اردوغان، دوست یا دشمن؟!
سیاست صلح بانی تهران، ذیل محور آستانه در قبال تغییر رفتار آنکارا بی فایده است
دیپلماسی ایرانی: بعد از ظهر دیروز دوشنبه رجب طیب اردوغان وارد ایران شد. پیش از انجام این سفر بود که دفتر ریاست جمهوری ترکیه در بیانیهای اعلام کرد که رئیس جمهور این کشور برای یک سفر رسمی دو روزه به تهران می رود تا درباره مسائل دوجانبه و جهانی با سیدابراهیم رئیسی، همتای ایرانی خود گفتوگو کند. در همین راستا آنگونه که در محافل سیاسی و رسانهای مطرح است اردوغان با دو هدف عمده حضور در هفتمین اجلاس سران محور آستانه و همچنین شرکت در هفتمین نشست شورای عالی همکاری ایران و ترکیه پا به تهران گذاشته است، اما نشست سران محور آستانه که بعد از وقفه ای تقریبا دو ساله به صورت حضوری، امروز سه شنبه ۲۸ تیرماه در تهران برگزار میشود با اختلافات جدی بین اعضا در ارتباط با تحولات سوریه همراه است، لذا این محور (آستانه) پس از 5 سال از تشکیل آن کماکان برای پیشبرد اهدافش با موانع جدی و سختی روبهرو است. از طرف دیگر روابط نه چندان گرم تهران – آنکارا هم سبب شده تا در خصوص خروجی مطلوب نشست شورای عالی همکاری ایران و ترکیه با دیده تردید نگاه شود. از این منظر در گفت وگویی با فیروز دولتآبادی به اهمیت سفر اردوغان و دلایل حضور رئیس جمهور ترکیه در ایران با تمرکز بر نشست حضوری سران محور آستانه پرداخته شده است تا در گپ و گفتی با سفیر پیشین ایران در ترکیه، معاون وزیر بازرگانی در دوران جنگ و کابینه هاشمی رفسنجانی که سمتهای مختلفی در وزارت امور خارجه و شورای امنیت ملی نظیر مشاور دبیر شورای امنیت ملی و مدیر کل سیاست خارجی وزارتخارجه را در کارنامه خود ثبت کرده است به واکاوی و تحلیل هر چه دقیق تر و عمیق از میزان تاثیر گذاری سفر اردغان در بهبود روابط ایران و ترکیه و نیز دستاورد نشست محور آستانه بر تحولات سوریه دست یابیم.
بعد ازظهر دیروز دوشنبه رجب طیب اردوغان وارد ایران شد. آنگونه که مطرح است رئیس جمهور ترکیه با دو هدف عمده حضور در هفتمین نشست سران آستانه بعد از دوسال وقفه و همچنین شرکت در هفتمین نشست شورای عالی همکاری ایران و ترکیه پا به تهران می گذارد. اما با توجه به روابط نه چندان گرم ترک ها به خصوص در حوزه دیپلماتیک و سطح پایین مناسبات تجاری و نیز با در نظر گرفتن اختلافات عمده در سوریه سفر اردوغان تا چه اندازه برای هر دو طرف مثمر ثمر خواهد بود؟
برای پاسخ دقیق به ان سوال شما باید نگاهی عمیق تری به سیاست خارجی ترکیه در سال های اخیر داشت. در این رابطه آنکارا دو گرایش متفاوت و حتی متضاد را به طور همزمان را در سیاست خارجی خود پی گرفته است. از یک طرف نزدیکی با روسیه و همکاری گسترده با مسکو در ابعاد مختلف از حوزه سیاسی و دیپلماتیک گرفته تا حوزه تجاری، اقتصادی و حتی نظامی و دفاعی. اما اردوغان در یک چرخش آشکار و به موازات حفظ روابط با روس ها سعی کرد با حضور در طرح مشترک واشنگتن - تل آویو که با همکاری اعراب در حال انجام است وارد نوعی از همکاری جدی با جریان غرب گرا در تعیین معادلات منطقه خاورمیانه شود. در کنار آن باید خاطر نشان کرد که ترکیه در جنگ اوکراین نیز علیرغم مناسباتی که با روسیه برقرار کرده بود چندان در جبهه مسکو قرار نگرفت و تلاش داشت ضمن فروش تجهیزات و سلاح به اوکراین و حمایت از کیف، نقش یک میانجی گر و واسط را برای برقراری صلح و پایان جنگ ایفا کند. حال با در نظر گرفتن چنین سیاست خارجی باید به این مسئله اشاره کرد که، هم آنکارا و هم تهران به اهمیت و ارزش ذاتی حفظ، تداوم و بهبود روابط دوجانبه و منطقهای واقف اند. لذا نه ترکیه به سمت اتخاذ سیاست هایی پیش میرود که بخواهد روابط با جمهوری اسلامی را متزلزل کند و نه ایران چنین تمایلی دارد که روابط با آنکارا دچار خدشه شود.
