بیگانگان داخلی

چرا کسانی که دنبال عادی‌‎سازی روابط با اسرائیلند نظر مردم خود را نمی‌پرسند؟

۰۵ تیر ۱۴۰۱ | ۰۶:۰۰ کد : ۲۰۱۲۷۹۴ اخبار اصلی خاورمیانه
در مواجهه با مخالفت گسترده عمومی، هیچ یک از «عادی سازان» جدید هرگز به دنبال تاییدیه مردم خود از طریق همه پرسی در موضوع روابط با اسرائیل نیستند. همین هم این واقعیت را تایید می کند که اکثریت اعراب در هر کشوری که باشند هرگز صلح با اسرائیل آپارتاید را نمی پذیرند، مگر اینکه برادران فلسطینی آن ها از حقوق خود برخوردار شوند.
چرا کسانی که دنبال عادی‌‎سازی روابط با اسرائیلند نظر مردم خود را نمی‌پرسند؟

دیپلماسی ایرانی: چه چیزی در پشت تصمیم عجولانه چهار کشور عربی برای عادی سازی روابط با اسرائیل پس از چندین دهه خصومت با آن وجود دارد و کشورهایی مانند امارات متحده عربی، بحرین، مراکش و سودان به امید چه دستاوردهایی در حال پذیرفتن رژیم صهیونیستی هستند؟ به راستی، اهداف کوتاه و بلند مدت اسرائیل در تلاش برای برقراری روابط با چنین کشورهایی چیست؟ به هر حال، آن ها نه با رژیم صهیونیستی هم مرز هستند و نه هرگز با این رژیم که یک پاسگاه استعماری به شمار می رود درگیری نظامی داشته اند.

تاریخ اخیر حاوی برخی پاسخ هاست.

انور سادات در سال ۱۹۷۷ و زمانی از اسرائیل دیدار کرد که قطعنامه اتحادیه کشورهای عرب پس از تصویب در اجلاس خارطوم سال ۱۹۶۷ حاوی «سه نه» معروف بود: نه به صلح با اسرائیل، نه به برسمیت شناختن اسرائیل، و نه به مذاکره با اسرائیل. هدف انور سادات آزادسازی زمین های متعلق به مصر بود که اسرائیل آن ها را در جنگ سال ۱۹۶۷ اشغال کرده بود. اسرائیل که در آن زمان از طرف همه کشورهای عربی طرد شده بود، دوران سختی را در برقراری روابط عادی دیپلماتیک با بسیاری از کشورها، از جمله با بسیاری از کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین، تجربه می کرد. همبستگی اعراب در انزوای دیپلماتیک صهیونیست ها، و افشای ماهیت آن ها به عنوان ستمگر و اشغالگر سرزمین های عربی در فلسطین و خارج از آن با موفقیت همراه شده بود.

پس هدف اصلی اسرائیل شکستن این انزوا و برقراری ارتباط با هر چه تعداد بیش تر از کشورها بود و بهترین راه برای انجام آن هم رابطه با هر کشور عربی بود، چه رسد به مصر که بزرگ ترین و قوی ترین کشور عربی به شمار می رفت که همراه با چهار کشور دیگر علیه رژیم صهیونیستی جنگیده بود.

صلح با مصر به معنای حذف احتمال هرگونه جنگ جدید با این کشور بود. سیاست گذاران اسرائیلی نیز می دانستند که بقیه جهان عرب، منهای مصر، تا زمانی که ایالات متحده از آن ها حمایت مالی می کند، برای ایجاد هرگونه تهدید درازمدت بسیار ضعیف خواهند بود.

