صلح بزرگ آسیای غربی
دست نامرئی در سیاستگذاری خارجی
دیپلماسی ایرانی: بخش مهمی از سیاستگذاری عمومی به ذینفعان پنهان تعلق دارد که بر تمام مراحل فرآیند سیاستگذاری از شناسایی مسئله تا اجرای سیاست، اعمال نفوذ و نظر دارند. این ذینفعان نهان را میتوان مصداق همان نیروهای پنهان بازار آزاد (اقتصاد) دانست که در علم اقتصاد به دست نامرئی مشهور شده است.
نظریه دست نامرئی Invisible hand آدام اسمیت که بر وجود و کارآمدی نیروهای پنهان در اقتصاد و بازار اصرار دارد که برقراری تعادل در اقتصاد با مدیریت منافع گوناگون و متضاد بازیگران اقتصادی در قالب عرضه و تقاضا را عملی میکنند. دست نامرئی نهتنها در سیاستگذاری و حکمرانی اقتصاد و بازار، بلکه در سیاستگذاری خارجی نیز قابل مشاهده و پیگیری است.
سیاستگذاری خارجی ازجمله بخشهای سیاستگذاری عمومی است که دست نامرئی در آن مورد استفاده قرار گرفته و دارای اثربخشی است. سیاستگذاری خارجی، میدانی است که ذینفعان گوناگون آن دارای منافع و منابع متفاوت هستند که برقراری موازنه در اهداف و سیاستها را بسیار سخت نشان میدهد، اما همان دست نامرئی سیاستگذاری است که با مدیریت منافع و منابع بازیگران، تعادل را برقرار و منافع جمعی را بر منافع فردی پیروز میسازد.
دست نامرئی اگر چه از سوی آدام اسمیت و سایر اقتصاددانان بازار آزاد مورد استفاده و تأکید قرار میگیرد، اما در سیاستگذاری عمومی بهویژه سیاستگذاری خارجی کاربردهای بیشماری دارد. فرایند صلح خلیج فارس که بر اصل احیای روابط دیپلماتیک ایران و اعراب بهویژه عربستان بنیان شده و ستون میانی آن نیز چین و روسیه هستند، یکی از سیاستهایی است که دست نامرئی (بازیگر نامرئی) در آن دخالت دارد، منافع و نیات نهایی آن را میتوان در قالب دست نامرئی سیاستگذاری، چنین تحلیل کرد:
یکم – صلح در جهان اسلام یا تعادل قدرتهای اسلامی: فرایند صلح خلیج فارس میان ایران و عربستان را نباید صلح میان دو کشور یا دو دولت منطقه قلمداد کرد، زیرا این دو کشور به عنوان کانونهای قدرت جهان اسلام، دارای طرفداران و حامیان اقماری خود در جهان اسلام هستند که در وضعیت تقابل ایدئولوژیک قرار گرفته بودند.
در شرایطی که کشورهای بزرگ جهان اسلام مانند پاکستان، مصر، اندونزی، نیجریه و ... درگیر مسائل و بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و ... هستند و توان و منابع نمایش قدرت در نظام جهانی را ندارند تنها سه بازیگر مهم جهان اسلام یعنی ایران، ترکیه و عربستان توانایی حضور در سطح اول نظام جهانی و روابط بین الملل را دارند و این توانایی را عملیاتی میکنند.
صلح خلیج فارس میان ایران و عربستان با میانجیگری چین و روسیه، برقراری صلح راهبردی در جهان اسلام و موازنه میان قدرتهای بزرگ اسلامی مانند ایران، عربستان و ترکیه است که در یک بزنگاه تاریخی مورد توافق قرار گرفت. بزنگاه تاریخی که هر سه قدرت اول جهان اسلام در میانه تقابل شرق و غرب و جنگ قدرت جهانی بهخصوص جنگ اوکراین و تهدیدات چین و ایالات متحده امریکا، سرگردان شده بودند.
احیای روابط ایران و عربستان را میتوان صلح جهان اسلام و تعادل قدرتهای اسلامی دانست که دست نامرئی آن، تبدیل منافع شخصی و فردی بازیگران به منافع جمعی جهان اسلام و منطقه خلیج فارس در جهان آشوبناک و جنگزده کنونی است.
دوم – احیای روابط با ایران و عادی سازی روابط با اسرائیل: تحولات بهار عربی طی یک دهه اخیر، فشاری مضاعف بر قدرتهای بزرگ جهان اسلام بهویژه ایران، ترکیه و عربستان وارد کرده و تنش میان این سه قدرت بزرگ منطقهای را نیز افزایش داده و عمیقتر کرده بود.
مداخله فراگیر و خشونتآفرین ترکیه و عربستان در تحولات بهار عربی که رویکردی سخت و نظامی بهخصوص در سوریه، یمن، لیبی، عراق و ... داشت، تقابل شدید منافع راهبردی این دو کشور با ایران را سبب شد. این تقابل و تعارض منافع راهبردی قدرتهای بزرگ جهان اسلام موجب تضعیف اقتدار آنان در نظام جهانی شد.
