حقوق بشر یعنی حق مالکیت بشر امریکایی

ما نمی دانیم حقوق بشر آمریکایی چیست

۱۸ مرداد ۱۴۰۱ | ۱۶:۰۰ کد : ۲۰۱۳۷۴۹ آمریکا نگاه ایرانی
نویسنده خبر: نعمت الله مظفرپور
نعمت اله مظفرپور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد که جهانیان درک درستی از معنا و مفهوم حقوق بشر امریکایی ندارند. حقوق بشر آمریکایی همان منفعت و امنیت آمریکایی است. منفعت، امنیت و حقوق بشر سه چیز نیستند بلکه رابطه اینهمانی بین آنها برقرار است.
ما نمی دانیم حقوق بشر آمریکایی چیست

دیپلماسی ایرانی:

1. گاهی انسانها مطالبی را تکرار می کنند بدون اینکه بدانند دقیقا از چه چیزی سخن می گویند. این معضل بر ما ایرانیها که عمدتا نوگریز و کلیشه پرور هستیم و از هرگونه عبارت جدید هراس داریم، بیشتر صدق می کند. در این یادداشت اما، نقطه مطالعه، چگونگی درک شایع جهانی و ایرانی از آمریکا و حقوق بشر آمریکایی و نقد این درک است.

2. ما حق داریم کلیت حقوق بشر آمریکایی را زیرسوال ببریم چون آنرا از بابت نظری نامشروع و در فاز عملی، منافقانه و مبتنی بر استاندارد دوگانه می دانیم. جهانیان حق دارند که برای دستگاه حقوق بشر، «هویت و مختصاتی مستقل از غرب» قائل باشند که معیار سنجش آن، غرب و امریکا نیست. بلکه خود آمریکا هم باید با این معیار مستقل ارزیابی گردد. یعنی ما در اینجا، نگاهی«برون آمریکایی و برون غربی» به حقوق بشر داریم که درست هم همین است. در این رویکرد، آمریکا به نقض نظام مند حقوق بشر متهم است.

3. اما غرض از یادداشت حاضر، طرح این پرسش است که حقوق بشر در منظر آمریکا و در «درون» ذخیره معرفتی (Stock of knowledge) آمریکایی به چه معناست! مگر ممکن است که یک قدرت بزرگ جهانی به مدت 100 سال برتری بر دیگران داشته باشد اما در حد افراط، از نظر معنایی درونی شکننده و دچار استاندارد دوگانه روزانه و سرگشتگی و گسست روشی بوده باشد؟ در پاسخ باید نوشت که آمریکاییها جهان معنایی و مادی ویژه ای برای خود ساخته و در درون آن زندگی می کنند که خیلی برای دیگران و حتی برای خودشان شناخته شده و احراز شده نیست. بویژه اینکه جهان آنها که البته به شدت ایدئولوژیک هم هست، مدون نیست و بیشترعرفی( Common) است. از منظر جامعه شناختی، قدرت ایدئولوژی آمریکایی نیز اتفاقا برخاسته از عرفی بودن آن و تبدیل فلسفه و ایدئولوژی به ایدئولوژی غیررسمی تودگانی(folk Ideology) است که بحث جداگانه ای است.

4. درک این جهان، نیازمند داخل شدن در درون آن با قوای ادراکی، تجربی و نظری بالا است. روزی دکتر نقیب زاده استاد شهیر در کلاس دکتری علوم سیاسی دانشگاه تهران می گفت: هانری کربن دنبال دنیای معنویی بود که محصول مطالعات اسلامی او و نقادی غرب بود. وقتی ایران را از نزدیک درک کرد، مشاهده کرد که جهانی که دنبالش بوده، عینیت بیرونی دارد. در کشوری به نام ایران، انسانهایی تاروپود همان جهان محبوب کربن را بافته و در داخلش زندگی می کنند! (از بابت کج فهمی احتمالی از نظر استاد به دلیل گذشت دو دهه، پوزش می طلبم) غرض از مثال فوق، تذکر این نکته است که این موضوع در سایر کشورها از جمله آمریکا هم می تواند صادق باشد که احیانا خودشان هم، به دلیل عادی شدن و تفوق و فراگیر شدن تاروپود جهان مذکور، آنرا احراز و تدوین نکرده اند چون بدان عادت کرده اند. 

