حملات موشکی اخیر و شرایط منطقه
ابهام در دیپلماسی ارتباط با همسایگان
دیپلماسی ایرانی: «قاسم محبعلی» تحلیلگر مسائل سیاسی و بینالملل میگوید؛ عربستان بعد از جنگ با حوثیها و روابطی که با ایران برقرار کرد توانست بسیار هوشیارانه پیکان جنگ را به سوی اروپاییها و آمریکاییها هدایت کند. خلاصی از مخاطرات حوثیها در درگیریهای اخیر و گسترش آن به دریای سرخ، عربستان را وارد حاشیه دلخواهی کرد. قبل از این آمریکاییها با سیاست دوگانه در قبال جنگ یمن و عربستان دو طرف را به خویشتنداری دعوت میکردند و کاملا در کنار عربستان قرار نمیگرفتند. اما میبینیم عربستان حالا خود را کاملا کنار کشیده و آمریکاییها در مقابل آنها قرار گرفتند. حذف حوثیها و درگیری قدرتها با آنها منافع عربستان را تامین خواهد کرد.
وی با اشاره به حملات موشکی ایران به عراق و پاکستان نیز معتقد است: «عربستان با تحلیل مناسبات ایران و عراق همیشه نگران بود که اتحاد و اجتهادی میان این دو کشور موقعیت و امنیت آنها را در منطقه به خطر بیندازد. در سوی دیگر هم روابط ایران و پاکستان همیشه در رصد عربستان بود. با حوادث اخیر عربستان به سود خود میاندیشد و از درگیریهای مقطعی نفع بلند مدت خود را دنبال خواهد کرد. ایران بعد از هفتاد سال روابط دوستانه وارد مناقشه با پاکستان شده و با عراق که به نظر میرسید متحد ایران باشد وارد چالش شد. دیگر این روابط، حداقل روی کاغذ چنین نخواهد بود. توسعهگرایی و سیاست پیچیده عربستان این طور نمود پیدا کرده که در حال حاضر خود را کنار کشیده و از اتفاقات بهره میبرد. نشانههایی هم وجود دارد. تا همین اواخر آلمانیها حاضر نبودند سلاحهای پیشرفته به این کشور بدهند. اما تغییر مواضع آلمان نشان داد که آنها عربستان را تهدید برای منافع خود نمیبینند و اگر تهدیدی هم هست برای دیگران خواهد بود که جای تامل دارد.»
محبعلی در گفت و گو با «همدلی» تصریح میکند: «ما و پاکستان در سطوح مختلف با یکدیگر همکاری داشتیم. من 8 سال مسئول دپارتمان پاکستان و غرب آسیا بودم و با شناخت نسبی به روابط ایران و پاکستان صحبت میکنم. باید بپذیریم که هر دو کشور از ناحیه بلوچستان دچار مشکلات امنیتی هستند. البته در حال حاضر شرایط بهتر شده است. در گذشته بخشی از آنها در بلوچستان دولت مرکزی را به رسمیت نمیشناختند و حتی در مراسم روز ملی هند شرکت میکردند. پاکستان به کمک ایران توانست بسیاری از سران بلوچ مخالف دولت مرکزی را سرکوب کند. این معضل در پاکستان همچنان وجود دارد و این کشوردر بخشهای مختلف از جمله بلوچستان که 40 درصد خاک پاکستان را با 4 درصد جمعیت در اختیار دارد، نتوانسته اعمال حاکمیت کاملی داشته باشد. نه نیروهای امنیتی و نه دولت در این بخشها حضور پررنگی ندارند. از دیرباز گروههای تجزیه طلب منطقه چه در زمان شوروی سابق که چپها بودند و چه حالا که اسلامگراها هستند، در این بخشها حاضر بودهاند. در ایران هم این مشکلات وجود داشته است. ایران هم در گذشته تسلط کاملی بر منطقه بلوچستان نداشته و در این منطقه ناامنیهایی وجود داشت. البته وضع ایران به مراتب بهتر از پاکستان بود.»
بهرهبرداری کشورهای عربی از تنشها
محبعلی با اشاره به اقدام ایران و حملات موشکی برای سرکوب تروریستها میافزاید: « این مسئله باید با همکاری رسمی در سطوح مختلف حل میشد. حمله به این منطقه، پاکستان را ناچار به واکنش کرد، بخصوص اینکه پاکستان احساس میکند موقعیت ایران در منطقه و در ارتباط با اروپا و آمریکا تضعیف شده و آنها دارای شرایط بهتری هستند. در حال حاضر آنها تصمیم به پاسخ گرفتند، اما این موضوع در نهایت نه به نفع ایران خواهد بود و نه پاکستان که در قبال یک دشمن مشترک دست به اقدامات نظامی بزنند. مسئله تجزیه طلبی در دو سوی مرزهای دو کشور مسئله مشترک است. اقدام ایران پاکستانیها را جریحه دار کرد.
