی مقام بدست اورده اند هیچ تلاشی برای باسواد کردن جامعه صورت نمیگیرد(دانشگاه رفتن عموما باعث با سوادی نیست چون با مطالعه 20 عدد کتاب درسی کسی سواد دار نمیشود)اگر مردم ما یاد گرفتند که به جای چیپس و پفک و سایر تنقلات عموما مضر برای بچه ها کتاب بخرند میتوان به اینده جامعه ایرانی امیدوار بود