پکن و واشنگتن به بحران جدید وارد می شوند
تایوان: نقطه داغ ژئوپلیتیکی
دیپلماسی ایرانی: در روز دوم آگوست 2022، نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا از تایوان بازدید کرد و به بالاترین مقام آمریکایی در ۲۵ سال اخیر تبدیل شد که به تایوان سفر کرده است. واکنشها به این سفر آنقدر شدید بوده که بسیاری از تحلیلگران آن را آغازی برای ورود پکن و واشنگتن به بحران جدیدی بر سر تایوان دانستند.
بلافاصله پس از ورود پلوسی، چین مجموعهای از عملیاتها و رزمایشهای نظامی را در دریاها و حریم هوایی پیرامون تایوان آغاز کرد که در پی وعدههای این کشور مبنی بر اقدامات قاطعانه و قوی بوده است. جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا نیز اعلام داشت که اگر چین به جزیره دموکراتیک و خودمختار تایوان حمله کند، ایالات متحده آماده مداخله نظامی خواهد بود. قابل ذکر است که پیش از سفر پلوسی، ارتش آمریکا تحرکات خود را در منطقه هند و اقیانوس آرام افزایش داده و ناو هواپیمابر یو اس اس رونالد ریگان را وارد دریای فیلیپین کرده بود. مجموعه ای از این کنشها نشان می دهد که ایالات متحده و چین در حال آماده سازی برای درگیری مسلحانه احتمالی در دریاهای مجاور چین جنوبی هستند و سریع ترین مسیر جنگ احتمالی میان دو قدرت از تایوان می گذرد.
علت افزایش تنش ها میان چین و ایالات متحده این است که برخلاف تایوان که خود را به عنوان یک کشور مستقل، با قانون اساسی مجزا و رهبران منتخب دموکراتیک می بیند، چین تایوان را به عنوان یک استان جدا شده می شناسد که در نهایت تحت کنترل پکن خواهد بود. چالش بزرگ ژئوپلیتیکی دولت بایدن نیز اینست که استراتژی ایالات متحده را دفاع از دموکراسی در مقابل خودکامگی طراحی می کند.
اگرچه تهدید چین اولویت سیاست خارجی بایدن بوده اما روسیه مدتهاست با مجموعهای از اقدامات ترکیبی قدرت ایالات متحده را به چالش میکشد. از زمانی که روسیه در 24 فوریه جاری نیروهای خود را به اوکراین اعزام کرد، یک نظام چند قطبی با حضور فزاینده قدرت های تجدید نظر طلب قوت گرفته که نظم جهانی را با مفهوم ناامنی بیشتر عجین کرده است. جنگ در اوکراین پایانی برای نظم جهانی موجود و آغازی برای دورانی به سوی دنیای پسا غربی را رقم زده است.
در شرایط شروع شکل گیری یک دوره تاریخی جدید بی گمان قدرت های در حال رشد با تهدید کردن قدرت برتر برای جابجایی قدرت از حربه جنگ بهره خواهند برد. همچنین برای تسهیل شدن این امر دست به ایجاد ترکیبی مجدد از اتحادها خواهند زد تا با صف آرایی در برابر دشمن و بهره گیری از مفهوم "ما" در برابر "آنها" بتوانند کلید دنیای آینده را از قدرت برتر بربایند. آن گونه که کارل اشمیت می گوید هر گفتمان مسلط یک امر سیاسی را در درون خود جا داده که بنابر تقسیم بندی میان ” ما” و “دیگری” در نهایت عمق تمایز میان “دوست” و ” دشمن” را شکل می دهد. به نظر می رسد در دنیای جدید پس از جنگ اوکراین و با شکل گیری اتحادهای جدید "فضاهای ما" و "فضاهای دیگری" در حال شکل گیری است که اثرات آن به صورت عینی در رویارویی میان قدرتها مشهود خواهد بود. بازیگران مختلف در صحنه بینالمللی با قرار گیری در یک دنیای چند قطبی شده بازی بزرگی را آغاز می کنند که می تواند دوره های تاریخی قبلی را کمرنگ کند.
بایدن با کمک نظامی 50 میلیارد دلاری به ارتش اوکراین سعی در گرد همآوری اعضای ناتو و متحدان غربی برای پاسخ به روسیه با تحریمهای فلجکننده داشته است. متحدان شرق ناتو از جمله استونی، لتونی، لیتوانی، لهستان و رومانی نیز به دولت بایدن تصریح کردهاند که از آمریکا میخواهند حضور نظامی خود را در منطقه افزایش دهد. بایدن علیرغم تمرکز بر جنگ در اوکراین از پایش تهدیدات احتمالی چین چشمپوشی نکرده و در وضعیتی مشابه تهاجم چین به همسایگان کوچکتر در منطقه را تحت نظر داشته است.
نگرانی از این که قدرت نظامی رو به رشد چین باعث تغییر یافتن مرزها شود، ایالات متحده را واداشته تا با فروش تسلیحات با فناوری پیشرفته تایوان را به شدت مجهز کند، به استرالیا فناوری ساخت زیر دریایی های دارای پیشران هستهای بدهد و احتمالا موشکهای بیشتری را در سرتاسر منطقه اقیانوس آرام مستقر کند.