اجازه دهید گفته های شما به چالش بکشم چون به نظر میرسد روابط نه چندان گرم و حسنه کنونی بیش از آنکه متاثر از سیاست های ایران باشد، نتیجه مستقیم تصمیمات و مواضع شخص اردوغان، چه ر روابط دو جانبه با تهران و چه در تحولات منطقه ای است؛ با این اوصاف اگر چه ایران تمایلی به متزلزل کردن روابط با ترکیه ندارد، امام در خصوص ترک ها باید قدری متفاوت نگریست، غیر از این است؟
اتفاقا به باور من آن چه که باعث می شود گاها شاهد اقدامات معنادار ترکیه، چه در سطح تحولات منطقه ای و حتی روابط دوجانبه با ایران باشیم ناشی از دور شدن جمهوری اسلامی یا بهتر بگویم بی توجهی ایران به ترکیه است.
یعنی همه تقصیرها گردن ایران است؟
ببینید آنکارا همواره نیازمند توجه تهران به حساسیت های خود است. در عین حال ترکیه به شدت تمایل دارد که مناسبات و سطح روابط با ایران بیش از پیش ارتقا پیدا کند، اما لازمه آن پاسخ مثبت و دلگرم کننده از طرف جمهوری اسلامی است. متاسفانه ما، هم در دولت های آقای احمدی نژاد و هم در دولت های آقای روحانی و همچنین در یک سالی که از عمر دولت رئیسی می گذرد توجهی به مهمترین همسایه خود یعنی ترکیه نداشتیم. حجم بسیار محدود رفت و آمدهای دیپلماتیک مقامات کشور در این 17 سال و عدم مبادله مثبت و مناسب دیدگاه های دو کشور در قبال مسائل و به خصوص اختلافات جاری به نحوی پیش رفته است ترکیه دچار نوعی سوء محاسبه و تردید در قبال سیاست های منطقه ای ایران و حتی شک پیرامون حسن ظن تهران به حفظ و ارتقای روابط دو جانبه با آنکارا شده است تا جایی که اردوغان به این باور رسیده است که مبادا ایران در پشت پرده به دنبال طرح ریزی و اجرای سیاست هایی ضد امنیت ترکیه باشد. در صورتی که باید ارتقاء روابط با مهمترین همسایه ایران یعنی ترکیه جزو اولویتهای سیاست خارجی منطقه ای باشد. لذا فارغ از دستور کار اردوغان از حضور در ایران برای بررسی و پیگیری مسائل حساس دوجانبه و منطقهای، نفس این سفر در شرایط کنونی بیانگر این تمایل از جانب آنکارا برای ارتقاء روابط با تهران در سطوح مختلف است.