عربستان که در گردابی از چالشها، تنشها و بحرانهای خارجی و بینالمللی مانند جنگ یمن، ترور جمال خاشقچی، حملات پهپادی به تأسیات نفتی خود، تنش بزرگ با قطر و ... گرفتار شده بود، برای گریز از این وضعیت به سیاست کاهش تنش منطقهای با رویکرد تنشزدایی با ایران رو آورد. این سیاست تنش زدایی منطقهای به صورت همزمان بر احیا و تقویت روابط با ایران، قطر و ترکیه استوار بود اما یک محور نهانی نیز داشت که همان عادی سازی روابط با اسرائیل بود.
دست نامرئی سیاستگذاری خارجی که فرایند صلح خلیج فارس را تسهیل و موفق ساخت، سیاست عادی سازی روابط با اسرائیل است که حکمرانی عربستان را به رفع چالشها و تنشهای پیشروی اجرای سیاست عادیسازی روابط با اسرائیل مجبور ساخته است. کاهش تنشها و احیای روابط با همسایگان بهویژه ایران را میتوان پیششرط سیاست عادی سازی روابط با اسرائیل از سوی عربستان محسوب کرد که شرایط را برای صلح با اسرائیل با کمترین هزینه و تنش ایدئولوژیک در جهان اسلام فراهم میکند.
سوم – دستان نامرئی صلح: فرایند صلح فراگیر در غرب آسیا که بر کل آسیای جنوب غربی اثرگذار است، دارای ذینفعانی است که به مانند دستان نامرئی در سیاستگذاری منطقهای و جهانی حضور پنهان دارند.
این دستان نامرئی صلح فراگیر آسیای جنوب غربی که بر صلح اعراب و اسرائیل استوار است را میتوان دولت اردوغان، چین، روسیه و ایالات متحده امریکا دانست که بر افزایش منابع و منافع راهبردی خود در نظام جهانی و منطقهای تمرکز دارند و صلح مسلح میان ایران، عربستان و اسرائیل را به سود خود میدانند.
اوج گیری تعامل و روابط ترکیه با اسرائیل و تمایل بسیاری کشورهای عربی برای عادیسازی روابط با اسرائیل، بخشی از سفیدسازی روابط با اسرائیل در افکار عمومی جهان اسلام است که سیاست عادیسازی روابط با اسرائل را برای سایر دولتهای اسلامی منطقه، کم هزینهتر جلوه میدهد.
برای سفیدسازی روابط با اسرائیل، حکمرانی و سیاستگذاران ارشد عربستان به احیای روابط با ایران و کشورهای همسو با راهبرد ایرانی در منطقه مجبور بودند. شاید خود سیاستگذاران آرزومند اسرائیلی نیز در احیای روابط ایران و عربستان مشارکت داشته اند و ازجمله دستان نامرئی سیاست احیای روابط ایران و عربستان بودهاند!
*
سیاستگذاری خارجی را بدون دستان نامرئی یا بازیگران پنهان نمیتوان بررسی و تحلیل کرد. بسیاری نیات، انگارهها و اهداف سیاستگذاری خارجی دارای پیچیدگی خاصی هستند که تنها در الگوی دست نامرئی قابل مشاهده و تفسیر هستند.
فرایند صلح غرب آسیا که هدف نهایی آن کاهش تنش در آسیای جنوب غربی و افزایش منافع اقتصادی آن است، دارای رویکردی آشکار است که در قالب احیای روابط ایران و عربستان نمایش داده میشود اما نقطه مرکزی این سیاست بر کاهش تنش اسرائیل و جهان اسلام بهخصوص عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان بنیان شده است.
احیای روابط ایران با عربستان، قطر با عربستان، سوریه و اعراب، ترکیه و اعراب را میتوان پیامد حضور و نقش دست نامرئی در سیاستگذاری منطقهای دانست که برای موفقیت سیاست عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل طراحی و اجرایی شدهاند.
فرایند عادیسازی روابط عربستان با اسرائیل که طی هفتههای اخیر تندتر و آشکارتر شده را میتوان دست نامرئی سیاستگذاری خارجی دانست که سبب تعادل منافع همگانی در منطقه از مسیر احیای روابط ایران و عربستان شده است.
سیاستگذاران ایرانی به خوبی آگاه هستند که احیای روابط ایران و عربستان، بخشی از سیاست راهبردی صلح منطقهای عربستان و اسرائیل است که میتواند آینده معادلات و بازی قدرت منطقهای و جهانی را تغییر دهد، بنابراین ضرورت دارد سیاستگذاران ایرانی از مداخله صریح در فرایند صلح عربستان و اسرائیل که دست نامرئی موازنهساز منطقهای است، اجتناب کنند و بر افزایش منافع ایران از این فرایند صلح تمرکز کنند.
نظر شما :