با این حال، صلح بین قاهره و تل‌آویو همچنان «صلح سرد» باقی مانده و حتی امروزه هم به همین منوال ادامه دارد. این موضوع نتوانسته پیشرفتی داشته باشد و تبدیل به موضوعی مردمی شود، چه رسد به اینکه مصری ها بخواهند آن را به طور آشکارا مورد بحث قرار دهند. اقلیت کوچکی از جمعیت بیش از ۱۰۰ میلیونی مصر از به رسمیت شناختن اسرائیل استقبال می کند. دلیل عدم حمایت آن ها، همبستگی مصریان با برادران فلسطینی خود و چهار جنگ علیه اسرائیل است که مایه افتخار هر یک از آن ها، از جمله نسل جوانی است که پس از آخرین جنگ سال ۱۹۷۳ به دنیا آمده است.

نمونه بارزی از رد علنی اسرائیل، مورد محمد رمضان، بازیگر و خواننده رپ، و تمسخر و محکومیت وی به دلیل انتشار تصاویر وی در شبکه های اجتماعی بود که وی را در کنار یک خواننده اسرائیلی نشان می داد. این اتفاق مربوط به سال ۲۰۲۰ می شود، یعنی ۴۱ سال پس از آنکه معاهده صلح کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل به امضا رسید. نخبگان مصری و مردم عادی که از محمد رمضان به خشم آمده بودند خواستار تحریم وی شدند - که نشان دهنده نارضایتی عمیق مصری ها از اسرائیل است. در واقع، مصر امروز پیوندهای اقتصادی و تجاری بیش تری با اسرائیل دارد، اما این تجارت دولتی است و تاثیر کمی بر ذهن مردم عادی مصر دارد.

هشتاد و پنج درصد از مصری ها در طی یک نظرسنجی که در سال های ۲۰۲۰-۲۰۱۹ انجام شد مخالفت خود را با هرگونه روابط دیپلماتیک با اسرائیل اعلام کردند که به خوبی بیان گر دلیل تمسخر و خشم مردم از رمضان است. برای اکثریت قریب به اتفاق اعراب در مصر و فراتر از آن، اسرائیل همچنان دشمن تهدیدگر به شمار می رود که باید توسط کشورهای عربی تحریم شود.

این طرد عمومی مستقیما با رنج مردم فلسطین به دست اسرائیل آپارتاید مرتبط است. از سوی دیگر، اسرائیل همچنان به ارتکاب هر نوع جنایت قابل تصوری علیه فلسطینی ها ادامه می دهد که باعث کاهش هرچه بیش تر احتمال پذیرفته شدن خود از سوی عموم اعراب می شود.

این هم یکی از دلایل اصلی تلاش رژیم صهیونیستی برای  صلحی متفاوت با دیگر کشورهای عربی مانند امارات، بحرین، سودان و مراکش است.

هدف اسرائیل در حال حاضر، گزینه صلح یا جنگ به مانند آن چه در زمان امضای پیمان صلح با مصر اتفاق افتاد، نیست. رفتار این رژیم در دو دهه گذشته نشان می دهد که صلح به این معنا را نمی خواهد.

در عوض، اسرائیل به دنبال این است که کل روایت تاریخی درگیری با فلسطین را از تو خالی کند و به تدریج آن را با روایت خود جایگزین کند که می گوید فلسطین در واقع سرزمین موعود قوم یهود است و فلسطینیان هرگز به عنوان یک ملت وجود خارجی نداشته اند. این روایت هم مبتنی بر باور دیرینه صهیونیستی است که فلسطین را در واقع سرزمینی بدون مردم برای مردمی (یهودیان مهاجر) بدون سرزمین می داند. برای تحقق بخشیدن به آن هم باید یک دولت تمام یهودی وجود داشته باشد که پیوسته در حال گسترش است– نه لزوما با اشغال سرزمین‌های عربی بیش تر، بلکه از طریق دستکاری تاریخ برای به دست آوردن جای پایی در اذهان آن ها. اکنون صلح برای اسرائیل به معنای عادی سازی به هر قیمتی است که به قیمت نابودی فلسطینی ها انجام می شود.