قدری صریح تر تحلیل شما را زیر سوال ببرم. آیا حضرتعالی منکر سیاست های مخرب اردوغان در قبال ایران به خصوص طی سال های اخیر هستید، اگرچه پیرو آسیبشناسی درستتان من هم اعتقاد دارم که در ۱۷ سال گذشته و در طی حیات دولت های نهم، دهم، یازدهم، دوازدهم و حدود یکی سالی که از عمر سیزدهم می گذرد، آنگونه که باید ارتقاء روابط با ترکیه چندان جدی گرفته نشد، اما ترکیه هم در سردی روابط کنونی بی تقصیر نیست؟
اولا گفته های پیشین من به معنای دفاع از سیاست های آنکارا نیست، بلکه سعی کردم به عنوان کسی که در جایگاه سفیر ایران در ترکیه خدمت کرده ام و از نزدیک به سیاست های آنکارا واقفم این نکته مهم را گوشزد کنم که بخشی از شرایط کنونی در روابط تهران – آنکارا متاثر از کم کاری و ضعف دیپلماسی منطقهای ایران و ارتقاء روابط با مهمترین همسایه یعنی ترکیه بوده است. اما در عین حال من باید این نکته مهم را هم خاطر نشان کنم که ترکیه هم شناخت بسیار کمی از تحولات سیاسی، چه در منطقه و چه در سطح بین الملل دارد.
چطور؟
پیرو سوال اولتان یکی از دستور کارهای مهم اردوغان برای سفر به ایران حضور در نشست سران محور آستانه برای رسیدگی به تحولات و اختلافات در سوریه است، خوب اگر همین ترکیه و شخص اردوغان شناخت کافی از تحولات منطقه داشت آیا از همان ابتدا به سوریه حمله می کرد؟ آیا وزیر امور خارجه ترکیه عنوان میکرد که تنها دو هفته تا سقوط حکومت بشار اسد فاصله است؟ در نگاهی عمیق تر اگر ترکیه سیاست های اروپا و به خصوص آمریکا را می شناخت هیچگاه روی همکاری با واشنگتن در قبال تحولات منطقهای حساب باز نمی کرد؛ آمریکایی که رئیس جمهور اسبقش یعنی باراک اوباما بیان کرد که ایالات متحده حتی در حد یک ایجاد منطقه پرواز ممنوع در سوریه نمیتواند به ترکیه کمک کند؟ اگر ترکیه تحولات منطقهای و واقعیتهای جاری را به خوبی درک می کرد هیچ گاه نمی گفت که بهار عربی که در مصر، تونس، لیبی، یمن و بحرین به دلیل الگوبرداری از سیاست های ترکیه است و این کشور (ترکیه) و شخص اردوغان رهبر جهان اسلام هستند. بنابراین در چنین شرایطی که ترکیه نگاه و ارزیابی غلطی از تحولات منطقه و جهانی دارد ایران باید به درک بهتر آنکارا کمک کند. چرا که نتیجه مستقیم و فوری آن بر بهبود روابط دو کشور خواهد بود. به خصوص آنکه ژئوپلیتیک و جغرافیای دو کشور مکمل همدیگر است. ما باید به سمتی می رفتیم که مناسبات ۱۰ میلیارد دلاری در زمان آقای خاتمی بین ایران و ترکیه طی این سال ها بیشتر می شد، نه اینکه چند میلیارد دلار سقوط کند. ما امروز باید شاهد روابط ۴۰ میلیارد دلاری بین دو کشور ایران و ترکیه می بودیم. واقعاً این عدد در دسترس بود اگر طی این ۱۷ سال در مسیر توسعه و ارتقاء روابط با ترکیه گامهای جدی برمی داشتیم.