5. پژوهشگران جهان و آمریکا، مدام این پرسش را  مطرح می کنند که آیا در سیاست خارجی امریکا، منافع و امنیت ملی مقدم است یا حقوق بشر!؟ آنها لاجرم به تاریخ مراجعه کرده و مواردی را استخراج می کنند که مثلا منافع و امنیت ملی تقدم یافته و یا بالعکس و نتیجه می گیرند که آمریکا دچار پارادوکس معمایی است. اما همانگونه که در کتاب «رویارویی آرمانشهرگرایان» استدلال شده است هم دیگران و هم خود امریکاییها دقت نکرده اند که منظومه فکری ایالات متحده چیست! چون حقوق بشر و منافع ملی در درون دستگاه معرفتی- منفعتی آمریکا، دو چیز نیستند. اساسا به کار بردن کلمه« یا »(یا منافع و امنیت ملی یا حقوق بشر) منتفی است. چون حقوق بشر همان منافع ملی آمریکا و منافع ملی همان حقوق بشر آمریکایی است. زیرا از نظر آنها، مهمترین حق بشر، حق مالکیت(منفعت) بشر آنهم بشر آمریکایی به عنوان تیپ ایدآل انسانی است. جان لاک در نظرات خود تفسیر می کند که از میان سه حق سعادت، مالکیت و آزادی، مالکیت محوریت دارد و این نگرش در آمریکا تفوق پیدا کرده است. بدین معنا که وقتی آمریکاییها می گویند «حقوق بشر را رعایت کن»، یعنی اولا حقوق بشر آمریکایی و دوما حق مالکیت بشر امریکایی به عنوان امت برتر را رعایت کن! در این منظر ما از عربستان بدتریم. زیرا سعودیها فقط حق آزادی امریکایی را رعایت نمی کنند ولی حق مالکیت را کاملا به جا می آورند. ما هم حق آزادی و هم حق مالکیت آمریکاییها را نقض می کنیم. پس ما بدتریم. بدتر اینکه، نه تنها حق آزادی و مالکیت آمریکایی را نقض می کنیم، بلکه راه بدیلی هم معرفی می کنیم که می تواند جریان ساز باشد. یعنی فلسفه سیاسی متمایزی را عرضه کرده ایم. 

6. حال چنانچه بین حق آزادی و حق مالکیت تزاحم بشود، اکثرا حق مالکیت مقدم است(مثلا درباره عربستان). مصر اخوانی هر دو حق را می توانست ضایع کند. لذا بر حسب موازین حقوق بشری آمریکایی، محمد مرسی کنار گذاشته شد. اگر در کشوری، آزادی در چارچوبی خارج از آزادی آمریکایی ارائه شود، از فاشیسم هم ضد حقوق بشری تر است و باید مهار شود ولو از طریق دیکتاتورها در آسیای غربی.  وقتی امریکاییها می گویند حقوق بشر. یعنی حقوق بشر آمریکایی نه هر حقوق بشری با هر تعریفی. چون حقوق بشر یک نسخه بیشتر ندارد.

7. احتمالا تعجب کنید که چگونه ممکن است خود آمریکائیها ندانند چه هستند؟ پاسخ این است که ما هم برخی مواقع چنین هستیم. داشتن یک مولفه، یک چیزی است و احراز کردن آن مقوله ای دیگر. راز باز بودن پنجره نظریه پردازی و تحول در علوم انسانی نیز همین است. هر کسی یک حلقه مفقود مانده در زیر خروارها رسوبات را کشف کرده و تبیین می کند که « فرضیه و نظریه جدید» نامیده می شود. 

8. در نتیجه چند نکته قابل ذکر است: نخست اینکه آمریکاییها بنیادگرایانه و ایدئولوژیک، فقط «یک روایت» برای حقوق بشر و دموکراسی قائلند و آن حقوق بشر و دموکراسی آمریکایی است. دیگران باید پیرو راه آنها باشند. دیگر اینکه ما شاهد یک نظام معانی منسجم و دین گونه و بشر ساز و اینجهانی در آمریکا هستیم که بر حسب مقتضیات زمان و مکان، اجتهاد می کند و البته از آموزه های یهودی و مسیحی سیراب شده است. سوم اینکه جمهوری اسلامی ایران کلیت این ایدئولوژی نسبتا منسجم آمریکایی را نفی می کند که بحث قابل تقدیر و احترام است. چهارم اینکه مبارزه با دشمن، نیازمند شناخت آن است که این شناخت قطعا تجربی صرف نیست. و آخر اینکه ادعای پایان ایدئولوژی توسط نظریه پردازان غربی، تقریبا مضحک و برای اغفال سایرین است. کما اینکه حقوق بشر آمریکایی خودش یک ایستار ایدئولوژیک و بنیادگرایانه است.

