تأملی ایدئولوژیک بر تقاطع محرم و مقاومت امروز
در امتداد خون

نویسنده: معصومه علیانپور، دکتری روابط بینالملل و تحلیلگر مسائل سیاسی و بین المللی
دیپلماسی ایرانی:
﴿وَلَا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ﴾
گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند، مردهاند؛ بلکه زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. (آلعمران: ۱۶۹)
این آیه نه صرفاً بیانگر یک آموزه کلامی، بلکه بنیان یک نظام فکری در باب حیات، مرگ و کنش انسانی است. مردن، اگر در مسیر حقیقت باشد، نه نابودی، بلکه تداوم حیات در سطحی والاتر است. بر همین اساس، شهید نه غایب از میدان، که حاضر در سطحی دیگر از کنش است؛ و تاریخ، همواره زیر سایه حضور آنان شکل گرفته است. در چنین منظری، محرم، نه موسم سوگواری صرف، که یادآور پیوستگی معنوی میان جانباختگان راه حق در طول قرون است.
کربلا، فقط یک واقعه نیست؛ یک نظریه سیاسی و یک چارچوب شناختی است. در آن، قدرت از نو تعریف میشود؛ اکثریت عددی، دالّ بر مشروعیت نیست، و پیروزی، تنها در تسخیر زمین معنا نمییابد. عاشورا، با تمام بار عاطفی و اعتقادیاش، یک بیانیه روشن در باب سیاست است: جایی که حفظ کرامت، بر مصلحت مقدم است، و بقاء با ذلت، رد میشود. این منطق، نه در هیاهوی سیاسی که در سکوت پرهیبت میدان شهادت تبلور یافته است.
از اینروست که بازتاب این منطق را در مواجهه با تجاوز دوازدهروزه اخیر رژیم صهیونیستی نیز میتوان دید. این رخداد، در سطح نظامی قابل تحلیل است، اما معنا و جهت آن، تنها در نسبت با مفاهیم عاشورایی قابل درک است. در یکسو، رژیمی قرار دارد که هستیاش بر پایه دروغ تاریخی و حذف هویت ملتها بنا شده؛ و در سوی دیگر، جبههای ایستاده که نه به قدرت برآمده از زرادخانه، بلکه به اراده برآمده از ایمان تکیه کرده است.
در پاسخ به این تجاوز، ایران سکوت نکرد. نه از موضع تدافعی، بلکه با درکی روشن از جایگاه خود در امتداد تاریخ مبارزه با ظلم، واکنش نشان داد. این کنش، ریشه در سنتی دارد که شهادت را ابزار بیدارسازی ملتها میداند. چنانکه امام حسین (ع) فرمود: «إنّی لا أَرى المَوتَ إلّا سَعادَة، و لا الحَیاةَ مَعَ الظالِمینَ إلّا بَرَما» — مرگ را جز سعادت نمیبینم، و زندگی با ستمگران را جز ننگ نمیدانم.
این سنت، در اندیشه سیاسی شیعه از قرنها پیش جاری بوده است. از نهضتهای خونین دوران عباسی، تا انقلاب اسلامی ایران، و اکنون تا جغرافیای مقاومت در یمن، لبنان و فلسطین، این دستگاه فکری، مبتنی بر وفاداری به حقیقت در مقابل سلطه شکل گرفته است. مقاومت، در این معنا، واکنش نیست؛ کنش آگاهانهای است که حقیقت را از چنگال تحریف نجات میدهد. چنین مقاومتی، نه بر اساس قراردادهای حقوقی، بلکه بر مبنای عهدی معنوی میان انسان و خدا شکل میگیرد.
﴿فَلَا تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وَ أَنتُمُ الأَعلَونَ إِن کُنتُم مُؤمِنینَ﴾
پس سستی نکنید و اندوه مدارید که شما برترید اگر ایمان دارید. (آلعمران: ۱۳۹)
این آیه، نه فقط خطاب به افراد مؤمن، بلکه پیامی به ملتهایی است که با سلاح ایمان در برابر دستگاههای سلطه جهانی ایستادهاند. ایمان، در اینجا صرفاً احساس شخصی نیست؛ بنیان قدرت است. آنگاه که ایمان به میدان سیاست وارد میشود، معادله قدرت تغییر میکند. سلاح، دیگر تنها ابزار تعیینکننده نیست؛ بلکه اراده، آگاهی، و آمادگی برای فداکاری تعیینکنندهاند.
در همین چارچوب، میتوان دریافت که چرا قدرت صهیونیستی، با وجود توان نظامی عظیم، در مواجهه با جبهه مقاومت، همواره با بحران مواجه است. چون قدرتی که بر ستم و جعل و تحقیر بنا شده، از درون دچار فرسایش است. در برابر آن، قدرتی قرار دارد که بر ایثار و فداکاری استوار است؛ نه بر منابع مادی، بلکه بر ایمان و آمادگی برای جانفشانی. چنانکه امام خمینی (ره) فرمود: «ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد». این سخن، نه یک شعار، که چکیده فلسفهای است که مرگ را مقدمه عزت میداند، نه پایان راه.