پس برگزاری هفتمین نشست شورای عالی همکاری ایران و ترکیه و یا تنظیم روابط در سطح راهبردی و تعریف سند همکاری های بلندمدت استراتژیک می تواند به بهبود روابط دو جانبه تهران - آنکارا در سفر اردوغان به ایران کمک کند؟
به باور من مشکل عمیق تر از آن است که بتوان با یک یا دو سفر و یا تنظیم قراردادها، روابط را در یک سطح مناسب قرار داد. همانگونه که گفتم و تکرار می کنم حفظ، تداوم و ارتقاء روابط دو جانبه، به خصوص با مهمترین همسایه ایران یعنی ترکیه نیازمند برنامه ریزی، هوشمندی، تحرک بالای دیپلماتیک و در نظر گرفتن حساسیت های طرف مقابل است. ما در این ۱۷ سال به طور مفرط دچار ضعف دیپلماتیک و کم کاری بوده ایم. پس نمیتوان با چند سفر و چند قرارداد این ضعف ۱۷ ساله را پوشاند. ما باید به شکل جدی، هم برای کوتاه مدت، هم میان مدت و هم بلند مدت یک برنامه ریزی دقیق، واقع بینانه و جدی را در جهت بهبود روابط با ترکیه در دستور کار قرار دهیم. این یک بیکفایتی سیاسی است که 17 سال سیاست منطقهای و ارتقاء روابط با همسایگان دچار ضعف و کم کاری مفرط شود تا جایی که ما در یک قهر دیپلماتیک منطقهای و انزوا به سر می بریم. در همین راستا جا دارد این نکته را هم گوشزد کنم که ایجاد تضاد و تعارض بین میدان و دیپلماسی نشان از عدم بلوغ در سیاست داخلی و خارجی دارد. چون زمانی که ما از نظر دفاعی، نظامی و میدانی بر یک جغرافیا برتری و نفوذ داریم باید از آن نهایت استفاده را ببریم و یک جولان جدی در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی اقتصادی داشته باشیم. این در حالی است که متاسفانه ما دیپلماسی و میدان را در تعارض و تقابل با همدیگر می بینیم. این نشان میدهد که ما هم دچار یک خطای محاسباتی و عدم درک درست از واقعیت های جاری سیاست خارجی و تحولات منطقه ای هستیم.
باز هم در تقابل با آنچه که گفتید این واقعیت غیرقابل انکار وجود دارد که تلاش و همکاری مشترک تهران با آنکارا در مقاطع و برهه های مختلف هم راه به جایی نبرده است. برای مثال اگر به یکی از مهمترین دستور کارهای سفر اردوغان به ایران یعنی شرکت در هفتمین نشست سران آستانه نگاه کنیم باید گفت که محور آستانه مویدی بر آن است که تحلیل شما به شکل جدی جای تامل و تردید دارد، به دلیل آنکه ترکیه و ایران در همکاری های نیم بندی مانند همین محور آستانه هم نتوانستند به یک درک مشترک از تحولات سوریه برسند، کما اینکه مشابه این عدم درک مشترک در خصوص تحولات قفقاز جنوبی و قره باغ، عراق و دیگر مسائل جاری دوجانبه هم وجود دارد. از آن مهمتر ترکیه به دلیل وضعیت بغرنج اقتصادی و تورم 80 درصدی و نیز آماده شدن اردوغان برای انتخابات ریاست جمهوی سال آینده اساساً وقعی به تلاش ها و نظرات ایران برای رسیدن به یک درک متقابل و همکاری مشترک با تهران در قبال تحولات سوریه نمی نهد، هم چنانی که حتی بعد از سفر امیرعبداللهیان به ترکیه و تلاش وزیر امور خارجه دولت رئیسی برای انتقال نگرانی اردوغان به بشار اسد کماکان ارتش ترکیه خود را آماده حمله به شمال سوریه و اشغال حلب می کند. آیا این مسائل تحلیل شما را زیر سوال نمی برد؟
ابتدا به ساکن من در همین مصاحبه با روزنامه شرق باید عنوان کنم این سیاست «صلح بانی» و دیپلماسی نزدیک کردن کشورهای معارض منطقهای و جهانی با همدیگر از سوی جمهوری اسلامی ایران یک سیاست خارجی غلط و یک میراث بی ارزش دیپلماتیک برای تهران است.
