ضریب موفقیت طالبان، در میدان جنگ و سیاست، مقرون به صفر است
شکست همه جانبه طالبان در حکمرانی
نویسنده: عبدالناصر نورزاد، استاد پیشین دانشگاه کابل
دیپلماسی ایرانی: وضعیت حقوق بشری افغانستان، از زمان تصرف طالبان شکننده شده است به گونهای که انتظار میرود نیازهای بشردوستانه به میزان قابل توجهی افزایش پیدا کند.
درگیریها و بلایای طبیعی (اخیراً شرایط خشکسالی و زمین لرزه های پی در پی) نیازهای مداوم بشردوستانه را برانگیخته و درنتیجه باعث آسیبپذیری مزمن در بین عموم مردم شده است. وقوع چندین حادثه ی طبیعی و ناتوانی طالبان در امر مقابله با آن، ثابت ساخت که این گروه فقط برای جنگیدن و ویران کردن، توانایی و ظرفیت دارند، در حالی که حکومت کردن و کسب مشروعیت از حیطه توانایی ها و ظرفیت شان بیرون است.
در مجموع آنچه افغانستان کنونی تحت کنترل طالبان و ساختار و بافتار آن از نظر جغرافیایی، هویتی و استراتژیکی نیازمند است، صلح است؛ صلحی که مردم افغانستان را به سر منزل امنیت برساند و در سایه آن مصادیق جامعه مدنی و حقوق بشر تبلور یابد و به تبع همسایگان، بازیگران منطقهای و بینالمللی را از مسئله افغانستان فارغ سازد و در این مسیر دیپلماسی منطقهای جایگاه مهمی در مدیریت شرایط و پر کردن خلأ امنیتی موجود دارد.
در حالی که طالبان، نه به صلحی باور داشتند و نه هم ظرفیت ایجاد یک نظام فراگیری ملی را دارند. با این امید که ممکن است روزی چرخشی در تغییر وضعیت پیش آید و افغانستان کنونی تحت کنترل طالبان، به خانه مشترک همه افغان ها مبدل شود، به خاکستر یاس و ناامیدی مبدل شده است.
تحت این شرایط و با مدنظرداشت وضعیت بحرانی حقوق بشری و بشردوستانه در افغانستان تحت کنترل طالبان، نمی توان امیدی به این زودی ها داشت. این امید هر روز با نقض گسترده حقوق بشری از جانب طالبان از بین می رود.
از سوی دیگر، طالبان با ناکامی در ایجاد یک نظام کارا و بوجود آوردن یک ذهنیت جدید و مثبت نسبت به خود، به چالش های افغانستان افزوده اند.
افغانستان تحت کنترل طالبان، یک افغانستان منزوی، فاقد کارایی مثبت در عرصه تعاملات بین المللی و یک کشور بی ارزش در روابط بین الملل خواهد بود. این کشور، با وجود سرمایه گذاری های هنگفت مالی غرب در بیست سال گذشته و ایجاد اندک زیر ساخت های مورد نیاز در عرصه های گوناگون، بار دیگر به یک کشور منزوی، تحت تحریم و دارای یک رژیم سیاسی ای است که هنوز نتوانسته مشروعیت ملی و بین المللی کسب کند و برای ادامه گام های بیشتر در مسیر آبادانی خود اقدامی کند.
علاوه بر آن، فقر، بیکاری، ناامنی، وجود مخالفت و مقاومت گسترده در برابر طالبان از سوی اکثریت مطلق جامعه، تحریم ها و عدم به رسمیت شناختن حکومتشان از جانب دنیا، نقض گسترده حقوق بشری و انسانی، عدم تمکین به استانداردهای بین المللی پذیرفته شده و عدم ایجاد ذهنیت مثبت نسبت به افغانستان پس از حضور امریکا و متحدانش، زمینه را برای سناریوهای جدید و خطرناک رقابت میان قدرت های بزرگ، منطقه ای و همسایگان آن مساعد ساخته است.
افزون بر این چالش ها انتظار می رفت تا طالبان باید بهطور کامل به حقوق بشر، حقوق زنان و دختران احترام بگذارند و برابری کامل جنسیتی را مطابق با تعهدات خود تحت قوانین بینالمللی حقوق بشر تضمین کنند. در این راستا، ایالات متحده، سازمان ملل متحد و سایر نهادهای بینالمللی، دولتهای خارجی، و سایر نهادها، ازجمله مأموریت کمک سازمان ملل متحد در افغانستان و گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در مورد افغانستان، باید طالبان را برای انجام تعهدات بینالمللی حقوق بشر تحت فشار قرار می دادند، اما متاسفانه چنین نشد. طالبان بیش تر از پیش به تندرویی و خشونت رو آوردند و نشان دادند که تغییری در فکر و عملکردشان، پدید نیامده است. در این راستا، لازم بود تا جامعه بینالملل برای ایجاد فضای فشار و مجبور ساختن طالبان، اقدامات لازم را انجام می دادند و آنها را مجبور می ساختند تا تلاش کنند به اراده جمعی مردم، تمکین کنند و احترام بگذارند. این کار منجر به این می شد تا طالبان به مشکل ناشی از فقدان مشروعیت حکومت خود رسیدگی کنند، اما آن طوری که به نظر می رسد طالبان نه تنها اراده برای این کار ندارند و صلاحیت آن را نیز دارا نیستند، بلکه ثابت کردند ظرفیت چنین عملکرد سیاسی، از توان یک گروه متحجر و فاقد بینش عقلایی مانند خودشان نیز، پذیرفته نشده است.
بنا براین، طالبان برای غلبه بر چالشهای امنیتی، حکومتی و بشردوستانهای که با آن روبهرو هستند، برای آنها بسیار دشوار خواهد بود، تا هم زمان هم بتوانند با مردم کنار بیایند و یک حاکمیت مشروع را ایجاد کنند و هم با دنیا تعامل کنند و زمینه تغییر در زندگی مردم را مهیا سازند. به این حساب، روزگار مردم افغانستان، تیره و سیاه است و تحجر طالبانی، حاکم بر آن.
نظر شما :