معرفی کتاب
بازار یا نابازار؟
دیپلماسی ایرانی: «بازار یا نابازار؟»؛ من چقدر خام بودم. فکر میکردم مشکل اقتصاد ایران در این است که سیاستگذار پاسخ این سوال را نمیداند و با پاسخ به این سوال، میتوان به سیاستگذار اقتصادی کمک کرد تا به سوی سیاستگذاری اقتصادی پاکیزهتر و کمهزینهتر حرکت کند. اصلا گمان نمیکردم که سیاستگذاری باشد که حتی وقتی فهمید، بر خطای خود اصرار کند؛ یا سیاستگذاری باشد که بر نفهمیدن خودش اصرار کند. بعدها در مباحث «انتخاب عمومی» و «اقتصاد سیاسی» بود که فهمیدم چرا سیاستمداران ممکن است حتی وقتی واقعیت را میفهمند یا به خطای خود پی میبرند، باز هم بر تصمیم خطای خود اصرار بورزند.
دوره دکتری من هفت سال طول کشید که چهار سال آن صرف نوشتن رساله ام شد. عنوان رسالهام «موانع نهادی کارایی نظام اقتصادی بازار در ایران» بود که بعدا از دل این رساله، کتاب «بازار یا نابازار؟» بیرون آمد. دو سال و نیم روی رسالهام کار کرده بودم و بیش از صدوپنجاه صفحه از آن را تدوین کرده بودم. فکر میکردم کار رساله تقریبا تمام است. وقتی استاد راهنمایم (مرحوم علامه دکتر محمدحسین تمدن جهرمی) آن را دید، یک سوال از من پرسید. گفت «بازار را تعریف کن». من که صدوپنجاه صفحه در وصف نقاط قوت و ضعف بازار و علل شکست آن در اقتصاد ایران نوشته بودم، به مِنمِن افتادم. گفتم استاد، بازار یک مفهوم اولیه است که یک فهم مشترک حاصل از تجربه درباره آن وجود دارد؛ بنابراین آن را مفروض میگیریم و میرویم سراغ تحلیل کارکردها و ویژگیهایش. فرمود «نع». تا بازار را نفهمی و تعریف نکنی بقیه حرفهایت بیپایه خواهد بود. برو بازار را بفهم و تعریف کن و رسالهات را از نو بنویس. همین باعث شد که تدوین رسالهام یک سال و اندی دیگر طول بکشد و حجم رساله ام به حدود سه برابر افزایش یابد. و اکنون میفهمم که پیرمرد چه لطفی کرد در حق من که چنان سخت گرفت.
اگر از من بپرسند بهترین کتابم کدام است، با آن که یک ربع قرن پیش و در اوج خامی آن را نوشتهام، همچنان میگویم «بازار یا نابازار؟». این کتاب از دل عشق و امید بیرون آمد. بر عکس کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» که از دل ترس بیرون آمد.
وقتی من تز دکتری خودم را مینوشتم، سال های اولیه پس از جنگ بود که در فضایی آکنده از امید به آینده کشور، سیاستگذاری اقتصادی ایران به سوی گشودن درهای اقتصاد و کاهش مداخله دولت و تقویت سازوکارهای بازار خیز گرفته بود. اما همچنان خطاهای مهمی در تصمیمات رخ میداد. گمان میکردم مشکل سیاستگذاری اقتصادی در جمهوری اسلامی این است که اقتضائات نظام اقتصادی بازار را نمیفهمد و اگر بفهمد خودش را اصلاح میکند. اما گمان من بهخطا بود چون هنوز مفاهیمی همچون «حکومت نفوذهای ناهمگن»، «دولت رانتی»، «اقتصاد سیاسی خودکامگی» و «نظام اقتصادی ایدئولوژیک» را وجدان نکرده بودم.
به علت آنکه ناشر این کتاب یک موسسه دولتی بود، نمیدانم ناکارایی اداری بود یا ملاحظات دیگر که این کتاب در دولتهای مختلف مورد بیمهری قرار میگرفت و باوجود نایاب بودن آن در کتابفروشیها، فواصل چاپ های بعدی آن، هشت سال، پنج سال و یازده سال بوده است. بالاخر ویراست دوم این کتاب در تابستان امسال منتشر شد و ناشر بر خلاف چاپ قبلی که مقدمه مرا به طور کامل حذف کرده بود، در این چاپ، مقدمه بیستوسه صفحهای مرا بدون هیچ تغییری منتشر کرد. از این بابت از ناشر محترم بسی سپاسگزارم. این مقدمه خیلی خلاصه دیدگاه مرا نسبت به چرایی شکست سازوکار بازار در اقتصاد ایران باز مینماید. در واقع در مقدمه، فراتر از مطالب فصول کتاب، آنچه اکنون درباره مشکلات ریشهای اقتصاد ایران میاندیشم را بهگونهای چکیده آوردهام. در این چاپ بسیاری از جداول بههنگام شده است و تحلیلهای مربوط به اقتصاد ایران نیز متناسب با تحولات دو دهه اخیر، تکمیل شده اند.
گمانم بر این است که هنوز هم به زبان فارسی کتابی که تا این حد ریز و دقیق مفهوم و زوایای بازار را کاویده باشد و تمایز بازار به عنوان نظام را از بازار به عنوان نهاد و بازار به عنوان ابزار روشن کرده باشد و شرایط تحقق یک نظام اقتصادی بازاری و موانع تحقق آن در اقتصاد ایران را وارسی کرده باشد، نداریم. مطالعه این کتاب برای دانشجوی اقتصاد ضروری و برای دانشجویان سایر علوم اجتماعی بسیار روشنگر خواهد بود.
نظر شما :