چرا؟
چون سیاست خارجی از طریق نگاه صلح بانی نمی تواند اهداف خود را پیگیری، تامین و پیاده کند.
به چه دلیل چنین اعتقادی دارید؟
واقعیت امر آن است که سیاست خارجی در ذات خود تناقض، اختلاف، تنش و کشمکش دارد. این تناقض البته به معنای ضدیت و جنگ نیست، بلکه به معنای آن است که وقتی ما در حوزه سیاست خارجی لایه های متعدد و عمیق تر همکاری های دوجانبه، چندجانبه، منطقهای و جهانی را مورد کنکاش قرار می دهیم حتماً در بخش ها، لایه ها و سطوحی دچار تناقض و تضاد منافع هستیم، کما اینکه ما در محور آستانه شاهد اختلافات و تناقضات و حتی تضاد منافع بین ایران، روسیه و ترکیه در خصوص تحولات سوریه وجود دارد. از این جهت سیاست صلح بانی ایران در خصوص محور آستانه و نزدیک کردن سیاست منطقهای و چند جانبه ای با روسیه و ترکیه در سوریه یک میراث پوچ و غلط دیپلماتیک است. البته ما باید کوشش کنیم که به آنکارا و مسکو نزدیک شویم، اما این مهم نباید به این معنا و مفهوم باشد که سیاست صلح بانی دستور کار اصلی و اولویت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات منطقه با محوریت سوریه قرار بگیرد. هیچ دلیل، منطقی و توجیهی ندارد که ایران بخواهد در محور آستانه به دنبال صلح باشد. وقتی طرف مقابل شما یعنی ترکیه آمادگی و تمایل پذیرش نگاه صلح خواهانه و تلاش برای ترسیم منابع و منافع مشترک در خصوص ایجاد ثبات و آرامش در سوریه را ندارد باید از طریق دیگری غیر از سیاست صلح بانی و محور آستانه منافع خود را تامین کرد.
این جمله تان در تقابل با گفته های قبلی شما قرار ندارد که چندین و چندبار تاکید داشتید باید مراقب روابط با ترکیه بود؟
خیر. چون سیاست صلح بانی یک سیاست منفعل و بی خاصیت است که تنها به صرف و اتلاف انرژی، تمرکز و وقت منجر می شود، بدون آنکه خروجی و دستاورد ملموسی برای ایران در پی داشته باشد، کما این که شش دور پیشین نشست محور آستانه در سطح سران هم نتوانسته است به اختلافات بین ایران، روسیه و ترکیه در قبال سوریه پایان دهد و اتفاقاً امروز دامنه اختلافات و تعارض منافع بین این سه بازیگر بیش از گذشته است. این نشان می دهد که سیاست صلح بانی یک سیاست خارجی پوچ، بیهوده و و بدون دستاورد است و ما باید از طریق دیگری شرایط را برای تامین منافع فراهم کنیم. اگر ما طی این ۱۷ سال روابط خود را در ابعاد مختلف با ترکیه گسترش می دادیم شرایط به جایی نمی رسید که ما در بستر روابط نه چندان گرم و اختلافات متعدد در پرونده سوریه و دیگر مسائل بخواهیم به دنبال سیاست صلح بانی با آنکارا باشیم.