از آنجا که عرضه چنین اندیشه ای در میان اعراب تقریبا غیرممکن است، پس این روایت جدید باید مکان مناسبی را پیدا کند که در آن پیوندهای عاطفی، مذهبی، تاریخی و اجتماعی با فلسطین در ضعیف ترین حالت خود باشد. کشورهایی مانند امارات و بحرین که هرگز با اسرائیل وارد جنگ نشده‌اند و هر دو هم از فلسطین دور هستند تنها زمینه‌هایی برای یک شروع عالی در این کار به شمار می روند.

اگر جنگ‌های اسرائیل در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ برای دستیابی به برتری نظامی بود، جنگ کنونی برای بازنویسی تاریخ و به دست آوردن افکار عرب از طریق مغلطه است.

بهترین راه برای انجام این کار هم ابتکارات و طرح های بخش خصوصی است که به دنبال پیوند مشاغل در اسرائیل با جهان عرب، به ویژه امارات و بحرین، می باشد. این تا حدی می تواند دلیل سرعت تاجران و میلیونرهای امارات متحده عربی که توسط دولتشان تشویق می‌شوند را توضیح دهد که از اسرائیل به عنوان سرزمین موعود تجارت «زیارت» به عمل می آورند. به هر حال، سود و منفعت بدون هیچ شرط و محدودیتی چیزی است که بسیاری از فعالین تجاری به دنبال آن هستند.

دو عامل دیگر نیز در اینجا نقش دارند: یکی، این عقیده که ایران و نه اسرائیل، دشمن جدید است. این امر اسرائیل را به متحد طبیعی کشورهایی مانند امارات و بحرین تبدیل می کند که با توجه به نزدیکی جغرافیایی به ایران قادر به محافظت از خود نیستند. و دوم، تفکری که توسط عربستان سعودی حمایت می شود و از طرف ایالات متحده ساخته شده است که می گوید تهدید شیعیان ناشی از ایران با اکثریت شیعه، تهدید جدی تری است و متحدان باید بر اساس دشمن مشترک خود، یعنی ایران، در برابر آن صف آرایی کنند.

این در واقع بخشی از سیاست منطقه ای آمریکا و اسرائیل است که بیش تر آن هیچ ارتباطی با عربستان سعودی وهابی یا امارات و بحرین سنی ندارد. اگرچه سیاست ایران همیشه دوستانه نبوده است، اما این امر در سیاست بین‌الملل موضوعی عادی است و لزوما دیدگاهی مبتنی بر دین نیست. با این حال، تاریخ نشان داده است که ایران، برخلاف اسرائیل، تهدیدی دائمی برای همسایگان خود نبوده است.

دوستان جدید عرب اسرائیل بر این باورند که با به آغوش کشیدن اسرائیل اشغالگر از طرف واشنگتن مورد لطف قرار خواهند گرفت. همین موضوع  دلیل عادی سازی روابط سودان و مراکش با اسرائیل را به خوبی توضیح می دهد. در واقع، دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق ایالات متحده، نزدیکی واشنگتن- خارطوم را مشروط به عادی سازی روابط با اسرائیل کرده بود.

در مواجهه با مخالفت گسترده عمومی، هیچ یک از «عادی سازان» جدید هرگز به دنبال تاییدیه مردم خود از طریق همه پرسی در موضوع روابط با اسرائیل نیستند.

همین هم این واقعیت را تایید می کند که اکثریت اعراب در هر کشوری که باشند هرگز صلح با اسرائیل آپارتاید را نمی پذیرند، مگر اینکه برادران فلسطینی آنها از حقوق خود برخوردار شوند.


منبع: میدل ایست مانیتور / ترجمه: علی مفتح

کلید واژه ها: عادی سازی روابط با اسرائیل خاورمیانه اسرائیل اسرائیل و فلسطین امارات و اسرائیل اسرائیل و امارات متحده عربی عادی سازی روابط اسرائیل و بحرین عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی توافق عادی سازی روابط امارات و اسرائیل


( ۵ )

نظر شما :