ایران در این منظومه، نه یک کشور با موضعگیری سیاسی، بلکه یک حامل معنایی است. پاسخش به تجاوز، تکرار فرمولهای امنیتی نبود؛ بلکه تثبیت پیام عاشوراست در جغرافیای امروز. این پیام، بر سه اصل استوار است: عزت، آگاهی و شهادت. بر همین مبناست که شهادت، دیگر شکست نیست؛ بلکه ابزار غلبه بر دستگاه رسانهای سلطه است. همان دستگاهی که مرگ را پایان میبیند، اما نمیفهمد که در منظومه شهادت، مرگ آغاز نفوذ است.
مفاهیمی که در این میدان بازتعریف میشوند، بسیارند. قدرت، دیگر معادل تسلیحات نیست. پیروزی، دیگر هممعنا با تسخیر پایتختها نیست. امنیت، نه در آرامش ظاهری، بلکه در استواری بر حقیقت است. و سیاست، اگر از معنا تهی شود، به ابزاری برای توجیه ظلم بدل میشود. این مفاهیم، نه در کلاسهای دیپلماسی، بلکه در زمین داغ کربلا، و امروز در میدانهای جنوب لبنان و غزه و سوریه بازنویسی شدهاند.
از این منظر، محرم امکانی است برای بازاندیشی در مورد موقعیت خودمان در تقابل بزرگ تاریخ. اگر امروز ملتها شاهد تحمیلگریهای بیوقفه و تجاوزهای آشکارند، اگر وجدان جهانی کرخت شده، و نهادهای بینالمللی سکوت اختیار کردهاند، آنگاه تنها زبان مقاومت باقی میماند. و این زبان، نه زبان بیانیههای سیاسی، که زبان خون است؛ زبانی که وقتی جاری شود، تاریخ را دگرگون میسازد.
در شرایطی که جهان به سمت تهیشدگی معنایی پیش میرود، گفتمان حسینی، آخرین سنگر معنابخشی به سیاست است. در این گفتمان، حتی یک حرکت کوچک، اگر از سر حقیقت باشد، ارزش تاریخی مییابد. و حتی مرگ، اگر در مسیر عدالت باشد، نوعی زایش است. امروز، این منطق بیش از هر زمان دیگری برای فهم تحولات منطقه ضروری است. چراکه تجاوز اخیر، نه صرفاً یک کنش نظامی، بلکه جلوهای از نزاع تمدنی میان جبهه سلطه و جبهه معناست.
در این منظومه، شهدای اقتدار جمهوری اسلامی ایران حلقهای تعیینکنندهاند. آنها صرفاً پاسداران مرزها نبودند؛ حاملان یک ایدئولوژی بودند. فداکاریشان، تکرار منطق عاشورا در جغرافیای امروز است. شهادت آنان، نشان داد که امنیت، نه از مجادلات دیپلماتیک، بلکه از خون پاک مردانی میجوشد که زندگی را تنها در صورت آمیختگی با معنا میپذیرند. در جهانی که مرگ به ابتذال کشیده شده، این شهادتها معنای مرگ را نجات دادند.
آنگاه که در رسانههای غربی، مقاومت را به «افراطیگری» تقلیل میدهند، آنچه اعتبار این جبهه را احیاء میکند، نه سخنرانیها، بلکه حضور پیکر شهیدی است که برای دفاع از مظلوم، جان خویش را بدون تردید تقدیم کرده است. شهادت این شهدا، منطق فریبندهی سلطه را مختل میکند و یادآور میشود که سیاست، بدون شرافت، چیزی جز تکنیک بقاء نیست.
در برابر چشمان جهانی که به جنایت عادت کرده، مقاومت باید صدای وجدان باشد. نه از سر کینه، بلکه از موضع حقیقت. محرم، در هر سال، این صدا را از نو در جان ما مینشاند. و تجاوز اخیر، ضرورت این بازخوانی را دوچندان کرد. اگر جهان آماده شنیدن نیست، ما باید آماده فریاد باشیم. فریادی نه از جنس هیاهو، بلکه از عمق ایمان.
اکنون اما پرسش اصلی فراسوی تحلیلها مطرح است: آیا ما آمادهایم سیاست را از نو بر مدار حقیقت تعریف کنیم؟ آیا حاضریم هزینهی ماندن در جبهه حسین (ع) را در برابر ساختارهای جهانی بپردازیم؟ و آیا همچنان شهامت داریم که شهادت را نه یک اتفاق غمانگیز، بلکه یک موضعگیری انتخابی ببینیم؟
پاسخ به این پرسشها، نه در رسانهها، نه در تحلیلگران، که در خونهایی نهفته است که همچنان در خاک غزه، در پیکر کودکان جنوب لبنان، در صدای مردمان مظلوم یمن، و در هیئت شهدای جغرافیای مقاومت جاری است.
ما هر سال محرم را به یاد میآوریم. اما شاید لازم باشد اینبار از خود بپرسیم: محرم، آیا ما را نیز به یاد میآورد؟ و آیا در بازخوانی عاشورا، چهره خود را در میان یاران حسین خواهیم دید، یا در سپاه سکوت؟
نظر شما :