یعنی به باور شما ما مسئله را از آخر به اول می بینیم؟
دقیقا. ما مسئله را از آخر به اول می بینیم. این غلط است. ما ابتدا باید روابطمان را با ترک ها ارتقا دهیم و بعد ارتقاء روابط، خود به خود اختلافات را کنار می گذارد. اگر پیرو آسیب شناسی که در پاسخ به سوالات قبلی داشتم روابط اقتصادی و تجاری بین ایران و ترکیه امروز به رقم ۴۰ میلیارد دلار میرسید دیگر اردوغان به خود جرات، جسارت و این اجازه را نمی داد که نگرانی ها و منافع ایران در سوریه را نادیده بگیرد، بلکه اتفاقا سعی می کرد حساسیت های تهران را هم در سیاست خارجی خود در قبال سوریه در نظر بگیرد. نه اینکه ما انتظار داشته باشیم در یک روابط نه چندان گسترده سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و تجاری و همچنین با وجود اختلافات در دیگر مسائل از قفقاز و قره باغ تا عراق و ... از ترکیه و اردوغان این انتظار را داشته باشیم تا بر اساس منافع ایران عمل کرده و به سوریه یا حلب حمله نکند. قطعاً چنین سیاستی غلط است و محور آستانه نیز توان برآورده کردن انتظارات و خواسته های ایران را ندارد، چرا که سیاست صلح بانی پتانسیل این مهم را ندارد؛ اگر سیاست صلح بانی این ظرفیت را داشت ترکیه در ادوار و مقاطع گذشته درست بر ضد منافع ایران عمل نمی کرد. پس اگر ما می خواهیم منافع مان برای ترکیه و یا هر کشور دیگری مهم باشد باید سطح روابط در ابعاد مختلف را به قدری گسترده کنیم که خواسته ها و انتظارات ایران به حساسیت های آن کشور بدل شود نکته من این نیست که سیاست خارجی ترکیه در قبال ایران یک سیاست خارجی دوستانه و مبتنی بر منافع مشترک است، بلکه عرض من و نکته کلیدی و محوری که بر آن تاکید دارم این است که ایران باید سیاست خارجی خود را از یک سیاست خارجی صلح بانی و روند خنثی خارج کرده و یک دیپلماسی مبتنی بر قدرت و منطق را به خصوص در حوزه روابط با همسایگان پی بگیرد. تحلیل درست، منطق درست و قدرت محکم می تواند ما را در این مسیر به شکل جدی کمک کند. این سه محور تامین کننده و تسهیل کننده نفوذ ما در منطقه و همچنین تعمیق دهنده روابط ایران با همسایگان برای داشتن روابط متقابل، همسو، هم پایه و مبتنی بر منافع و منابع مشترک است. من سابق بر این، چه زمانی که به عنوان مدیرعامل بازرگانی خارجی فعالیت داشتم، چه موقعی که در مقام سفیر جمهوری اسلامی ایران در ترکیه خدمت میکردم و یا زمانی که در دیگر سمت های وزارت امور خارجه حضور داشتم این نگاه را به شدت پیگیری می کردم ایران باید در مسیری گام بردارد که تسهیل روابط و ارتقاء دهنده مناسبات با کشورهای پیرامونی به خصوص کشورهای کلیدی مانند ترکیه باشد. ما باید به این اصل استراتژیک بازگردیم که روابط اقتصادی و تجاری را اولویت سیاست خارجی خود قرار دهیم، این سیاستی است که تماما سود، فایده و درآمد است، نه مانند صلح بانی که فقط به هزینه مضاعف می انجامد. اینکه ما در حوزه سیاست خارجی فکر کنیم همه خوبند که سیاست خارجی نیست. این نگاه با مولفه های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تطابق ندارد و حتی متضاد آن است. لذا سیاست صلح بانی ما محکوم به شکست است. ما در این ۱۷ سال فرصت های مغتنم و بزرگی را در تعمیق روابط با ترکیه از دست دادیم. به هر حال از زمان آقای احمدینژاد تمرکز ما روی مسئله مبارزه با آمریکا قرار گرفت و بعد از آن در دولت روحانی مسئله برجام مطرح بود. در یک سالی هم که از عمر دولت سیزدهم می گذرد، محتوای درخور و قابل توجهی در حوزه سیاست خارجی به ویژه ارتقای روابط با ترکیه را مشاهده نکردیم./شرق
نظر شما :