در عرصه ژئواستراتژیک اقیانوس آرام، اتحادهای جدید زمینه ساز تمایزات عمیق میان دوست و دشمن شده است. از سال 2018 تاکنون جنگ تجاری ایالات متحده و چین به جنگ سرد جدیدی تبدیل شده که با حمایت چین از روسیه در جنگ اوکراین و تلاشهای ایالات متحده برای متحد کردن شرکای همفکر خود در اقیانوس آرام با گروههایی مانند اوکاس (AUKUS) تشدید شده است. این تلاش ها جستجویی برای همسویی و یافتن متحدانی است که با دیدگاه چین برای توسعه مبتنی بر اقتدار مخالفند. چین نیز به عنوان یک اقدام تلافی جویانه، مانورهای دیپلماتیک خود را افزایش داده و در حال احیای مجامع چندجانبه خود مانند سازمان همکاری شانگهای (SCO) و بریکس(BRICS) شورای تجاری کشورهای با اقتصاد نوظهور متشکل از چین، روسیه، هند، برزیل و آفریقای جنوبی است تا وزنه قدرت را به سوی پکن متمایل کند.
ایالات متحده و چین برای ایجاد ظرفیت تعادل در مقیاسهای ژئواستراتژیک از کشورهای مورد هدف در دیپلماسی بین المللی بهره می گیرند. چنانچه از زمانی که روسیه نیروهای نظامی خود را به اوکراین اعزام کرد، چین با امتناع از جبهه گیری علیه اقدام روسیه، آمریکا و ناتو را به دلیل تحریک مسکو مقصر دانسته و تحریمهای تنبیهی اعمال شده بر مسکو را مورد انتقاد قرار داده است. تقویت روابط میان روسیه و چین تحت یک بیاعتمادی شدید از سوی ایالات متحده به عنوان یک تهدید جدی تعبیر شده و با بدتر شدن روابط بین واشنگتن و پکن یک سیستم بینالمللی چند قطبی واگرا ایجاد شده است. چین تنها بازیگر اصلی نیست که در برابر وضع تحریمها علیه روسیه مقاومت میکند بلکه هند و اکثریت بزرگی از کشورهای آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین هم واکنش مشابهی داشته اند. هند و چین دو کشور بزرگی هستند که خریدار عمده نفت و گاز روسیه بوده و این به مسکو کمک می کند تا بازار از دست رفته در اروپا را جبران کند. لازم به ذکر است که بخشی از نفت خریداری شده از روسیه توسط هند در بازارهای اتحادیه اروپا فروخته می شود. این امر گویای آن است که جهان بر اساس ارزش ها هدایت نمی شود، بلکه توسط دولت هایی که به دنبال منافع خود هستند، پیش می رود. این یک نظم جهانی با مجموعه ای از قوانین اصلی است که کشورها در نیاز به یک چارچوب سیاسی و اقتصادی پایدار برای پیگیری منافع خود از آن پیروی می کنند.
عاقلانه نخواهد بود اگر ایالات متحده به طور همزمان در مقابل دو دشمن موضعی خصمانه بگیرد، به گونهای که آنها را به سوی هم سوق دهد. آن چنان که هنری کیسینجر دیپلمات کهنه کار آمریکایی و وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی سابق ایالات متحده می گوید در زمانی که ایالات متحده درها را به روی چین باز می کرد، روسیه دشمن اصلی بود و دیدگاه ما در گشایش با چین این بود که وقتی دو دشمن دارید، رفتار کاملاً یکسان با آنها کار عاقلانه ای نیست.
ایالات متحده می بایست در نظر داشته باشد که پتانسیل بحران ناشی از نارضایتی روسیه می تواند وسوسه دیگران را برای سوء استفاده از مشکلات مسکو برانگیزاند. زیرا به وجود آمدن شرایطی مشابه به مشکل مهمی برای واشنگتن تبدیل می شود و در توانایی کاخ سفید برای تمرکز همزمان و برگردان نگاه از اروپا به آسیا موثر خواهد بود.
پس از تهاجم روسیه به اوکراین و تلاش های مداوم مسکو برای الحاق بخش هایی از شرق اوکراین اختلافات طولانی مدت واشنگتن و پکن در مورد تایوان به شدت مورد توجه قرار گرفته است. از آن جایی که قصد تهاجم تنها راه شروع جنگ نیست و درگیریها میتوانند از کارکرد معضل امنیتی نیز ناشی شوند، مانورهای نظامی چین می تواند نشان دهنده آن باشد که پکن تا چه حد در منطقهای از جهان که در حال نظامیتر شدن است، پیش خواهد رفت.
از سوی دیگر اقداماتی که برای جلوگیری از تجاوز و دفاع از امنیت یک کشور در برابر دولت دیگر صورت می گیرد به عنوان تهدید تلقی میشود. در این حالت چرخه ای از کنش و واکنش ایجاد می شود که در آن هر دو طرف معتقد هستند که اقداماتشان تهاجمی نبوده و صرفا جهت دفاع صورت گرفته است. ایالات متحده مدتهاست در برابر روسیه در شرایط این چرخه قرار داشته و نتیجه بی حاصل اینکه پایان جنگ در اوکراین در هاله ای از ابهام است. بنابر این می بایست از آزمون و خطای دیگری دوری جسته و از ورود ناخواسته به یک پیج خطرناک دیگر از رویارویی با پکن جلوگیری کند. بنا به گفته کیسینجر واشنگتن و پکن باید از قرار دادن تایوان در مرکز روابط دیپلماتیک پرتنش خود اجتناب کنند زیرا یک جنگ فاجعه بار می تواند هر دو طرف را نابود کند.
در مجموع پیکربندیهای جدید و ائتلافهایی که در حال حاضر ایجاد میشوند، با تقابل "فضاهای ما" و "فضاهای دیگری" در حال دامن زدن به اوج گیری نقطه داغ ژئوپلیتیکی در تایوان هستند. از آن جایی که حفظ صلح در سایه بازدارندگی و تقویت انعطاف پذیری، بسیار دشوارتر از پیش بینی و یا حتی راه اندازی یک جنگ است، می توان انتظار داشت که سرنوشت آینده تایوان وابسته به مسیری باشد که ایالات متحده و چین در پیش خواهند گرفت.
نظر شما :