9. منتهی نکته مهم، «متدلوژی اعمال ایدئولوژی» در عصر حیات دولت- ملتها است که از دقایق مورد مطالعه نگارنده است. مثلا متدلوژی اعمال ایدئولوژی(با محتوای کاپیتالیستی) ایالات متحده خیلی شبیه متدلوژی پیامبر اکرم صلولات الله علیه(با محتوای الهی) بوده است. این، ادعای گزافی هم نیست زیرا بخشی از آن تشابه، میراث عقل مشترک بشری است و بخشی نیز الهام گیری آنها از الگوهای دنیای اسلام متعاقب جنگهای صلیبی که متفکرین اسلام گرا مانند شهید مطهری ادعا دارند و ذاکرین و مداحان محترم هم با افتخار تکرار می کنند. در این میان، یک تشابه روشی، «تناسب» عقل با اراده و تناسب بایدها و ماموریتها و رسالتها با هستها و تواناییهای واقعی بوده است. نگارنده از این الگو به دکترین تناسب و تدریج تعبیر می کند بلکه روزی بنایی جدید استوار کند. سیاست خارجی گام دوم، نیازمند کندوکاو در این مقولات است. از مواجهه فرمالیته و توصیفی با بیانیه رهبری معظم انقلاب اسلامی دست برداریم.
صلوا علی النبی و آله

نعمت الله مظفرپور

نویسنده خبر

پژوهشگر اندیشه سیاسی و دیپلماسی

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: ایالات متحده امریکا حقوق بشر حقوق بشر امریکایی دیپلماسی امریکا امریکا منافعِ امنیت نعمت اله مظفرپور


( ۱۱ )

نظر شما :

Kibi ۱۸ مرداد ۱۴۰۱ | ۲۱:۴۸
تشکر از جناب نویسنده ، چقدر واقع بینانه نوشته است. امیدوارم کسانی که خود را به خواب زده اند بیدار شوند و واقعیت جهان امروز را ببینند.
آشنای ناآشنا ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ | ۱۳:۳۹
ساختار متن حاکی از تعجیل نویسنده در بیان مطالب است. هر چه متن به جلو می رود گزاره ها کلی تر می شود و خواننده ضمن ذوق زدگی در ابهام فرو می رود.
علی ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ | ۰۱:۳۲
خوب بود.عموما آمریکایی ها روایت خودشون رو از حقوق بشر قبول دارند که البته بین درون قلمرو آمریکا و خارج آن تفاوت فاحش وجود دارد.در داخل آمریکا حقوق اجتماعی اقتصادی فرهنگی بشر( حقوق نسل دوم) را اهمیت چندانی نمی دهند و در روابط خارجی حقوق بشر یک ابزار سیاسی است و با کشورها دوگانه رفتار می کنند،یا اینکه در ابوغریب و گوانتانامو ناقض فاحش حقوق بشرند، میزان برایشان منافع ملی هست نه انسانیت.
ابراهیم قدیمی ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ | ۲۱:۴۴
حقوق بشر امریکائی دو جنبه دارد۔دموکراتی وجمهوریخواهی که باهم متفاوت وپریودیک در خواست میشود۔جمهوری خواهی تامین منافع سرمایه داری امریکا است ودموکراتی تامین اجازه حضوردر ساختار اجتماعی وسیاسی است۔ایا شما دیدهای حتی یک بار برای فلسطینیان بی خانمان شده وکودک های قطعه قطعه شده انها اظهار نگرانی وتصمیم گیری کنند۔
نویسنده ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ | ۱۴:۵۸
ضمن قدردانی از توجه. اختصار ذات یک یادداشت است. تعجیلی در کار نبوده. اما برای درک این محورها، نیازمند مراجعه به سلسله نوشته ها در این سایت هستیم. یک بنای فکری منسجم و دقیق مطرح است.در آن کتاب، بندهای پایانی تشریح شده اند.