تفاوت رفتار ما و پاکستانیها
پاکستانیها به خود اجازه دادند به خاک ما تجاوز کنند و واکنش ایران در بیانیه وزارت امور خارجه بسیار ضعیف بود. پاکستان نپذیرفت کسانی که کشته شدند ایرانی بودند. یعنی کشته شدن تروریستها را قبول نکرد. اما بیانات مقامهای ایرانی و بیانیه وزارت امور خارجه به گونهای حق پاکستان را پذیرفته و کسانی که کشته شدند را پاکستانی تلقی کرده است. این وضعیت خوبی نیست. متاسفانه راه معالجه این مشکلات سخت است. از طرفی این اتفاقات کاملا در تضاد با سیاست دولت سیزدهم است که اعلام کرده بود روابط با همسایگان را در دستور کار و اولویت دارد. حالا میبینید امارات با بهرهبرداری از چین و روسیه ادعای جزایر را طرح کرده، عراق هم بعد از حملات شرایط متفاوتی را دنبال میکند، پاکستان درگیر تنشهای مقطعی و ادامهدار شده و روابط با افغانستان هم دچار مشکلاتی است . بدون تردید چنین مسائل پیچیدهای را میتوان با سیاست سطحی حل و فصل کرد و نیاز به یک دیپلماسی حرفهای و نیروی فعال و کارآمد داریم.»
عربستان به دنبال عادیسازی و تشکیل فلسطین مستقل
برخی بر این عقیدهاند که بروز حملات موشکی به عراق، سوریه و پاکستان موجب بهرهبرداری دیگران خواهد شد. محبعلی در این باره نیز میگوید: « کشورهای عربی برای رهایی خود از مسئله غزه روی حملات ایران به کشورهای همسایه تمرکز کردهاند. گرچه دامنه این اتفاقات گسترش بیشتری نخواهد داشت و موضوع حل و فصل خواهد شد، اما رخدادها به کشورهای عربی و اسرائیل کمک خواهد کرد در مسئله غزه مواضعی بگیرند که سیاست آنها را تامین میکند. کشورهای عربی منتظر چنین اتفاقاتی بودهاند و در صورت بالا گرفتن تنش میان ایران و پاکستان آنها از حصار مسئله غزه خارج میشوند ، چون این تنش بزرگتر از اتفاقات دیگر خواهد بود.»
وی میافزاید: « مصر، اردن، قطر و امارات و بحرین مسائل خود را با اسرائیل تا حدود زیادی حل و فصل کردهاند و روابط تجاری هم بعضا دارند. در این میان مسئله اصلی عربستان است که اگر عادی سازی روابط با اسرائیل را داشته باشد همه کشورهای عربی اسرائیل را به رسمیت میشناسند. این مسئله هم حیثیتی است و هم بزرگ. عربستان در قبال این امتیاز احتمالا امتیازهای مهمی هم میخواهد؛ یکی از آنها ایجاد کشورمستقل فلسطینی است در کرانه باختری، نوارغزه به پایتختی قدس شرقی که از سال 1982 سیاست این کشور بوده و اتحادیه عرب نیز در سال 2002 این موضوع را پیگیری کرده است. بنابراین عربستان در قبال عادی سازی روابط با اسرائیل خواستار تشکیل یک کشور فلسطینی مستقل است. اینکه یک کشور با حاکمیت فلسطینی در این منطقه وجود داشته باشد، حتی در حد دولت خودگردان و اسرائیل در آنجا حضور نظامی نداشته باشد و اشغال سرزمینی رفع شود موضوعی است که عربستان به عنوان یک سیاست ثابت به دنبال آن بوده است. مسئله عربستان صلح است اما مشروط. در عین حال که تلاقی چنین خواستهای در حال حاضر با سیاستهای نتانیاهو قرار گرفته که برای حفظ خود جنگ را در دستور کار قرار داده و این موضوع شاید یکی از موانع موجود بر سر راه عادی سازی باشد.»
آنچه اسرائیل در پی آن است
قاسم محبعلی، تحلیگر مسائل بینالملل و سیاسی درباره وضعیت فعلی غزه و خواستههایی که مطرح شده، میگوید: « دولت نتانیاهو یک دولت افراطی است که با دموکراتها به شکل معمول دچار چالش بوده و فقط دولت ترامپ خواستههای افراطیون اسرائیل را برآورده ساخته است؛ مثل انتقال پایتخت و سفارت و آبادی سازی در کرانه باختری. اما در برخی موارد از جمله راهکار دو دولتی محل اختلاف نتانیاهو و دموکراتاست. این مسئله در خود آمریکا نیز وجود دارد که جمهوریخواهان به طور چشم بسته از نتانیاهو و نظرهای افراطی در اسرائیل حمایت میکنند اما دموکراتها سیاست متوزانی را نسبت به آنها در قبال مسئله فلسطین و اسرائیل اتخاذ کردهاند. این به معنای اختلاف ماهوی و اساسی نیست اما خواسته دموکراتها این بوده که دولت متعادل و متوازنی در اسرائیل روی کار بیاید و بخشی از خواستههای فلسطینی برآورده شود تا روابط خود را با جهان عرب و کشورهای اسلامی بهبود ببخشند. در این صورت آمریکاییها میتوانند توان خود را معطوف چین و روسیه کنند.»
محبعلی همچنین درباره سیاست آمریکا در منطقه و مشخصا درباره غزه و فلسطین نیز معتقد است: « آمریکا چیزی را به عنوان دو دولتی پیگیری میکند که با سیاست عربستان فرق دارد. آنها وجود کشور فلسطینی را با توافق اسرائیل میخواهند که اسرائیلیها به لحاظ امنیتی درآنجا حضور داشته باشند. فلسطین ارتش کلاسیک نداشته باشد و کنترلهای امنیتی وجود داشته باشد. البته میان این سیاستهای متعدد میتوان وجه مشترکی نیز قائل شد. تشکیل کشوری فلسطینی که مورد حمایت سازمانهای بینالمللی باشد و اسرائیل هم از طرف این کشور مورد تهدید نباشد.»
وی میافزاید: «آنچه نتانیاهو و افراطیون میگویند درباره اینکه موجودیتی به نام فلسطین نباشد و بخشی از فلسطینیها درباره اسرائیل میگویند فاصله زیادی وجود دارد. اما به هر ترتیب میانه این نظرات را پیشنهادهای آمریکاییها و عربستانیها تشکیل دادهاند. جریانهای میانهرو و چپ در اسرائیل تمایل دارند چیزی مشابه نظرات آمریکایی و عربستانی مورد بحث و نتیجهگیری قرار بگیرد اما نتانیاهو و افراطیون چنین نظری ندارند. به هر جال فعلا تنها چیزی که میتواند در دستور کار قرار بگیرد همین راهکار دو دولتی است. اما اینکه چه نوع دولتی و با چه کیفیتی باید باشد محل مناقشه قرار دارد.»
حوادث دریای سرخ پوششی برای اسرائیل شد
وضعیت دریای سرخ و بالا گرفتن درگیریها به رغم سیاست مدیریت بحران آمریکا که از ابتدای جنگ پیگیری میکرد، نشان داد شرایط کمی پیچیدهتر از پیشبینیها در جریان است. ادامه این درگیریها که بریتانیا و آمریکا را به رویارویی مستقیم واداشته چه تبعاتی به دنبال خواهد داشت؟ این موضوعی است که نه فقط برای ایران و نیروهای درگیر با موضوع غزه که برای همه بازیگران منطقهای تاثیرگذاری و تاثیرپذیری ناگزیری ایجاد خواهد کرد.
محبعلی میگوید: «مسائل خاورمیانه، مسائل پیچیده و به هم پیوستهای است. از ابتدای «هفتم اکتبر» موضوع گسترش جنگ وجود داشت. یکی از تلاشهای اسرائیل این بوده که با گسترش جنگ بتواند اذهان را درگیر کند و سیاست خود را در غزه آنگونه که میخواهد به جلو ببرد. برخی اتفاقات، تاکنون در مسیر اهداف اسرائیل به پیش رفته است. با حملاتی که حوثیها در دریای سرخ انجام دادند و ورود انگلیس و آمریکا به مسئله یمن و دریای سرخ به سیاست اسرائیل کمک کرد تا ناتو و کشورهای غربی را وارد عمل کند و تمرکز خود را بر غزه بگذارد. پراکندگی درگیریهای موجود و ورود قدرتهای بزرگ پوششی خواهد بود برای اسرائیل تا با دیگران به شکل مستقیم درگیر نشود. به نظر میرسد از طرف مقابل سیاستهایی که در دریای سرخ پیگیری شد اشتباه بود و حملات در دریای سرخ به دلیل تحت تاثیر قرار دادن کشتیرانی آزاد و تجارت بینالملل توانست افکارعمومی دنیا را به این سمت سوق دهد. افکار عمومی دنیا که تا پیش از این در مواجهه اسرائیل و حماس به سود حماس واکنش نشان میداد این بار با مسائل دریای سرخ و مخاطرات اقتصادی تغییر رویه داده است. وقتی مسئله غزه اتفاق افتاد مسئله اوکراین تحتالشعاع قرار گرفت، وقتی مسائل دریای سرخ رخ داد موضوع غزه تحت تاثیر قرار گرفت، چرا که همه کشورها از این ناامنی به مخاطره میافتند و اقتصاد و کشتیرانی و تجارت آزاد آسیب میبیند. گرچه حوثیها گفتهاند حملهها علیه اسرائیل است اما این موضوع به همه کشورهایی که با اسرائیل در ارتباط هستند هشدار میدهد. اسرائیل تجارت بزرگی با چین، هند، ژاپن و کشورهای اروپایی و آسیایی دارد. بنابراین حمله به کشتیها فقط حمله به اسرائیل نیست و همه کشورها را تحت تاثیر قرار میدهد. این حملات باعث شد که خیال اسرائیل آسوده باشد. حضور همه کشورها در دریای سرخ و واکنش آنها به مخاطرات دریای از سوی حوثیها، اسرائیل را از دخالت مستقیم بی نیاز کرده و فضایی را برای اسرائییلیها مهیا میکند تا آنها به مسئله غزه با تمرکز بیشتری بپردازند.»
نظر شما :